احباط و تکفیر در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
#برخی از [[مفسران]] این آیه را به [[حبط عمل]] بر اثر کفر مربوط دانسته‌اند. آنان گفته‌اند: طرح سخن گفتن فراتر از [[پیامبر]]{{صل}} و فریاد زدن نزد او در این آیه، از آن جهت نبوده که خود این دو عمل موجب [[حبط اعمال]] می‌شود؛ بلکه اینها کاشف از کفر است و کفر، حبط اعمال را در پی دارد؛ پس این دو فعل، عامل مستقلی برای حبط نخواهد بود.<ref>المیزان، ج‌۱۸، ص‌۳۰۹؛ منشور جاوید، ج‌۸، ص‌۲۶۰.</ref>. این نظریّه، خلاف [[ظاهر قرآن]] است؛ زیرا در این [[آیات]] به [[مؤمنان]] خطاب شده که برخی از آنان در حضور پیغمبر رفت و آمد داشتند و از [[صحابه]] به‌شمار می‌آمدند؛ افزون بر آن‌که بلند سخن گفتن نزد پیامبر همیشه کاشف از کفر نیست؛ لذا برخی این عمل را از جهت اهمیت [[حفظ]] [[مقام شامخ پیامبر]]، به منزله کفر قرار داده‌اند، نه آن‌که کفر [[حقیقی]] باشد.<ref>روح المعانی، مج‌۱۴، ج‌۲۶، ص‌۲۰۶؛ المیزان، ج‌۱۸، ص‌۳۰۹.</ref>.
#برخی از [[مفسران]] این آیه را به [[حبط عمل]] بر اثر کفر مربوط دانسته‌اند. آنان گفته‌اند: طرح سخن گفتن فراتر از [[پیامبر]]{{صل}} و فریاد زدن نزد او در این آیه، از آن جهت نبوده که خود این دو عمل موجب [[حبط اعمال]] می‌شود؛ بلکه اینها کاشف از کفر است و کفر، حبط اعمال را در پی دارد؛ پس این دو فعل، عامل مستقلی برای حبط نخواهد بود.<ref>المیزان، ج‌۱۸، ص‌۳۰۹؛ منشور جاوید، ج‌۸، ص‌۲۶۰.</ref>. این نظریّه، خلاف [[ظاهر قرآن]] است؛ زیرا در این [[آیات]] به [[مؤمنان]] خطاب شده که برخی از آنان در حضور پیغمبر رفت و آمد داشتند و از [[صحابه]] به‌شمار می‌آمدند؛ افزون بر آن‌که بلند سخن گفتن نزد پیامبر همیشه کاشف از کفر نیست؛ لذا برخی این عمل را از جهت اهمیت [[حفظ]] [[مقام شامخ پیامبر]]، به منزله کفر قرار داده‌اند، نه آن‌که کفر [[حقیقی]] باشد.<ref>روح المعانی، مج‌۱۴، ج‌۲۶، ص‌۲۰۶؛ المیزان، ج‌۱۸، ص‌۳۰۹.</ref>.
#ملاک در [[نهی]] از بلند سخن گفتن، آن است که این‌گونه سخن گفتن معمولا موجب [[آزار]] می‌شود و [[آزار پیامبر]]{{صل}} کفر بوده، کفر باعث حبط اعمال است؛ بنابراین، اگر از مطلق بلند حرف زدن، نهی شده، بدین سبب است که از عملی که احتمالا موجب [[آزار]] [[پیغمبر]] است، [[نهی]] شده باشد؛ چه در واقع به [[آزار پیامبر]] بینجامد یا نه؛ پس نهی در این جا از باب [[احتیاط]] خواهد بود؛ به‌این معنا که [[اصحاب]] باید از مطلق بلند [[سخن گفتن]] نزد [[رسول الله]] [[پرهیز]] می‌کردند تا در آن‌چه موجب اذیّت حضرت و در نتیجه موجب [[کفر]] می‌شد، واقع نشوند وگرنه اعمالشان حبط می‌گشت. قرینه بر این نظریّه، جمله «و‌اَنتُم لاتَشعُرون» است؛ زیرا این دو قسم عمل (آن‌چه به کفر می‌انجامد یا نمی‌انجامد) [[مرز]] مشخصی برای [[مکلفان]] ندارد؛ پس کلمه {{متن قرآن|لَا تَشْعُرُونَ}} معنا می‌یابد؛ امّا طبق [[تفاسیر]] دیگر، جایی برای این جمله نمی‌ماند. قرینه دوم، کلمه {{متن قرآن|أَن تَحْبَطَ}} است که عده‌ای آن را به تقدیر «[[خشیة]] أن تحبط» گرفته‌اند.<ref>تفسیر مراغی، مج‌۹، ج‌۲۶، ص‌۱۲۱؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج۴، ص‌۲۲۲؛ المیزان، ج‌۱۸، ص‌۳۰۹.</ref>. این نظریه نیز با [[ظاهر قرآن]] هماهنگ نیست؛ زیرا اوّلا [[آیه]] ظهور در نهی نفسی و استقلالی دارد، نه نهی مقدّمی (و‌تبعی) و ثانیاً [[زشتی]] بالا بردن صدا بر صدای [[پیامبر]]{{صل}} و نیز بلند سخن گفتن در برابر ایشان با [[عقل]] قابل [[درک]] است؛ ولی [[مؤمنان]] نمی‌دانستند که ناپسندی آن دو عمل به حدی است که [[اعمال نیک]] را حبط می‌کند و جمله {{متن قرآن|وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ}} به این مطلب اشاره دارد.<ref>المیزان، ج‌۱۸، ص‌۳۰۹.</ref>. برخی نیز گفته‌اند که حبط در این آیه، به [[احباط و تکفیر]] مربوط نمی‌شود و مراد از آن، این است که [[مجالست]] و گفت و گو با پیامبر در این دو صورت، [[ثواب]] ندارد، نه اینکه به‌وسیله این دو عمل [[ثواب اعمال]] دیگر حبط می‌شود.<ref>التبیان، ج‌۹، ص‌۳۴۱؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۱۹۶.</ref>.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱، ص ۱۹۷.</ref>.
#ملاک در [[نهی]] از بلند سخن گفتن، آن است که این‌گونه سخن گفتن معمولا موجب [[آزار]] می‌شود و [[آزار پیامبر]]{{صل}} کفر بوده، کفر باعث حبط اعمال است؛ بنابراین، اگر از مطلق بلند حرف زدن، نهی شده، بدین سبب است که از عملی که احتمالا موجب [[آزار]] [[پیغمبر]] است، [[نهی]] شده باشد؛ چه در واقع به [[آزار پیامبر]] بینجامد یا نه؛ پس نهی در این جا از باب [[احتیاط]] خواهد بود؛ به‌این معنا که [[اصحاب]] باید از مطلق بلند [[سخن گفتن]] نزد [[رسول الله]] [[پرهیز]] می‌کردند تا در آن‌چه موجب اذیّت حضرت و در نتیجه موجب [[کفر]] می‌شد، واقع نشوند وگرنه اعمالشان حبط می‌گشت. قرینه بر این نظریّه، جمله «و‌اَنتُم لاتَشعُرون» است؛ زیرا این دو قسم عمل (آن‌چه به کفر می‌انجامد یا نمی‌انجامد) [[مرز]] مشخصی برای [[مکلفان]] ندارد؛ پس کلمه {{متن قرآن|لَا تَشْعُرُونَ}} معنا می‌یابد؛ امّا طبق [[تفاسیر]] دیگر، جایی برای این جمله نمی‌ماند. قرینه دوم، کلمه {{متن قرآن|أَن تَحْبَطَ}} است که عده‌ای آن را به تقدیر «[[خشیة]] أن تحبط» گرفته‌اند.<ref>تفسیر مراغی، مج‌۹، ج‌۲۶، ص‌۱۲۱؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج۴، ص‌۲۲۲؛ المیزان، ج‌۱۸، ص‌۳۰۹.</ref>. این نظریه نیز با [[ظاهر قرآن]] هماهنگ نیست؛ زیرا اوّلا [[آیه]] ظهور در نهی نفسی و استقلالی دارد، نه نهی مقدّمی (و‌تبعی) و ثانیاً [[زشتی]] بالا بردن صدا بر صدای [[پیامبر]]{{صل}} و نیز بلند سخن گفتن در برابر ایشان با [[عقل]] قابل [[درک]] است؛ ولی [[مؤمنان]] نمی‌دانستند که ناپسندی آن دو عمل به حدی است که [[اعمال نیک]] را حبط می‌کند و جمله {{متن قرآن|وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ}} به این مطلب اشاره دارد.<ref>المیزان، ج‌۱۸، ص‌۳۰۹.</ref>. برخی نیز گفته‌اند که حبط در این آیه، به [[احباط و تکفیر]] مربوط نمی‌شود و مراد از آن، این است که [[مجالست]] و گفت و گو با پیامبر در این دو صورت، [[ثواب]] ندارد، نه اینکه به‌وسیله این دو عمل [[ثواب اعمال]] دیگر حبط می‌شود.<ref>التبیان، ج‌۹، ص‌۳۴۱؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۱۹۶.</ref>.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱، ص ۱۹۷.</ref>.
===[[منت]] و [[آزار]] بعد از [[انفاق در راه خدا]]===
اگر کسی بعد از [[انفاق]]، بر [[خدا]] یا بر گیرنده آن منت بگذارد و او را آزار دهد،<ref>مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۶۵۰.</ref>. عمل او حبط و [[ثواب]] انفاق در راه خدا نصیبش نخواهد شد: {{متن قرآن|يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا تُبْطِلُوا۟ صَدَقَـٰتِكُم بِٱلْمَنِّ وَٱلْأَذَىٰ}}<ref>«ای مؤمنان! صدقه‌های خود را با منّت نهادن و آزردن تباه نسازید،» سوره بقره، آیه ۲۶۴.</ref> از کلمه {{متن قرآن|لَا تُبْطِلُوا۟}} استفاده می‌شود که هرگاه صدقه‌ای به‌طور صحیح داده شود و پس از آن، [[منّت]] و آزار باشد، آن [[صدقه]] [[باطل]] می‌گردد. آیه‌ ۲۶۲ بقره نیز این مطلب را [[تأیید]] می‌کند.<ref>{{متن قرآن|ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَٰلَهُمْ فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ ثُمَّ لَا يُتْبِعُونَ مَآ أَنفَقُوا۟ مَنًّۭا وَلَآ أَذًۭى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}} «آنان که دارایی‌های خود را در راه خداوند می‌بخشند و از پی آنچه بخشیده‌اند منّتی نمی‌نهند و آزاری نمی‌دهند، پاداش آنها نزد پروردگار آنان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره ‌بقره، آیه ۲۶۲.</ref>
در [[آیات]] بعد، مثال دیگری می‌آورد و کسانی را که صدقه خود را با منت و آزار باطل می‌کنند، به کسی [[تشبیه]] می‌کند که [[باغی]] سرسبز با میوه‌های گوناگون دارد و [[آب‌ها]] در آن روان است و در‌حالی‌که آن شخص دارای [[فرزندان]] ضعیفی است، [[پیری]] وی فرا می‌رسد و در این هنگام که شدیداً به آن باغ نیاز دارد، گردبادی آتشین آمده، آن را می‌سوزاند.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱، ص ۱۹۸.</ref>.
===[[نافرمانی خدا]] و [[رسول]]===
در آیه‌ ۳۳ [[محمّد]]، [[اطاعت]] نکردن از خدا و [[پیامبر]]{{صل}} موجب [[حبط اعمال]] دانسته شده است: {{متن قرآن|يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ أَطِيعُوا۟ ٱللَّهَ وَأَطِيعُوا۟ ٱلرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوٓا۟ أَعْمَـٰلَكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و کردارهایتان را تباه نگردانید» سوره ‌محمّد، آیه ۳۳.</ref>. این [[نافرمانی]] در‌صورتی باعث حبط اعمال است که مراد [[آیه]]، [[نهی]] از [[ابطال]] عمل به‌وسیله نافرمانی از خدا و رسول، با [[حفظ ایمان]] باشد، نه با [[کفر]] و [[شرک]].<ref>المیزان، ج‌۱۸، ص‌۲۴۷.</ref>. برخی گفته‌اند: مراد از ابطال عمل، [[احباط]] آن با شرک یا [[منّت‌گذاری]] بر رسول<ref>التفسیرالکبیر، ج‌۲۸، ص‌۷۲.</ref>. یا با [[ریا]]، [[عجب]]،<ref>کنزالدقائق، ج‌۱۲، ص‌۲۵۰؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۱۶۲؛ روح‌البیان، ج‌۸‌، ص‌۵۲۲.</ref>. [[معصیت]]، یا خصوص گناه‌کبیره<ref>مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۱۶۲.</ref>. است. بر اساس روایتی از امام‌باقر{{ع}} در [[تفسیر آیه]] پیشین، [[دشمنی]] با [[اهل‌بیت]]{{ع}} موجب باطل شدن [[اعمال]] می‌شود.<ref>کنزالدقائق، ج‌۱۲، ص‌۲۵۰.</ref>.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱، ص ۱۹۸.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۴۱۵

ویرایش