بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = صحابه | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[محمد بن اسحاق مدنی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = صحابه | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[محمد بن اسحاق مدنی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
== آشنایی اجمالی == | == آشنایی اجمالی == | ||
[[ابوعبدالله محمد بن اسحاق مدنی قرشی مخرمی مطلبی مدنی]]، معروف به [[ابن اسحاق]] [[مورخ]]، [[محدث]]، نسبشناس، [[آگاه]] به [[سیر]] و [[مغازی]] و [[قصص پیامبران]] و از نخستین سیرهنویسانی است که زندگانی [[پیامبر]]{{صل}} را به رشته تحریر درآورد. وی از [[نژاد]] [[ایرانی]] است<ref>تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۱۵.</ref> و جد او «یسار» در سال ۱۲هـ و در [[جنگ عینالتمر]] (شهری نزدیک [[انبار]]<ref>معجم البلدان، ج۴، ص۱۷۶.</ref>) [[اسیر]] شد<ref> تاریخ خلیفه، ص۷۹.</ref> و نخستین [[اسیر]] عراقی بود که به [[مدینه]] آورده شد<ref> رجال الطوسی، ص۳۹۹۸.</ref> و از [[موالی]] [[قیس بن مخرمة بن مطلب بن عبدمناف]] گشت.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۳۳ و ۳۵.</ref> پدرش «اسحاق» نیز از [[راویان]] [[امام حسن]]{{ع}}<ref>المعجم الکبیر، ج۳، ص۸۶.</ref> و از [[اصحاب]] [[امام سجاد]] و [[امام باقر]] {{ع}} بود.<ref>رجال الطوسی، ص۱۰۶۵ و ۱۲۵۷.</ref> | [[ابوعبدالله محمد بن اسحاق بن یسار قرشی مخرمی مطلبی مدنی]] و یا [[ابوبکر محمد بن اسحاق بن یسار قرشی مخرمی مطلبی مدنی]]، معروف به [[ابن اسحاق]] [[مورخ]]، [[محدث]]، نسبشناس، [[آگاه]] به [[سیر]] و [[مغازی]] و [[قصص پیامبران]] و از نخستین سیرهنویسانی است که زندگانی [[پیامبر]]{{صل}} را به رشته تحریر درآورد. وی از [[نژاد]] [[ایرانی]] است<ref>تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۱۵.</ref> و جد او «یسار» در سال ۱۲هـ و در [[جنگ عینالتمر]] (شهری نزدیک [[انبار]]<ref>معجم البلدان، ج۴، ص۱۷۶.</ref>) [[اسیر]] شد<ref> تاریخ خلیفه، ص۷۹.</ref> و نخستین [[اسیر]] عراقی بود که به [[مدینه]] آورده شد<ref> رجال الطوسی، ص۳۹۹۸.</ref> و از [[موالی]] [[قیس بن مخرمة بن مطلب بن عبدمناف]] گشت.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۳۳ و ۳۵.</ref> پدرش «اسحاق» نیز از [[راویان]] [[امام حسن]]{{ع}}<ref>المعجم الکبیر، ج۳، ص۸۶.</ref> و از [[اصحاب]] [[امام سجاد]] و [[امام باقر]] {{ع}} بود.<ref>رجال الطوسی، ص۱۰۶۵ و ۱۲۵۷.</ref> | ||
[[ابن اسحاق]] در [[حدود]] ۸۰<ref>رجال الطوسی، ص۳۴.</ref> یا ۸۵هـ در مدینه ولادت یافت.<ref>سیرة ابن اسحاق، ص۱۰، مقدمه تحقیق.</ref> وی [[زمان]] زیادی در مدینه نماند و در [[طلب علم]] به مناطق مختلف از جمله [[جزیره]]، [[اسکندریه]]، [[کوفه]] و [[ری]] [[مسافرت]] کرد و در نهایت در [[بغداد]] اقامت گزید. او علاوه بر پدرش اسحاق و عمویش [[موسی بن یسار بن خیار]]،<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۳۴ و ۴۷.</ref> از امام باقر {{ع}} و [[امام صادق]] {{ع}}<ref>رجال الطوسی، ص۱۰۶۵ و ۱۲۵۷.</ref> و همچنین [[ابن شهاب زهری]]، [[قاسم بن محمد بن ابی بکر]]، [[ابان بن عثمان بن عفان]]، [[عکرمة بن خالد مخزومی]]، [[عاصم بن عمر بن | [[ابن اسحاق]] در [[حدود]] ۸۰<ref>رجال الطوسی، ص۳۴.</ref> یا ۸۵هـ در مدینه ولادت یافت.<ref>سیرة ابن اسحاق، ص۱۰، مقدمه تحقیق.</ref> وی [[زمان]] زیادی در مدینه نماند و در [[طلب علم]] به مناطق مختلف از جمله [[جزیره]]، [[اسکندریه]]، [[کوفه]] و [[ری]] [[مسافرت]] کرد و در نهایت در [[بغداد]] اقامت گزید. او علاوه بر پدرش اسحاق و عمویش [[موسی بن یسار بن خیار]]، <ref>سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۳۴ و ۴۷.</ref> از امام باقر {{ع}} و [[امام صادق]] {{ع}}<ref>رجال الطوسی، ص۱۰۶۵ و ۱۲۵۷.</ref> و همچنین [[ابن شهاب زهری]]، [[قاسم بن محمد بن ابی بکر]]، [[ابان بن عثمان بن عفان]]، [[عکرمة بن خالد مخزومی]]، [[عاصم بن عمر بن قتاده]]، [[عبدالرحمن بن هرمز أعرج]]، [[محمد بن منکدر]]، [[محمد بن یحیی بن حبان]]، شعبه، [[محمد بن سائب کلبی]] و برخی دیگر [[روایت]] کرده است.<ref>تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۱۴.</ref> | ||
[[زیاد بن عبدالله بکائی]]<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۳ و ۵.</ref>، [[یونس بن بکیر]]، [[شعبة بن | |||
[[زیاد بن عبدالله بکائی]]<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۳ و ۵.</ref>، [[یونس بن بکیر]]، [[شعبة بن حجاج]]،<ref>الطبقات الکبری، ج۷، ص۳۲۱.</ref> [[یزید بن ابیحبیب]] و [[یحیی بن سعید انصاری]] (هر دو از [[تابعین]])، [[ابوشهاب حناط]]، [[سفیان بن سعید ثوری]]، [[سفیان بن عیینه]]، [[محمد بن یزید واسطی]] و برخی دیگر نیز از او روایت کردهاند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۳۴ و ۴۷.</ref> [[بخاری]] به [[نقل]] از [[ابراهیم بن حمزه]] میگوید: [[ابراهیم بن سعد]] [[احادیث]] بسیاری در فروعات از [[ابن اسحاق]] شنیده و [[روایت]] کرده است.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۳۹.</ref> ابن اسحاق [[تشنه]] [[فراگیری دانش]] و گردآوری [[حدیث]] بود و اگر [[خبر]] مییافت فردی [[اخبار]] و احادیثی دارد، به سراغش رفته و با این [[استدلال]] که اگر به او بیاموزد این مزیت را دارد که در صورت [[فراموشی]] او، فرد دیگری آنها را از [[حفظ]] دارد، افراد را وادار به در [[اختیار]] گذاشتن روایاتشان میکرد. گویند که هزار حدیث [[نقل]] کرده که هیچ کس دیگری روایت نکرده است.<ref>تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۱۴.</ref> وی در این راه تا آنجا پیش رفت که به «امیرالمحدثین» ملقب شد.<ref>التاریخ الکبیر، ج۱، ص۴۰ و تهذیب التهذیب، ج۹، ص۴۳.</ref> گستره [[دانش]] او به قدری بود که به هنگام [[تدریس]]، اگر وارد شاخه ای میشد امکان خروج از آن حوزه را پیدا نمیکرد و [[زمان]] به پایان میرسید.<ref>تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۱۴ به بعد.</ref> زُهْری و [[ابن عیینه]] میگویند: مادامی که ابن اسحاق در [[مدینه]] باشد، چراغ [[علم]] و دانش در این [[شهر]] افروخته است.<ref>تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۱۹.</ref> هنگامی که از [[ابن شهاب]] در مورد [[مغازی]] [[رسول الله]] {{صل}} [[سؤال]] شد، وی ابن اسحاق را [[داناترین]] [[مردم]] در این مورد معرفی کرد.<ref>تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۱۴ به بعد.</ref> [[شافعی]] نیز میگفت: هر کس بخواهد در مغازی [[مهارت]] پیدا کند، [[نیازمند]] [[محمد بن اسحاق]] است.<ref>البدایة و النهایه، ج۳، ص۹۵ و ج۱۰، ص۱۰۹.</ref> | |||
با این همه، [[دارقطنی]]<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص۴۶۹.</ref> و برخی دیگر وی رابه [[اتهام]] [[تشیع]]، قدری بودن و تدلیس در احادیث [[تضعیف]] کرده اند<ref>الجرح و التعدیل، ج۷، ص۱۹۳ و سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۳۹.</ref> که گویا [[رقابت]]، یکی از عوامل آن بوده و از قول [[مصعب]] تصریح شده است که [[طعن]] بر او به خاطر مسائلی غیر از حدیث بود. [[خطیب بغدادی]] خبر از جناح بندیهایی در مدینه داده و میگوید: [[ابن ابی ذئب]]، [[عبدالعزیز ماجشون]]، [[ابن ابی حازم]] و [[محمد بن اسحاق]] از [[مخالفان]] و منتقدان [[مالک بن انس]] بودند و [[ابن اسحاق]] خود را جراح کتابهای مالک دانسته و میگفت: نوشتههایش را بیاورند تا ایرادات آنها را بیان کند وچون از [[فاطمه دختر منذر]] [[همسر]] [[هشام بن عروه]] [[روایت]] میکرد، [[هشام]] آن را برنتافت و به صف مخالفانش پیوست. این مسائل باعث شد تا محدثانی مثل مالک او را از [[مدینه]] بیرون کنند و حال اینکه [[سفیان]] که سالها با او [[محشور]] بوده، میگوید: [[مردم مدینه]] با او مشکلی نداشتند، بلکه به گفته برخی از دانشمندان، مالک بسیاری از [[دانشمندان]] معاصر خود را که مشهور به [[صلاح]]، [[دینداری]]، [[امانت]] و [[موثق]] بودند، [[جرح]] میکرد و [[مخالفت]] مالک با ابن اسحاق بر همگان آشکار بوده است.<ref>تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۱۴ به بعد.</ref> ابن اسحاق در همه جای قلمرو [[اسلامی]] [[مخالف]] داشت مثلاً [[مکی بن ابراهیم]] که از [[شاگردان]] او بوده و در [[شهر]] [[ری]] در بیست جلسه درسش [[حضور]] یافته، تنها به [[دلیل]] اینکه برخی [[روایات]] استاد به مذاقش خوش نیامده، درس او را ترک کرده است و یا [[یزید بن هارون]] را که در سال ۱۹۳هـ در [[بقیع]] [[حدیث]] میگفته، گروهی از [[ذکر]] روایات محمد بن اسحاق باز میدارند.<ref>تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۱۴ به بعد.</ref> با وجود این، برخیها مانند [[ابن حبّان]] و [[ابن سید الناس]] سخت از وی [[دفاع]] کرده و به [[دفع شبهات]] و اتهامات از وی پرداختهاند.<ref>الثقات، ج۷، ص۳۸۰ و عیون الاثر، ج۱، ص۶۳ ـ ۶۷.</ref> ابن اسحاق بنابر مشهور در سال ۱۵۱هـ در [[بغداد]] درگذشت و در گورستان [[خیزران]] [[دفن]] شد.<ref>وفیات الاعیان، ج۴، ص۲۷۷ و الطبقات الکبری، ج۷، ص۳۲۲ و التاریخ الکبیر، ج۱، ص۴۰.</ref> پس از [[تشکیل دولت]] [[عباسیان]]، ابن اسحاق در [[حیره]] به [[دستور]] [[منصور عباسی]] [[کتابی]] از [[آفرینش آدم]] تا آن [[زمان]] را برای مهدی پسر [[خلیفه]] نوشت که خیلی مفصل بود و آن را در [[خزانه]] دولتی گذاشته و از روی همان، [[کتابی]] مختصر فراهم آورد.<ref> تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۲۱.</ref> کتاب [[ابن اسحاق]] شامل سه یا چهار بخش شامل [[تاریخ پیامبران]] از آغاز تا [[بعثت]]، [[سیره]] [[پیامبر اسلام]]، [[مغازی]] آن [[حضرت]] و [[تاریخ خلفا]] بوده است.<ref>مقالات تاریخی، دفتر ۶، ص۲۹۲.</ref> ابن اسحاق بخش المبتدأ را با استفاده از مآخذ [[اهل کتاب]] و از طریق [[راویان]] [[یهودی]] و [[مسیحی]] یا آنان که [[مسلمان]] اما متأثر از اهل کتاب بودهاند و با تعبیر {{عربی|"عن بعض اهل العلم من اهل الکتاب الاول"}} [[نقل]] کرده است.<ref>منابع تاریخ اسلام، ص۵۷.</ref> متن تهیه شده ابن اسحاق به طور کامل به دست ما نرسیده و تنها [[تهذیب]] آن توسط [[عبدالملک بن هشام]] به نام السیرة النبویه که به نام خود اوست، در دسترس ما قرار گرفته است. وی از طریق [[زیاد بن عبدالله بکائی]] از ابن اسحاق روایاتی نقل کرده و آن گونه که در مقدمه کتاب آورده، علاوه بر حذف بخش المبتدأ و [[تاریخ]] الخلفاء، مطالبی که بیارتباط با [[پیامبر]] {{صل}} دیده و یا شاهدی از [[قرآن]] بر آن نیافته، همچنین برخی اشعار و [[احادیث]] و مطالبی که شنیع میدانسته، حذف کرده و در عوض، مطالبی دیگر بر آن افزوده است.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۴.</ref> در مورد اشعار موجود در سیره ابن اسحاق، [[ابن سلام]] نیز بسیار از وی [[انتقاد]] نموده و مینویسد: وی از افرادی [[شعر]] نقل کرده که هرگز شعر نسرودهاند.<ref>طبقات الشعراء، ص۴.</ref> [[طبری]] بخش زیادی از سیره ابن اسحاق مشتمل بر المبتدأ، سیره و [[تاریخ خلفاء]] را در کتاب خود نقل نموده،<ref>تاریخ الطبری، ج۱، ص۱۳۹، ۱۴۰، ۱۵۹ و ۵۳۶ و ج۳، ص۱۶، ۶۴، ۳۰۲.</ref> چنان که [[خلیفة بن خیاط]] نیز [[اخبار]] مربوط به [[فتوحات]] و جریانات رده را از ابن اسحاق گرفته،<ref>تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۷۹، ۸۰ و ۹۶.</ref> که ظاهراً از همان کتاب اخبار الخلفاء او بوده است.<ref>منابع تاریخ اسلام، ص۶۳.</ref> اخیراً بخشی از کتاب [[ابن اسحاق]] در کتابخانه قرویین فاس مراکش و قطعه دیگری در کتابخانه [[ظاهریه]] [[دمشق]] پیدا شده<ref>سیرة ابن اسحاق، ص۱۸ و ۱۹.</ref> که [[محمد حمیدالله]] و سپس [[سهیل زکّار]] جداگانه تصحیح و چاپ کردهاند. [[راوی]] این بخش، [[یونس بن بکیر]] است که روایاتی از دیگران را ضمیمه [[سیره]] ابن اسحاق کرده است.<ref>منابع تاریخ اسلام، ص۶۳.</ref> برخی از مباحث که در این بخش آمده، چنین است: زندگانی [[عبدالمطلب]] [[زندگی]] [[رسول خدا]] {{صل}} از [[تولد]] تا [[بعثت]] [[ذکر]] [[اسلام]] برخی از بزرگان [[مهاجرین]] و [[انصار]] [[زوجات]] الرسول [[حدیث]] الإسراء و [[غزوه احد]] است. | با این همه، [[دارقطنی]]<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص۴۶۹.</ref> و برخی دیگر وی رابه [[اتهام]] [[تشیع]]، قدری بودن و تدلیس در احادیث [[تضعیف]] کرده اند<ref>الجرح و التعدیل، ج۷، ص۱۹۳ و سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۳۹.</ref> که گویا [[رقابت]]، یکی از عوامل آن بوده و از قول [[مصعب]] تصریح شده است که [[طعن]] بر او به خاطر مسائلی غیر از حدیث بود. [[خطیب بغدادی]] خبر از جناح بندیهایی در مدینه داده و میگوید: [[ابن ابی ذئب]]، [[عبدالعزیز ماجشون]]، [[ابن ابی حازم]] و [[محمد بن اسحاق]] از [[مخالفان]] و منتقدان [[مالک بن انس]] بودند و [[ابن اسحاق]] خود را جراح کتابهای مالک دانسته و میگفت: نوشتههایش را بیاورند تا ایرادات آنها را بیان کند وچون از [[فاطمه دختر منذر]] [[همسر]] [[هشام بن عروه]] [[روایت]] میکرد، [[هشام]] آن را برنتافت و به صف مخالفانش پیوست. این مسائل باعث شد تا محدثانی مثل مالک او را از [[مدینه]] بیرون کنند و حال اینکه [[سفیان]] که سالها با او [[محشور]] بوده، میگوید: [[مردم مدینه]] با او مشکلی نداشتند، بلکه به گفته برخی از دانشمندان، مالک بسیاری از [[دانشمندان]] معاصر خود را که مشهور به [[صلاح]]، [[دینداری]]، [[امانت]] و [[موثق]] بودند، [[جرح]] میکرد و [[مخالفت]] مالک با ابن اسحاق بر همگان آشکار بوده است.<ref>تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۱۴ به بعد.</ref> ابن اسحاق در همه جای قلمرو [[اسلامی]] [[مخالف]] داشت مثلاً [[مکی بن ابراهیم]] که از [[شاگردان]] او بوده و در [[شهر]] [[ری]] در بیست جلسه درسش [[حضور]] یافته، تنها به [[دلیل]] اینکه برخی [[روایات]] استاد به مذاقش خوش نیامده، درس او را ترک کرده است و یا [[یزید بن هارون]] را که در سال ۱۹۳هـ در [[بقیع]] [[حدیث]] میگفته، گروهی از [[ذکر]] روایات محمد بن اسحاق باز میدارند.<ref>تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۱۴ به بعد.</ref> با وجود این، برخیها مانند [[ابن حبّان]] و [[ابن سید الناس]] سخت از وی [[دفاع]] کرده و به [[دفع شبهات]] و اتهامات از وی پرداختهاند.<ref>الثقات، ج۷، ص۳۸۰ و عیون الاثر، ج۱، ص۶۳ ـ ۶۷.</ref> ابن اسحاق بنابر مشهور در سال ۱۵۱هـ در [[بغداد]] درگذشت و در گورستان [[خیزران]] [[دفن]] شد.<ref>وفیات الاعیان، ج۴، ص۲۷۷ و الطبقات الکبری، ج۷، ص۳۲۲ و التاریخ الکبیر، ج۱، ص۴۰.</ref> پس از [[تشکیل دولت]] [[عباسیان]]، ابن اسحاق در [[حیره]] به [[دستور]] [[منصور عباسی]] [[کتابی]] از [[آفرینش آدم]] تا آن [[زمان]] را برای مهدی پسر [[خلیفه]] نوشت که خیلی مفصل بود و آن را در [[خزانه]] دولتی گذاشته و از روی همان، [[کتابی]] مختصر فراهم آورد.<ref> تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۲۱.</ref> کتاب [[ابن اسحاق]] شامل سه یا چهار بخش شامل [[تاریخ پیامبران]] از آغاز تا [[بعثت]]، [[سیره]] [[پیامبر اسلام]]، [[مغازی]] آن [[حضرت]] و [[تاریخ خلفا]] بوده است.<ref>مقالات تاریخی، دفتر ۶، ص۲۹۲.</ref> ابن اسحاق بخش المبتدأ را با استفاده از مآخذ [[اهل کتاب]] و از طریق [[راویان]] [[یهودی]] و [[مسیحی]] یا آنان که [[مسلمان]] اما متأثر از اهل کتاب بودهاند و با تعبیر {{عربی|"عن بعض اهل العلم من اهل الکتاب الاول"}} [[نقل]] کرده است.<ref>منابع تاریخ اسلام، ص۵۷.</ref> متن تهیه شده ابن اسحاق به طور کامل به دست ما نرسیده و تنها [[تهذیب]] آن توسط [[عبدالملک بن هشام]] به نام السیرة النبویه که به نام خود اوست، در دسترس ما قرار گرفته است. وی از طریق [[زیاد بن عبدالله بکائی]] از ابن اسحاق روایاتی نقل کرده و آن گونه که در مقدمه کتاب آورده، علاوه بر حذف بخش المبتدأ و [[تاریخ]] الخلفاء، مطالبی که بیارتباط با [[پیامبر]] {{صل}} دیده و یا شاهدی از [[قرآن]] بر آن نیافته، همچنین برخی اشعار و [[احادیث]] و مطالبی که شنیع میدانسته، حذف کرده و در عوض، مطالبی دیگر بر آن افزوده است.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۴.</ref> در مورد اشعار موجود در سیره ابن اسحاق، [[ابن سلام]] نیز بسیار از وی [[انتقاد]] نموده و مینویسد: وی از افرادی [[شعر]] نقل کرده که هرگز شعر نسرودهاند.<ref>طبقات الشعراء، ص۴.</ref> [[طبری]] بخش زیادی از سیره ابن اسحاق مشتمل بر المبتدأ، سیره و [[تاریخ خلفاء]] را در کتاب خود نقل نموده،<ref>تاریخ الطبری، ج۱، ص۱۳۹، ۱۴۰، ۱۵۹ و ۵۳۶ و ج۳، ص۱۶، ۶۴، ۳۰۲.</ref> چنان که [[خلیفة بن خیاط]] نیز [[اخبار]] مربوط به [[فتوحات]] و جریانات رده را از ابن اسحاق گرفته،<ref>تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۷۹، ۸۰ و ۹۶.</ref> که ظاهراً از همان کتاب اخبار الخلفاء او بوده است.<ref>منابع تاریخ اسلام، ص۶۳.</ref> اخیراً بخشی از کتاب [[ابن اسحاق]] در کتابخانه قرویین فاس مراکش و قطعه دیگری در کتابخانه [[ظاهریه]] [[دمشق]] پیدا شده<ref>سیرة ابن اسحاق، ص۱۸ و ۱۹.</ref> که [[محمد حمیدالله]] و سپس [[سهیل زکّار]] جداگانه تصحیح و چاپ کردهاند. [[راوی]] این بخش، [[یونس بن بکیر]] است که روایاتی از دیگران را ضمیمه [[سیره]] ابن اسحاق کرده است.<ref>منابع تاریخ اسلام، ص۶۳.</ref> برخی از مباحث که در این بخش آمده، چنین است: زندگانی [[عبدالمطلب]] [[زندگی]] [[رسول خدا]] {{صل}} از [[تولد]] تا [[بعثت]] [[ذکر]] [[اسلام]] برخی از بزرگان [[مهاجرین]] و [[انصار]] [[زوجات]] الرسول [[حدیث]] الإسراء و [[غزوه احد]] است. | ||
خط ۱۲: | خط ۱۳: | ||
==جستارهای وابسته== | ==جستارهای وابسته== | ||
* [[اسحاق بن یسار مدنی]] (پدر) | * [[اسحاق بن یسار مدنی]] (پدر) | ||
*[[موسی بن یسار بن خیار]] (عمو) | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
خط ۲۱: | خط ۲۴: | ||
[[رده:اعلام]] | [[رده:اعلام]] | ||