←دیدگاه متکلمان
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
آنچه كه از كلام متكلمان و از ظاهر آيات [[قرآن]] كريم ظاهر مىشود اين است كه عصمت تفضّل است براى انبيا و [[معصومان]] عليهمالسلام نه [[استحقاق]]، و تفضّل هم به اين معناست كه خداوند حكيم است و هيچ كار و لطف و فضلش بدون حكمت و دليل و رجحان نيست. اينكه خداوند عصمت را به عدهاى محدود عطا كرده است حتما يك فضيلت و رجحانى در وجود آنها بوده است و لازم نيست علت و حكمت تمام كارهاى خداوند را [[عقل انسانها]] درك و كشف كند. اما اينكه در صورت تفضّل عصمت هيچ فضيلت و افتخارى براى انبيا و معصومان عليهمالسلام ثابت نمىشود در آينده بحث خواهيم كرد، اما به [[طور]] خلاصه اين نكته قابل توجه است كه همين كه خداوند حكيم و [[عادل]] اين عده را برگزيده دليل بر فضيلت آنهاست. {{متن قرآن|وَلَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَى عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«و قطعا آنان را دانسته بر [[مردم]] [[جهان]] ترجيح داديم.» سوره دخان، آیه32.</ref> و {{متن قرآن|وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الأَخْيَارِ}}<ref>«و آنان در پيشگاه ما جدا از برگزيدگان نيكانند.»، سوره صاد، آیه 47</ref>.<ref>موهبت عصمت از منظر آیات، محمد ناصری، نشریه معرفت، ج149، ص6</ref>. | آنچه كه از كلام متكلمان و از ظاهر آيات [[قرآن]] كريم ظاهر مىشود اين است كه عصمت تفضّل است براى انبيا و [[معصومان]] عليهمالسلام نه [[استحقاق]]، و تفضّل هم به اين معناست كه خداوند حكيم است و هيچ كار و لطف و فضلش بدون حكمت و دليل و رجحان نيست. اينكه خداوند عصمت را به عدهاى محدود عطا كرده است حتما يك فضيلت و رجحانى در وجود آنها بوده است و لازم نيست علت و حكمت تمام كارهاى خداوند را [[عقل انسانها]] درك و كشف كند. اما اينكه در صورت تفضّل عصمت هيچ فضيلت و افتخارى براى انبيا و معصومان عليهمالسلام ثابت نمىشود در آينده بحث خواهيم كرد، اما به [[طور]] خلاصه اين نكته قابل توجه است كه همين كه خداوند حكيم و [[عادل]] اين عده را برگزيده دليل بر فضيلت آنهاست. {{متن قرآن|وَلَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَى عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«و قطعا آنان را دانسته بر [[مردم]] [[جهان]] ترجيح داديم.» سوره دخان، آیه32.</ref> و {{متن قرآن|وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الأَخْيَارِ}}<ref>«و آنان در پيشگاه ما جدا از برگزيدگان نيكانند.»، سوره صاد، آیه 47</ref>.<ref>موهبت عصمت از منظر آیات، محمد ناصری، نشریه معرفت، ج149، ص6</ref>. | ||
علاّمه حلّى، و [[فاضل مقداد]] نیز به موهبتى بودن [[عصمت]] تصریح کردهاند.؛ چرا که [[علامه حلی]] در «[[کشف]] المراد» عصمت را [[لطف]] الهى مى داند که [[خداوند]] آن را [[افاضه]] مىکند و با وجود آن، فرد انگیزه ترک [[واجب]] و [[ارتکاب گناه]] را پیدا نمىکند.<ref> علامه حلی، کشف المراد، ط صیدا، ص 228.</ref>. فاضل مقداد نیز در «اللوامع الالهیة» مى نویسد: عصمت لطف الهى است که با وجود آن، [[صدور معصیت]] به خاطر نبودن انگیزه بر آن، ممتنع مىگردد، ولى در عین [[حال]]، [[قدرت]] [[انسان]] بر انجام [[گناه]] محفوظ است. آنگاه از «[[اشاعره]]» نقل مىکند که عصمت از نظر آنان، قدرت بر [[طاعت]] و ناتوانى از گناه است. سپس از برخى از [[علما]] نقل مىکند که گفتهاند: [[معصوم]] کسى است که [[خدا]] [[فطرت]] او را صاف و [[گِل]] او را [[پاکیزه]]، مزاج او را قابل براى پذیرش کمال [[آفریده]] است، آنگاه به او [[خرد]] نیرومند و [[فکر]] سالم عطا کرده و با [[الطاف]] بیشترى مجهز نموده است و او در پرتو این الطاف است که [[قادر]] بر [[انجام واجبات]] و [[ترک محرمات]] مشده و پیوسته به [[ملکوت]] [[آسمانها]] التفات یافته و از [[عالم ماده]] روى گردان مىشود. <ref>فاضل مقداد، اللوامع الالهیة، ص 169.</ref>. | |||
همه این کلمات روشنگر «اتفاق قائلان بر عصمت» بر «موهبتى» بودن آن است. <ref>ر.ک: منشور جاوید، شیخ جعفر سبحانی، انتشارات امام صادق(ع)، ج5، ص 20 ـ 24.</ref>. | |||
== ادله موهبتی بودن عصمت == | == ادله موهبتی بودن عصمت == |