جز
جایگزینی متن - 'زبان فارسی' به 'زبان فارسی'
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'زبان فارسی' به 'زبان فارسی') |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
== تعریف ارزش == | == تعریف ارزش == | ||
واژه “ارزش” در | واژه “ارزش” در زبان فارسی اسم مصدر ارزیدن و [[ارج]] گزاردن است که به معانی مختلفی به کار میرود. اهم این معانی عبارتند از: بها، ارز، قیمت، ارج، [[قدر]]، [[برازندگی]]، [[شایستگی]]، زیبندگی، قابلیت، [[استحقاق]]، اعتبار یک [[سند]] یا متاع و پولی که در سند نوشته شده است<ref>ر. ک: فرهنگ دهخدا و معین، ذیل واژه.</ref>. | ||
تتبع در موارد استعمال واژه “ارزش” چنین نشان میدهد که این واژه در شاخهها و قلمروهای مختلف، کاربردهای متعدد داشته و در معانی مختلفی به کار رفته است. این کاربرد متنوع و مختلف زمینه اختلافنظر در خصوص مشترک لفظی (فقدان وجه جامع مشترک میان موارد اطلاق) یا مشترک [[معنوی]] بودن (وجود وجه جامع میان موارد کاربرد) این واژه را در میان [[اهل]] نظر فراهم ساخته است. | تتبع در موارد استعمال واژه “ارزش” چنین نشان میدهد که این واژه در شاخهها و قلمروهای مختلف، کاربردهای متعدد داشته و در معانی مختلفی به کار رفته است. این کاربرد متنوع و مختلف زمینه اختلافنظر در خصوص مشترک لفظی (فقدان وجه جامع مشترک میان موارد اطلاق) یا مشترک [[معنوی]] بودن (وجود وجه جامع میان موارد کاربرد) این واژه را در میان [[اهل]] نظر فراهم ساخته است. | ||
از دید قایلان به اشتراک معنوی، وجه جامع یا عنصر مشترک در همه موارد کاربرد آن اعم از [[اخلاقی]]، [[حقوقی]]، [[اقتصادی]]، [[اجتماعی]]، [[هنری]] و امثال آن چیزی است که از آن به “مطلوبیت”<ref>esirable.</ref> تعبیر میشود. قبول این عنصر مشترک، امکان دستیابی و ارائه تعریفی عام و جامع را میسر میسازد؛ از اینرو، انواع ارزش بهرغم اشتراک در عنصر مطلوبیت و قابلیت سنجش و مقایسه، در قیود و خصوصیاتی که به تناسب مورد بدان [[مقید]] شدهاند؛ از یکدیگر تمایز مییابند. گفتنی است مطلوبیت نیز بر متغیرهای ذاتی مختلفی همچون [[لذت]]، [[سعادت]]، برآورنده خواست، نمایانگر ترجیح و غیر آن مبتنی است<ref>آمار تیارسن، مطلوبیت مفاهیم و واژهشناسی در اخلاق و اقتصاد، ص۶۲.</ref>. | از دید قایلان به اشتراک معنوی، وجه جامع یا عنصر مشترک در همه موارد کاربرد آن اعم از [[اخلاقی]]، [[حقوقی]]، [[اقتصادی]]، [[اجتماعی]]، [[هنری]] و امثال آن چیزی است که از آن به “مطلوبیت”<ref>esirable.</ref> تعبیر میشود. قبول این عنصر مشترک، امکان دستیابی و ارائه تعریفی عام و جامع را میسر میسازد؛ از اینرو، انواع ارزش بهرغم اشتراک در عنصر مطلوبیت و قابلیت سنجش و مقایسه، در قیود و خصوصیاتی که به تناسب مورد بدان [[مقید]] شدهاند؛ از یکدیگر تمایز مییابند. گفتنی است مطلوبیت نیز بر متغیرهای ذاتی مختلفی همچون [[لذت]]، [[سعادت]]، برآورنده خواست، نمایانگر ترجیح و غیر آن مبتنی است<ref>آمار تیارسن، مطلوبیت مفاهیم و واژهشناسی در اخلاق و اقتصاد، ص۶۲.</ref>. | ||
خط ۱۵۹: | خط ۱۵۹: | ||
گفتنی است گرایش به یک ارزش نه لزوماً ناشی از یک حرکت صرفاً منطقی و [[عقلانی]] که همواره محصول ترکیبی از [[استدلال]]، [[شهود]] بیواسطه و کشش [[عاطفی]] است<ref>برای اطلاعات تکمیلی این بخش ر. ک: مهناز توکلی، ارزشها: مفاهیم و ابزارهای سنجش، ص۱۳۳.</ref>. برخی نیز بر آنند که گرایشها سطح نزدیکتر به رفتار را تشکیل میدهند و بعد انگیزشی در گرایش قویتر از ارزش است<ref>فرامرز رفیعپور، توسعه و تضاد، ص۷.</ref>. [[ارتباط]] میان ارزش با خواست با میل نیز از جمله موضوعهایی است که معمولاً در ذیل بحث گرایشها یا نیازها از آن سخن میرود<ref>ر. ک: محمد خلیفه عبداللطیف، بررسی روانشناختی تحول ارزشها، ص۵۵-۵۸؛ هرمال گیلبرت، در اخلاق و اقتصاد، ص۱۵۸؛ سید احمد رهنمایی، درآمدی بر مبانی ارزشها، ص۱۱۱-۱۳۳.</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۵۷.</ref> | گفتنی است گرایش به یک ارزش نه لزوماً ناشی از یک حرکت صرفاً منطقی و [[عقلانی]] که همواره محصول ترکیبی از [[استدلال]]، [[شهود]] بیواسطه و کشش [[عاطفی]] است<ref>برای اطلاعات تکمیلی این بخش ر. ک: مهناز توکلی، ارزشها: مفاهیم و ابزارهای سنجش، ص۱۳۳.</ref>. برخی نیز بر آنند که گرایشها سطح نزدیکتر به رفتار را تشکیل میدهند و بعد انگیزشی در گرایش قویتر از ارزش است<ref>فرامرز رفیعپور، توسعه و تضاد، ص۷.</ref>. [[ارتباط]] میان ارزش با خواست با میل نیز از جمله موضوعهایی است که معمولاً در ذیل بحث گرایشها یا نیازها از آن سخن میرود<ref>ر. ک: محمد خلیفه عبداللطیف، بررسی روانشناختی تحول ارزشها، ص۵۵-۵۸؛ هرمال گیلبرت، در اخلاق و اقتصاد، ص۱۵۸؛ سید احمد رهنمایی، درآمدی بر مبانی ارزشها، ص۱۱۱-۱۳۳.</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۵۷.</ref> | ||
=== ارزش و [[عاطفه]] === | === ارزش و [[عاطفه]] === | ||
[[عواطف]] حالات انفعالی یا احساساتی مثبت و منفی هستند که از واکنشهای [[شناختی]]، فیزیولوژیکی و [[رفتاری]] نسبت به رویدادهای مربوط به [[هدفها]] یا [[انگیزهها]] ترکیب یافتهاند<ref>علیاکبر شعارینژاد، نگاه نو به روانشناسی انسان سالم یا سری کوتاه در شخصیت انسان، ص۳۰۷.</ref>. تردیدی نیست که این حالات نقش محوری در [[اعمال]] و [[افکار]] ما ایفا میکنند. در | [[عواطف]] حالات انفعالی یا احساساتی مثبت و منفی هستند که از واکنشهای [[شناختی]]، فیزیولوژیکی و [[رفتاری]] نسبت به رویدادهای مربوط به [[هدفها]] یا [[انگیزهها]] ترکیب یافتهاند<ref>علیاکبر شعارینژاد، نگاه نو به روانشناسی انسان سالم یا سری کوتاه در شخصیت انسان، ص۳۰۷.</ref>. تردیدی نیست که این حالات نقش محوری در [[اعمال]] و [[افکار]] ما ایفا میکنند. در زبان فارسی برای بیان هیجانها و عواطف از کلمات متعددی همچون [[محبت]]، [[عشق]]، [[نفرت]]، [[غرور]]، [[خشم]]، [[عصبانیت]] و [[ترس]] استفاده میشود. عواطف نیز مانند بیشتر انگیزهها غالباً از فرایندهای [[یادگیری]] و شناختی تأثیر میپذیرند. ارزشهای پذیرفته شده در مواردی به مثابه محرکهایی در [[برانگیختن]] عواطف متناسب مؤثر واقع میشوند و در مواردی نیز عواطف در سوقیابی ما به پذیرش و [[التزام]] به ارزشهای معین نقش انگیزشی و تحریکی ایفا میکنند. [[وابستگی]] عمیق به یک [[نظام ارزشی]]، به ویژه در صورتی که این [[نظام]] از پشتوانهها و زیرساختهای [[معرفتی]] متقن، [[منطق]] توجیهی [[قوی]] و قدسیت [[دینی]] برخوردار باشد؛ تدریجاً از قلمرو [[ذهن]] به کانون [[دل]] و از حوزه [[شناخت]] به حوزه [[احساس]] [[نفوذ]] کرده و به [[عواطف]] و [[احساسات]] عمیق فرد گره میخورد. در چنین شرایطی معمولاً [[انگیزه]] و [[اشتیاق]] درونی وافری برای [[تمکین]] اقتضائات و الزامهای متناسب با آن وجود دارد. باورمندی جدی و [[شور]] و اشتیاق درونی به ویژه اگر با [[ترغیب]] و [[تشویق]] بیرونی نیز توأم شود، افراد را به رفتارها و اقدامهای فوقالعادهای که معمولاً در شرایط عادی کمتر احتمال وقوع دارد، ترغیب و تحریک میکند. علاوه اینکه، اعضای [[جامعه]] معمولاً برای ارزشهایی که نقش محوری و کانونی در [[نظام فرهنگی]] و [[اجتماعی]] و بالاتر از آن در [[هدفها]] و غایتهای متعالی ایفا میکنند، [[سرمایهگذاری]] [[عاطفی]] بیشتری میکنند و آگاهانه و ناآگاهانه تعلق خاطر عمیقتری نسبت بدانها ابراز میکنند<ref>ر. ک: گی روشه، کنش اجتماعی، ص۸۱.</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۵۸.</ref> | ||
=== ارزش و [[هنجار]] === | === ارزش و [[هنجار]] === | ||
محوریترین [[ارتباط]] در نسبتسنجی میان ارزش با مفاهیم ذیربط که در حوزه کنش اجتماعی نمود برجسته دارد، رابطه میان ارزش و هنجار است. [[ارزشها]] مبنای [[هنجارها]] (الگوها، مدلها یا [[قواعد]] کنش مطلوب) شمرده میشوند. هر هنجار اجتماعی مقبول معمولاً با ارجاع به یک یا چند ارزش، موجودیت یافته و توجیه میشود. ارزشها خود را از طریق هنجارها نمایان میسازند. هر هنجار معتبر به واقع یک ارزش تخصیص یافته و متعین است. به بیان دیگر، ارزشها تصورات کلی و انتزاعی از ایدئال، کمال مطلوبها و مطالبات اساسیاند. این مفاهیم و تصورات کلی هنگامی که بخواهند، تعین مصداقی یافته و به مثابه قواعد معیارین، رفتارها و کنشهای درونی و بیرونی افراد را جهت دهند، به هنجار و قاعده تبدیل میشوند؛ برای نمونه، [[احترام]] به [[قانون]] یک ارزش است، اما توقف پشت چراغ قرمز یک هنجار. به تعبیر برخی جامعهشناسان، ارزشها به سؤال “چه باید باشد” و هنجارها به سؤال “چه انجام شود” پاسخ میدهند<ref>مسعود چلبی، جامعهشناسی نظم، ص۵۷ و ۶۰.</ref>. به بیان دیگر، ارزش یعنی [[حکم]] به اینکه “الف درست است” مبنای [[هنجار]] “تو باید الف را انجام دهی” قرار میگیرد<ref>ن. ار پولانزاس، طبیعت اشیا و حنون، ص۷۳.</ref>. به بیان برخی: هنجار، [[قانون]]، قاعده یا اصلی است که [[هدف]] آن تنظیم [[رفتار]] بر اساس ارزشهاست. هنجار، کاربرد ارزشهای معین است<ref>هانری مندراس و ژرژ گورویچ، مبانی جامعهشناسی، ص۱۷۶ و ۳۷۶.</ref>. | محوریترین [[ارتباط]] در نسبتسنجی میان ارزش با مفاهیم ذیربط که در حوزه کنش اجتماعی نمود برجسته دارد، رابطه میان ارزش و هنجار است. [[ارزشها]] مبنای [[هنجارها]] (الگوها، مدلها یا [[قواعد]] کنش مطلوب) شمرده میشوند. هر هنجار اجتماعی مقبول معمولاً با ارجاع به یک یا چند ارزش، موجودیت یافته و توجیه میشود. ارزشها خود را از طریق هنجارها نمایان میسازند. هر هنجار معتبر به واقع یک ارزش تخصیص یافته و متعین است. به بیان دیگر، ارزشها تصورات کلی و انتزاعی از ایدئال، کمال مطلوبها و مطالبات اساسیاند. این مفاهیم و تصورات کلی هنگامی که بخواهند، تعین مصداقی یافته و به مثابه قواعد معیارین، رفتارها و کنشهای درونی و بیرونی افراد را جهت دهند، به هنجار و قاعده تبدیل میشوند؛ برای نمونه، [[احترام]] به [[قانون]] یک ارزش است، اما توقف پشت چراغ قرمز یک هنجار. به تعبیر برخی جامعهشناسان، ارزشها به سؤال “چه باید باشد” و هنجارها به سؤال “چه انجام شود” پاسخ میدهند<ref>مسعود چلبی، جامعهشناسی نظم، ص۵۷ و ۶۰.</ref>. به بیان دیگر، ارزش یعنی [[حکم]] به اینکه “الف درست است” مبنای [[هنجار]] “تو باید الف را انجام دهی” قرار میگیرد<ref>ن. ار پولانزاس، طبیعت اشیا و حنون، ص۷۳.</ref>. به بیان برخی: هنجار، [[قانون]]، قاعده یا اصلی است که [[هدف]] آن تنظیم [[رفتار]] بر اساس ارزشهاست. هنجار، کاربرد ارزشهای معین است<ref>هانری مندراس و ژرژ گورویچ، مبانی جامعهشناسی، ص۱۷۶ و ۳۷۶.</ref>. |