علم امام در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۴۹: خط ۴۹:


بنابراین، [[آگاهی]] [[ائمه]] از [[سرنوشت]] غیبی‌شان تکلیف‌آور نبود و از این جهت از آن [[علم]] استفاده نمی‌کردند، مگر در موارد خاص که از سوی [[خداوند متعال]] [[مأمور]] به استفاده از آن می‌شدند وگرنه معیار [[تکلیف]]، [[علم عادی]] بود، نه علم ناعادی. از این رو اگر از راه‌های عادی به نقشه [[دشمن]] پی می‌بردند و شرایطشان مانند [[شرایط امام]] حسین {{ع}} نمی‌بود، حتماً برای خنثاکردنش [[اقدام]] می‌کردند<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۲، ص۲۲۵ و ۲۲۶؛ همو، نسیم اندیشه، دفتر اول، ص۸۶.</ref>.<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی]]، ص ۱۴۷.</ref>
بنابراین، [[آگاهی]] [[ائمه]] از [[سرنوشت]] غیبی‌شان تکلیف‌آور نبود و از این جهت از آن [[علم]] استفاده نمی‌کردند، مگر در موارد خاص که از سوی [[خداوند متعال]] [[مأمور]] به استفاده از آن می‌شدند وگرنه معیار [[تکلیف]]، [[علم عادی]] بود، نه علم ناعادی. از این رو اگر از راه‌های عادی به نقشه [[دشمن]] پی می‌بردند و شرایطشان مانند [[شرایط امام]] حسین {{ع}} نمی‌بود، حتماً برای خنثاکردنش [[اقدام]] می‌کردند<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۲، ص۲۲۵ و ۲۲۶؛ همو، نسیم اندیشه، دفتر اول، ص۸۶.</ref>.<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی]]، ص ۱۴۷.</ref>
== ادله عقلی [[ضرورت]] [[علم خطاناپذیر]] امام ==
[[حقیقت]] و [[سرشت]] امامت و وجه [[نیاز به امام]]، شرایط روشنی دارد. اگر سرشت و معنای امامت، [[مرجعیت]] و [[ولایت مطلق]] بر [[امت]] و استمرار [[وظایف نبوت]] است و امام، [[تالی تلو پیامبر]]{{صل}} و [[وارث]] [[تعالیم آسمانی]] آن حضرت و کارشناس [[حقیقی]] و [[حافظ دین]] و مجری [[صالح]] [[حدود الهی]] است، اتصاف وی به [[صفات پیامبر]]{{صل}} امری ضروری و [[عقلی]] است.
بنابراین [[آگاهی امام]] بر [[اسرار]] [[آیات قرآن]] و ژرفای [[معارف دین]] از اموری است که [[عقل]] آن را برای امام ضروری می‌شمارد؛ چراکه [[وظایف]] سترگ [[هدایت]] و [[تربیت معنوی]] و [[فکری]] امت، [[پاسداری]] دین از [[بدعت]] و [[تحریف]] و اجرای صحیح [[دستورات]] و [[حدود الهی]]، بدون [[آگاهی]] از [[دین]] و احاطه کامل بر آن امکان‌پذیر نیست.
گفتنی است در اینجا محور بحث، صرفاً [[آگاهی امام]] بر [[معارف دین]] است، اما علم امام به تمام دانستنی‌های گذشته، حال و [[آینده]] و آگاهی امام از [[غیب]]، از قلمرو بحث ما خارج و بررسی آن نیازمند تحقیقی مستقل است.
[[متکلمان]] بزرگ [[شیعه]] بر این امر تصریح کرده‌اند که آنچه از شرایط و اوصاف لازم [[امام]] است، همان [[برتری]] [[علمی]] و داشتن [[علم ویژه]] در [[معارف]] و [[احکام دین]] است، اما [[آگاهی از غیب]] و [[باطن]] افراد، از اوصاف لازم امام و [[شرط امامت]] نیست؛ هر چند که داشتن چنین علومی نیز برای آنان قابل [[اثبات]] است<ref>شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۲۱؛ الشریف المرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۲۹.</ref>.
اگر امام دارای علمی گسترده و [[خطاناپذیر]] نباشد، [[مردم]] به گفته‌های او در امور دین و [[اجرای قوانین]] و حدود آن [[اعتماد]] نمی‌کنند و به خود این [[اجازه]] را می‌دهند که پاره‌ای از نظریات خود را بر نظریات امام مقدم شمارند و خود را ملزم به [[اطاعت از امام]] ندانند. پس [[اطاعت مطلق از امام]] و اعتماد مردم به او منوط به آگاهی کامل و خطاناپذیر وی است<ref>ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج۹، ص۱۱۵.</ref>.
اگر امام بر [[شریعت]] [[احاطه علمی]] نداشته باشد، [[حجت خداوند]] بر بندگانش تمام نمی‌گردد؛ زیرا [[حجت الهی]] با [[امامت]] فرد [[جاهل]] تکمیل نمی‌گردد و گفتار و عمل او برای دیگران [[حجیت]] نخواهد داشت<ref>علی رضا مسجد جامعی، معارف امامیه، ج۲، ص۶۷۲.</ref>.
افزون بر آنچه گذشت، اصولاً برتری و تقدم، در واژه «امامت» نهفته است؛ به این معنا که هر کس در هر امری [[پیشوا]] و [[هادی]] قرار داده شود، لزوماً باید در همان امر، [[مهارت]] و برتری داشته باشد؛ به ویژه اینکه [[نصب]] و [[تعیین امام]] از سوی [[خداوند]] است. بنابراین نصب چنین کسی به عنوان امام، در حالی که بر تمام داده‌های دین آگاهی کامل و خطاناپذیر ندارد، برخلاف [[حکمت الهی]] است و به [[نقض غرض]] منتهی می‌گردد و تداوم [[هدایت]] و [[پاسداری از دین]] محقق نمی‌شود<ref>[[محمد اسحاق عارفی|عارفی، محمد اسحاق]]، [[خاتمیت و پرسش‌های نو ج۲ (کتاب)|خاتمیت و پرسش‌های نو ج۲]]، ص ۵۹.</ref>.
=== [[ادله]] درون‌دینی [[ضرورت]] [[علم خطاناپذیر]] [[امام]] ===
از منظر [[قرآن کریم]]، [[احادیث نبوی]] و بزرگان [[دینی]] نیز چنین [[علمی]] برای امام ضروری است که در ذیل به برخی از آنها اشاره می‌کنیم. قرآن کریم می‌فرماید: تنها کسانی درخور [[اطاعت]] و پیروی‌اند که خود هدایت شده باشند. [[قرآن]] کسانی را که به این اصل توجه ندارند و جز این می‌پندارند، [[توبیخ]] می‌کند و می‌فرماید: «این چگونه داوری‌ای است»؟<ref>{{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}} «آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>.
این [[آیه]] به دلالت التزامی می‌رساند که امام باید به طریق هدایت و [[حق]]، [[آگاهی]] کامل داشته باشد؛ چراکه به حق رسیدن و هدایت، فرع بر [[معرفت حق]] است. بنابراین کسی که به طریق هدایت که همان [[قوانین]] [[شریعت]] است، آگاهی نداشته باشد، در واقع به حق نمی‌رسد و هدایت نمی‌شود و درخور [[امامت]] و هدایت دیگران نیست و تنها کسی درخور اطاعت و [[هدایت‌گری]] است که به طریق رسیدن به حق آگاهی کامل داشته باشد.
از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[روایت]] شده است: «کسی که [[مسلمانی]] را [[حاکم]] و [[والی]] قرار دهد، در حالی که می‌داند میان [[مسلمانان]] سزاوارتر از او به این امر و آگاه‌تر از او به [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]]{{صل}} وجود دارد، به [[خدا]] و همه مسلمانان [[خیانت]] کرده است»<ref>متقی هندی، کنزالعمال، ج۴، ص۷۹.</ref>.
در [[حدیثی]] دیگر آمده است: «کسی که در میان [[مردم]] [[شمشیر]] بکشد و آنان را به سوی خدا بخواند، در حالی که در میان مسلمانان داناتر از او باشد، چنین شخصی [[گمراه]] و زورگوست»<ref>محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۵، ص۲۷.</ref>. [[امیر مؤمنان]]{{ع}} در این باره فرموده است: «سزاوارترین [[مردم]] به [[سرپرستی]] امور آنان، قوی‌ترین آنان بر آن و [[داناترین]] مردم به [[امر الهی]] درباره آن است»<ref>شیخ صدوق، الخصال، ص۱۶۳.</ref>.
[[امام رضا]]{{ع}} در سخنان مبسوطی در وصف [[امام]] فرموده است: «امام از دیگران به [[دانش]] ویژه و [[شکیبایی]] خاصی ممتاز است... هیچ دانشمندی با او برابر نیست؛ [[جایگزینی]] ندارد و [[بدیل]] و نظیری برای او نیست... [[خدا]]، [[پیامبران]] و [[امامان]] را [[توفیق]] بخشیده و از [[خزانه]] [[علم]] [[حکم]] خود آنچه به دیگران نداده به آنان داده است... هرگاه خدای بنده‌ای را برای [[اصلاح امور]] بندگانش [[انتخاب]] کند، سینه‌اش را برای این کار بگشاید و چشمه‌های [[حکمت]] در دلش جاری سازد و [[علمی]] به او [[الهام]] کند که از این پس در هیچ پاسخی باز نماند و از راه [[درستی]] [[منحرف]] نگردد»<ref>محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۲۸۶-۲۹۰.</ref>.<ref>[[محمد اسحاق عارفی|عارفی، محمد اسحاق]]، [[خاتمیت و پرسش‌های نو ج۲ (کتاب)|خاتمیت و پرسش‌های نو ج۲]]، ص ۶۰.</ref>


== رویکرد [[دانشمندان اسلامی]] درباره [[علم اهل بیت]]{{عم}} ==
== رویکرد [[دانشمندان اسلامی]] درباره [[علم اهل بیت]]{{عم}} ==
۱۱۴٬۴۸۰

ویرایش