بیست و دوم ذی‌حجه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۸: خط ۳۸:


==== شبی با مولا ====
==== شبی با مولا ====
علاوه بر این، نزدیکی معنوی میثم با امیرمؤمنان {{ع}} را در لحظه‌ها و موقعیت‌های دیگر هم می‌توان دید، از جمله اینکه میثم، پا به پای افراد زبده‌ای چون [[کمیل]] در مواقف [[نیایش]] و [[عبادت]] مولا حضور می‌یافت و انیس شب‌های [[عرفانی]] آن حضرت و [[راز]] و نیازهای امام با [[پروردگار]] بود.
علاوه بر این، نزدیکی معنوی میثم با امیرمؤمنان {{ع}} را در لحظه‌ها و موقعیت‌های دیگر هم می‌توان دید، از جمله اینکه میثم، پا به پای افراد زبده‌ای چون [[کمیل]] در مواقف [[نیایش]] و [[عبادت]] مولا حضور می‌یافت و انیس شب‌های [[عرفانی]] آن حضرت و راز و نیازهای امام با [[پروردگار]] بود.


میثم نقل می‌کند: شبی از شب‌ها مولایم امیرمؤمنان {{ع}} من را با خود به صحرای بیرون [[کوفه]] برد تا اینکه به [[مسجد]] [[جعفی]] رسید. رو به [[قبله]] کرد و چهار رکعت [[نماز]] خواند و پس از [[سلام]] نماز و [[تسبیح]]، دست‌هایش را به [[دعا]] باز کرد و گفت: خدایا، چگونه بخوانمت، در حالی که [[نافرمانی]] کرده‌ام و چگونه نخوانمت، که تو را شناخته‌ام و دلم [[خانه]] [[محبت]] توست. دستی پر [[گناه]] و چشمی پر [[امید]] به سویت آورده‌ام...!<ref>{{متن حدیث|إِلَهِي كَيْفَ أَدْعُوكَ وَ قَدْ عَصَيْتُكَ وَ كَيْفَ لَا أَدْعُوكَ وَ قَدْ عَرَفْتُ حُبَّكَ فِي قَلْبِي وَ إِنْ كُنْتُ عَاصِياً مَدَدْتُ إِلَيْكَ يَداً بِالذُّنُوبِ مَمْلُوَّةً وَ عَيْناً بِالرَّجَاءِ مَمْدُودَةً...}}، الشهید الاول، المزار، ص۲۷۰.</ref> و سپس به [[سجده]] رفت و صورت بر خاک نهاده و صد بار گفت: {{متن حدیث|الْعَفْو! الْعَفْو!}}. سپس برخاست و از آن [[مسجد]] بیرون رفت. من نیز در پی آن حضرت بودم تا به صحرا رسیدیم. آن‌گاه پیش پای من خطی کشید و فرمود: مبادا که از این خط بگذری! و من را همانجا گذاشت و خود رفت.
میثم نقل می‌کند: شبی از شب‌ها مولایم امیرمؤمنان {{ع}} من را با خود به صحرای بیرون [[کوفه]] برد تا اینکه به [[مسجد]] [[جعفی]] رسید. رو به [[قبله]] کرد و چهار رکعت [[نماز]] خواند و پس از [[سلام]] نماز و [[تسبیح]]، دست‌هایش را به [[دعا]] باز کرد و گفت: خدایا، چگونه بخوانمت، در حالی که [[نافرمانی]] کرده‌ام و چگونه نخوانمت، که تو را شناخته‌ام و دلم [[خانه]] [[محبت]] توست. دستی پر [[گناه]] و چشمی پر [[امید]] به سویت آورده‌ام...!<ref>{{متن حدیث|إِلَهِي كَيْفَ أَدْعُوكَ وَ قَدْ عَصَيْتُكَ وَ كَيْفَ لَا أَدْعُوكَ وَ قَدْ عَرَفْتُ حُبَّكَ فِي قَلْبِي وَ إِنْ كُنْتُ عَاصِياً مَدَدْتُ إِلَيْكَ يَداً بِالذُّنُوبِ مَمْلُوَّةً وَ عَيْناً بِالرَّجَاءِ مَمْدُودَةً...}}، الشهید الاول، المزار، ص۲۷۰.</ref> و سپس به [[سجده]] رفت و صورت بر خاک نهاده و صد بار گفت: {{متن حدیث|الْعَفْو! الْعَفْو!}}. سپس برخاست و از آن [[مسجد]] بیرون رفت. من نیز در پی آن حضرت بودم تا به صحرا رسیدیم. آن‌گاه پیش پای من خطی کشید و فرمود: مبادا که از این خط بگذری! و من را همانجا گذاشت و خود رفت.
خط ۴۹: خط ۴۹:
فَمَهْمَا تُنْبِتُ الْأَرْضُ‌ فَذَاكَ النَّبْتُ مِنْ بَذْرِي}}
فَمَهْمَا تُنْبِتُ الْأَرْضُ‌ فَذَاكَ النَّبْتُ مِنْ بَذْرِي}}
در سینه‌ام اسراری است، که هرگاه فراخ‌نای سینه‌ام [[احساس]] تنگی می‌کند،
در سینه‌ام اسراری است، که هرگاه فراخ‌نای سینه‌ام [[احساس]] تنگی می‌کند،
[[زمین]] را با دست، کنده و [[راز]] خویش را با زمین در میان می‌گذارم!
[[زمین]] را با دست، کنده و راز خویش را با زمین در میان می‌گذارم!
وقتی زمین می‌روید، آن [[گیاه]]، از بذر و دانه‌ای است که من کاشته‌ام<ref>بحارالأنوار، ج۹۷، ص۴۴۹.</ref>.
وقتی زمین می‌روید، آن گیاه، از بذر و دانه‌ای است که من کاشته‌ام<ref>بحارالأنوار، ج۹۷، ص۴۴۹.</ref>.


میثم تمار نیز یکی از شاگردان والا مقام در [[مکتب تفسیری]] علی {{ع}} بود. میثم [[علم]] [[تأویل]] معانی قرآن را از آن حضرت فرا گرفت و در قرآن‌شناسی دانا و [[بصیر]] گردید<ref>[[حبیب‌الله فرحزاد|فرحزاد، حبیب‌الله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۳۸.</ref>.
میثم تمار نیز یکی از شاگردان والا مقام در [[مکتب تفسیری]] علی {{ع}} بود. میثم [[علم]] [[تأویل]] معانی قرآن را از آن حضرت فرا گرفت و در قرآن‌شناسی دانا و [[بصیر]] گردید<ref>[[حبیب‌الله فرحزاد|فرحزاد، حبیب‌الله]]، [[غدیر برترین پیام آسمانی (کتاب)|غدیر برترین پیام آسمانی]]، ص ۲۳۸.</ref>.
۱۱۲٬۰۵۷

ویرایش