بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
'''شیعه''' به معنای گروه و | '''[[شیعه]]''' به معنای گروه و [[جمعیت]]، گروه پیرو، هواداران و [[پیروان]] است. | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
از بدو شکلگیری شیعه و [[پیروان اهل بیت]]{{عم}} و [[معتقدان]] به [[امامت علی]]{{ع}}، حوادث و تحوّلات گوناگونی بر این فرقۀ [[ناجیه]] گذشته است. اغلب، پیروان اهل بیت{{عم}}، از [[نعمت]] [[پیشوایی]] [[امامان]] [[محروم]] بودند و با [[انحرافی]] که در جریان [[رهبری]] پس از [[پیامبر خدا]]{{صل}} پیش آمد و با حادثۀ [[سقیفه]]، [[امیر مؤمنان]]{{ع}} از [[حق]] خود محروم شد و [[مظلومیت شیعه]] نیز آغاز گشت. سلطۀ [[امویان]] بر مقدّرات [[امّت اسلامی]] زمینهساز احیای [[جاهلیّت]] گشت. [[شهادت امام علی]] و [[امام حسن]] و [[امام حسین]] در همان نیم [[قرن اول]] پس از [[پیامبر]]، عمق این [[مظلومیّت]] را میرساند. گرچه رفتهرفته [[فکر]] [[شیعی]] گسترش مییافت، امّا محدودیتهای اعمالشده از سوی امویان و [[عبّاسیان]] نیز تشدید میشد. [[حکومت]] تاریک هزارماهۀ [[بنی امیّه]]، لطمههای جبرانناپذیری به [[اسلام]] و [[مسلمانان]] و [[مکتب اهل بیت]] وارد ساخت. | |||
بررسی [[شیعه در تاریخ]] و [[تاریخ شیعه]] در این مختصر نمیگنجد و به کتابهای مبسوطتر باید مراجعه کرد. امّا نگاهی اجمالی به این [[تاریخ]]، براساس نوشتۀ [[علامه طباطبایی]] میتواند مفید باشد. وی پس از پرداختن به برخی [[نهضتهای شیعی]] پس از [[عاشورا]] و برشمردن فجایع امویان، تاریخ شیعه را از [[قرن]] دوّم به بعد چنین بازگو میکند: | |||
=== [[ | === شیعه در [[قرن دوم هجری]] === | ||
در اواخر ثلث اول قرن دوم هجری به دنبال انقلابات و جنگهای خونین که در اثر [[بیدادگری]] و بدرفتاریهای [[بنیامیه]] در همهجای [[کشورهای اسلامی]] ادامه داشت، دعوتی نیز به نام [[اهل بیت]] [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} در ناحیۀ [[خراسان]] [[ایران]] پیدا شد. متصدی [[دعوت]] [[ابو مسلم]] [[مروزی]] سردار [[ایرانی]] بود که به [[ضرر]] [[خلافت اموی]] [[قیام]] کرد و شروع به [[پیشرفت]] نمود تا [[دولت اموی]] را برانداخت. این [[نهضت]] و [[انقلاب]] اگرچه از [[تبلیغات]] عمیق شیعه سرچشمه میگرفت و کموبیش عنوان [[خونخواهی]] [[شهدای اهل بیت]] را داشت و حتی از [[مردم]] برای یک [[مرد]] [[پسندیده]] از [[اهل بیت]] (سربسته) [[بیعت]] میگرفتند، با این همه به دستور مستقیم یا اشارۀ [[پیشوایان شیعه]] نبود. به [[گواهی]] اینکه وقتی [[ابو مسلم]] بیعت [[خلافت]] را به [[امام ششم]] [[شیعۀ امامیه]] در [[مدینه]] عرضه داشت وی جدا رد کرد و فرمود: "تو از مردان من نیستی و [[زمان]] نیز زمان من نیست". بالأخره [[بنی عباس]] به نام اهل بیت خلافت را ربودند و در آغاز کار روزی چند به [[مردم]] و [[علویین]] [[روی خوش]] نشان دادند حتی به نام [[انتقام]] [[شهدای علویین]]، [[بنیامیه]] را قتلعام کردند و [[قبور]] خلفای بنیامیه را شکافته هرچه یافتند [[آتش]] زدند، ولی دیری نگذشت که شیوۀ ظالمانۀ بنیامیه را پیش گرفتند و در [[بیدادگری]] و بیبندوباری هیچگونه فروگذاری نکردند... [[هارون]] [[خلیفۀ عباسی]] که در زمان وی [[امپراتوری]] [[اسلامی]] به اوج [[قدرت]] و وسعت خود رسیده بود و گاهی [[خلیفه]] به [[خورشید]] نگاه میکرد و آن را مخاطب ساخته میگفت: به هرکجا میخواهی بتاب که بجایی که از [[ملک]] من بیرون است نخواهی تافت. از طرفی [[لشکریان]] وی در خاور و باختر [[جهان]] پیش میرفتند ولی از طرفی در [[جسر بغداد]] که در چند قدمی [[قصر]]خلیفه بود بیاطلاع و اجازۀ خلیفه، [[مأمور]] گذاشته از عابرین [[حق]] عبور میگرفتند، حتی روزی خود خلیفه که میخواست از جسر عبور کند جلوش را گرفته حق العبور مطالبه کردند... [[ثروت]] سرسامآوری که همهساله از اقطار [[کشورهای اسلامی]] به عنوان [[بیت المال مسلمین]] به [[دار الخلافه]] سرازیر میشد به [[مصرف]] [[هوسرانی]] و [[حقکشی]] خلیفه وقت میرسید. شمارۀ کنیزان پریوش و [[دختران]] و پسران [[زیبا]] در دربار [[خلفای عباسی]] به هزاران میرسید. وضع [[شیعه]] از [[انقراض]] [[دولت اموی]] و روی کار آمدن بنی عباس کوچکترین تغییری پیدا نکرد، جز اینکه [[دشمنان]] بیدادگر وی [[تغییر]] اسم دادند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۵۰تا ۳۵۶.</ref>. | |||
=== | === شیعه در [[قرن سوم هجری]] === | ||
با شروع [[قرن سوم]]، شیعه نفس تازهای کشید و سبب آن اولا این بود که کتب [[فلسفی]] و [[علمی]] بسیاری از زبان [[یونانی]] و [[سریانی]] و غیر آنها به [[زبان عربی]] [[ترجمه]] شد و [[مردم]] به [[تعلیم]] [[علوم عقلی]] و استدلالی [[هجوم]] آوردند، علاوهبرآن [[مأمون]] [[خلیفۀ عباسی]] معتزلی [[مذهب]] به [[استدلال عقلی]] در مذهب علاقهمند بود و در نتیجه به تکلم استدلالی در [[ادیان]] و [[مذاهب]] رواج تام و [[آزادی]] کامل داده بود و [[علما]] و [[متکلمین]] [[شیعه]] از این آزادی استفاده کرده در فعالیت علمی و در [[تبلیغ]] [[مذهب اهل بیت]] فروگذاری نمیکردند. و ثانیا [[مأمون عباسی]] به اقتضای [[سیاست]] خود به [[امام هشتم]] [[شیعۀ امامیه]] [[ولایت]] [[عهد]] داده بود و در اثر آن [[علویین]] و [[دوستان اهل بیت]] تا اندازهای از تعرض اولیای [[دولت]] مصون بوده و کموبیش از آزادی بهرهمند بودند، ولی باز دیری نگذشت که دم برّنده [[شمشیر]] به سوی شیعه برگشت و شیوۀ فراموششده گذشتگان به سراغشان آمد، [[خاصه]] در [[زمان]] [[متوکل عباسی]] که مخصوصا با علی و [[شیعیان]] وی [[دشمنی]] خاصی داشت و هم به امر وی بود که [[مزار امام]] سوم شیعۀ امامیه را در [[کربلا]] با خاک یکسان کردند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۵۰ ـ ۳۵۶.</ref>. | |||
=== | === شیعه در [[قرن چهارم هجری]] === | ||
در قرن چهارم هجری عواملی به وجود آمد که برای وسعت یافتن [[تشیّع]] و نیرومند شدن شیعه کمک بسزایی میکرد، از آن جمله [[سستی]] ارکان [[خلافت]] [[بنی عباس]] و ظهور [[پادشاهان]] [[آل بویه]] بود. پادشاهان آل بویه که شیعه بودند کمال [[نفوذ]] را در مرکز خلافت که [[بغداد]] بود و همچنین در خود [[خلیفه]] داشتند و این [[قدرت]] قابل توجّه به شیعه [[اجازه]] میداد که در برابر مدعیان مذهبی خود که پیوسته به اتکاء قدرت خلافت آنان را خورد میکردند، قد [[علم]] کرده آزادانه به تبلیغ مذهب بپردازند. در این [[قرن]] همۀ [[جزیرة العرب]] یا قسمت معظم آن به استثنای شهرهای بزرگ، شیعه بودند و با این وصف برخی از [[شهرها]] نیز مانند هجر و عمان و صعده در عین [[حال]] [[شیعه]] بودند. در [[شهر بصره]] که پیوسته مرکز [[تسنن]] بود و با [[شهر کوفه]] که مرکز [[تشیّع]] شمرده میشد [[رقابت]] مذهبی داشت، عدهای قابل توجّه شیعه بودند و همچنین در طرابلس و [[نابلس]] و طبریه و [[حلب]] و هرات شیعه بسیار بود و [[اهواز]] و سواحل خلیجفارس از [[ایران]] [[مذهب شیعه]] داشت. در آغاز این [[قرن]] بود که [[ناصر اطروش]] پس از سالها [[تبلیغ]] که در شمال ایران به عمل آورد به ناحیۀ [[طبرستان]] [[استیلا]] یافت و [[سلطنت]] تأسیس کرد که تا چند پشت ادامه داشت و پیش از [[اطروش]] نیز [[حسن بن زید علوی]] سالها در طبرستان سلطنت کرده بود. در این قرن فاطمیین که [[اسماعیلی]] بودند به [[مصر]] دست یافتند و سلطنت دامنهداری تشکیل دادند. بسیار اتفاق میافتاد که در شهرهای بزرگ مانند [[بغداد]] و [[بصره]] و [[نیشابور]] [[کشمکش]] و زدوخورد و مهاجمههایی میان شیعه و [[سنی]] درمیگرفت و در برخی از آنها شیعه [[غلبه]] میکرد و از پیش میبرد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۵۰تا ۳۵۶.</ref>. | |||
=== [[ | === شیعه در [[قرن پنجم]] تا نهم [[هجری]] === | ||
از قرن پنجم تا اواخر [[قرن نهم]]، شیعه به همان افزایش که در [[قرن چهارم]] داشت ادامه میداد و پادشاهانی نیز که مذهب شیعه داشتند به وجود آمده از تشیّع [[ترویج]] مینمودند. در اواخر [[قرن پنجم هجری]] [[دعوت]] [[اسماعیلیه]] در قلاع الموت ریشه انداخت و اسماعیلیه نزدیک به یک قرن و نیم در وسط ایران در حال [[استقلال]] کامل میزیستند و [[سادات]] مرعشی در مازندران سالهای متمادی سلطنت کردند. [[شاه]] خدابنده از [[پادشاهان]] [[مغول]]، مذهب شیعه را [[اختیار]] کرد و اعقاب او از پادشاهان مغول سالیان دراز در ایران سلطنت کردند و از تشیّع ترویج میکردند و همچنین [[سلاطین]] آققویونلو و قرهقویونلو که در تبریز [[حکومت]] میکردند و دامنۀ حکمرانیشان تا فارس و کرمان کشیده میشد و همچنین [[حکومت]] فاطمیین نیز سالیان دراز در [[مصر]] برپا بود. البته [[قدرت]] مذهبی [[جماعت]] با [[پادشاهان]] وقت تفاوت میکرد، چنانکه پس از برچیده شدن بساط فاطمیین و روی کار آمدن [[سلاطین]] [[آل ایوب]] صفحه برگشت و شیعۀ مصر و [[شامات]]، [[آزادی]] مذهبی را بکلی از دست دادند و جمع کثیری از [[شیعه]] از دم [[شمشیر]] گذشتند. از آن جمله [[شهید]] اول [[محمّد]] بن محمّد مکی، یکی از نوابغ [[فقه شیعه]] [[سال ۷۸۶ هجری]] در [[دمشق]] به [[جرم]] [[تشیّع]] کشته شد. و همچنین [[شیخ اشراق]] شهاب الدین سهروردی در [[حلب]] به جرم [[فلسفه]] به [[قتل]] رسید. رویهمرفته در این پنج [[قرن]]، شیعه از جهت [[جمعیت]] در افزایش، از جهت قدرت و [[آزادی]] مذهبی تابع موافقت و [[مخالفت]] سلاطین وقت بودهاند و هرگز در این مدت [[مذهب]] تشیّع در یکی از [[کشورهای اسلامی]]، مذهب رسمی اعلام نشده بود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۵۰تا ۳۵۶.</ref>. | |||
=== | === شیعه در قرن ۱۰، ۱۱ [[هجری]] === | ||
[[سال ۹۰۶ هجری]] [[جوان]] سیزدهسالهای از خانوادۀ شیخ [[صفی]] اردبیلی(متوفای ۷۳۵ هجری) که از [[مشایخ]] [[طریقت]] در شیعه بود با سیصد نفر [[درویش]] از مریدان پدرانش به منظور ایجاد یک [[کشور]] مستقل و [[مقتدر]] شیعه از [[اردبیل]] [[قیام]] کرده شروع به [[کشورگشایی]] و برانداختن [[آیین]] [[ملوک الطوایفی]] [[ایران]] نمود و پس از جنگهای خونین که با پادشاهان محلی و مخصوصا با پادشاهان[[آل]] [[عثمان]] که زمام [[امپراتوری عثمانی]] را در دست داشتند، موفق شد که ایران قطعه قطعه را به شکل یک کشور درآورده و [[مذهب شیعه]] را در [[قلمرو حکومت]] خود رسمیت دهد. پس از درگذشت [[شاه]] اسمعیل [[صفوی]] پادشاهان دیگری از سلسلۀ صفوی تا اواسط [[قرن دوازدهم هجری]] [[سلطنت]] کردند و یکی پس از دیگری رسمیت مذهب [[شیعۀ امامیه]] را [[تأیید]] و تثبیت نمودند، حتی در زمانیکه در اوج قدرت بودند ([[زمان]] شاه عباس کبیر) توانستند وسعت ارضی کشور و آمار جمعیت را به بیش از دو برابر کنونی ([[سال ۱۳۸۴ هجری]] [[قمری]]) برسانند. گروه [[شیعه]] در این دو [[قرن]] و نیم تقریبا در سایر نقاط [[کشورهای اسلامی]] به همان [[حال]] سابق با افزایش طبیعی خود باقی بوده است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۵۰تا ۳۵۶.</ref>. | |||
=== | === شیعه در قرن ۱۲، ۱۴ [[هجری]] === | ||
در سه قرن اخیر [[پیشرفت]] مذهبی شیعه به همان شکل طبیعی سابقش بوده است و فعلا که اواخر [[قرن چهاردهم]] هجری است، ۱تشیّع در [[ایران]] [[مذهب]] رسمی عمومی شناخته میشود. در [[یمن]] و در [[عراق]]، [[اکثریت]] [[جمعیت]] را شیعه تشکیل میدهد و در همۀ ممالک مسلماننشین [[جهان]]، کموبیش شیعه وجود دارد و رویهمرفته در کشورهای مختلف جهان نزدیک به صد میلیون شیعه [[زندگی]] میکنند». | |||
این اطلاعات، حدودا تا ۴۰ سال قبل است. برای تکمیل این مبحث، به آمار و ارقامی از [[دائرة المعارف]] [[تشیّع]] اشاره میشود<ref>دائرة المعارف تشیّع، واژۀ «تشیّع در جهان امروز» و «تشیّع»، ص۴۱۶، با تلخیص</ref><ref>جواد محدثی|محدثی، جواد، فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر، ص۳۵۰تا ۳۵۶.</ref>. | |||
==شبهات پدید آمدن تشیع== | === [[تشیع]] در جهان امروز === | ||
===تشیع ساخته افکار عبدالله بن سبأ=== | منابع مختلف، عدّۀ کل [[مسلمانان]] جهان را در آخرین سالهای قرن نوزدهم میلادی/سیزدهم قمری، از ۱۵۷ میلیون نفر در سال ۱۸۹۴ م تا ۳۰۰ میلیون نفر در سال ۱۹۰۳ م تخمین زدهاند... مهمترین [[کشور]] شیعه یا شیعهنشین جهان یعنی ایران، در آن سالها ۵/۹ میلیون جمعیت داشته که چهارپنجم از این [[مسلمین]] شیعه بودهاند... اینک در اواخر قرن بیستم میلادی علیرغم آنکه دستکم حدود یک قرن از آشنایی [[جهان اسلام]] با امر آمارگیری و [[ضرورت]] آن میگذرد، هنوز آمار متقن و مطمئن و یکدستی دربارۀ عدۀ مسلمانان در سرزمینهای مختلف و به طریق اولی دربارۀ عدۀ [[شیعیان]] این [[سرزمینها]] در دست نیست... امروز عدۀ شیعیان بالغ بر ۲۰ درصد کلّ عدۀ مسلمانان جهان را تشکیل میدهد و رویهمرفته دستکم به ۲۰۰ میلیون نفر بالغ میشود. برای [[آگاهی]] از [[تاریخ شیعه]] و وضعیت شیعیان در دورانهای گوناگون و بلاد مختلف، به منابع مفصّلتر مراجعه شود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۵۰تا ۳۵۶.</ref>. | ||
برخی [[مکتب]] اصیل | |||
==[[شبهات]] پدید آمدن [[تشیع]]== | |||
===تشیع ساخته [[افکار]] [[عبدالله بن سبأ]]=== | |||
برخی [[مکتب]] اصیل تشیع را زاییده [[توطئه]] فردی [[یهودی]] به نام عبدالله بن سبأ میدانند. | |||
اینان با تکیه بر یک [[روایت]] [[ضعیف]] که- [[طبری]] آن را نقل کرده - بر این باورند که [[شیعه]]، توسط یهودی فوق الذکر از [[اهل یمن]] در [[زمان عثمان]] پایریزی شده است. | اینان با تکیه بر یک [[روایت]] [[ضعیف]] که- [[طبری]] آن را نقل کرده - بر این باورند که [[شیعه]]، توسط یهودی فوق الذکر از [[اهل یمن]] در [[زمان عثمان]] پایریزی شده است. | ||
بنا بر نقل طبری در حوادث سال ۳۰ - [[۳۶ هجری]] (در زمان عثمان) این یهودی با [[تظاهر به اسلام]] در بلاد مختلف [[اسلامی]] از [[شام]] و [[بصره]] گرفته تا [[کوفه]] و بصره به گردش درآمد و [[مردم]] را با [[دعوت]] به [[پذیرش امامت]] علی{{ع}}، علیه [[خلیفه]] وقت شوراند. با [[تبلیغات]] وی، گروهی از [[صحابه]] و [[تابعان]] به وی پیوستند و [[عثمان]] را در خانهاش محاصره کرده، وی را به [[قتل]] و [[امام علی]]{{ع}} را به [[خلافت]] رساندند<ref>تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۳۷۸.</ref>. | بنا بر نقل طبری در حوادث سال ۳۰ - [[۳۶ هجری]] (در زمان عثمان) این یهودی با [[تظاهر به اسلام]] در بلاد مختلف [[اسلامی]] از [[شام]] و [[بصره]] گرفته تا [[کوفه]] و بصره به گردش درآمد و [[مردم]] را با [[دعوت]] به [[پذیرش امامت]] علی{{ع}}، علیه [[خلیفه]] وقت شوراند. با [[تبلیغات]] وی، گروهی از [[صحابه]] و [[تابعان]] به وی پیوستند و [[عثمان]] را در خانهاش محاصره کرده، وی را به [[قتل]] و [[امام علی]]{{ع}} را به [[خلافت]] رساندند<ref>تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۳۷۸.</ref>. | ||
برابر این نقل، داستان [[شورش]] [[مسلمانان]] علیه [[خلیفه سوم]]، به [[رهبری]] یک یهودی صورت پذیرفت. این داستان که محققانی چون [[دکتر طه حسین]]<ref>ر.ک: الفتنه الکبری، ص۱۳۴؛ علی و فرزندانش، ص۲۰۹.</ref> آن را یک [[افسانه]] [[تاریخی]] قلمداد کردهاند، از جهات گوناگون [[سست]] و بیپایه است که به مواردی از آن اشاره میشود: | برابر این نقل، داستان [[شورش]] [[مسلمانان]] علیه [[خلیفه سوم]]، به [[رهبری]] یک یهودی صورت پذیرفت. این داستان که محققانی چون [[دکتر طه حسین]]<ref>ر.ک: الفتنه الکبری، ص۱۳۴؛ علی و فرزندانش، ص۲۰۹.</ref> آن را یک [[افسانه]] [[تاریخی]] قلمداد کردهاند، از جهات گوناگون [[سست]] و بیپایه است که به مواردی از آن اشاره میشود: | ||
'''اشکالات سندی''': طبری این قضیه را از سری، از | '''اشکالات سندی''': طبری این قضیه را از سری، از شعیب، از [[سیف بن عمر]]، از [[عطیه]] و از یزید فقعسی نقل کرده است<ref>تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۳۷۸.</ref>. | ||
در [[رجال اهل سنت]] دو نفر به نام «سری» معروفاند. | در [[رجال اهل سنت]] دو نفر به نام «سری» معروفاند. | ||
# | #سری بن اسماعیل [[کوفی]]، که [[رجال شناسان اهل سنت]] او را [[کذاب]] شمردهاند<ref>میزان الاعتدال، ج۲، ص۱۱۷.</ref>. | ||
# | #سری بن عاصم بن سهل [[همدانی]] (م ۲۵۸ق) که [[رجال شناسان]] وی را نیز کذاب و سارق [[حدیث]] دانستهاند<ref>میزان الاعتدال، ج۲، ص۱۱۶.</ref>. | ||
اما مقصود از شعیب، شعیب بن ابراهیم کوفی است که برابر تصریح رجال شناسان، وی فردی [[مجهول الحال]] و [[راوی]] کتابهای سیف بن عمر است<ref>میزان الاعتدال، ج۲، ص۲۷۵.</ref>. | اما مقصود از شعیب، شعیب بن ابراهیم کوفی است که برابر تصریح رجال شناسان، وی فردی [[مجهول الحال]] و [[راوی]] کتابهای سیف بن عمر است<ref>میزان الاعتدال، ج۲، ص۲۷۵.</ref>. | ||
سیف بن عمر - دیگر راوی این خبر - کسی است که رجال شناسان اهل سنت وی را جاعل حدیث دانسته و حتی او را به [[بیدینی]] و [[فساد عقیده]] متهم کردهاند. [[ابن عدی]] میگوید: «تمام [[روایات]] وی ناشناخته و غیرقابل قبول است»<ref>میزان الاعتدال، ج۲، ص۲۱۸.</ref>. همچنین | سیف بن عمر - دیگر راوی این خبر - کسی است که [[رجال شناسان اهل سنت]] وی را جاعل [[حدیث]] دانسته و حتی او را به [[بیدینی]] و [[فساد عقیده]] متهم کردهاند. [[ابن عدی]] میگوید: «تمام [[روایات]] وی ناشناخته و غیرقابل قبول است»<ref>میزان الاعتدال، ج۲، ص۲۱۸.</ref>. همچنین یحیی بن معین، [[حدیث]] او را [[سست]] و [[ضعیف]] شمرده. [[ابوداوود]]، او را بسیار [[دروغگو]] دانسته، [[ابن حبان]] او را به زندقه نسبت داده و گفته که وی [[جعل حدیث]] میکرده است<ref>عبدالله بن سبا، ج۱، ص۷۰.</ref>. [[سیف بن عمر]] در سال ۱۷۰ [[رحلت]] نمود و تا [[عبدالله بن سبأ]] ۱۲۰ سال فاصله داشته و کسی پیش از وی چنین مطلبی را عنوان نکرده است. | ||
[[تاریخ نگاران]] [[اسلامی]]، مانند [[ابن شهاب زهری]]، [[ابوبکر بن حزم]]، [[واقدی]] و [[مورخان]] دیگری که در اواخر [[روزگار]] [[امویان]] میزیستهاند، هیچ نامی از عبدالله بن سبأ در ماجرای [[شورش]] علیه [[عثمان]] نیاوردهاند؛ همچنین در هیچ منبعی تا نیمه نخست [[قرن دوم]]، در هیچ [[روایت]] و [[تاریخی]] از چنین فردی در این [[انقلاب]] نامی برده نشده است. این مطلب برای بار نخست به زبان سیف بن عمر بازگو شد. | [[تاریخ نگاران]] [[اسلامی]]، مانند [[ابن شهاب زهری]]، [[ابوبکر بن حزم]]، [[واقدی]] و [[مورخان]] دیگری که در اواخر [[روزگار]] [[امویان]] میزیستهاند، هیچ نامی از عبدالله بن سبأ در ماجرای [[شورش]] علیه [[عثمان]] نیاوردهاند؛ همچنین در هیچ منبعی تا نیمه نخست [[قرن دوم]]، در هیچ [[روایت]] و [[تاریخی]] از چنین فردی در این [[انقلاب]] نامی برده نشده است. این مطلب برای بار نخست به زبان سیف بن عمر بازگو شد. | ||
جالب توجه آنکه در [[منابع تاریخی]]، انتقادهایی از جانب عثمان در ارتباط با آن شورش نسبت به علی{{ع}}، [[ابوذر]] و [[عمار]] وارد شده است یا آنکه [[معاویه]] و [[بنی امیه]]، [[حضرت علی]]{{ع}} را در [[قتل عثمان]] متهم کردهاند؛ ولی هرگز از این [[مرد]] [[یهودی]] که برابر این فرضیه، تمام [[دنیای اسلام]] را علیه [[خلیفه]] [[بسیج]] کرده است، نامی بر زبان نیاوردهاند! آیا چنین مرد مرموزی از چشم خلیفه و | جالب توجه آنکه در [[منابع تاریخی]]، انتقادهایی از جانب عثمان در ارتباط با آن شورش نسبت به علی{{ع}}، [[ابوذر]] و [[عمار]] وارد شده است یا آنکه [[معاویه]] و [[بنی امیه]]، [[حضرت علی]]{{ع}} را در [[قتل عثمان]] متهم کردهاند؛ ولی هرگز از این [[مرد]] [[یهودی]] که برابر این فرضیه، تمام [[دنیای اسلام]] را علیه [[خلیفه]] [[بسیج]] کرده است، نامی بر زبان نیاوردهاند! آیا چنین مرد مرموزی از چشم خلیفه و [[نیروهای امنیتی]] [[بنی امیه]] پنهان مانده بود؟! | ||
'''اشکالات محتوایی''': پیش از بیان اشکالات محتوایی، یادآوری میشود که بر فرض [[صحت]] [[افسانه]] عبدالله بن سبأ، چه ارتباطی بین این داستان و بنیانگذاری [[تشیع]] توسط وی وجود دارد؟ [[مکتب تشیع]] - چنان که گفته شد - به [[عصر رسالت]] بر میگردد و هیچ ارتباطی با شورش [[مسلمانان]] در [[نبرد]] با عثمان ندارد. | '''اشکالات محتوایی''': پیش از بیان اشکالات محتوایی، یادآوری میشود که بر فرض [[صحت]] [[افسانه]] عبدالله بن سبأ، چه ارتباطی بین این داستان و بنیانگذاری [[تشیع]] توسط وی وجود دارد؟ [[مکتب تشیع]] - چنان که گفته شد - به [[عصر رسالت]] بر میگردد و هیچ ارتباطی با شورش [[مسلمانان]] در [[نبرد]] با عثمان ندارد. | ||
از این گذشته، داستان عبدالله بن سبأ از چند نظر قابل خدشه است: | از این گذشته، داستان [[عبدالله بن سبأ]] از چند نظر قابل خدشه است: | ||
۱. '''[[ناسازگاری]] با [[تاریخ]]''': کسی که با [[تاریخ صدر اسلام]] آشنا باشد، به خوبی میداند که این داستان نمیتواند بیش از یک [[افسانه]] کودکانه باشد؛ زیرا چگونه میتوان [[باور]] کرد فردی [[یهودی]] از [[یمن]]، یک تنه در [[بلاد اسلامی]] بگردد و [[صحابه پیامبر]]{{صل}} را با خود همراه کند و در برابر دیدگان [[خلیفه]] و آگاهان آن [[روز]]، وارد [[مدینه]] شده، همه را علیه [[خلافت اسلامی]] بشوراند تا جایی که خلیفهای را به [[قتل]] برساند و خلیفه دیگری را جای وی بنشاند و با این همه، در هیچ | ۱. '''[[ناسازگاری]] با [[تاریخ]]''': کسی که با [[تاریخ صدر اسلام]] آشنا باشد، به خوبی میداند که این داستان نمیتواند بیش از یک [[افسانه]] کودکانه باشد؛ زیرا چگونه میتوان [[باور]] کرد فردی [[یهودی]] از [[یمن]]، یک تنه در [[بلاد اسلامی]] بگردد و [[صحابه پیامبر]]{{صل}} را با خود همراه کند و در برابر دیدگان [[خلیفه]] و آگاهان آن [[روز]]، وارد [[مدینه]] شده، همه را علیه [[خلافت اسلامی]] بشوراند تا جایی که خلیفهای را به [[قتل]] برساند و خلیفه دیگری را جای وی بنشاند و با این همه، در هیچ تاریخ معتبری از چنین فردی، نامی برده نشود!! این در حالی است که زمینهها و عوامل [[شورش]] و [[انقلاب]] در [[زمان عثمان]]، در تاریخ به روشنی ثبت و ضبط شده و هیچ یک از این خیالات با آنچه در تاریخ آمده، سازگار نیست. | ||
۲. ''' | ۲. '''ناسازگاری با [[سیره سیاسی]] [[عثمان]]''': [[سیره رفتاری]] عثمان در [[برخورد با مخالفان]] [[گواه]] روشنی است بر اینکه افسانه عبدالله بن سبأ به هیچ وجه [[صحت]] ندارد؛ زیرا عثمان حتی به [[صحابه]] گران قدر [[پیامبر]]{{صل}} [[اجازه]] کمترین مخالفتی نمیداد تا چه رسد به یک یهودی گمنام که بخواهد بلاد اسلامی را بگردد و همه جا را به شورش و [[عصیان]] وادارد. [[ابوذر]] از چهرههای مخالف عثمان بود، عثمان وی را پس از [[تبعید]] به [[شام]] به [[ربذه]] تبعید کرد و او غریبانه در آنجا [[جان]] سپرد<ref>ر.ک: المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۳۴۴.</ref>. | ||
[[عبدالله بن مسعود]] به [[جرم]] [[دفاع]] از ابوذر، از [[کوفه]] فراخوانده شد و چنان مورد ضرب و شتم نوکران خلیفه قرار گرفت که نزدیک به چهار سال در خانهاش زمینگیر شد و با همان حال از دار [[دنیا]] [[رحلت]] کرد<ref>اعیان الشیعة، ج۴، ص۲۴۰.</ref>. | [[عبدالله بن مسعود]] به [[جرم]] [[دفاع]] از ابوذر، از [[کوفه]] فراخوانده شد و چنان مورد ضرب و شتم نوکران خلیفه قرار گرفت که نزدیک به چهار سال در خانهاش زمینگیر شد و با همان [[حال]] از دار [[دنیا]] [[رحلت]] کرد<ref>اعیان الشیعة، ج۴، ص۲۴۰.</ref>. | ||
[[عمار یاسر]] - از دیگر [[صحابیان]] پیامبر{{صل}} - مورد [[خشم]] عثمان قرار گرفت. عثمان غلامانش را امر کرد تا چنان وی را کتک زدند که دچار [[بیماری]] [[سختی]] شد<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۱۱۳۶؛ شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۵۰.</ref>. | [[عمار یاسر]] - از دیگر [[صحابیان]] پیامبر{{صل}} - مورد [[خشم]] عثمان قرار گرفت. عثمان غلامانش را امر کرد تا چنان وی را کتک زدند که دچار [[بیماری]] [[سختی]] شد<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۱۱۳۶؛ شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۵۰.</ref>. | ||
حال چگونه باور کردنی است که یک | [[حال]] چگونه [[باور]] کردنی است که یک [[یهودی]]، [[بلاد اسلامی]] را به هم بزند و [[نیروهای امنیتی]] عریض و طویل [[بنی امیه]] از کنار آن به [[راحتی]] بگذرند تا جایی که [[مسلمانان]] را یکپارچه علیه [[خلیفه]] بشوراند؟! | ||
۳. '''[[ناسازگاری]] با [[عقاید]] [[وهابیان]]''': اگر آنچه [[طبری]] در تاریخش در ارتباط با [[عبدالله بن سبأ]] آورده صحیح باشد، یکی از بنیادیترین باورهای وهابیان فرو خواهد ریخت؛ زیرا برابر نظر آنها [[صحابه پیامبر]]{{صل}} همه عادلاند و هیچگونه [[جرح]] و تعدیلی در [[حق]] آنها | ۳. '''[[ناسازگاری]] با [[عقاید]] [[وهابیان]]''': اگر آنچه [[طبری]] در تاریخش در ارتباط با [[عبدالله بن سبأ]] آورده صحیح باشد، یکی از بنیادیترین باورهای وهابیان فرو خواهد ریخت؛ زیرا برابر نظر آنها [[صحابه پیامبر]]{{صل}} همه عادلاند و هیچگونه [[جرح]] و تعدیلی در [[حق]] آنها شایسته نیست. اگر چنین است، پس چگونه ممکن است بسیاری از شخصیتهای [[صحابه]] [[فریب]] یک فرد یهودی [[نیرنگ]] باز را خوردند و آشوبی به پا کردند که در آن، خلیفهای به [[قتل]] رسید و خلیفهای دیگر جای وی را گرفت؟ | ||
بنابر گفته [[صبحی صالح]]: | بنابر گفته [[صبحی صالح]]: | ||
«بعید نیست که یک فرد یهودی [[فتنهانگیزی]] کند؛ ولی آنچه قابل پذیرش نیست، آنکه یک فرد یهودی چنین تأثیر عظیمی در عقاید مسلمانان بگذارد و آنان را به دو گروه [[سنی]] و [[شیعه]] تقسیم کند»<ref>نظریة الامامة، ص۳۷.</ref>. | «بعید نیست که یک فرد یهودی [[فتنهانگیزی]] کند؛ ولی آنچه قابل پذیرش نیست، آنکه یک فرد یهودی چنین تأثیر عظیمی در عقاید مسلمانان بگذارد و آنان را به دو گروه [[سنی]] و [[شیعه]] تقسیم کند»<ref>نظریة الامامة، ص۳۷.</ref>. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۸: | ||
۴. '''عدم سازگاری با [[واقعیات]] دیگر''': اگر بنیانگذار [[مذهب تشیع]] فردی چون «عبدالله بن سبأ» باشد، پس چگونه است که در کتابهای شیعه هیچ مدحی از ایشان نیامده، بلکه از وی به عنوان بنیانگذار فرقة سبئیه یاد شده و به همین دلیل، همواره مورد [[لعن]] و [[نفرین]] [[امامان شیعه]] بوده است؟! حتی بنابر گفته [[عبدالقاهر بغدادی]] (م۴۲۹) [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} درصدد بود تا وی را به خاطر ارتدادش به قتل برساند؛ ولی به لحاظ رعایت [[مصالح]] [[اسلامی]]، که خود را برابر [[نبرد]] با [[اهل شام]] آماده میساخت، او را به [[مدائن]] [[تبعید]] کرد<ref>الفرق بین الفرق، ص۲۸ و ۲۹، ۲۱۳ و ۲۱۴.</ref>. | ۴. '''عدم سازگاری با [[واقعیات]] دیگر''': اگر بنیانگذار [[مذهب تشیع]] فردی چون «عبدالله بن سبأ» باشد، پس چگونه است که در کتابهای شیعه هیچ مدحی از ایشان نیامده، بلکه از وی به عنوان بنیانگذار فرقة سبئیه یاد شده و به همین دلیل، همواره مورد [[لعن]] و [[نفرین]] [[امامان شیعه]] بوده است؟! حتی بنابر گفته [[عبدالقاهر بغدادی]] (م۴۲۹) [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} درصدد بود تا وی را به خاطر ارتدادش به قتل برساند؛ ولی به لحاظ رعایت [[مصالح]] [[اسلامی]]، که خود را برابر [[نبرد]] با [[اهل شام]] آماده میساخت، او را به [[مدائن]] [[تبعید]] کرد<ref>الفرق بین الفرق، ص۲۸ و ۲۹، ۲۱۳ و ۲۱۴.</ref>. | ||
محمد ابوزهره - از [[دانشمندان]] معاصر [[اهل سنت]] - ضمن [[تأیید]] سخنان عبدالقاهر بغدادی مینویسد: «[[شیعیان]] عبدالله بن سبأ را از خود نمیدانند و حتی او را [[مسلمان]] نمیدانند، ما نیز با آنان هم آوا میشویم و جز این سخن نمیگوییم»<ref>تاریخ المذاهب الإسلامیة، ص۳۵.</ref>. | محمد ابوزهره - از [[دانشمندان]] معاصر [[اهل سنت]] - ضمن [[تأیید]] سخنان عبدالقاهر بغدادی مینویسد: «[[شیعیان]] عبدالله بن سبأ را از خود نمیدانند و حتی او را [[مسلمان]] نمیدانند، ما نیز با آنان هم آوا میشویم و جز این سخن نمیگوییم»<ref>تاریخ المذاهب الإسلامیة، ص۳۵.</ref>. | ||
مطلب دیگر آنکه، اگر وهابیان مؤسس مذهب تشیع را، که ریشه در [[زمان پیامبر]]{{صل}} دارد، یک [[یهودی]] میدانند، پس مذاهبی که دهها سال پس از [[پیامبر]]{{صل}} سر برآوردند چه کسانی هستند؟ [[وهابیت]] [[نجدی]] که قرنها پس از پیامبر{{صل}} ساخته شد، منسوب به کیست؟»<ref>[[مهدی رستمنژاد|رستمنژاد، مهدی]]، [[پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه (کتاب)|پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه]] | مطلب دیگر آنکه، اگر [[وهابیان]] مؤسس [[مذهب تشیع]] را، که ریشه در [[زمان پیامبر]]{{صل}} دارد، یک [[یهودی]] میدانند، پس مذاهبی که دهها سال پس از [[پیامبر]]{{صل}} سر برآوردند چه کسانی هستند؟ [[وهابیت]] [[نجدی]] که قرنها پس از پیامبر{{صل}} ساخته شد، منسوب به کیست؟»<ref>[[مهدی رستمنژاد|رستمنژاد، مهدی]]، [[پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه (کتاب)|پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه]] ص۴۱ </ref>. | ||
===تشیع ساخته ایرانیان=== | ===[[تشیع]] ساخته [[ایرانیان]]=== | ||
برخی از افراد، بدون توجه به [[تاریخ]]، | برخی از افراد، بدون توجه به [[تاریخ]]، تشیع را ساخته و پرداخته ایرانیان میدانند. آنان میگویند چون ایرانیان با [[اسلام]] و [[سلطه]] [[عرب]] مخالف بودند با [[نفوذ]] در صفوف [[مسلمانان]] و طرح [[رهبری امام علی]]{{ع}} و فرزندانش، [[مذهب]] جدیدی پدید آوردند تا به این وسیله از [[اعراب]] [[انتقام]] بگیرند<ref>ر.ک: تاریخ المذاهب الاسلامیه، ج۱، ص۴۱؛ فجر الاسلام، ص۱۱۱.</ref>. | ||
در پاسخ، چند نکته یادآوری میشود: | در پاسخ، چند نکته یادآوری میشود: | ||
#این فرض، زمانی قابل قبول است که [[رهبران]] اصلی [[شیعه]]، از ایرانیان باشند، در حالی که [[امامان شیعه]]، همه عرب بودند و تا [[قرن دهم]]، بسیاری از [[دانشمندان شیعه]]، غیرایرانی بودند و بیشتر در لبنان و [[عراق]] [[زندگی]] میکردند. | #این فرض، زمانی قابل قبول است که [[رهبران]] اصلی [[شیعه]]، از ایرانیان باشند، در حالی که [[امامان شیعه]]، همه عرب بودند و تا [[قرن دهم]]، بسیاری از [[دانشمندان شیعه]]، غیرایرانی بودند و بیشتر در لبنان و [[عراق]] [[زندگی]] میکردند. | ||
#این نظریه، زمانی صحیح است که نخستین [[شیعیان]] از ایرانیان باشند، در حالی که چنین نبود و نیست؛ بلکه ایرانیان تقریباً تا قرن دهم، بیشتر از [[اهل سنت]] بودند؛ به همین دلیل، نویسندگان متون اصلی اهل سنت، بلکه نویسندگان [[صحاح سته]]، همه از ایرانیان بودند. | #این نظریه، زمانی صحیح است که نخستین [[شیعیان]] از ایرانیان باشند، در حالی که چنین نبود و نیست؛ بلکه ایرانیان تقریباً تا قرن دهم، بیشتر از [[اهل سنت]] بودند؛ به همین دلیل، نویسندگان متون اصلی اهل سنت، بلکه نویسندگان [[صحاح سته]]، همه از ایرانیان بودند. | ||
# | #همانگونه که گفته شد، [[مکتب تشیع]] همان [[مکتب]] اصیل اسلام است که بذر آن با [[آیات الهی]] توسط [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} در [[مدینه]] افشانده شد و در دوره [[حکومت امیرمؤمنان]]{{ع}} در عراق گسترش یافت. این در حالی بود که هنوز در [[ایران]] خبری از مذهب تشیع نبوده است. | ||
#شیعه شدن [[مردم ایران]]، محصول عوامل گوناگونی بود که طی ده [[قرن]] به تدریج شکل گرفت و یک پدیده [[خلق]] [[الساعه]] و بیمقدمهای نبوده است.<ref> | #شیعه شدن [[مردم ایران]]، محصول عوامل گوناگونی بود که طی ده [[قرن]] به تدریج شکل گرفت و یک پدیده [[خلق]] [[الساعه]] و بیمقدمهای نبوده است.<ref>مهدی رستمنژاد|رستمنژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه (کتاب)|پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه ص۴۶</ref>. | ||
====عوامل [[گرایش | ====عوامل [[گرایش ایرانیان به تشیع]]==== | ||
۱. '''[[ظلم]] و [[بیدادگری]] زمامداران''': یکی از عوامل مهم در گرایش ایرانیان به [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} و خاندانش، [[رفتار]] تحقیرآمیز | ۱. '''[[ظلم]] و [[بیدادگری]] زمامداران''': یکی از عوامل مهم در [[گرایش]] [[ایرانیان]] به [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} و خاندانش، [[رفتار]] تحقیرآمیز [[اعراب]]، به خصوص [[امویان]] نسبت به ایرانیان بود. به [[گواهی]] [[تاریخ]]، ایرانیان پس از [[اسلام]] به عنوان «[[موالی]]» ([[شهروندان]] درجه دو) شناخته میشدند و [[پستترین]] کارها و کم درآمدترین آن به ایرانیان واگذار میشد<ref>ر.ک: العقد الفرید، ج۳، ص۴۳۱؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۷۵.</ref>. | ||
حتی آنان [[شاهد]] [[تحقیر]] زبان مادریشان توسط اعراب بودند. برابر نقل [[خلیفه دوم]] چون در حال [[طواف]] شنیده بود دو نفر با هم به [[زبان فارسی]] سخن میگویند، گفت: «به [[عربی]] سخن بگویید؛ زیرا [[سخن گفتن]] به زبان فارسی [[مروت]] را از بین میبرد»<ref>تاریخ جرجان، ص۴۲۶.</ref>. | حتی آنان [[شاهد]] [[تحقیر]] [[زبان]] مادریشان توسط اعراب بودند. برابر نقل [[خلیفه دوم]] چون در [[حال]] [[طواف]] شنیده بود دو نفر با هم به [[زبان فارسی]] [[سخن]] میگویند، گفت: «به [[عربی]] سخن بگویید؛ زیرا [[سخن گفتن]] به زبان فارسی [[مروت]] را از بین میبرد»<ref>تاریخ جرجان، ص۴۲۶.</ref>. | ||
در [[جنگ قادسیه]] حدود چهار هزار [[ایرانی]]، از [[لشکر]] | در [[جنگ قادسیه]] حدود چهار هزار [[ایرانی]]، از [[لشکر]] ایرانیان به [[سپاه اسلام]] ملحق شدند و [[انتظار]] داشتند پس از پایان [[جنگ]]، چون بقیه [[مسلمانان]] به شمار آمده، در [[غنائم]] سهیم باشند؛ ولی سپاه اسلام پس از [[پیروزی]]، [[تخلف]] نمود و به تحقیر آنان رو آورد. | ||
تحقیر کردن ایرانیان همچنان ادامه داشت تا آنکه [[امیرمؤمنان]]{{ع}} به [[خلافت]] رسید و آنان برای بار نخست طعم [[محبت]] را در دوران ایشان چشیدند. حضرت به همگان با یک نگاه نگریست و فرقی بین [[عرب]] و [[عجم]] قائل نشد و چون مورد [[اعتراض]] قرار گرفت، فرمود: «در [[کتاب خدا]] فرقی بین [[فرزندان]] اسماعیل و غیره نمیبینم»<ref>الغارات، ص۴۶.</ref>. | تحقیر کردن ایرانیان همچنان ادامه داشت تا آنکه [[امیرمؤمنان]]{{ع}} به [[خلافت]] رسید و آنان برای بار نخست طعم [[محبت]] را در دوران ایشان چشیدند. حضرت به همگان با یک نگاه نگریست و فرقی بین [[عرب]] و [[عجم]] قائل نشد و چون مورد [[اعتراض]] قرار گرفت، فرمود: «در [[کتاب خدا]] فرقی بین [[فرزندان]] اسماعیل و غیره نمیبینم»<ref>الغارات، ص۴۶.</ref>. | ||
این برخورد [[انسان]] مدارانه امیرمؤمنان{{ع}}، [[دل]] ایرانیان را بیشتر به [[خاندان اهل بیت]]{{عم}} متوجه ساخت و راه را برای | این برخورد [[انسان]] مدارانه امیرمؤمنان{{ع}}، [[دل]] ایرانیان را بیشتر به [[خاندان اهل بیت]]{{عم}} متوجه ساخت و راه را برای گرایش آنان به [[تشیع]] باز نمود. | ||
۲. '''[[مهاجرت]] [[اشعریان]] [[یمن]] به [[ایران]]''': ابتدا ایرانیان پس از [[فتح ایران]] توسط | ۲. '''[[مهاجرت]] [[اشعریان]] [[یمن]] به [[ایران]]''': ابتدا ایرانیان پس از [[فتح ایران]] توسط اعراب، به اسلام گرویدند؛ ولی همه آنها از [[اهل تسنن]] بودند و [[شناختی]] نسبت به [[مکتب تشیع]] نداشتند، تا آنکه اولین [[خاندان]] عرب [[شیعی]] از یمن وارد [[قم]] شد. آنان فرزندان [[سعد بن مالک]] بودند که در [[قیام زید بن علی]] علیه امویان در سال ۱۲۱ شرکت کرده بودند. «احوص»، یکی از فرزندان سعد، [[فرماندهی سپاه]] [[زید]] را به عهده داشت. وی در آن [[نبرد]]، دستگیر و [[زندانی]] شد و پس از [[آزادی]] همراه برادرش عبدالله و [[خاندان]] [[اشعریها]] به [[قم]] [[مهاجرت]] کرد. به دنبال آنان [[قبیله]] [[اشعری]] به تدریج به قم آمدند و یک پایگاه [[علمی]] [[حدیثی]] [[شیعه]] را در آنجا پایهریزی کردند<ref>تاریخ قم، ص۲۴۷.</ref>. | ||
غیر از [[طایفه]] اشعریها - اولین طایفه شیعی عرب که وارد ایران شدند - [[طوایف]] دیگری از عرب مانند [[عبدالقیس]] و [[خزاعه]] نیز وارد ایران و [[خراسان]] شدند و بذر [[تشیع]] را در | غیر از [[طایفه]] اشعریها - اولین طایفه [[شیعی]] [[عرب]] که وارد [[ایران]] شدند - [[طوایف]] دیگری از عرب مانند [[عبدالقیس]] و [[خزاعه]] نیز وارد ایران و [[خراسان]] شدند و بذر [[تشیع]] را در ایران افشاندند<ref>مقاتل الطالبیین، ص۱۱۵.</ref>. | ||
[[یاقوت حموی]] درباره [[شهر قم]] و ساکنان آنجا مینویسد: | [[یاقوت حموی]] درباره [[شهر قم]] و ساکنان آنجا مینویسد: | ||
«قم شهری است که به دست [[مسلمانان]] بنا شد و کسی از [[عجم]] در آن نیست. نخستین کسی که به آن مکان پا نهاد، [[طلحة]] بن احوص اشعری بود. ساکنان آن [[شهر]] همگی [[شیعه امامیه]] هستند که در ایام [[حجاج بن یوسف ثقفی]] (۸۳ ه) به آنجا وارد شدند. نخستین ساکنان قم، [[فرزندان]] [[سعد بن مالک بن عامر اشعری]] بودند، [[عبدالله بن سعد]] دارای [[فرزندی]] شیعه بود که از [[کوفه]] برای نخستین بار به قم آمد و تشیع را در آنجا پایهریزی کرد، به گونهای که هیچ [[سنی مذهب]] در آنجا ساکن نیست»<ref>معجم البلدان، ج۴، ص۳۹۶: {{عربی|و كان متقدم هؤلاء الأخوة عبدالله بن سعد، و كان له ولد قدري في الكوفه فانتقل منها إلى قم و كان إماميا و هو الذي نقل التشيع إلى أهلها فلا يوجد بها سني قط}}.</ref>. | |||
وی مینویسد: «تشیع تا [[زمان]] [[معتمد عباسی]] (۲۷۵ق) در [[ری]] وارد نشده بود»<ref>معجم البلدان، ج۳، ص۱۲۱.</ref>. | وی مینویسد: «تشیع تا [[زمان]] [[معتمد عباسی]] (۲۷۵ق) در [[ری]] وارد نشده بود»<ref>معجم البلدان، ج۳، ص۱۲۱.</ref>. | ||
به [[اذعان]] برخی نویسندگان، تشیع ابتدا در [[قبایل]] [[عربی]] شکل گرفت و سپس از آنجا به [[غیر عرب]] سرایت کرد<ref>الخوارج و الشیعه، ص۱۴۵.</ref>. | به [[اذعان]] برخی نویسندگان، تشیع ابتدا در [[قبایل]] [[عربی]] شکل گرفت و سپس از آنجا به [[غیر عرب]] سرایت کرد<ref>الخوارج و الشیعه، ص۱۴۵.</ref>. | ||
۳. '''[[مهاجرت امام رضا]]{{ع}} و [[سادات]] به ایران''': از عوامل مهم در گسترش تشیع در ایران، مهاجرت امام رضا{{ع}} به [[طوس]] بوده است. سیمای [[ملکوتی]] آن حضرت با آن [[خصال]] عالی [[انسانی]]، [[عظمت]] [[اهل بیت]]{{عم}} را به عنوان [[فرزندان پیامبر]]{{صل}} در [[قلب]] [[مردم ایران]]، زنده ساخت. | ۳. '''[[مهاجرت امام رضا]]{{ع}} و [[سادات]] به ایران''': از عوامل مهم در گسترش تشیع در ایران، مهاجرت امام رضا{{ع}} به [[طوس]] بوده است. سیمای [[ملکوتی]] آن حضرت با آن [[خصال]] عالی [[انسانی]]، [[عظمت]] [[اهل بیت]]{{عم}} را به عنوان [[فرزندان پیامبر]]{{صل}} در [[قلب]] [[مردم ایران]]، زنده ساخت. | ||
[[مناظرات علمی]] [[امام]] با [[دانشمندان]] سایر [[مذاهب]] و [[ادیان]]، سبب شد تا عظمت [[علمی]] آن حضرت بر همگان آشکار شود تا جایی که [[مأمون]] از [[گرایش]] [[مردم]] نسبت به امام، بیمناک شده، دست به [[قتل]] آن حضرت زد<ref>عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۳۹-۱۵۸.</ref>. | [[مناظرات علمی]] [[امام]] با [[دانشمندان]] سایر [[مذاهب]] و [[ادیان]]، سبب شد تا [[عظمت]] [[علمی]] آن حضرت بر همگان آشکار شود تا جایی که [[مأمون]] از [[گرایش]] [[مردم]] نسبت به امام، بیمناک شده، [[دست]] به [[قتل]] آن حضرت زد<ref>عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۳۹-۱۵۸.</ref>. | ||
به دنبال مهاجرت امام رضا{{ع}}، گروههایی از [[علویان]] [[حجاز]] و [[عراق]] به ایران رهسپار شدند. آنان که از [[ظلم]] [[خلفای عباسی]] - چون [[منصور دوانیقی]] - به ایران [[مهاجرت]] نمودند، برای [[حفظ جان]] خویش هر یک در منطقهای دور از هم پراکنده شدند. کم کم دلهای [[مردم ایران]] با [[مشاهده]] [[کرامت]] و [[بزرگواری]] آنان، به آنان متمایل گشت. پراکندگی آنان در سراسر | به دنبال [[مهاجرت امام رضا]]{{ع}}، گروههایی از [[علویان]] [[حجاز]] و [[عراق]] به [[ایران]] رهسپار شدند. آنان که از [[ظلم]] [[خلفای عباسی]] - چون [[منصور دوانیقی]] - به ایران [[مهاجرت]] نمودند، برای [[حفظ جان]] خویش هر یک در منطقهای دور از هم پراکنده شدند. کم کم دلهای [[مردم ایران]] با [[مشاهده]] [[کرامت]] و [[بزرگواری]] آنان، به آنان متمایل گشت. پراکندگی آنان در سراسر ایران هم، موجب شد تا [[مذهب تشیع]] در سراسر ایران ریشه بدواند. | ||
[[یحیی بن عبدالله | [[یحیی بن عبدالله بن حسن]] بن حسن، پس از [[شکست]] [[قیام زید]] با گروهی از [[کوفیان]] به [[دیلم]] آمد و چنان [[تشیع]] در آنجا [[رشد]] کرد که در دیلم، [[طبرستان]] و مازندان، [[حاکمیت]] از آن آنان بود<ref>ر.ک: تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۴۴۹؛ تاریخ الاسلام، ج۱۲، ص۴۵۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج۹، ص۲۹۱.</ref>. | ||
در [[قرن چهارم]] [[آل بویه]] با گسترش [[حکومت]] [[شیعی]]، تا [[شیراز]] را تحت [[نفوذ]] خود قرار دادند و از آنجا تا [[بغداد]] را در نوردیدند و بیش از یک [[قرن]] دست تشیع را در [[تبلیغ]] [[مکتب]] خود [[آزاد]] گذاشتند؛ ولی همچنان [[اکثریت]] مردم ایران از [[اهل سنت]] بودند. | در [[قرن چهارم]] [[آل بویه]] با گسترش [[حکومت]] [[شیعی]]، تا [[شیراز]] را تحت [[نفوذ]] خود قرار دادند و از آنجا تا [[بغداد]] را در نوردیدند و بیش از یک [[قرن]] دست تشیع را در [[تبلیغ]] [[مکتب]] خود [[آزاد]] گذاشتند؛ ولی همچنان [[اکثریت]] مردم ایران از [[اهل سنت]] بودند. | ||
در [[قرن هفتم]]، یکی از [[نوادگان]] چنگیز به نام [[سلطان محمد خدابنده]]، تشیع را برگزید - با این که همچنان [[جمعیت]] اهل سنت در ایران از اکثریت برخوردار بودند - [[مذهب شیعه]] کنار دیگر | در [[قرن هفتم]]، یکی از [[نوادگان]] چنگیز به نام [[سلطان]] [[محمد خدابنده]]، تشیع را برگزید - با این که همچنان [[جمعیت]] اهل سنت در ایران از اکثریت برخوردار بودند - [[مذهب شیعه]] کنار دیگر مذاهب در ایران رسمیت یافت<ref>الحلی، حیاة العلامه الحلی، ص۲۵.</ref>. | ||
اینها سبب شد بذر تشیع در غالب نقاط ایران از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب افشانده شود و رو به گسترش بگذارد. | اینها سبب شد بذر تشیع در غالب نقاط ایران از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب افشانده شود و رو به گسترش بگذارد. | ||
نهایتاً در آغاز [[قرن دهم]] با شروع عصر صفویها مذهب تشیع در ایران رسمیت یافت و دیگر مذاهب رو به [[انزوا]] نهاد؛ بنابراین با توجه به این [[حقایق]] غیرقابل [[انکار]]، این نظریه که «[[مکتب تشیع]] ساخته و پرداخته [[ایرانیان]] است» حرفی کاملاً خلاف واقع است. | نهایتاً در آغاز [[قرن دهم]] با شروع عصر صفویها مذهب تشیع در ایران رسمیت یافت و دیگر مذاهب رو به [[انزوا]] نهاد؛ بنابراین با توجه به این [[حقایق]] غیرقابل [[انکار]]، این نظریه که «[[مکتب تشیع]] ساخته و پرداخته [[ایرانیان]] است» حرفی کاملاً خلاف واقع است. | ||
افزون بر موارد فوق، برابر [[اسناد]] [[تاریخی]] تشیع ناخواسته از طریق دیگر هم وارد ایران شد، آنگاه که [[عباسیان]] درصدد [[قیام]] علیه [[بنی امیه]] بودند، برای پیشبرد اهداف خود به صورت مبهم و کلی [[فضائل اهل بیت]]{{عم}} را تبلیغ میکردند. هرچند آنان دنبال اهداف خود بودند، به طور ناخواسته بر گسترش تشیع در ایران کمک کردند. | افزون بر موارد فوق، برابر [[اسناد]] [[تاریخی]] [[تشیع]] ناخواسته از طریق دیگر هم وارد [[ایران]] شد، آنگاه که [[عباسیان]] درصدد [[قیام]] علیه [[بنی امیه]] بودند، برای پیشبرد اهداف خود به صورت مبهم و کلی [[فضائل اهل بیت]]{{عم}} را [[تبلیغ]] میکردند. هرچند آنان دنبال اهداف خود بودند، به [[طور]] ناخواسته بر گسترش تشیع در ایران کمک کردند. | ||
برابر تحقیق برخی [[محققان]]، | برابر تحقیق برخی [[محققان]]، تشیع در چهار مرحله از [[عراق]] وارد ایران شده است؛ نخست توسط [[قبیله]] [[اشعریها]]، بار دوم توسط [[شیخ مفید]] و [[شیخ طوسی]]، بار سوم توسط [[علامه حلی]] و بار چهارم توسط علمای [[جبل]] عامل مقیم [[شامات]] و عراق<ref>تاریخ تشیع در ایران، ص۲۱۰.</ref>.<ref>[[مهدی رستمنژاد|رستمنژاد، مهدی]]، [[پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه (کتاب)|پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه]] ص۴۶-۵۱</ref>. | ||
===تشیع ساخته قبیله خزرجیان=== | ===تشیع ساخته قبیله [[خزرجیان]]=== | ||
برخی [[داستان سقیفه]] و درگیری [[اوس و خزرج]] را زمینهساز | برخی [[داستان سقیفه]] و درگیری [[اوس و خزرج]] را زمینهساز مکتب تشیع میدانند. به [[گمان]] آنان در آن [[روز]] برای این که زمام امور به دست قبیل [[خزرج]] نیفتد، [[قبیله اوس]] با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کردند؛ در مقابل، [[قبیله خزرج]] هم جانب [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} را گرفتند و بدین وسیله، مکتب تشیع پایهریزی شد؛ ولی روشن است که این نظریه با [[تاریخ]] سازگار نیست. چنان که گفته شد، تشیع همزاد [[اسلام]] و [[قرآن]] است و با سفارشهای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[عصر رسالت]] پایهریزی شد. افزون بر این، کسی که از [[منابع تاریخی]] [[اهل سنت]] [[آگاهی]] داشته باشد، به خوبی میداند که [[پیروان]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} پس از قضیه [[سقیفه]]، خزرجیان نبودند، بلکه گروهی از [[صحابه]] و [[مهاجرین]] بودند که پس از اطلاع از [[جریان سقیفه]]، [[زبان]] به [[اعتراض]] گشودند. اینان کسانی بودند که نه از قبیله خزرج بودند و نه در سقیفه حضور داشتند؛ از جمله [[سلمان فارسی]]<ref>شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۴۳.</ref>، [[ابوذر]]، [[ابی بن کعب]] و [[حذیفه بن یمان]]. | ||
به نقل [[یعقوبی]]، وقتی ابوذر وارد [[مدینه]] شد و از بیعت سقیفه [[آگاه]] گردید، با اعتراض به صحابه گفت: | به نقل [[یعقوبی]]، وقتی [[ابوذر]] وارد [[مدینه]] شد و از [[بیعت]] [[سقیفه]] [[آگاه]] گردید، با [[اعتراض]] به [[صحابه]] گفت: | ||
«ای [[امت]] [[سرگردان]]! اگر به [[ولایت]] و [[وراثت]] [[اهل بیت]] پیامبرتان [[اقرار]] میکردید، از نعمتهای فراوانی برخوردار میشدید، حتی دو نفر با شما [[مخالفت]] نمیکرد؛ ولی حال که چنین کردید، پس سزای اعمالتان را بچشید»<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۱.</ref>. | «ای [[امت]] [[سرگردان]]! اگر به [[ولایت]] و [[وراثت]] [[اهل بیت]] پیامبرتان [[اقرار]] میکردید، از نعمتهای فراوانی برخوردار میشدید، حتی دو نفر با شما [[مخالفت]] نمیکرد؛ ولی [[حال]] که چنین کردید، پس سزای اعمالتان را بچشید»<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۱.</ref>. | ||
همچنین سلمان فارسی در اعتراض به صحابه گفت: | همچنین [[سلمان فارسی]] در اعتراض به صحابه گفت: | ||
{{عربی|أصبتم ذا السن منكم و أخطأتم أهل بيت نبيكم، لو جعلتموها فيهم ما اختلف عليكم اثنان و لأكلتموها رغدا}}؛ «به فرد [[پیری]] [[راضی]] شدید و پیوند اهل بیت پیامبرتان را نادیده گرفتید اگر از اهل بیت او [[پیروی]] میکردید، دو نفر هم با شما مخالفت نمیکرد و به همه [[آرزوها]] میرسیدید»<ref>شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۴۹.</ref>.<ref>[[مهدی رستمنژاد|رستمنژاد، مهدی]]، [[پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه (کتاب)|پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه]] | {{عربی|أصبتم ذا السن منكم و أخطأتم أهل بيت نبيكم، لو جعلتموها فيهم ما اختلف عليكم اثنان و لأكلتموها رغدا}}؛ «به فرد [[پیری]] [[راضی]] شدید و پیوند اهل بیت پیامبرتان را نادیده گرفتید اگر از اهل بیت او [[پیروی]] میکردید، دو نفر هم با شما مخالفت نمیکرد و به همه [[آرزوها]] میرسیدید»<ref>شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۴۹.</ref>.<ref>[[مهدی رستمنژاد|رستمنژاد، مهدی]]، [[پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه (کتاب)|پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه]] ص۵۱</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |