←حجّ الاسباب
(←منابع) |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
==[[حجّ]] الاسباب== | ==[[حجّ]] الاسباب== | ||
حجی است که به یکی از اسباب همچون [[نذر]]، [[عهد]]، [[یمین]] و غیر اینها بر کسی [[واجب]] گردد. حجی که به واسطه نذر واجب شود، حج بالعهد و حج بالنذر گویند. حجی که به واسطه قسم و [[سوگند]] واجب شود را حج بالیمین گویند.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۶۶.</ref> | حجی است که به یکی از اسباب همچون [[نذر]]، [[عهد]]، [[یمین]] و غیر اینها بر کسی [[واجب]] گردد. حجی که به واسطه نذر واجب شود، حج بالعهد و حج بالنذر گویند. حجی که به واسطه قسم و [[سوگند]] واجب شود را حج بالیمین گویند.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۶۶.</ref> | ||
==[[حج]] [[امامان]]== | |||
[[امام مجتبی]]{{ع}} بیستوپنج بار حج این [[خانه]] را انجام داده است. [[امام حسین]]{{ع}} در اکثر سفرها [[برادر]] بزرگوارش را [[همراهی]]، و حتی در پیادهروی از آن حضرت [[تبعیت]] میکرده است. | |||
[[میرزا خلیل کمرهای]] مینویسد: بزرگان [[دین]]، آنقدر خود را در جنب این خانه و اردوی آن نادیده میگرفتند که [[تشخص]] خود را هیچگاه مانع از تکرار [[خاکساری]]، بر درِ این خانه قرار نمیدادند، با کوچک کردن خود در [[تعظیم]]، و [[بزرگداشت]] آن هر چه بیشتر میافزودند، با [[تواضع]] و خاکساری مکرر در مکرر خود را به این درگاه [[حق]] میرساندند. | |||
[[حضرت امام حسن]]{{ع}} در سفرهای حج خود که ۲۵ مرتبه بوده، خاکسارانه پیاده راه میپیمود، و این پیادهروی نه از راه نداشتن [[مال]] سواری بوده و نه از دریغ و مضایقه از [[بذل مال]]، در راه آن، بلکه دستور میدادند مرکبهای سواری را جلو جلو یدکی میکشیدهاند، و خود برای تواضع پیاده میرفتهاند و به [[احترام]] آن [[حضرت امام حسین]]{{ع}} هم پیاده میشد. همین که [[خلائق]] میدیدند که [[حسنین]]{{عم}} از عقب مرکب پیاده راه میروند، رؤسای خلائق هم (از [[قبائل]] و از [[صحابه]]) پیاده میشدند. | |||
و کار به جایی میرسید که سراسر قافله، پیاده شده و هودجها را پیشاپیش میکشیدند! تا بعد از طی مسافتی که [[خلق]] از پیادهروی به [[زحمت]] میافتادند، به آن دو [[امام]] اظهار میکردند که سوار شوند تا خلائق از [[مشقت]] پیادهروی [[آسوده]] گردند. | |||
در حالات [[امام سجاد]]{{ع}} است، آن حضرت ناشناس، وارد در کاروان حج میشدند، تا تواضع خود را از طریق [[خدمت]] به زائرین خانه عملی سازد! | |||
[[امام هفتم]]{{ع}} علاوه بر آنکه مکرراً این [[مسافرت]] را پیموده است در صورتی که وسائل رفاهی برایش امکان داشته، مع الوصف، گاهی همچون جدش [[امام چهارم]]، تواضع میکرده و مانند افراد [[تهیدست]] رهسپار این [[سفر]] بوده است! | |||
[[علی بن جعفر الصادق]]{{ع}} میگوید: با برادرم امام هفتم، چهار بار به [[مکه]] رفتیم برای [[عمره]] که با [[اهل]] و عیالش پیاده راه میرفت. در یک [[سفر]] ۲۶ [[روز]]، و در دیگری ۲۵ روز و در سومی ۲۴ روز، و در چهارمی ۲۱ روز، در راه بودیم. | |||
[[شقیق]] بلخی میگوید: در [[سال ۱۴۹ هجری]] به [[حج]] میرفتم، چون به [[قادسیه]] رسیدم کاروانی با [[زینت]] تمام در [[حرکت]] بود- میان این کاروان چشمم به [[جوان]] [[خوشرویی]] افتاد [[پشمینهپوش]] که از [[مردم]] کناره گرفته بود! با خود گفتم این جوان میخواهد سنگینی خود را بر [[اهل]] قافله اندازد، نزدیکش رفتم که او را [[سرزنش]] کنم، هنوز سخن نگفته بودم فرمود: یا شقیق {{متن قرآن|اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! از بسیاری از گمانها دوری کنید که برخی از گمانها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست میدارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند میدارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبهپذیری بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۲.</ref> این بگفت و برفت! | |||
با خود گفتم این امر عظیمی بود که از [[دل]] من خبر داد، و نام مرا برد! این بگذشت تا به [[منزل]] [[واقصه]] رسیدیم. پس آن [[بزرگوار]] را دیدم که [[نماز]] میخواند و اعضایش مضطرب بود، گفتم بروم و از او استحلال جویم، چون مرا دید فرمود: یا شقیق {{متن قرآن|وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى}}<ref>«و به راستی من آمرزنده آن کسم که توبه کند و ایمان آورد و کاری شایسته کند سپس به راه آید» سوره طه، آیه ۸۲.</ref> این را گفت و روان شد!! من گفتم این جوان از ([[ابدال]]) است که دو بار از [[قلب]] من خبر داده است! پس دیگر او را ندیدم تا به زباله رسیدیم دیدم رکوهای دارد و لب [[چاه]] آب ایستاده میخواهد آب بکشد، ناگاه (رکوه) از دستش در چاه افتاد، دیدم سر به جانب [[آسمان]] نموده میگوید: {{متن حدیث|انت ربي اذا ظمئت الى الماء، و قوتي اذا اردت طعاما}} «توئی آب گوارای من هرگاه [[تشنه]] شوم و طعام من هرگاه گرسنه گردم». | |||
پس گفت: خدای من، غیر از این رکوه نداشتم، که ناگهان آب [[چاه]] بالا آمد، پس رکوه را گرفت و پر از آب نمود، [[وضو]] ساخت، و [[نماز]] خواند، و سپس چند سنگریزه برداشت و در رکوه انداخت و [[حرکت]] داد و از آن آب آشامید. آنگاه، من نزدیک رفته [[سلام]] کردم، و استدعا نمودم که از آن رکوه مرا هم بهرهمند گرداند. به [[خدا]] [[سوگند]] که لذیذتر و خوشبوتر از آن نچشیده و تا چند [[روز]]، میل به طعام و آب نداشتم، پس دیگر آن [[بزرگوار]] را ندیدم تا شبی در [[مسجدالحرام]] کنار ([[قبّه]] السراب) دیدم که با [[خضوع]] تمام نماز میگذارد و چون صبح طالع گردید [[نماز صبح]] را خواند و هفت شوط [[طواف]] نموده از [[مسجد]] خارج گردید. | |||
من که دلباخته او شده بودم دنبالش رفته دیدم برخلاف وضعی که در بین راه داشت، اطرافش [[غلامان]] بسیاری هستند و [[مردم]] پروانه شمع وجودش شدهاند. | |||
متحیر مانده از [[جوانی]] پرسیدم، این آقا کیست؟ گفت این [[موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین]]{{ع}} است. با خود گفتم: این عجایب که من از او دیدم، اگر از غیر او دیده بودم [[عجب]] بود، لکن از این بزرگوار عجبی ندارد.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۶۷.</ref> | |||
==[[حج]] بَذلی== | |||
حجی است که با پولی که دیگری بخشیده است به جای آورند و کفایت از [[حجة الاسلام]] میکند. گیرنده اگر پس از این خودش مستطیع شد دیگر حجی بر او [[واجب]] نخواهد شد. و اگر [[مالی]] برای خصوص حج بخشیده شود واجب است قبول کردن (برای کسی که حجة الاسلام نکرده) و [[دین]]، مانع از [[وجوب]] حج بذلی نیست (مگر آنکه [[حال]] باشد و مانع از ادای آن گردد) و در حج بذلی [[رجوع]] به کفایت شرط نیست<ref>مناسک حج، مسأله ۵۳.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۶۹.</ref> | |||
==حج بلدی== | |||
مقابل حج میقاتی است. حجی است نیابتی و [[نایب]] از [[شهر]] میّت، به قصد [[حج]] [[حرکت]] میکند.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۶۹.</ref> | |||
==حج پیاده== | |||
حج رفتن با پای پیاده از قدیم معمول و مرسوم بوده است. بسیاری از [[امامان]] ما این [[سفر]] [[معنوی]] را با پای پیاده رفتهاند. | |||
[[حضرت آدم]]{{ع}} هفتاد بار پیاده به حج رفت<ref>بحار الانوار، مجلسی، ج۱۰، ص۷۵.</ref>. | |||
هرگاه [[امام مجتبی]]{{ع}} به حج میرفت پیاده و گاه با پای برهنه میرفت<ref>بحار الانوار، مجلسی، ج۴۳، ص۳۳.</ref>. | |||
[[امام رضا]]{{ع}} بیست سفر پیاده حج نمودند<ref>بحار الانوار، مجلسی، ج۴۳، ص۳۳.</ref>. | |||
[[امام صادق]]{{ع}} بیستوپنج بار پیاده حج نمودند<ref>بحار، ج۴۳، ص۳۳۹.</ref>. | |||
[[امام حسین]]{{ع}} نیز بیستوپنج سفر پیاده به حج رفت<ref>بحار، ج۴۴، ص۱۹۲.</ref>. | |||
[[امام سجاد]]{{ع}} پیاده حج کرد و بیست [[روز]] مسافت میان [[مدینه]] و [[مکه]] را طی کرد<ref>بحار، ج۴۶، ص۷۶.</ref>. | |||
[[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: هر که [[خانه خدا]] را پیاده حج کند، [[خداوند]] هفت هزار [[حسنه]] از [[حسنات]] [[حرم]] در [[نامه]] عملش ثبت نماید، عرض شد یا [[رسول الله]]، حسنات حرم چگونه است؟ فرمود: هر حسنه با هزار حسنه برابر است<ref>بحار، ج۹۹، ص۱۰۵.</ref>. | |||
از امام صادق{{ع}} سؤال شد: آیا حج سواره [[افضل]] است یا پیاده؟ | |||
حضرت فرمودند: حج سواره افضل است؛ زیرا [[پیامبر]]{{صل}} سواره حج به جا آوردند. [[سیف بن تمار]] میگوید: محضر [[مبارک]] امام صادق{{ع}} عرض کردم: ما پیاده به حج میرویم و خبری از شما به گوش ما رسیده، میخواهم [[رأی]] مبارک خود را بفرمایید؟ حضرت فرمودند: [[مردم]]، هم سواره و هم پیاده به حج میروند. گفتم: کدام یک نزد شما محبوبتر است که ما همان را انجام دهیم؟ حضرت فرمودند: اگر سواره به حج بروید، نزد من مطلوبتر است؛ زیرا سواره رفتن، شما را در [[عبادت]] و [[دعا]] تقویت میکند. | |||
[[ابوبصیر]] میگوید: از امام صادق{{ع}} پرسیدم: [[فضیلت]] پیاده به حج رفتن بیشتر است یا سواره رفتن؟ فرمودند: اگر شخص توانگر است و به این جهت که [[نفقه]] و [[هزینه]] کمتری صرف کند، پیاده به حج برود، البته سواره رفتن در [[حق]] وی افضل است<ref>فصلنامه میقات حج، ش۵۸، ص۷۰.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۶۹.</ref> | |||
==حج پیامبر{{صل}}== | |||
[[خانه]] [[توحید]] و [[قبله مسلمین]]، که بازسازی آن، یادگار [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} است، مکانی است [[مقدس]] و شهری است مورد [[احترام]]. [[پیامبر خدا]]{{صل}} نیز این [[حرمت]] را [[پاس]] میداشت و با [[ذکر و دعا]] و [[رعایت ادب]]، بر [[قداست]] آن توجه میداد و با [[تهلیل]] و [[تکبیر]] وارد [[شهر]] و [[حرم الهی]] میشد. هنگام رفتن به [[مکه]]، از تپه شمالی وارد و از ناحیه جنوب خارج میگشت. | |||
نقل شده است که تنها یک بار به درون [[کعبه]] رفت. [[جامه]] و عبایش را زیر پای خود انداخت و کفشهایش را از پای درآورد و میان دو ستون داخل کعبه، دو رکعت [[نماز]] گزارد. | |||
هنگام ورود به مکه، [[خدا]] را به عنوان «ذی المعارج» و صاحب والایی بسیار میستود. در مسیر راه، هنگام برخورد با هر سوارهای یا فراز آمدن بر هر تپهای یا فرود آمدن به هر [[وادی]] و در فرصتهای آخر شب و در پی [[نمازها]] {{متن حدیث|لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ}} میگفت<ref>الکافی، ج۴، ص۲۴۹.</ref> و گاهی در طول راه، پیادهها را سوار بر شتر خویش میکرد. | |||
پیامبر خدا{{صل}} در دو پارچه [[یمانی]] [[احرام]] میبست؛ همان دو جامه احرام که هنگام [[وفات]] نیز در همانها [[کفن]] شد. | |||
[[جابر بن عبدالله]] نقل کرده که [[پیامبر]] هنگام احرام اینگونه لبیک گفت: | |||
{{متن حدیث|لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ، إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ}} | |||
همچنین نقل شده که آن حضرت شب را در [[ذوالحلیفه]] میگذراند. هنگام صبح، پس از [[نماز فجر]]، بر مرکب خویش سوار میشد و لبیک میگفت. [[فضل بن عباس]] نیز نقل کرده که پیامبر در طول [[سفر]] لبیک میگفت تا آنکه [[رمی]] جمرات [[عقبه]] کند. آنگاه هفت سنگ بر جمره عقبه میزد و با هر سنگریزه، تکبیر میگفت و چون از گفتن لبیک [[فراغت]] مییافت، از [[خدای متعال]]، [[مغفرت]] و [[رضایت]] او را میخواست و درخواست [[رهایی]] از [[آتش دوزخ]] داشت. | |||
از [[محرمات]] احرام، زیر [[سایه]] رفتن است، مگر آنگاه که به منزلگاه برسند و زیر سقف یا [[خیمه]] بگذرانند. | |||
روزی یکی از [[معاندان]]، از [[امام کاظم]]{{ع}} درباره استظلال (زیر [[سایه]] رفتن) پرسید و این که مگر میان سایه کجاوه در [[حال]] [[سفر]] با سایه [[خیمه]] در حال [[نزول]] فرقی هست؟ [[حضرت موسی بن جعفر]]{{ع}} او را از این که در [[دین]] [[قیاس]] میکند [[نکوهش]] کرد و فرمود: ما مثل [[پیامبر خدا]]{{صل}} عمل میکنیم و مثل او ذکر و لبیک میگوییم. سپس فرمود: «پیامبر خدا{{صل}} بر مرکب خویش سوار میشد و هنگام [[سوار شدن]]، سایهبان نداشت و گاهی حرارت [[آفتاب]] او را [[رنج]] میداد. بعضی از بدنش را با بعضی دیگر و گاهی صورتش را با دستش میپوشانید. اما آنگاه که در منزلگاه فرود میآمد، زیر خیمه و سایه خیمه یا سایه [[دیوار]] قرار میگرفت<ref>الکافی، ج۴، ص۳۵۰.</ref>. | |||
[[پیامبر]] هنگامی که از طرف [[خانه علی]] میخواست وارد [[مسجد الحرام]] شود، رو به [[کعبه]] میایستاد و [[دعا]] میکرد. از [[امام صادق]]{{ع}} درباره ویژگی [[طواف]] پیامبر خدا{{صل}} پرسیدند. حضرت فرمود: پیامبر خدا{{صل}} شب و [[روز]]، ده بار طواف میکرد؛ هر بار هفت دور. سه بار در آغاز شب، سه بار در آخر شب، دو بار هنگام صبح و دوبار بعد از ظهر. و در فاصله این نوبت به [[استراحت]] میپرداخت. | |||
در [[حدیثی]] از [[امام هادی]]{{ع}} نقل شده که آن حضرت فرمود: | |||
«پیامبر خدا [[خانه خدا]] را طواف میکرد و [[حجر الاسود]] را میبوسید»<ref>الکافی، ج۴، ص۵۶۷.</ref>. | |||
از [[حضرت رسول]]{{صل}} [[روایت]] است که: «آب [[زمزم]] برای هر دردی که به خاطر آن نوشیده شود، [[درمان]] است<ref>محاسن برقی، ج۲، ص۳۹۹.</ref>. | |||
[[پیامبر اعظم]]{{صل}} به آب زمزم علاقه داشت و از آن مینوشید و گاهی میفرمود تا برای او سوغات آورند. | |||
[[سیره حضرت رسول]]{{صل}} در [[قربانی]] آن بود که قوچی بزرگ، چاق و نر قربانی میکرد. رنگش کبود مایل به سفیدی بود. | |||
[[ابن عباس]] نقل میکند که پیامبر خدا دو گوسفند سفید قربانی میکرد، پای خود را هنگام [[ذبح]] بر روی آن میگذاشت و میفرمود: {{متن حدیث|بسم الله منك و لك، اللهم تقبل من محمد...}} | |||
و به روایت منقول از [[عبدالله بن سنان]]: «[[پیامبر خدا]]{{صل}} [[روز عید قربان]] دو گوسفند [[ذبح]] میکرد؛ یکی از جانب خود، دیگری به [[نیابت]] از هر کس از امتش که توان [[قربانی]] نداشت»<ref>بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۷۶.</ref>. | |||
[[انس بن مالک]] نقل میکند که پیامبر خدا{{صل}} خود با دست خویش قربانیاش را ذبح میکرد و [[نام خدا]] را بر زبان میراند. | |||
«پیامبر خدا{{صل}} روز عید قربان، موی سرش را میتراشید. ناخن هایش را کوتاه میکرد و بخشی از شارب و [[محاسن]] (ریش و [[سبیل]]) خود را کوتاه میکرد». | |||
طبق نقل [[جابر بن عبدالله]]، پیامبر خدا{{صل}} روز عید قربان هنگامی که [[آفتاب]] بالا آمده. جمرات را [[رمی]] میکرد، اما روزهای پس از [[عید]]، پس از زوال [[خورشید]] و بعد از ظهر رمی میکرد. و [[ابن عباس]] نقل کرده که آن، حضرت، پس از زوال خورشید (نیم [[روز]]) رمی جمرات میکرد و چون فارغ میشد، [[نماز ظهر]] را میخواند. | |||
از ابن عباس نقل شده که پیامبر خدا در شبهای تشریق، هر شب از [[منا]] به [[مکه]] میآمد و [[خانه کعبه]] را [[زیارت]] میکرد. | |||
در [[حدیثی]] هم آمده که [[امام باقر]]{{ع}} در پاسخ [[نامه]] [[ابراهیم بن شیبه]] چنین نوشت: | |||
«پیامبر خدا{{صل}} [[دوست]] داشت که در [[مدینه]] و مکه بسیار [[نماز]] بخواند. تو هم در این دو [[شهر]] نماز زیاد بخوان و نماز را تمام اقامه کن نه شکسته»<ref>کافی، ج۴، ص۵۲۴.</ref>. [[مسجد قبا]] یکی از [[مساجد]] مورد علاقه پیامبر خدا{{صل}} بود. هر گاه به [[قبا]] میرفت در [[منزل]] [[سعد بن خیثمه انصاری]] فرود میآمد. سراغ مسجد قبا میرفت، از [[چاه]]، آب میکشید و پاهای خود را میشست و از روی سنگهای کنار جاده عبور میکرد و در آن [[مسجد]] نماز میخواند. آن حضرت هر هفته روزهای [[شنبه]] پیاده به مسجد قبا میرفت. گاهی هم سواره این راه را میپیمود<ref>فصلنامه میقات حج، ش۵۶، ص۱۵، مقاله جواد محدثی.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۷۰.</ref> | |||
==[[حج]] [[پیامبران]]== | |||
از [[روایات]] استفاده میشود که از [[زمان]] [[خلقت حضرت آدم]]{{ع}} این [[خانه خدا]] مطاف جهانیان بوده است و هیچ [[پیامبری]] نیامده مگر اینکه به [[زیارت]] این [[خانه]] مشرف شده است. «[[حلبی]]» میگوید: از [[امام ششم]]{{ع}} سؤال شد که [[خانه کعبه]] را قبل از [[بعثت پیامبر]]{{صل}} هم آیا به عنوان [[حج]]، زیارت میکردهاند؟ حضرت فرمود: آری [[گواه]] بر این مطلب در [[قرآن]]، گفتار شعیب میباشد آنگاه که خواست دختر خود را به [[موسی]]{{ع}} [[تزویج]] نماید، گفت: مهریه او، این است که [[اجاره]] دهی نفس خود را و مزدوری کنی مرا (هشت حج) و نگفت هشت سال: | |||
{{متن قرآن|قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ}}<ref>«(شعیب) گفت: میخواهم یکی از این دو دخترم را همسر تو کنم بنابر آنکه هشت سال برای من کار کنی و اگر به ده سال رساندی آن دیگر با توست و من نمیخواهم بر تو سخت بگیرم؛ اگر خدا بخواهد مرا از شایستگان خواهی یافت» سوره قصص، آیه ۲۷.</ref>. | |||
آنگاه حضرت، حج چند نفر از [[انبیاء]] را بیان میفرماید: به [[درستی]] که [[آدم]] و نوح حج گزاردهاند، و سلیمان حج به جا آورده در حالی که گروهی از [[آدمیان]]، [[پریان]] و پرندگان همراه او بودند. و هر آینه حج به جا آورد موسی{{ع}} در حالی که بر شتر سرخی سوار بود و فریادش را به [[شعار]] (لبیک، لبیک) بلند ساخته بود. همانا حج این خانه از اول بود، چنانچه [[خدای تعالی]] میفرماید: اول خانهای که برای [[مردم]] در روی [[زمین]] بنا شده، آن خانهای است که در [[مکه]] است<ref>راهنمای حرمین شریفین، ج۱، ص۶۴.</ref>. | |||
امام ششم{{ع}} میفرماید: هفتاد [[پیغمبر]] در اثر [[سختی]] و [[گرسنگی]] در مکه فوت کردند و بین [[رکن یمانی]] و [[حجر الاسود]] [[دفن]] شدند<ref>راهنمای حرمین شریفین، ج۱، ص۶۴.</ref>. | |||
حج [[حضرت آدم]]{{ع}}: پس از آنکه حضرت آدم و [[حوا]]، [[ترک اولی]] کرده و به زمین [[هبوط]] نمودند، حضرت آدم در [[کوه صفا]] و حوا در [[مروه]] [[منزل]] گرفتند... [[جبرئیل]] نازل شد و به آدم گفت: [[خداوند]] عظیم مرا [[مأمور]] ساخته [[مناسک حج]] را به تو [[آموزش]] دهم تا از [[گناهان]] [[پاکیزه]] گردی، پس دست [[آدم]] را گرفت - در محل فعلی ([[بیت الله]])- سپس لکه ابری به [[قدرت پروردگار]] روی سر او [[سایه]] انداخت که محاذی «[[بیت المعمور]]» بود. [[جبرئیل]] گفت: ای آدم! هر جا این [[ابر]] سایه انداخته قدم بردار؛ زیرا که به این زودی خانهای «مصفّی» تشکیل خواهد شد، طولی نکشید [[خانه کعبه]] تشکیل یافت و [[حجر الاسود]] که از [[بهشت]] نازل شده بود بر آن [[نصب]] گردید<ref>کافی، ج۴، ص۱۹۰ - ۱۹۵.</ref>. | |||
سپس جبرئیل، آدم{{ع}} را به سوی مشعر برد و از آنجا ریگ برداشته، آنگاه [[شیطان]] جلو آمد به آدم گفت: کجا میروی؟ جبرئیل گفت: با او صحبت مکن و هفت ریگ به او بینداز و هر بار بگو [[الله اکبر]]. سپس به [[طواف]] [[خانه]] آمد، هفت بار طواف کرد، بعد از آن سعی [[صفا و مروه]] نمود، دوباره طواف [[کعبه]] انجام داد که آن را «طواف [[نساء]]» گویند، آنگاه جبرئیل گفت: ای آدم! تمام گناهانت آمرزیده شد و همسرت بر تو [[حلال]] گردید<ref>کافی، ج۴، ص۱۹۰ - ۱۹۵.</ref>. | |||
[[حج]] [[حضرت نوح]]: [[امام چهارم]] میفرماید: هنگامی که نوح سوار کشتی بود، [[مأموریت]] به او داده شد که طواف «کعبه» نماید او پس از طواف به [[منا]] رفت و دوباره از آنجا به سمت [[مکه]] مراجعت کرد و «طواف نساء» را انجام داد<ref>کافی، ج۴، ص۲۱۲ - ۲۱۳.</ref>. | |||
حج [[حضرت ابراهیم]] و اسماعیل: چون حضرت ابراهیم و اسماعیل از [[بنای کعبه]] بیاسودند، به [[تعلیم]] جبرئیل مانند [[حضرت آدم]] [[مناسک حج]] را به جا آوردند<ref>کافی، ج۴، ص۲۰۱ – ۲۰۶.</ref>. | |||
حج [[حضرت موسی]] و [[یونس بن متی]]: از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده است که فرمود: [[موسی]]{{ع}} با هفتاد [[پیامبر]] [[زمان]] خود به [[بین الحرمین]] که مکه و [[مدینه]] باشد، عبور نموده در حالی که پارچه ([[قطوانی]]) بر تن آنها بود و تلبیه میگفتند: {{متن حدیث|لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدَيْكَ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ يَا كَرِيمُ لَبَّيْكَ}}<ref>راهنمای حرمین شریفین، ج۱، ص۶۶.</ref>. | |||
حج [[حضرت سلیمان]]: «[[زراره بن اعین]]» از [[امام صادق]]{{ع}} و ایشان نیز از [[امام پنجم]]{{ع}} نقل میفرمایند که فرمود: «[[سلیمان بن داود]]» [[حج]] [[بیت الله]] نمود در حالی که [[جن]] و انس همراه او بودند و از پارچه ([[قبطی]]) [[احرام]] بسته بود و چون [[خانه]] را [[زیارت]] کرد آن را با پارچه قبطی پوشانید و سپس سلیمان چند روزی در [[مکه]] توقف کرد و روزی پنج هزار شتر و گاو و گوسفند [[قربانی]] میکرد و [[مردم]] را خبر داد که [[پیغمبری]] از [[عرب]]، در این [[شهر]] [[مبعوث]] میشود که [[خاتم پیامبران]] باشد<ref>راهنمای حرمین شریفین، ج۱، ص۶۷.</ref>. | |||
حج [[خاتم الانبیاء]]: [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[قبل از بعثت]] هر ساله حج انجام میدادند، ولی نه همچون مردم مکه و بعد از [[بعثت]] تا [[هجرت]]، چون [[فرمان]] حج نرسیده بود، کیفیت حج آن حضرت بیان نشده است. اما بعد از هجرت در سال ششم حضرت با جمعی از [[مسلمین]] آهنگ حج نمودند و [[کفار]] مکه در [[حدیبیه]] مانع ورود آنها شده تا [[سال هفتم هجرت]] «[[عمرة القضاء]]» به جا آوردند، سپس حج آن حضرت با تشکیلاتی خاص در [[سال دهم هجرت]] انجام یافت که آن را «[[حجة الوداع]]» میگویند<ref>راهنمای حرمین شریفین، ج۱، ص۶۷.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۷۳.</ref> | |||
==حج تمتّع== | |||
یکی از اقسام حج است. اینگونه حج بر تمام کسانی [[واجب]] است که فاصله [[وطن]] آنها تا [[مسجدالحرام]] بیش از ۱۶ فرسخ [[شرعی]] (بیش از ۸۸ کیلومتر) بوده باشد؛ از اینرو بیشتر [[مسلمانان]] اینگونه حج را به جای میآورند<ref>دائره المعارف اسلامی، ج۶، ص۶۸.</ref>. | |||
{{متن قرآن|ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ}}<ref>«و حجّ و عمره را برای خداوند تمام (و کامل) بجا آورید، پس اگر بازداشته شدید؛ از قربانی آنچه دست دهد (قربانی کنید)، و سر نتراشید تا هنگامی که قربانی به قربانگاه خود برسد، و اگر کسی از شما بیمار بود یا در سر آسیبی داشت (و ناچار از تراشیدن سر شد) بر (عهده) او (جایگزینی) است از روزه گرفتن یا صدقه دادن یا قربانی کردن و چون ایمن شدید آنکه از عمره به حجّ تمتّع میپردازد آنچه از قربانی دست دهد (قربانی کند)، و هر کس (که قربانی) نیافت روزه سه روز از ایّام حج و هفت روز هنگامی که (از حج) بازگشتید (بر عهده اوست)؛ این ده روز کامل است؛ این (حکم تمتّع) برای کسی است که خانوادهاش ساکن مکّه نباشند و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند سخت کیفر است» سوره بقره، آیه ۱۹۶.</ref> بنابراین کسانی که [[وطن]] آنان تا [[مسجد الحرام]] ۸۸ کیلومتر باشد، [[حج]] [[واجب]] آنان [[حج تمتع]] است و البته نوع حجی که بر بیشتر [[مسلمانان]] واجب است، حج تمتع میباشد. | |||
در حج تمتع، باید [[عمره]] [[تمتع]] قبل از حج انجام گیرد و به محض این که [[زائر]] از عمره [[فراغت]] یافت، از چیزهایی که به واسطه [[احرام]] از آنها ممنوع بود، متمتع میگردد؛ لذا حج تمتعاش نامیدهاند. | |||
[[امام ششم]]{{ع}} فرمود: تمتع [[برترین]] اقسام حج است که [[قرآن]] به آن امر فرموده و [[سنت]] بر آن جاری شده است. در [[روایت]] دیگر است که آن حضرت به [[صفوان جمّال]] فرمود: اگر هزار حج بگذارم، به [[مکه]] نزدیک نمیشوم مگر با حج تمتع. | |||
عمره تمتع و حج آن باید در یک سال واقع شود و جائز نیست تأخیر تا سال [[آینده]] اگر چه تمام سال را در [[حال]] احرام به سر برد، چنان چه جایز نیست بعد از تقصیر عمره تمتع از مکه بیرون رود تا حج را تمام کند، مگر [[حاجت]] ضروری پیدا کند که [[احرام حج]] میبندد و برای انجام حاجت خود میرود و زود برمیگردد تا حج را [[درک]] کند. و اگر بدون احرام بیرون رفت تا به یکی از میقاتها رسید، باید در مراجعت احرام عمره را تجدید کند و با احرام وارد مکه شده و عمره را اعاده نماید و عمره دوم از حجاش محسوب است. در [[روایات]] بسیاری هست که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: عمره را در حج داخل کردم و انگشتانش را در یکدیگر داخل کرد. | |||
نکته دیگر این که اگر اصل [[حج]]، مستحبی باشد بعد از عمل [[عمره]] [[تمتع]]، [[واجب]] میشود، به طوری که ترک و تأخیر آن [[حرام]] است و در خروج از [[مکه]]، [[حکم]] عمره حج واجب دارد. | |||
[[واجبات]] رکنی حج شش تاست: [[نیت]]، [[احرام]]، وقوف [[عرفات]]، وقوف مشعر، [[طواف]]، سعی. | |||
واجبات غیر رکنی حج هشت تاست: تلبیه، [[نماز]] طواف، طواف [[نساء]]، نماز طواف نساء، [[رمی]] جمرات ثلاثه، [[قربانی]]، حلق یا تقصیر، بیتوته [[منی]]<ref>راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۳، ص۴۲.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۷۵.</ref> | |||
==حج [[جاهلی]]== | |||
در [[تاریخ]]، بارها [[کعبه]] و [[مناسک حج]]، توسط انبیای عظام از لوث [[شرک]] و [[بتپرستی]] [[تطهیر]] و این پایگاه [[توحید]] از حیطه [[قدرت]] و سودجوییها و سلطهگریهای [[طاغوت]] و [[استکبار]] خارج گردید و به شکل و محتوای [[توحیدی]] بازگردانده شد. ولی در [[دوران فترت]] بین [[حضرت عیسی]] و [[رسالت جهانی]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} که [[مردم]] شبهجزیره [[عرب]] با شرک و بتپرستی خو گرفته بودند، کعبه و حج دچار انحرافیترین [[بدعتها]] و زیانبارترین عادتهای [[شرکآلود]] شد و این پایگاه [[رهاییبخش]] و [[خلوص]] و توحید، به مرکز وابستگیهای استکباری و [[بت]] و بتپرستی تبدیل شد و [[عبادت]] مردم در [[پاکترین]] مرکز عبادت به صورت صفیر و سوت کشیدن و کف زدن در آمد: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكَاءً وَتَصْدِيَةً}}<ref>«و نماز آنان نزد خانه (ی کعبه) جز سوت کشیدن و کف زدن نبود پس عذاب را برای کفری که میورزیدید بچشید!» سوره انفال، آیه ۳۵.</ref>. | |||
هر گروهی که برای [[زیارت]] کعبه و انجام حج به مکه روی میآوردند به بتی تعلق داشتند و سر بر آستان آن میسائیدند و [[قریش]] که [[پاسداری]] از این [[بتها]] را بر عهده داشتند، [[منافع]] خود را در همین [[وابستگیها]] و توهمات و [[جهالتها]] میدیدند و سخت در [[حمایت]] آن میکوشیدند. | |||
[[مراسم حج]]، برای اینان که خود را [[خادمان]] کعبه مینامیدند، [[روزگار]] [[سیادت]] و [[فرمانروایی]] بر انبوه مردم به [[استضعاف]] کشانده شده و [[جاهل]] و [[تحمیل]] [[خواستهها]] و تأمین [[مطامع]] و کسب [[ثروت]] و اعتبار بود. | |||
در این جا به برخی از ممیزات [[حج]] [[جاهلیت]] اشاره میکنیم: | |||
# حج [[جاهلی]] بنا بر ماهیت شرکآلودش فاقد [[احرام]] بود و میقاتی نداشت و آغازش چون فرجام بیمحتوا و فاقد تحرک و [[سازندگی]] بود و [[حال]] آنکه احرام، نخستین گام [[توحیدی]] در [[حج ابراهیمی]] است که نشانه [[خلوص]] و جدا شدن از همه [[وابستگیها]] و پیوستن به [[خدای یگانه]] است. با احرام همه [[اعمال]] حج، رنگ توحیدی مییابد و جهتگیریها به سوی [[خدا]] و اجتناب از [[شرک]] و [[دشمنی]] با [[طاغوت]] و [[استکبار]] میگردد. | |||
#در [[دوران جاهلیت]] جز اندکی، باقی حجگزاران به [[محرمات]] احرام ملتزم نبودند و در مدت انجام [[مناسک]] از [[فرصت]] [[آمادگی]] که پیدا کردهاند سودی نمیبردند و در جهت دوری از عادتهای [[زشت]] و آماده شدن برای [[زندگی پاک]] گامی برنمیداشتند. | |||
#برهنگی در حال [[طواف]]، از عادتهای [[زشتی]] بود که به شکل ظاهری حج جاهلی نیز چهره نفرتانگیز میداد و آنان نیز که [[لباس]] احرام میپوشیدند، این عملشان حاکی از [[یکدلی]] و [[همسویی]] و کنار گزاردن [[اختلافات]] [[نژادی]] و [[اجتماعی]] و [[اقتصادی]] نبود، بلکه تأمین لباس احرام در [[اختیار]] [[قریش]] قرار داشت و اگر کسی [[جامه]] احرام تهیه نمیکرد، میبایست برهنه طواف نماید<ref>در تاریخ العرب مینویسد: «در جاهلیت عرب سه گروه وجود داشت: گروه نخست، کسانی بودند که برهنه طواف میکردند و آنان را «راحله» مینامیدند. و گروهی با لباس شخصی خود که آنان را «حُمس» میگفتند، و سوم گروهی که در اعمال حج چون «راحله» عمل میکردند ولی طواف را با لباسی که از خود داشتند (از اهل حرم نمیگرفتند) به جا میآوردند».</ref>. | |||
# [[تبعیض]] و [[تفاخر]] نیز به نوبه خود حج جاهلی را از هر نوع خصیصه [[عبادی]] و [[معنوی]] تهی مینمود و این [[مراسم]] [[پاک]] را در [[خدمت]] [[اشرافیت]] و اختلافات نژادی و طبقاتی قرار میداد. در حج جاهلی، وقوف به [[عرفات]] اختصاص به کسانی داشت که از خارج [[مکه]] به [[زیارت]] [[کعبه]] میآمدند و رفتن از [[عرفات]] به [[مشعر الحرام]] ([[افاضه]]) عملی بود که آنان میبایست انجام میدادند، ولی [[قریش]] و طوائف مجاور [[حرم]] و وابستگانشان خود را از این عمل معاف میدانستند و خود را [[اهل الله]] میشمردند و این [[تبعیض]] ناروا در [[اسلام]] برداشته شد. | |||
#در [[جاهلیت]] حجاج نمیتوانستند از غذای خارج حرم استفاده کنند. آنان میبایست از آن چه که در [[اختیار]] داشتند استفاده کنند و این امتیاز در عین اینکه یک [[بدعت]] بود، [[سود]] سرشاری را برای قریش که خود را متولیان حرم میدانستند دربر داشت؛ به علاوه این عمل، خود نوعی [[سوء استفاده]] از [[احساسات]] مذهبی [[مردم]] در جهت [[مطامع]] مادی محسوب میگردد. [[قرآن]] با اشارهای لطیف به این نکته چنین بدعتی را ریشهکن نمود: {{متن قرآن|قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ}}<ref>«بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزیهای پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آوردهاند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است؛ این چنین ما آیات خود را برای گروهی که دانشورند روشن میداریم» سوره اعراف، آیه ۳۲.</ref>. | |||
# حجاج میتوانستند در زیر چادرهای چرمی [[استراحت]] کنند و استراحت زیر چادرهای غیر چرمی روا نبود. | |||
#اعمالی مانند سرخ کردن با روغن و سائیدن کشک را در مدت [[حج]]، بر خود [[حرام]] میدانستند. | |||
#به جای [[طواف]] دور کعبه، در [[صفا و مروه]] دو [[بت]] [[نصب]] کرده بودند که بر دور آنها طواف به جا میآوردند و آنها را استلام (مسح کردن با دست) مینمودند و [[قربانی]] را نیز به پای این [[بتها]] انجام میدادند. | |||
#قبائلی چون قریش در ایام حج، از در [[خانه]] وارد نمیشدند و از [[دیوار]] فرود میآمدند و آن را برای خود امتیازی میدانستند. | |||
# بدعت «[[نسیء]]» که از سودجوئی و خلط مسائل [[عبادی]] با [[منافع]] [[تجاری]] و [[بازرگانی]] نشأت میگرفت؛ زیرا اختلافی که [[ماههای قمری]] و شمسی دارد، موجب شد که فصول ماههای [[حج]] [[تغییر]] کند و [[منافع]] [[تجاری]] و [[بازرگانی]] [[قبائل]] سودجو را به خطر افکند. از این رو با استفاده از تفاوت ایام سال [[قمری]] و شمسی (حدود ده یا یازده [[روز]] در سال) مقرر میداشتند که هر سه سال یک بار، ماه صفر را به جای [[محرم]] آغاز سال نو قرار دهند. و به این ترتیب میتوانستند [[موسم حج]] را همه سال در فصل معین انجام دهند. در زمینه [[بدعت]] [[نسیء]]، نظرات مختلفی وجود دارد، آنچه قابل توجه است تحلیلی است که [[قرآن]] در مورد این بدعت ارائه داده است. {{متن قرآن|إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عَامًا وَيُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِيُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ}}<ref>«بیگمان واپس افکندن (ماههای حرام) افزایشی در کفر است؛ با آن، کافران به گمراهی کشیده میشوند، یک سال آن (ماه) را حلال و یک سال دیگر حرام میشمارند تا با شمار ماههایی که خداوند حرام کرده است هماهنگی کنند از این رو آنچه را خداوند حرام کرده است حلال میگ» سوره توبه، آیه ۳۷.</ref>. آنچه [[قریش]] به عنوان حج انجام میدادند، خود، عملی [[کفرآمیز]] و [[شرکآلود]] بود و [[بازی]] با [[معتقدات]] [[مردم]] و محور قرار دادن [[منافع مادی]] در یک عمل [[عبادی]]، و بالاخره تابع [[هوا و هوس]] قرار دادن آنچه به عنوان [[عبادت]] انجام میگیرد خود، کفری افزون و [[گمراهی]] مضاعف و [[زیادهروی]] در [[کفر]] و دور نگهداشتن حقائق از مردم [[گمراه]] میباشد. | |||
#کف زدن و سوت کشیدن و [[مراسم عبادی]] را به [[مراسم]] [[جشن]] و پایکوبی و [[عشرت]] درآوردن. | |||
محور اصلی ویژگیهای حج [[جاهلی]] را میتوان در سه جهت خلاصه کرد: | |||
# [[امتیازطلبی]] و [[روح]] [[تبعیض]]؛ ب) به خود اختصاص دادن [[خانه خدا]] و [[انحصارطلبی]] قریش به عنوان [[والیان]] [[حرم]]. | |||
#وسیله قرار دادن حج برای [[تأمین منافع]] و مقاصد گروهی<ref>در راه برپایی حج ابراهیمی، عمید زنجانی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و انتشارات اسلامی، ص۹۹.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۷۶.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |