←احتجاج قولی
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
=== احتجاج قولی === | === احتجاج قولی === | ||
# ''' | # '''ارجاع به فطرت:''' احتجاجات ابراهیم با آزر و قوم خود درباره عبادت بتها و ستارگان، از احتجاجات قولی قرآن بهشمار میآید که در آنها متناسب با زبان و فهم آنان سخن رفته است<ref> المیزان، ج۱۴، ص۳۰۱; مجمعالبیان، ج۷، ص۸۶.</ref>: {{متن قرآن|قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن كَانُوا يَنطِقُونَ فَرَجَعُوا إِلَى أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کردهای؟ گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن میگویند از خود آنان بپرسید! آنگاه (نخست) به خود آمدند و (به خود یا به یکدیگر) گفتند: بیگمان شمایید که ستمگرید؛ سوره انبیاء، آیه ۶۲ ـ ۶۴.</ref>؛ ولی وقتی با نمرود روبهرو میشود، از طلوع و غروب خورشید سخن بهمیان میآورد: {{متن قرآن|قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ}}<ref>ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا میآورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ سوره بقره، آیه ۲۵۸.</ref>. | ||
# '''[[موعظه]] ( | # '''[[موعظه]] (خطابه):''' برخی از احتجاجات قولی قرآن به روش موعظه یا خطابه است. در آیه ۴۶ سوره سبأ برای ترغیب به قیام در راه خدا، به روش مذکور تصریح شده است: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى}}<ref>بگو: تنها شما را به (سخن) یگانهای اندرز میدهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید؛ سوره سبأ، آیه ۴۶.</ref>. | ||
# '''[[جدل]]:''' از دیگر احتجاجات قولی قرآن، استفاده از جدل برای اثبات حقّ است، چنانکه در احتجاجات خدای سبحان با یهود و دیگران آمده است: اگر تصوّر شما این است که اولیای خداوند هستید، آرزوی مرگ کنید؛ در حالی که این کار را انجام نمیدهید: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاء لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>بگو: ای یهودیان! اگر میپندارید که از میان مردم، تنها شما دوستان خداوندید اگر راست میگویید آرزوی مرگ کنید؛ سوره جمعه، آیه ۶.</ref>. | # '''[[جدل]]:''' از دیگر احتجاجات قولی قرآن، استفاده از جدل برای اثبات حقّ است، چنانکه در احتجاجات خدای سبحان با یهود و دیگران آمده است: اگر تصوّر شما این است که اولیای خداوند هستید، آرزوی مرگ کنید؛ در حالی که این کار را انجام نمیدهید: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاء لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>بگو: ای یهودیان! اگر میپندارید که از میان مردم، تنها شما دوستان خداوندید اگر راست میگویید آرزوی مرگ کنید؛ سوره جمعه، آیه ۶.</ref>. | ||
# ''' | # '''تمثیل:''' در بسیاری از احتجاجات قرآن، از مَثَل استفاده شده است؛ زیرا نوع مردم، از محسوسات، بیشتر متأثّر میشوند تا از برهان و استدلالات دیگر. بر این اساس، قرآن کریم از روش یاد شده برای اثبات مطلب و تفهیم به دیگران بیشترین استفاده را برده و مطالب عالی و بلند را بهویژه در مسائل توحید با یک مَثَل بیان کرده است؛ برای مثال درباره پرستش بتها و معبودان باطل، میفرماید: آن معبودها نمیتوانند مگسی را بیافرینند و اگر مگسی چیزی را از آنها بگیرد نمیتوانند آن را از او بازستانند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن يَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئًا لّا يَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ}}<ref>ای مردم! مثلی زده شده است بدان گوش فرا دارید: بیگمان کسانی را که به جای خداوند (به پرستش) میخوانید هرگز نمیتوانند مگسی بیافرینند هر چند برای آن فراهم آیند و اگر مگس چیزی از آنان در رباید نمیتوانند از او باز گیرند، خواهان و خواسته، (هر دو) ناتوانند!؛ سوره حج، آیه ۷۳.</ref>.<ref>[[فتاح آقازاده|آقازاده، فتاح]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، ص ۲۰۴ - ۲۱۵.</ref> | ||
=== احتجاج عملی === | === احتجاج عملی === | ||
# '''[[معجزه]]:''' یکی از راههای اثبات حقّ، ظهور معجزه بهدست پیامبران بوده است که نوع مردم، نبوّت پیامبران را از این طریق میشناختند. همه پیامبران در اینکه از طریق اعجاز رسالت خود را اثبات میکردند، مشترک بودند؛ امّا معجزه هر پیغمبری متناسب با موقعیت و علوم رایج زمان خود بوده است. در زمان [[حضرت موسی]] {{ع}} سحر رواج داشت<ref>روحالمعانی، ج۳، ص۲۶۹.</ref>. در زمان [[حضرت عیسی]] {{ع}} علم پزشکی<ref>روحالمعانی، ج۳، ص۲۶۹؛ مجمعالبیان، ج۲ ص۷۵۳.</ref> رونق داشت؛ بر این اساس، معجزه حضرت، شفا دادن امراض صعبالعلاج و بینا کردن کور مادرزاد و زنده کردن مردگان بود و در زمان [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در جزیره العرب مسأله فصاحت و بلاغت رونق بیشتری داشت؛ بدینسبب معجزه اصلی و جاوید [[پیامبر اکرم]] {{صل}} قرآن کریم است که در فصاحت و بلاغت در تمام زمانها سرآمد است<ref> روحالمعانی، مج، ج۳، ص۲۶۹.</ref>. | # '''[[معجزه]]:''' یکی از راههای اثبات حقّ، ظهور معجزه بهدست پیامبران بوده است که نوع مردم، نبوّت پیامبران را از این طریق میشناختند. همه پیامبران در اینکه از طریق اعجاز رسالت خود را اثبات میکردند، مشترک بودند؛ امّا معجزه هر پیغمبری متناسب با موقعیت و علوم رایج زمان خود بوده است. در زمان [[حضرت موسی]] {{ع}} سحر رواج داشت<ref>روحالمعانی، ج۳، ص۲۶۹.</ref>. در زمان [[حضرت عیسی]] {{ع}} علم پزشکی<ref>روحالمعانی، ج۳، ص۲۶۹؛ مجمعالبیان، ج۲ ص۷۵۳.</ref> رونق داشت؛ بر این اساس، معجزه حضرت، شفا دادن امراض صعبالعلاج و بینا کردن کور مادرزاد و زنده کردن مردگان بود و در زمان [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در جزیره العرب مسأله فصاحت و بلاغت رونق بیشتری داشت؛ بدینسبب معجزه اصلی و جاوید [[پیامبر اکرم]] {{صل}} قرآن کریم است که در فصاحت و بلاغت در تمام زمانها سرآمد است<ref> روحالمعانی، مج، ج۳، ص۲۶۹.</ref>. |