←پانویس
جز (جایگزینی متن - 'خلفای اموی' به 'خلفای اموی') |
(←پانویس) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۷۷۰: | خط ۷۷۰: | ||
* همچنين در روايات آمده است كه حلال و حرام پيامبر خاتم تا قيامت تغيير نمىكند : حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا يَكُونُ غَيْرُهُ وَ لَا يَجِيءُ غَيْرُه. (حلال محمّد تا روز قيامت حلال است و حرامش تا قيامت حرام است. غير او نخواهد بود و غير او نخواهد آمد). | * همچنين در روايات آمده است كه حلال و حرام پيامبر خاتم تا قيامت تغيير نمىكند : حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا يَكُونُ غَيْرُهُ وَ لَا يَجِيءُ غَيْرُه. (حلال محمّد تا روز قيامت حلال است و حرامش تا قيامت حرام است. غير او نخواهد بود و غير او نخواهد آمد). | ||
* پس بديهى است كه اگر كسى بعد از پيامبر خاتم ادّعاى نبوّت و رسالت كند و يا مدّعى حلال شدن حرامى يا حرام شدن حلالى باشد؛ هرگز از او پذيرفته نمىشود. البتّه اين روايت به تنهايى دلالت ندارد كه پيامبرى بعد از پيامبر خاتم نخواهد بود، اما آنگاه كه آن را در كنار روايات قبلى قرار مىدهيم از آن چنين امرى را مىتوان استفاده كرد. | * پس بديهى است كه اگر كسى بعد از پيامبر خاتم ادّعاى نبوّت و رسالت كند و يا مدّعى حلال شدن حرامى يا حرام شدن حلالى باشد؛ هرگز از او پذيرفته نمىشود. البتّه اين روايت به تنهايى دلالت ندارد كه پيامبرى بعد از پيامبر خاتم نخواهد بود، اما آنگاه كه آن را در كنار روايات قبلى قرار مىدهيم از آن چنين امرى را مىتوان استفاده كرد. | ||
==محمد [[رسول الله]]{{صل}}== | |||
نام: محمد، [[کنیه]]: ابوالقاسم، [[لقب]]: [[مصطفی]]. نام پدر: عبدالله، نام مادر: [[آمنه بنت وهب]]. محل تولد: [[مکه]]. [[روز]] تولد: [[دوشنبه]] ۱۷ [[ربیع الاول]]. سال تولد: [[عام الفیل]]، ۵۳ سال پیش از [[هجرت]]. [[نقش انگشتر]]: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}}}. [[اولاد]]: ۸ فرزند، سن: ۶۳ سال. روز [[رحلت]]: دوشنبه [[۲۸ صفر]] [[سال یازدهم هجرت]]. سبب رحلت: اثر تدریجی سمی که [[زن]] [[یهودی]] به آن حضرت خوراند. | |||
[[مرقد مطهر]]: [[مدینه]] در [[خانه]] خود که هم اکنون جزء [[مسجد]] [[نبوی]] است<ref>چهارده معصوم، جواد محدثی، ص۱۰. بر اساس نظر اهل تسنن میلاد پیامبر اکرم{{صل}} روز دوازدهم ربیع الاول میباشد. تاریخ القویم، ج۱، ص۱۱۱.</ref>. | |||
[[پدر پیامبر]]{{صل}} «عبدالله» در میان [[برادران]] «[[ابوطالب]]، [[زبیر]] و [[عبدالکعبه]]» از امتیاز خاصی برخوردار بود. چهره [[نورانی]] و [[سیرت]] [[زیبا]] داشت و از [[تواضع]] [[معنوی]] و [[اخلاقی]]، یگانه و ممتاز بود. مادر [[بزرگوار]] [[پیامبر]] «[[آمنه]]» است که از نظر [[اصالت خانوادگی]] و [[پاکدامنی]] و [[کمالات]]، بهترین دختر آن عصر به شمار میآمد. | |||
پیامبر{{صل}} [[روز جمعه]] ۱۷ ربیع الاول در عصر [[سلطنت]] [[انوشیروان]]، بعد از [[طلوع فجر]] و قبل از [[طلوع]] [[خورشید]] در مکه چشم به [[جهان]] گشود. | |||
«عبدالله» پدر بزرگوار پیامبر{{صل}} قبل از ولادت آن حضرت از [[دنیا]] رفت و [[عبدالمطلب]] با کمال [[اخلاص]] [[سرپرستی]] آمنه و فرزندش محمد را پس از ولادت بر عهده گرفت. | |||
وقتی [[حضرت محمد]]{{صل}} [[چشم]] به جهان گشود، سه روز یا هفت روز آمنه به او شیر داد، سپس ثوبیه که کنیزی بود چند روز به او شیر داد و در نهایت [[حلیمه سعدیه]] عهدهدار این مهم گردید. | |||
پیامبر{{صل}} در سن شش سالگی در مراجعت از مدینه به مکه مادرش را از دست داد و در سن هشت سالگی یگانه پرستار آن حضرت از دنیا رفت. از آن پس سرپرستی حضرت محمد{{صل}} را ابوطالب [[یار]] باوفا و [[مؤمن]] پیامبر{{صل}}، عموی [[شجاع]] و [[سخاوتمند]] آن حضرت بر عهده گرفت. ابوطالب نیز تا آخر [[عمر]] لحظهای از [[حمایت]] محمد{{صل}} [[غافل]] نبود و در [[سفر]] و حضر از او [[مراقبت]] میکرد و در سن ده سالگی آرام آرام او را در کارهای [[اجتماعی]] شرکت داد. [[پیامبر]]{{صل}} دو بار به عنوان بازرگان به [[شام]] [[مسافرت]] کرد. نخست در سن [[دوازده]] سالگی، همراه عمویش [[ابوطالب]] و بار دیگر در سن ۲۴ سالگی به عنوان [[امین]] و [[وکیل]] کاروان تجارتی [[حضرت خدیجه]]{{س}} به شام رهسپار شد. | |||
[[ازدواج پیامبر]]{{صل}}: پیامبر{{صل}} در ۲۵ سالگی با [[خدیجه]]{{س}} دختر [[خویلد]]، از [[خاندان]] [[قریش]] که بانویی [[پاکدامن]] و ارجمند بود، در حالی که او چهل سال داشت [[ازدواج]] کرد. | |||
[[فرزندان پیامبر]]{{صل}}: بنابر مشهور پیامبر از حضرت خدیجه{{س}} دارای شش فرزند «قاسم، عبدالله، [[رقیه]]، [[امکلثوم]]، [[زینب]] و [[فاطمه زهرا]]{{س}}» بود و از [[ماریه قبطیه]] [[همسر]] دیگرش یک فرزند به نام ابراهیم داشت. | |||
[[دین]] پیامبر{{صل}} قبل از [[اسلام]]: در این که پیامبر{{صل}} قبل از [[پیامبری]] پیرو چه [[دینی]] بود، سه نظریه وجود دارد: | |||
# از اوصیای [[حضرت عیسی]]{{ع}} بود. | |||
# در [[آیین]] [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} بود. | |||
# دارای [[شریعت]] خاص بود که از طریق [[الهام]] به دست میآورد. | |||
[[روایات]] متعددی بیانگر نظریه سوم است. | |||
قبل از آنکه پیامبر{{صل}} در [[چهل سالگی]] به [[مقام پیامبری]] برسد، همه او را به عنوان امین و [[راستگو]] میشناختند و هرگز در او [[گناه]] و [[انحرافی]] ندیده بودند<ref>سیره چهارده معصوم، محمد محمدی اشتهاردی، ص۱۲.</ref>. | |||
برای روشن شدن وضعیت نکبتبار [[عصر جاهلیت]] و این که آن دوره را بهتر [[درک]] کنیم شایسته است به چند موضوع توجه نماییم. | |||
# [[جنگ]] و [[ناامنی]]: در [[تاریخ]] [[جاهلیت]] ۱۷۰۰ جنگ میان [[قبایل عرب]] اتفاق افتاده که منشاء آن [[نادانی]]، [[تعصب]]، [[فقر]] و بیرحمی و [[ریاستطلبی]] آنها بوده، به عنوان مثال یکی از [[جنگها]] (جنگ منذر) با [[قبیله]] «[[بکر بن وائل]]» در میان این دو قبیله [[اختلاف]] شدید رخ داد، بر اثر اینکه اسب یکی بر اسب دیگری که از اشراف بود [[سبقت]] گرفته، یا مردی در [[بازار]] پایش را دراز کرده و گفته اگر کسی [[قدرت]] دارد قدم روی پای من بگذارد و مانند اینها. | |||
# امتیازات طبقاتی و قبیلگی: یکی از سنتهای غلط آنها که موجب بسیاری از جنایات میشد امتیازات طبقاتی بود، مانند امتیاز به [[ثروت]]، [[امتیاز]] به نژاد، امتیاز به زبان و... که موجب شده بود، [[ثروتمندان]] بر [[مستمندان]] [[حکومت]] کنند. | |||
# [[بیعفتی]] و [[انحراف]] جنسی: بیعفتی و بیناموسی در حدی بود که به [[طور]] [[آزاد]] و رسمی، بین آنها «[[نکاح]] ذوات الرایات» رواج داشت، یعنی زنانی بودند که در [[اختیار]] هر فردی قرار میگرفته و بر سر در خانههای خود پرچمی به این عنوان [[نصب]] میکردند و اگر [[فرزندی]] میآوردند، مدعیان را همراه قیافهشناسان جمع میکرد و قیافهشناسان [[کودک]] را شبیه هر کدام میدانستند او را به عنوان پدر کودک معرفی میکردند. | |||
# فرزندکشی: از رسمهای غلط [[جاهلیت]] این بود که نه تنها [[دختران]] را [[زنده به گور]] میکردند، بلکه از [[ترس]] [[فقر]] و [[تهیدستی]]، [[پسران]] را نیز میکشتند. در [[آیه]] ۱۵۱ [[سوره انعام]] به همین مطلب اشاره میکند: {{متن قرآن|لَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ}}<ref>«و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی میرسانیم» سوره انعام، آیه ۱۵۱.</ref>. | |||
# وضع [[زن]] در جاهلیت: یکی از وحشتناکترین [[رسوم]] و عادتهای شوم [[دوران جاهلیت]]، دخترکشی بود، آن هم در زشتترین صورتش، یعنی [[انسانی]] [[ضعیف]] و بیدفاع را زنده زنده به گور کنند یا گردن بزنند و یا از بالای [[کوه]] به پایین پرت کنند تا بمیرد. [[احساس]] [[مردم]] جاهلیت در مورد [[زنان]] چنین بود که آنها را در ردیف حیوانات قرار میدادند، بلکه [[پستتر]] از [[حیوان]]، به دلیل این که حیوان را زنده زنده در [[گور]] نمیکردند، ولی دختران را زنده زنده در گور میکردند. | |||
# [[بتپرستی]] در جاهلیت: بتپرستی در جاهلیت به اوج خود رسیده بود، هر دستهای برای خود [[بت]] یا بتهایی داشتند و آنها را با انواع [[پرستشها]] میپرستیدند، به طوری که مینویسند: شمار [[بتها]] به ۱۶ هزار بت رسید که ۳۶۰ [[بت]] آنها به تعداد شماره روزهای سال، بتهای معروف بودند و ۹ بت آن، از بتهای بزرگ و معروف و رسمی بودند<ref>سیره چهارده معصوم، محمدی اشتهاردی، ص۱۱.</ref>. | |||
[[حضرت علی]]{{ع}} درباره وضعیت [[جاهلیت]] میفرماید: | |||
«شما ای گروه [[عرب]]! در [[زمان جاهلیت]] زشتترین مرام را داشتید و در بدترین وضع به سر میبردید، در میان [[زمین]] سنگلاخ، میان مارهای پرزهر، آب لجن سیاه میآشامیدید، غذای [[آلوده]] میخوردید، [[خون]] یکدیگر را میریختید و از [[خویشان]] دوری میکردید، [[بتها]] در میان شما [[نصب]] شده بود، [[غرق]] در [[فساد]] بودید که [[خداوند]] توسط [[پیامبر اسلام]] شما را [[نجات]] داد»<ref>نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه ۲۶، ص۹۲.</ref>. | |||
آغاز [[پیامبری]]؛ چهل سال از [[عمر پیامبر]]{{صل}} میگذشت. [[روز]] [[۲۷ رجب]] فرا رسید. آن حضرت بر فراز [[کوه]] حرا به [[مناجات]] و [[عبادت]] مشغول بود. [[پیک وحی]] نازل شد و مژده [[رسالت]] را به او داد. خداوند در مورد [[بعثت پیامبر]]{{صل}} میفرماید: | |||
{{متن قرآن|لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بیگمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.</ref>. | |||
پیامبری از خودتان به سوی شما آمد، مخصوصاً اینکه به جای «منکم» در این [[آیه]] {{متن قرآن|مِنْ أَنْفُسِكُمْ}} آمده است، اشاره به شدت ارتباط [[پیامبر]]{{صل}} با [[مردم]] است که گویی پارهای از [[جان]] مردم و از [[روح]] [[جامعه]] در شکل پیامبر{{صل}} ظاهر شده است و [[عجب]] این که گروهی از [[مفسران]] که تحت تأثیر [[تعصبات نژادی]] و [[عربی]] بودهاند، گفتهاند: مخاطب در این آیه، نژاد عرب است! یعنی پیامبری از این نژاد به سوی شما آمد! این بدترین [[تفسیری]] است که برای آیه فوق ذکر کردهاند؛ زیرا میدانیم چیزی که در [[قرآن]] از آن سخنی نیست، مسأله نژاد است، همه جا خطابات قرآن با {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ}} و {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا}} و امثال آنها شروع میشود و در هیچ موردی {{عربی|يا ايها العرب}} و {{عربی|يا قريش}} و مانند آن وجود ندارد<ref>تفسیر نمونه، ج۸، ص۲۰۶.</ref>. | |||
در هر صورت، در [[آیه شریفه]] پس از ذکر صفت {{متن قرآن|مِنْ أَنْفُسِكُمْ}} به چهار خصوصیت دیگر از صفات ممتاز [[پیامبر]]{{صل}} که در تحریک [[عواطف]] [[مردم]] و جلب احساساتشان اثر عمیق دارد اشاره میکند: | |||
# {{متن قرآن|عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ}}: هر گونه [[ناراحتی]] و [[زیان]] و ضرری به شما برسد، برای او سخت و ناراحت کننده است. | |||
# {{متن قرآن|حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ}}: او سخت بر [[هدایت]] شما علاقمند است و به آن [[عشق]] میورزد و «[[حرص]]» در لغت به معنای شدت علاقه به چیزی است و جالب این که در [[آیه]] مورد بحث به [[طور]] مطلق میگوید، [[حریص]] بر شماست نه سخنی از هدایت به میان میآورد و نه از چیز دیگر، اشاره به اینکه به هر گونه خیر و [[سعادت]] شما و به هر گونه [[پیشرفت]] و [[ترقی]] و خوشبختیتان عشق میورزد. | |||
# {{متن قرآن|بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}}: او نسبت به [[مؤمنان]] [[رئوف]] و [[رحیم]] است. رئوف اشاره به [[محبت]] مخصوص در مورد [[فرمانبرداران]] است در حالی که رحیم اشاره به [[رحمت]] در مقابل [[گناهکاران]] میباشد. | |||
در آیه بعد میفرماید: {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}<ref>«پس اگر رو بگردانند بگو: خداوندی که خدایی جز او نیست مرا بس؛ بر او توکّل دارم و او پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) است» سوره توبه، آیه ۱۲۹.</ref><ref>تفسیر نمونه، ج۸، ص۲۰۸.</ref>. | |||
پیامبر{{صل}} پس از سیزده سال [[استقامت]] و [[پایداری]] در [[مکه]]، در مقابل [[دشمنان اسلام]]، [[روز]] [[پنجشنبه]] اول [[ربیع الاول]] سال ۱۳ [[بعثت]] از مکه خارج شد و روز دوازدهم همین ماه وارد [[مدینه]] گردید. پس از ۱۰ سال استقرار در [[مدینه منوره]] روز [[دوشنبه]] [[۲۸ صفر]] [[سال یازدهم هجرت]] در سن ۶۳ سالگی چشم از [[جهان]] فانی فرو بست. آنگاه، پارچهای [[یمنی]] بر روی جسد [[مطهر]] آن حضرت افکندند و برای مدت کوتاهی در گوشه [[اتاق]] گذاشتند. با شیون [[زنان]] و [[گریه]] [[نزدیکان پیامبر]]، [[مردم]] بیرون [[یقین]] پیدا کردند که [[پیامبر گرامی]] در گذشته است. چیزی نگذشت که خبر [[رحلت]] وی در سرتاسر [[شهر]] پیچید. | |||
[[خلیفه دوم]]، روی عللی در بیرون [[خانه]] فریاد زد که [[پیامبر]] فوت نکرده و بسان [[موسی]] پیش خدای خود رفته است و بیش از حد در این موضوع پافشاری میکرد و نزدیک بود گروهی را با خود هم [[رأی]] سازد. در این میان، یک نفر از [[یاران رسول خدا]]{{صل}} این [[آیه]] را بر او خواند: {{متن قرآن|وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ}}<ref>«و محمد جز فرستادهای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشتهاند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز میگردید؟» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.</ref>. | |||
وی با شنیدن این آیه، دست از مدعای خود برداشت و آرام گرفت. | |||
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} جسد [[مطهر]] پیامبر را [[غسل]] داد و [[کفن]] کرد؛ زیرا پیامبر فرموده بود که نزدیکترین فرد مرا غسل خواهد داد و این شخص جز علی، کسی نبود. سپس چهره او را باز کرد و در حالی که سیلاب [[اشک]] از دیدگانش جاری بود، این جملهها را گفت: پدر و مادرم فدای تو گردد! با فوت تو رشته [[نبوت]] و [[وحی الهی]] و [[اخبار آسمانها]] - که هرگز با [[مرگ]] کسی بریده شود- قطع گردید. اگر نبود که ما را به [[شکیبایی]] در برابر [[ناگواریها]] [[دعوت]] فرمودهاید، آن چنان در فراق تو اشک میریختم که سرچشمه اشک را میخشکانیدم، ولی [[حزن]] و [[اندوه]] ما در این راه پیوسته است و این اندازه در راه تو بسیار کم است و جز این چاره نیست. پدر و مادرم فدای تو باد! ما را در سرای دیگر به یاد آر و در خاطر خود نگه دار<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۳.</ref>. | |||
نخستین کسی که بر پیامبر گرامی [[نماز]] گزارد، [[امیرمؤمنان]] بود. سپس [[یاران پیامبر]]، دسته دسته بر جسد او [[نماز]] گزاردند و این [[مراسم]] تا ظهر سهشنبه ادامه داشت. سپس تصمیم بر این شد که جسد [[مطهر]] [[پیامبر]] را در همان حجرهای که گذاشته بود، به خاک بسپارند. [[قبر]] آن حضرت را [[ابوعبیده جراح]] و [[زید بن سهل]] آماده کردند و [[امیرمؤمنان]] [[مراسم دفن]] را به کمک فضل و عباس انجام داد. | |||
سرانجام [[آفتاب]] [[زندگی]] شخصیتی که با فداکاریهای خستگیناپذیر خود، [[سرنوشت بشر]] را دگرگون ساخت و صفحات نو و درخشانی از [[تمدن]] به روی [[انسانها]] گشود، غروب کرد. با درگذشت وی، [[مشکلات]] فراوانی در ادامه [[رسالت]] و تعقیب اهداف او پدید آمد که بارزترین آنها مسأله [[خلافت]] و موضوع [[رهبری جامعه اسلامی]] بود. پیش از درگذشت او نیز آثار [[اختلاف]] و دو دستگی در محافل [[مسلمانان]] واضح و آشکار بود.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۸۴۷.</ref>. | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:IM010703.jpg|22px]] [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|'''محمدنامه''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |