←آیه ۴۳ سوره توبه
خط ۱۷۲: | خط ۱۷۲: | ||
# '''[[اجازه]] دادن؛ نوعی [[ترک اولی]]''': این اجازه دادن، [[لغزش]] نبوده است، بلکه به اصطلاح نوعی ترک اولی به شمار میآمد؛ یعنی بهتر آن بود که این اجازه با تأخیر صادر میشد تا [[دروغگویی]] آنان بهتر آشکار میگشت و [[مردم]] آنان را بهتر میشناختند و به [[حقیقت]] کارشان پی میبردند<ref>ر.ک: ابوالفضل شهاب الدین محمود آلوسی، روح المعانی، ج۱۰، ص۱۰۷؛ اسماعیل حقی بروسوی، روح البیان، ج۳، ص۴۴۱؛ نظام الدین حسن بن محمد قمی نیشابوری، غرائب القرآن، ج۳، ص۴۷۵.</ref>. از آنجا که [[حضرت رسول]] {{صل}} [[فرماندهی]] کل قوا را بر عهده داشت، میتوانست به هر کسی در مورد نیآمدن و [[کنارهگیری]] از [[جهاد]] اجازه دهد و دستور ویژهای از طرف [[خداوند]] در این زمینه صادر نشده بود. گفتنی است اجازه ندادن به آنان، چه بسا [[مصلحت]] بیشتری در برداشت؛ زیرا در این فرض، رسوایی آنان آشکار میشد. در نتیجه، [[مسلمانان]] [[تکلیف]] خود را با آنان یکسره، و خط خود را از آنان جدا میساختند. پس باید گفت این [[اجازه]]، تنها [[ترک اولی]] بوده است و هرگز نمیتوان آن را لغزشی در سیره رفتاری [[حضرت رسول]] {{صل}} به شمار آورد<ref>ر.ک: محمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۱، ص۱۲۴.</ref>. | # '''[[اجازه]] دادن؛ نوعی [[ترک اولی]]''': این اجازه دادن، [[لغزش]] نبوده است، بلکه به اصطلاح نوعی ترک اولی به شمار میآمد؛ یعنی بهتر آن بود که این اجازه با تأخیر صادر میشد تا [[دروغگویی]] آنان بهتر آشکار میگشت و [[مردم]] آنان را بهتر میشناختند و به [[حقیقت]] کارشان پی میبردند<ref>ر.ک: ابوالفضل شهاب الدین محمود آلوسی، روح المعانی، ج۱۰، ص۱۰۷؛ اسماعیل حقی بروسوی، روح البیان، ج۳، ص۴۴۱؛ نظام الدین حسن بن محمد قمی نیشابوری، غرائب القرآن، ج۳، ص۴۷۵.</ref>. از آنجا که [[حضرت رسول]] {{صل}} [[فرماندهی]] کل قوا را بر عهده داشت، میتوانست به هر کسی در مورد نیآمدن و [[کنارهگیری]] از [[جهاد]] اجازه دهد و دستور ویژهای از طرف [[خداوند]] در این زمینه صادر نشده بود. گفتنی است اجازه ندادن به آنان، چه بسا [[مصلحت]] بیشتری در برداشت؛ زیرا در این فرض، رسوایی آنان آشکار میشد. در نتیجه، [[مسلمانان]] [[تکلیف]] خود را با آنان یکسره، و خط خود را از آنان جدا میساختند. پس باید گفت این [[اجازه]]، تنها [[ترک اولی]] بوده است و هرگز نمیتوان آن را لغزشی در سیره رفتاری [[حضرت رسول]] {{صل}} به شمار آورد<ref>ر.ک: محمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۱، ص۱۲۴.</ref>. | ||
# '''پذیرش [[اذن]] حضرت از سوی [[خداوند]]''': با در نظر گرفتن آیاتی از [[قرآن]] <ref>همچون سوره نور، آیه ۶۲؛ سوره توبه، آیه ۶۱؛ سوره نساء، آیه ۹۴</ref>، میتوان در این [[آیه]] به [[تفسیری]] پذیرفتنی دست یافت که در نتیجه، آیه دلیلی بر [[اثبات]] [[لغزش]] در [[پیامبران]] نخواهد بود. این دیدگاه، با برخی دیدگاههای پیشین همخوان است و ویژگی آن، همان استناد به [[آیات]] گوناگون [[قرآنی]] است؛ گرچه [[تفسیر]] {{متن قرآن|عَفَا اللَّهُ}} در این دیدگاه بسیار برخلاف ظاهر است؛ زیرا [[مفسران]] از تعبیر {{متن قرآن|لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ}} نوعی [[سرزنش]] برداشت میکنند؛ حال سرزنشی محبتآمیز و نمایانگر [[کرامت]] یا سرزنش [[حقیقی]]»<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۴۴۷-۴۵۳.</ref>. | # '''پذیرش [[اذن]] حضرت از سوی [[خداوند]]''': با در نظر گرفتن آیاتی از [[قرآن]] <ref>همچون سوره نور، آیه ۶۲؛ سوره توبه، آیه ۶۱؛ سوره نساء، آیه ۹۴</ref>، میتوان در این [[آیه]] به [[تفسیری]] پذیرفتنی دست یافت که در نتیجه، آیه دلیلی بر [[اثبات]] [[لغزش]] در [[پیامبران]] نخواهد بود. این دیدگاه، با برخی دیدگاههای پیشین همخوان است و ویژگی آن، همان استناد به [[آیات]] گوناگون [[قرآنی]] است؛ گرچه [[تفسیر]] {{متن قرآن|عَفَا اللَّهُ}} در این دیدگاه بسیار برخلاف ظاهر است؛ زیرا [[مفسران]] از تعبیر {{متن قرآن|لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ}} نوعی [[سرزنش]] برداشت میکنند؛ حال سرزنشی محبتآمیز و نمایانگر [[کرامت]] یا سرزنش [[حقیقی]]»<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۴۴۷-۴۵۳.</ref>. | ||
# '''خطاب در آیه در واقع مدح شبیه ذم است''': این [[شبهه]] در واقع ناشی از بیدقتی در زبانشناسی [[قرآن کریم]] و شیوه مفاهمه و مکالمه آن میباشد. با اندک تأملی در [[آیه]]، آشکار میگردد که این آیه نه به منظور توبیخ پیامبر که به قصد مادح و [[ستایش]] از ایشان - به خاطر [[شفقت]] و [[مهربانی]] بیاندازه آن گرامی نسبت به [[مردم]] - صادر شده و به اصطلاح، "[[مدح]] شبیه به | # '''خطاب در آیه در واقع مدح شبیه ذم است''': این [[شبهه]] در واقع ناشی از بیدقتی در زبانشناسی [[قرآن کریم]] و شیوه مفاهمه و مکالمه آن میباشد. با اندک تأملی در [[آیه]]، آشکار میگردد که این آیه نه به منظور توبیخ پیامبر که به قصد مادح و [[ستایش]] از ایشان - به خاطر [[شفقت]] و [[مهربانی]] بیاندازه آن گرامی نسبت به [[مردم]] - صادر شده و به اصطلاح، "[[مدح]] شبیه به ذم" است. چنانکه فیالمثل مدیر مدرسه، معلمی را با ظاهری عتابآلود مورد خطاب قرار داده، میگوید: چرا فلان دانشآموز خاطی را از کلاس [[اخراج]] نکردی، تا همه او را بشناسند؟ این مدحِ [[عتاب]] نما، بدان معناست که تو ([[معلم]]) آنچنان نسبت به دانشآموزانت [[لطف]] و [[مرحمت]] داری که حتی حاضر نمیشوی افراد خطاکار را نیز رسوا کنی. به واقع، در قال [[عتاب]] به [[پیامبر]]، متخلفین از [[جهاد]] و کسانی که بدون داشتن عذری، اجازه شرکت نکردن در جهاد را میگرفتند، مورد عتاب قرار گرفتهاند<ref>بحارالانوار، ج۱۷، ص۴۶؛ المیزان، ج۹ ص۲۸۵؛ جزوه راه و راهنماشناسی، ص۶۶۲. </ref>. از این رو [[امام]] رضا{{ع}} میفرمایند: این [[آیه]] به شیوه خطاب {{عربی|ایاک اعنی و اسمعی یا جاره}} نازل شده است<ref>ر.ک: عیوناخبارالرضا، ج۱، ص۱۶۱. </ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۲۱۸؛ [[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص ۲۳۴.</ref> | ||
=== آیات ۱ و ۲ سوره فتح === | === آیات ۱ و ۲ سوره فتح === |