←توهم تعارض برخی آیات با عصمت حضرت نوح{{ع}}
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
'''پاسخ هفتم: درخواست حضرت؛ [[ترک اولی]] و [[افضل]]''': از آنجاکه [[ادله]] پر شماری از [[لغزش]] ناپذیری [[پیامبران]] حکایت دارد، در توجیه این [[رفتار]] حضرت نوح {{ع}} از باب {{متن حدیث|حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ}} باید گفت این رفتار تنها به عنوان ترک افضل و اولی انجام شده و مورد عتاب قرار گرفته و امر به استغفار شده است؛ اما امر به استغفار هرگز با [[ارتکاب گناه]] تلازمی ندارد؛ چنان که در [[سوره نصر]] به دنبال نصرت الهی و ورود فوج فوج [[مردم]] در [[دین]]، امر به استغفار شده است: {{متن قرآن|إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا}}<ref>«چون یاری خداوند و پیروزی (بر مکّه) فرا رسد * و مردم را ببینی که دسته دسته به دین خداوند درمیآیند * آنگاه، با سپاس، پروردگارت را به پاکی بستای و از وی آمرزش خواه که او بیگمان بسیار توبهپذیر است» سوره نصر، آیه ۱-۳.</ref>. بدیهی است که این امور [[گناه]] به حساب نمیآیند<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۸، جزء ۱۵، ص۵.</ref>. | '''پاسخ هفتم: درخواست حضرت؛ [[ترک اولی]] و [[افضل]]''': از آنجاکه [[ادله]] پر شماری از [[لغزش]] ناپذیری [[پیامبران]] حکایت دارد، در توجیه این [[رفتار]] حضرت نوح {{ع}} از باب {{متن حدیث|حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ}} باید گفت این رفتار تنها به عنوان ترک افضل و اولی انجام شده و مورد عتاب قرار گرفته و امر به استغفار شده است؛ اما امر به استغفار هرگز با [[ارتکاب گناه]] تلازمی ندارد؛ چنان که در [[سوره نصر]] به دنبال نصرت الهی و ورود فوج فوج [[مردم]] در [[دین]]، امر به استغفار شده است: {{متن قرآن|إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا}}<ref>«چون یاری خداوند و پیروزی (بر مکّه) فرا رسد * و مردم را ببینی که دسته دسته به دین خداوند درمیآیند * آنگاه، با سپاس، پروردگارت را به پاکی بستای و از وی آمرزش خواه که او بیگمان بسیار توبهپذیر است» سوره نصر، آیه ۱-۳.</ref>. بدیهی است که این امور [[گناه]] به حساب نمیآیند<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۸، جزء ۱۵، ص۵.</ref>. | ||
ایراد این [[تفسیر]] در این است که اگر بتوانیم برای این گونه موارد توجیهی بیابیم که نیازی به نسبت دادن ترک اولی نباشد، آن توجیه اولی خواهد بود و | ایراد این [[تفسیر]] در این است که اگر بتوانیم برای این گونه موارد توجیهی بیابیم که نیازی به نسبت دادن ترک اولی نباشد، آن توجیه اولی خواهد بود و پذیرفتن دیدگاه ترک اولی، خود ترک اولی است و در مورد داستان حضرت نوح {{ع}} نیز توجیه مقبولی بیان شد<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۷۵-۱۹۱.</ref>. | ||
'''پاسخ هشتم: هشدار به حضرت برای تکرار نکردن''': مقصود از {{متن قرآن|لَا تَسْأَلْنِ}} و {{متن قرآن|إِنِّي أَعِظُكَ}} این است که در [[آینده]]، چنین کاری از آن حضرت سر نزند و پس از آنکه [[خداوند]] او را با این [[حقیقت]] آشنا ساخت، دیگر چنین درخواستی از او روا نخواهد بود و اگر در آینده چنین کاری انجام دهد، از [[نادانان]] خواهد بود. [[هدف]] این خطاب این بود که به [[عصمت]] آن حضرت آسیبی وارد نیاید. اینگونه هشدار دادن، هرگز با [[گناه]] و [[لغزش]] تلازمی ندارد<ref>ر.ک: احمد بن منیر اسکندری، پاورقی الکشاف، ج۲، ص۴۰۰.</ref>. | '''پاسخ هشتم: هشدار به حضرت برای تکرار نکردن''': مقصود از {{متن قرآن|لَا تَسْأَلْنِ}} و {{متن قرآن|إِنِّي أَعِظُكَ}} این است که در [[آینده]]، چنین کاری از آن حضرت سر نزند و پس از آنکه [[خداوند]] او را با این [[حقیقت]] آشنا ساخت، دیگر چنین درخواستی از او روا نخواهد بود و اگر در آینده چنین کاری انجام دهد، از [[نادانان]] خواهد بود. [[هدف]] این خطاب این بود که به [[عصمت]] آن حضرت آسیبی وارد نیاید. اینگونه هشدار دادن، هرگز با [[گناه]] و [[لغزش]] تلازمی ندارد<ref>ر.ک: احمد بن منیر اسکندری، پاورقی الکشاف، ج۲، ص۴۰۰.</ref>. |