بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[مأمون]] پس از مدتها که [[اخبار]] ناخوشایندی از [[نافرمانی]] [[عباسیان]] در [[بغداد]] میشنید، تصمیم گرفت تا خود برای | [[مأمون]] پس از مدتها که [[اخبار]] ناخوشایندی از [[نافرمانی]] [[عباسیان]] در [[بغداد]] میشنید، تصمیم گرفت تا خود برای آرامسازی وضعیت، به سوی مرکز پیشین [[خلافت عباسی]] حرکت کند<ref>طبری، تاریخ، ج۸، ص۵۵۶.</ref>. به ویژه آنکه خبر رسید در یک گردهمایی و با حضور بزرگان [[خاندان عباسی]]، برخلافت ابراهیم، پسر [[مهدی عباسی]]، توافق شده است. عباسیان بر اقدام خود پافشاری میکردند و گفته شده است که به هر کس با ابراهیم [[بیعت]] میکرد، مبلغی به عنوان [[پاداش]] میپرداختند<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۴۷۰.</ref>؛ اما واضح بود که با وجود [[تعصب]] [[عربی]] و خاندانی عباسیان، حضور [[فضل بن سهل]] [[ایرانی]] به عنوان بالاترین مقام لشکری و کشوری و [[امام رضا]]{{ع}} به عنوان [[خلیفه]] بعدی، مانعی بزرگ در برقراری روابط مأمون و عباسیان به شمار میرفت. | ||
در اوایل [[شعبان]] [[سال ۲۰۲ ق]] و با رسیدن کاروان مأمون به [[سرخس]]، گروهی از سوی مأمون به فضل بن سهل [[حمله]] کرده و او را از پای در آوردند. نقل شده است که وی آنچنان در [[رأی]] و [[عمل]]مأمون تأثیرگذار بود که [[اهل بغداد]] و عباسیان، مأمون را [[اسیر]] جادوی وی میخواندند<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۳۴۶.</ref>. مأمون برای پوشاندن اقدامش، خود را داغدار فضل نشان داد، دستور [[قتل]] [[قاتلان]] را صادر کرد و سرهای آنان را برای [[حسن بن سهل]]، [[برادر]] فضل و [[والی]] واسط فرستاد و حسن را به عنوان [[وزیر]] [[انتخاب]] کرد<ref>طبری، تاریخ، ج۸، ص۵۶۵.</ref>. بر پایه برخی گزارشها از همین [[زمان]] نیز امام رضا{{ع}} به [[طور]] ویژه تحت نظر قرار گرفته و کمتر [[اجازه]] داشت با دیگران ارتباط برقرار کند<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۹۷.</ref>. | در اوایل [[شعبان]] [[سال ۲۰۲ ق]] و با رسیدن کاروان مأمون به [[سرخس]]، گروهی از سوی مأمون به فضل بن سهل [[حمله]] کرده و او را از پای در آوردند. نقل شده است که وی آنچنان در [[رأی]] و [[عمل]]مأمون تأثیرگذار بود که [[اهل بغداد]] و عباسیان، مأمون را [[اسیر]] جادوی وی میخواندند<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۳۴۶.</ref>. مأمون برای پوشاندن اقدامش، خود را داغدار فضل نشان داد، دستور [[قتل]] [[قاتلان]] را صادر کرد و سرهای آنان را برای [[حسن بن سهل]]، [[برادر]] فضل و [[والی]] واسط فرستاد و حسن را به عنوان [[وزیر]] [[انتخاب]] کرد<ref>طبری، تاریخ، ج۸، ص۵۶۵.</ref>. بر پایه برخی گزارشها از همین [[زمان]] نیز امام رضا{{ع}} به [[طور]] ویژه تحت نظر قرار گرفته و کمتر [[اجازه]] داشت با دیگران ارتباط برقرار کند<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۹۷.</ref>. | ||
مأمون نمیتوانست میان [[حفظ]] [[منصب ولایتعهدی]] برای امام رضا{{ع}} و [[همراهی]] عباسیان جمع کند. بدین جهت بعدها تصمیم خود درباره [[امام]]{{ع}} را توجیه کرد و گفت که این اقدام برای جبران [[محبت امام علی]]{{ع}} به عباسیان در دوره خلافتش بوده است. دستیابی به [[حمایت]] عباسیان برای مأمون چنان اهمیت داشت که وی پس از | مأمون نمیتوانست میان [[حفظ]] [[منصب ولایتعهدی]] برای امام رضا{{ع}} و [[همراهی]] عباسیان جمع کند. بدین جهت بعدها تصمیم خود درباره [[امام]]{{ع}} را توجیه کرد و گفت که این اقدام برای جبران [[محبت امام علی]]{{ع}} به عباسیان در دوره خلافتش بوده است. دستیابی به [[حمایت]] عباسیان برای مأمون چنان اهمیت داشت که وی پس از شهادت امام رضا{{ع}} و پیش از ورود به [[بغداد]] در نامهای خطاب به [[عباسیان]] از این موضوع به آنان خبر داد و درخواست کرد که از این پس به [[اطاعت]] وی در آیند. گفته شده که وی [[معتقد]] بود، تنها دلیل مخالفتهای عباسیان با [[خلیفه]]، روی کار بودن [[امام رضا]]{{ع}} بوده است<ref>طبری، تاریخ، ج۸، ص۵۶۷.</ref>. | ||
== شهادت امام رضا{{ع}} == | == شهادت امام رضا{{ع}} == | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
== شهادت امام{{ع}} از زبان [[اباصلت]] == | == شهادت امام{{ع}} از زبان [[اباصلت]] == | ||
مهمترین مسئلهای که [[تاریخنویسان]] به آن پرداختهاند، نحوه به شهادت رسیدن امام رضا{{ع}} میباشد در این باره، گزارشاتی از اباصلت، هرثمة بن أعین، عبداللّه بن [[بشیر]] و محمد بن جهم به ثبت رسیده است. طبق تحقیقات وسیع و دقیق در مورد شهادت امام{{ع}} از زبان هرثمة بن اعین، مشخص گردید که تاریخ [[مرگ]] هرثمة بن اعین، سه سال قبل از | مهمترین مسئلهای که [[تاریخنویسان]] به آن پرداختهاند، نحوه به شهادت رسیدن امام رضا{{ع}} میباشد در این باره، گزارشاتی از اباصلت، هرثمة بن أعین، عبداللّه بن [[بشیر]] و محمد بن جهم به ثبت رسیده است. طبق تحقیقات وسیع و دقیق در مورد شهادت امام{{ع}} از زبان هرثمة بن اعین، مشخص گردید که تاریخ [[مرگ]] هرثمة بن اعین، سه سال قبل از شهادت امام رضا{{ع}} بوده و نمیتوانسته [[شاهد]] شهادت امام رضا{{ع}} بوده و [[امام]]{{ع}} با وی پیرامون شهادتشان صحبتی داشته باشند. بنابراین گزارش وی که تاریخ نویسان در گذشته به آن دامان زدهاند، مردود و بیاعتبار است<ref>گزارش شهادت امام رضا{{ع}} از زبان هرثمة بن اعین، در کتاب عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، باب ۶۴، ص۶۰۲ تا ص۶۱۳ آمده است. برای آشنایی بیشتر با این شخصیت، به تیتر واژه هرثمة بن اعین مراجعه کنید.</ref>. | ||
اما بهترین و مستندترین گزارش، گزارش جناب [[اباصلت هروی]] میباشد. [[امید]] است از این پس، در مورد گزارش شهادت امام رضا{{ع}}، تنها به گزارشی از ایشان استناد شود. [[ابن بابویه قمی]] به [[سند معتبر]] در [[عیون اخبار الرضا]]{{ع}} آن را نقل کرده است. [[اباصلت]] میگوید: «یک [[روز]] قبل از [[شهادت]] [[حضرت رضا]]{{ع}}، نزد ایشان بودم. حضرت فرمودند: ای اباصلت! به این قبّهای که [[قبر]] [[هارون الرشید]] در آن است وارد شو و از چهار طرف قبر او، مشتی از خاک برگیر و نزد من بیاور. من طبق دستور حضرت، خاکها را آماده کردم، حضرت آن خاکی را که مربوط به پشت و پایین و بالای سر هارون بود، بوئیدند و سپس بر [[زمین]] ریختند و فرمودند: [[مأمون]] قصد دارد مرا پشت سر هارون [[دفن]] کند که قبر او [[قبله]] من قرار گیرد و دستور میدهد که آن ناحیه را حفر کنند، ولی زمانی که کلنگ میزنند به صخرهای اصابت میکند که اگر تمام کلنگ داران [[توس]] جمع شوند، نمیتوانند آن را [[حرکت]] دهند. وقتی حضرت خاک سمت قبله را بوئیدند، فرمودند: به زودی دفن من در این موضع خواهد بود، پس امر کن که این محل را حفر کنند تا ضریحی نمایان شود و امر کن که لحد آن را دو ذراع و یک وجب بسازند و [[حق تعالی]] هر اندازه که خواهد آن را گسترده خواهد نمود و آن را [[باغی]] از باغهای [[بهشتی]] میگرداند. در آن هنگام از جانب بالای سر [[قبر]]، رطوبتی ظاهر میشود، همان وقت آنچه را که به تو میآموزم بخوان تا به [[قدرت الهی]]، آن قدر آب میجوشد که لحد را فرا میگیرد و ماهیان کوچکی در آب ظاهر میشوند و این نانی را که به تو میدهم، برای آنها در آب ریزه کن تا آن ماهیان بخوردند؛ سپس ماهی بزرگی ظاهر میشود و آن ماهیان کوچک را میبلعد؛ و ناپدید میشود. پس در آن هنگام، [[دست]] خود را در آب بگذار و این دعایی را که به تو [[تعلیم]] میکنم قرائت کن تا [[آبها]] بر [[زمین]] فرو رود و قبر خشک گردد. آنگاه که مرا درون قبر میکنید، قبر به هم متصل میگردد و احتیاج به ریختن خاک نیست. همانا این [[اعمال]] تو در حضور [[مأمون]] خواهد بود». | اما بهترین و مستندترین گزارش، گزارش جناب [[اباصلت هروی]] میباشد. [[امید]] است از این پس، در مورد گزارش شهادت امام رضا{{ع}}، تنها به گزارشی از ایشان استناد شود. [[ابن بابویه قمی]] به [[سند معتبر]] در [[عیون اخبار الرضا]]{{ع}} آن را نقل کرده است. [[اباصلت]] میگوید: «یک [[روز]] قبل از [[شهادت]] [[حضرت رضا]]{{ع}}، نزد ایشان بودم. حضرت فرمودند: ای اباصلت! به این قبّهای که [[قبر]] [[هارون الرشید]] در آن است وارد شو و از چهار طرف قبر او، مشتی از خاک برگیر و نزد من بیاور. من طبق دستور حضرت، خاکها را آماده کردم، حضرت آن خاکی را که مربوط به پشت و پایین و بالای سر هارون بود، بوئیدند و سپس بر [[زمین]] ریختند و فرمودند: [[مأمون]] قصد دارد مرا پشت سر هارون [[دفن]] کند که قبر او [[قبله]] من قرار گیرد و دستور میدهد که آن ناحیه را حفر کنند، ولی زمانی که کلنگ میزنند به صخرهای اصابت میکند که اگر تمام کلنگ داران [[توس]] جمع شوند، نمیتوانند آن را [[حرکت]] دهند. وقتی حضرت خاک سمت قبله را بوئیدند، فرمودند: به زودی دفن من در این موضع خواهد بود، پس امر کن که این محل را حفر کنند تا ضریحی نمایان شود و امر کن که لحد آن را دو ذراع و یک وجب بسازند و [[حق تعالی]] هر اندازه که خواهد آن را گسترده خواهد نمود و آن را [[باغی]] از باغهای [[بهشتی]] میگرداند. در آن هنگام از جانب بالای سر [[قبر]]، رطوبتی ظاهر میشود، همان وقت آنچه را که به تو میآموزم بخوان تا به [[قدرت الهی]]، آن قدر آب میجوشد که لحد را فرا میگیرد و ماهیان کوچکی در آب ظاهر میشوند و این نانی را که به تو میدهم، برای آنها در آب ریزه کن تا آن ماهیان بخوردند؛ سپس ماهی بزرگی ظاهر میشود و آن ماهیان کوچک را میبلعد؛ و ناپدید میشود. پس در آن هنگام، [[دست]] خود را در آب بگذار و این دعایی را که به تو [[تعلیم]] میکنم قرائت کن تا [[آبها]] بر [[زمین]] فرو رود و قبر خشک گردد. آنگاه که مرا درون قبر میکنید، قبر به هم متصل میگردد و احتیاج به ریختن خاک نیست. همانا این [[اعمال]] تو در حضور [[مأمون]] خواهد بود». | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
آن حضرت [[غمگین]] و محزون، ردایشان را بر سر خویش کشیدند و از [[خانه]] مأمون بیرون آمدند. من به [[دستور امام]]، با ایشان سخن نگفتم تا به خانه وارد شدند و فرمودند: {{متن حدیث|یا اَباصَلْتِ! قَدْفَعَلُوها}}؛ [[اباصلت]]! آنها کار خود را انجام دادند و در این هنگام، [[زبان]] آن حضرت به ذکر [[توحید]] و [[شکر]] و [[حمد]] [[خدا]]، گویا بود<ref>مقاتل الطالبیین، ص۳۷۷؛ عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۴۲-۲۴۵.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]]، ص۴۴۴.</ref> | آن حضرت [[غمگین]] و محزون، ردایشان را بر سر خویش کشیدند و از [[خانه]] مأمون بیرون آمدند. من به [[دستور امام]]، با ایشان سخن نگفتم تا به خانه وارد شدند و فرمودند: {{متن حدیث|یا اَباصَلْتِ! قَدْفَعَلُوها}}؛ [[اباصلت]]! آنها کار خود را انجام دادند و در این هنگام، [[زبان]] آن حضرت به ذکر [[توحید]] و [[شکر]] و [[حمد]] [[خدا]]، گویا بود<ref>مقاتل الطالبیین، ص۳۷۷؛ عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۴۲-۲۴۵.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]]، ص۴۴۴.</ref> | ||
== بازتاب | == بازتاب شهادت امام رضا == | ||
با شهادت امام رضا{{ع}} به دست مأمون، [[مردم]] به این [[فاجعه]] بزرگ [[اعتراض]] کردند و مأمون را عامل این [[جنایت]] بزرگ دانستند؛ بهطوری که مأمون خود [[شکوه]] از این [[اتهام]] میکرد که چرا مردم او را عامل [[مسموم]] کردن امام{{ع}} میپندارند! در [[روایت]] آمده که هنگام شهادت امام رضا{{ع}}، مردم با اعتراضی پر سر و صدا، مقابل [[کاخ مأمون]] [[اجتماع]] کرده و پیوسته میگفتند که این مرد- یعنی مأمون - عامل [[قتل امام]]{{ع}} است؛ این [[اعتراضات]] با سخنان عموی امام -[[محمد بن جعفر]] - خوابید<ref>مسند الامام الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۳۰؛ بحار الانوار، ج۴۹، ص۲۹۹؛ عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۴۲.</ref>. | با شهادت امام رضا{{ع}} به دست مأمون، [[مردم]] به این [[فاجعه]] بزرگ [[اعتراض]] کردند و مأمون را عامل این [[جنایت]] بزرگ دانستند؛ بهطوری که مأمون خود [[شکوه]] از این [[اتهام]] میکرد که چرا مردم او را عامل [[مسموم]] کردن امام{{ع}} میپندارند! در [[روایت]] آمده که هنگام شهادت امام رضا{{ع}}، مردم با اعتراضی پر سر و صدا، مقابل [[کاخ مأمون]] [[اجتماع]] کرده و پیوسته میگفتند که این مرد- یعنی مأمون - عامل [[قتل امام]]{{ع}} است؛ این [[اعتراضات]] با سخنان عموی امام -[[محمد بن جعفر]] - خوابید<ref>مسند الامام الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۳۰؛ بحار الانوار، ج۴۹، ص۲۹۹؛ عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۴۲.</ref>. | ||
همچنین بعد از این که خبر شهادت امام رضا{{ع}} به [[بغداد]] و [[مدینه]] رسید، جمع کثیری از [[برادران]] و [[علویان]] به [[نشانه]]اعتراض و به [[خونخواهی]] [[خون]] امام و [[سرور]] خویش از مدینه به سوی [[خراسان]] رهسپار شدند. [[ابن خلدون]] علت [[قیام]] «[[ابراهیم بن موسی]]{{ع}}» را آن دانسته که وی مأمون را متهم به [[قتل]] برادرش مینمود<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۱۱۵.</ref>. [[حرکت]] کاروان علویان به [[رهبری]] «[[احمد بن موسی]]{{ع}}» و «[[محمد عابد]] بن [[موسی]]{{ع}}»، به خاطر [[آگاهی]] از [[حیله]] مأمون و کمک به [[برادر]] و امامشان بود که به دست عوامل [[مأمون]] به [[شهادت]] رسیدند<ref>قیام سادات علوی، ص۱۶۹؛ اعیان الشیعه، ج۱۱، ص۲۸۶ و ۲۸۷ به نقل از کتاب الانساب محمد بن هارون موسوی نیشابوری، ج۲، ص۹۱؛ بحار الانوار، ج۸، ص۳۰۸؛ حیاة الامام موسی بن جعفر{{ع}}، ج۲، ص۴۱۳؛ فرق الشیعة، ص۹۷ به نقل از بحر الأنساب (چاپ بمبئی).</ref>. | همچنین بعد از این که خبر شهادت امام رضا{{ع}} به [[بغداد]] و [[مدینه]] رسید، جمع کثیری از [[برادران]] و [[علویان]] به [[نشانه]]اعتراض و به [[خونخواهی]] [[خون]] امام و [[سرور]] خویش از مدینه به سوی [[خراسان]] رهسپار شدند. [[ابن خلدون]] علت [[قیام]] «[[ابراهیم بن موسی]]{{ع}}» را آن دانسته که وی مأمون را متهم به [[قتل]] برادرش مینمود<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۱۱۵.</ref>. [[حرکت]] کاروان علویان به [[رهبری]] «[[احمد بن موسی]]{{ع}}» و «[[محمد عابد]] بن [[موسی]]{{ع}}»، به خاطر [[آگاهی]] از [[حیله]] مأمون و کمک به [[برادر]] و امامشان بود که به دست عوامل [[مأمون]] به [[شهادت]] رسیدند<ref>قیام سادات علوی، ص۱۶۹؛ اعیان الشیعه، ج۱۱، ص۲۸۶ و ۲۸۷ به نقل از کتاب الانساب محمد بن هارون موسوی نیشابوری، ج۲، ص۹۱؛ بحار الانوار، ج۸، ص۳۰۸؛ حیاة الامام موسی بن جعفر{{ع}}، ج۲، ص۴۱۳؛ فرق الشیعة، ص۹۷ به نقل از بحر الأنساب (چاپ بمبئی).</ref>. | ||
با توجه به این وقایع، در مییابیم که مسأله | با توجه به این وقایع، در مییابیم که مسأله شهادت امام رضا{{ع}} به دست مأمون، در همان ایام با عکسالعملهای شدیدی از طرف [[مردم]] و [[خانواده]] بزرگ ایشان و همچنین دیگر [[علویان]] گشت<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص۱۴۴.</ref>. | ||
== تغسیل [[امام رضا]] == | == تغسیل [[امام رضا]] == |