←پاسخ خانواده و یاران امام {{ع}}
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
[[عبد الله بن شریک عامری]] از [[امام زین العابدین]] نقل میکند: حسین {{ع}}، یارانش را پس از باز گشت عمر بن سعد، گِرد آورد، و این، هنگام غروب بود. من، [[بیمار]] بودم. خودم را به او نزدیک کردم تا سخنش را بشنوم. شنیدم که پدرم به یارانش میگوید: «[[خداوند]] - تبارک و تعالی - را با [[بهترین]] ثناها، میستایم و او را بر [[شادی]] و [[سختی]]، [[ستایش]] میکنم. خدایا! تو را بر این میستایم که به [[نبوّت]]، گرامی مان داشتی و [[قرآن]] را به ما آموختی و در [[دین]]، بینایمان گرداندی و برایمان، گوش و چشم و [[دل]]، قرار دادی و ما را از [[مشرکان]]، قرار ندادی. امّا بعد، من، یارانی شایستهتر و بهتر از [[یاران]] خود نمیشناسم و خانوادهای بهتر از خانوادهام، در [[نیکی]] کردن و صِله اَرحام، سراغ ندارم. خداوند، از جانب من به همه شما، جزای خیر دهد! هان! من [[گمان]] دارم که [[روز]] [[کارزار]] ما با این [[دشمنان]]، فرداست. هان که من، نظرم را برایتان گفتم! همگی آزادید که بروید. تعهّدی به من ندارید. این [سیاهیِ]شب، شما را پوشانده است. آن را مَرکب خود سازید»<ref>{{متن حدیث|جَمَعَ الحُسَيْنُ {{ع}} أصْحَابَهُ بَعْدَمَا رَجَعَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ، وَ ذَلِكَ عِنْدَ قُرْبِ المَسَاءِ، قَالَ عَلِيُّ بْنُ الحُسَيْنِ {{ع}}: فَدَنَوْتُ مِنْهُ لِأَسْمَعَ وَ أنَا مَرِيضٌ، فَسَمِعْتُ أبِي وَ هُوَ يَقُولُ لِأَصْحَابِهِ:أَثْنَى عَلَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أحْسَنَ الثَّنَاءِ، وَ أحْمَدُهُ عَلَى السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ، اللَّهُمَّ إنِّي أَحْمَدُكَ عَلَى أَنْ أكْرَمْتَنَا بِالنُّبُوَّةِ، وَعَلَّمْتَنَا القُرآنَ، وَ فَقَّهْتَنَا فِي الدِّينِ، وَ جَعَلْتَ لَنَا أسْمَاعَاً وَ أبْصَارَاً وَ أفْئِدَةً، وَ لَمْ تَجْعَلْنَا مِنَ المُشْرِكِينَ. أمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَابَاً أوْلَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي، وَ لَا أَهْلَ بَيْتٍ أبَرَّ وَ لَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي، فَجَزَاكُمُ اللَّهُ عَنِّي جَمِيعَاً خَيْرَاً، ألَا وَ إنِّي أَظُنُّ يَوْمَنَا مِنْ هَؤُلاءِ الْأَعْدَاءِ غَدَاً، أَلَا وَإِنِّي قَدْ رَأَيْتُ لَكُمْ، فَانْطَلِقُوا جَمِيعَاً فِي حِلٍّ، لَيْسَ عَلَيْكُم مِنِّي ذِمَامٌ، هَذَا لَيْلٌ قَدْ غَشِيَكُمْ، فَاتَّخِذُوهُ جَمَلاً}} (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۱۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۵۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۴۸۵.</ref> | [[عبد الله بن شریک عامری]] از [[امام زین العابدین]] نقل میکند: حسین {{ع}}، یارانش را پس از باز گشت عمر بن سعد، گِرد آورد، و این، هنگام غروب بود. من، [[بیمار]] بودم. خودم را به او نزدیک کردم تا سخنش را بشنوم. شنیدم که پدرم به یارانش میگوید: «[[خداوند]] - تبارک و تعالی - را با [[بهترین]] ثناها، میستایم و او را بر [[شادی]] و [[سختی]]، [[ستایش]] میکنم. خدایا! تو را بر این میستایم که به [[نبوّت]]، گرامی مان داشتی و [[قرآن]] را به ما آموختی و در [[دین]]، بینایمان گرداندی و برایمان، گوش و چشم و [[دل]]، قرار دادی و ما را از [[مشرکان]]، قرار ندادی. امّا بعد، من، یارانی شایستهتر و بهتر از [[یاران]] خود نمیشناسم و خانوادهای بهتر از خانوادهام، در [[نیکی]] کردن و صِله اَرحام، سراغ ندارم. خداوند، از جانب من به همه شما، جزای خیر دهد! هان! من [[گمان]] دارم که [[روز]] [[کارزار]] ما با این [[دشمنان]]، فرداست. هان که من، نظرم را برایتان گفتم! همگی آزادید که بروید. تعهّدی به من ندارید. این [سیاهیِ]شب، شما را پوشانده است. آن را مَرکب خود سازید»<ref>{{متن حدیث|جَمَعَ الحُسَيْنُ {{ع}} أصْحَابَهُ بَعْدَمَا رَجَعَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ، وَ ذَلِكَ عِنْدَ قُرْبِ المَسَاءِ، قَالَ عَلِيُّ بْنُ الحُسَيْنِ {{ع}}: فَدَنَوْتُ مِنْهُ لِأَسْمَعَ وَ أنَا مَرِيضٌ، فَسَمِعْتُ أبِي وَ هُوَ يَقُولُ لِأَصْحَابِهِ:أَثْنَى عَلَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أحْسَنَ الثَّنَاءِ، وَ أحْمَدُهُ عَلَى السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ، اللَّهُمَّ إنِّي أَحْمَدُكَ عَلَى أَنْ أكْرَمْتَنَا بِالنُّبُوَّةِ، وَعَلَّمْتَنَا القُرآنَ، وَ فَقَّهْتَنَا فِي الدِّينِ، وَ جَعَلْتَ لَنَا أسْمَاعَاً وَ أبْصَارَاً وَ أفْئِدَةً، وَ لَمْ تَجْعَلْنَا مِنَ المُشْرِكِينَ. أمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَابَاً أوْلَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي، وَ لَا أَهْلَ بَيْتٍ أبَرَّ وَ لَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي، فَجَزَاكُمُ اللَّهُ عَنِّي جَمِيعَاً خَيْرَاً، ألَا وَ إنِّي أَظُنُّ يَوْمَنَا مِنْ هَؤُلاءِ الْأَعْدَاءِ غَدَاً، أَلَا وَإِنِّي قَدْ رَأَيْتُ لَكُمْ، فَانْطَلِقُوا جَمِيعَاً فِي حِلٍّ، لَيْسَ عَلَيْكُم مِنِّي ذِمَامٌ، هَذَا لَيْلٌ قَدْ غَشِيَكُمْ، فَاتَّخِذُوهُ جَمَلاً}} (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۱۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۵۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۴۸۵.</ref> | ||
== پاسخ [[خانواده]] و | == پاسخ [[خانواده]] و یاران امام {{ع}} == | ||
[[عبد اللّه بن منصور]] از [[امام صادق]] {{ع}} نقل کرده است: هنگامی که | [[عبد اللّه بن منصور]] از [[امام صادق]] {{ع}} نقل کرده است: هنگامی که نامه [[عبید اللّه بن زیاد]]، به [[عمر بن سعد]] رسید، [[عمر]] به جارچیاش [[فرمان]] داد که ندا در دهد: ما امروز و امشب را به [[حسین]] و یارانش، مهلت دادیم. این بر حسین {{ع}} و یارانش، گران آمد. حسین {{ع}} در میان یارانش به سخن ایستاد و فرمود: «خدایا! من، نه خاندانی را میشناسم که از خاندانم، نیکوکارتر و پاکتر و پاکیزهتر باشند، و نه یارانی را که بهتر از [[یاران]] من باشند. میبینید که چه شده است؟ شما از [[بیعت]] من آزادید و چیزی به گردنتان نیست و تعهّدی به من ندارید. این، شب است که [[تاریکی]] آن، شما را فرا گرفته است. آن را مَرکب خود گیرید و در [[شهرها]] پراکنده شوید، که این [[جماعت]]، مرا میجویند و اگر به من دست یابند، از تعقیب دیگران، دست میکشند». [[عبداللّه بن مسلم بن عقیل بن ابی طالب]]، برخاست و گفت: ای [[فرزند پیامبر]] [[خدا]]! اگر ما، بزرگ و پیر و سَرورمان، زاده سَرور عموهایمان، فرزند پیامبرمان و سَرور [[پیامبران]] را وا بگذاریم و همراهش [[شمشیر]] نزنیم و با نیزه، همراهش نجنگیم، [[مردم]] به ما چه میگویند؟ به خدا [[سوگند]]، نه؛ تا آنکه به همان جایی در آییم که تو در میآیی و [[جان]] هایمان را فدایِ تو کنیم و [[خون]] هایمان را به پای تو بریزیم، که چون چنین کردیم، آنچه را بر عهده ماست، ادا نموده و از عهده [[وظیفه]] مان، بیرون آمده ایم. مردی به نام [[زهیر بن قین بجلی]] نیز برخاست و به [[امام]] {{ع}} گفت: ای فرزند پیامبر خدا! [[دوست]] داشتم که کشته شوم و دوباره، زنده شوم و سپس کشته شوم و دوباره، زنده شوم و آن گاه، کشته شوم و باز، زنده شوم و تا صدبار به خاطر تو و همراهیانت کشته شوم، امّا خدا با من، [[مرگ]] را از شما [[اهل بیت]]، دور بگردانَد. امام {{ع}} به او و یارانش فرمود: «جزای خیر ببینید!»<ref>{{متن حدیث|فَلَمَّا وَصَلَ الْكِتَابُ [مِن عُبَیْدِ اللّهِ بْنِ زِیادٍ] إِلَى عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ أَمَرَ مُنَادِيَهُ فَنَادَى إِنَّا قَدْ أَجَّلْنَا حُسَيْناً وَ أَصْحَابَهُ يَوْمَهُمْ وَ لَيْلَتَهُمْ فَشَقَّ ذَلِكَ عَلَى الْحُسَيْنِ {{ع}} وَ عَلَى أَصْحَابِهِ فَقَامَ الْحُسَيْنُ {{ع}} فِي أَصْحَابِهِ خَطِيباً فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنِّي لَا أَعْرِفُ أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَزْكَى وَ لَا أَطْهَرَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ لَا أَصْحَاباً هُمْ خَيْرٌ مِنْ أَصْحَابِي وَ قَدْ نَزَلَ بِي مَا قَدْ تَرَوْنَ وَ أَنْتُمْ فِي حِلٍّ مِنْ بَيْعَتِي لَيْسَتْ لِي فِي أَعْنَاقِكُمْ بَيْعَةٌ وَ لَا لِي عَلَيْكُمْ ذِمَّةٌ وَ هَذَا اللَّيْلُ قَدْ غَشِيَكُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلًا وَ تَفَرَّقُوا فِي سَوَادِهِ فَإِنَّ الْقَوْمَ إِنَّمَا يَطْلُبُونِّي وَ لَوْ ظَفِرُوا بِي لَذَهَلُوا عَنْ طَلَبِ غَيْرِي فَقَامَ إِلَيْهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُسْلِمِ بْنِ عَقِيلِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا ذَا يَقُولُ لَنَا النَّاسُ إِنْ نَحْنُ خَذَلْنَا شَيْخَنَا وَ كَبِيرَنَا وَ سَيِّدَنَا وَ ابْنَ سَيِّدِ الْأَعْمَامِ وَ ابْنَ نَبِيِّنَا سَيِّدِ الْأَنْبِيَاءِ لَمْ نَضْرِبْ مَعَهُ بِسَيْفٍ وَ لَمْ نُقَاتِلْ مَعَهُ بِرُمْحٍ لَا وَ اللَّهِ أَوْ نَرِدَ مَوْرِدَكَ وَ نَجْعَلَ أَنْفُسَنَا دُونَ نَفْسِكَ وَ دِمَاءَنَا دُونَ دَمِكَ فَإِذَا نَحْنُ فَعَلْنَا ذَلِكَ فَقَدْ قَضَيْنَا مَا عَلَيْنَا وَ خَرَجْنَا مِمَّا لَزِمَنَا وَ قَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ زُهَيْرُ بْنُ الْقَيْنِ الْبَجَلِيُّ فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَدِدْتُ أَنِّي قُتِلْتُ ثُمَّ نُشِرْتُ ثُمَّ قُتِلْتُ ثُمَّ نُشِرْتْ ثُمَّ قُتِلْتُ ثُمَّ نُشِرْتُ فِيكَ وَ فِي الَّذِينَ مَعَكَ مِائَةَ قَتْلَةٍ وَ إِنَّ اللَّهَ دَفَعَ بِي عَنْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ فَقَالَ لَهُ وَ لِأَصْحَابِهِ جُزِيتُمْ خَيْراً}} (الأمالی، صدوق، ص۲۲۰، ح۲۳۹).</ref>. | ||
از [[اسود بن قیس عبدی]] اینگونه نقل است: به [[محمد بن بشیر حضرمی]] گفته شد: پسرت، در مرز [[ری]]، [[اسیر]] شده است. گفت: او و خودم را به حساب [[خدا]] میگذارم. نه [[دوست]] داشتم که اسیر شود، و نه پس از او بمانم. [[حسین]] {{ع}}، سخن او را شنید. به او فرمود: «[[خداوند]]، رحمتت کند! بیعتم را از تو برداشتم. [برو و] به [[آزاد]] کردن فرزندت بپرداز». او گفت: درندگان، مرا زنده زنده بخورند، اگر از تو جدا شوم! [[امام]] {{ع}} فرمود: «پس، این جامههای گران بها را در اختیارِ فرزندت قرار ده تا با آنها، فِدیه (جانْ فدای) برادرش را فراهم کند». سپس، پنج [[جامه]] به [[ارزش]] هزار [[دینار]] به او بخشید<ref>{{متن حدیث|قِيلَ لِمُحَمَّدِ بْنِ بَشِيرٍ الْحَضْرَمِيِّ: قَدْ أُسِرَ ابْنُكَ بِثَغْرِ الرَّيِّ قَالَ عِنْدَ اللَّهِ أَحْتَسِبُهُ وَ نَفْسِي مَا كُنْتُ أُحِبُّ أَنْ يُؤْسَرَ وَ لَا أَنْ أَبْقَى بَعْدَهُ فَسَمِعَ قَوْلَهُ الْحُسَيْنُ {{ع}} فَقَالَ لَهُ رَحِمَكَ اللَّهُ أَنْتَ فِي حِلٍّ مِنْ بَيْعَتِي فَاعْمَلْ فِي فَكَاكِ ابْنِكَ قَالَ أَكَلَتْنِي السِّبَاعُ حَيّاً إِنْ فَارَقْتُكَ قَالَ فَأَعْطِ ابْنَكَ هَذِهِ الْأَثْوَابَ وَ الْبُرُودَ يَسْتَعِينُ بِهَا فِي فِکَاکِ أَخِيهِ فَأَعْطَاهُ خَمْسَةَ أَثْوَابٍ قِيمَتُهَا أَلْفُ دِينَارٍ}} (الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة)، ج۱، ص۴۶۸، ح۴۴۳؛ تهذیب الکمال، ج۶، ص۴۰۷).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۴۸۶.</ref> | از [[اسود بن قیس عبدی]] اینگونه نقل است: به [[محمد بن بشیر حضرمی]] گفته شد: پسرت، در مرز [[ری]]، [[اسیر]] شده است. گفت: او و خودم را به حساب [[خدا]] میگذارم. نه [[دوست]] داشتم که اسیر شود، و نه پس از او بمانم. [[حسین]] {{ع}}، سخن او را شنید. به او فرمود: «[[خداوند]]، رحمتت کند! بیعتم را از تو برداشتم. [برو و] به [[آزاد]] کردن فرزندت بپرداز». او گفت: درندگان، مرا زنده زنده بخورند، اگر از تو جدا شوم! [[امام]] {{ع}} فرمود: «پس، این جامههای گران بها را در اختیارِ فرزندت قرار ده تا با آنها، فِدیه (جانْ فدای) برادرش را فراهم کند». سپس، پنج [[جامه]] به [[ارزش]] هزار [[دینار]] به او بخشید<ref>{{متن حدیث|قِيلَ لِمُحَمَّدِ بْنِ بَشِيرٍ الْحَضْرَمِيِّ: قَدْ أُسِرَ ابْنُكَ بِثَغْرِ الرَّيِّ قَالَ عِنْدَ اللَّهِ أَحْتَسِبُهُ وَ نَفْسِي مَا كُنْتُ أُحِبُّ أَنْ يُؤْسَرَ وَ لَا أَنْ أَبْقَى بَعْدَهُ فَسَمِعَ قَوْلَهُ الْحُسَيْنُ {{ع}} فَقَالَ لَهُ رَحِمَكَ اللَّهُ أَنْتَ فِي حِلٍّ مِنْ بَيْعَتِي فَاعْمَلْ فِي فَكَاكِ ابْنِكَ قَالَ أَكَلَتْنِي السِّبَاعُ حَيّاً إِنْ فَارَقْتُكَ قَالَ فَأَعْطِ ابْنَكَ هَذِهِ الْأَثْوَابَ وَ الْبُرُودَ يَسْتَعِينُ بِهَا فِي فِکَاکِ أَخِيهِ فَأَعْطَاهُ خَمْسَةَ أَثْوَابٍ قِيمَتُهَا أَلْفُ دِينَارٍ}} (الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة)، ج۱، ص۴۶۸، ح۴۴۳؛ تهذیب الکمال، ج۶، ص۴۰۷).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۴۸۶.</ref> |