بحث:پیشوایان جرح و تعدیل: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
خط ۱۶۹: خط ۱۶۹:
او از بزرگان [[اساتید]] [[بخاری]] است، [[عجلی]] می‌گوید: [[موثق]] است و در او [[تشیع]] هست. [[ابن سعد]] می‌گوید: او در [[شیعه]] گری [[افراطی]] است. [[صالح]] جزره می‌گوید: [[راستگو]] است جز این که متهم به [[غلو]] در تشیع است. [[احمد بن حنبل]] می‌گوید: [[احادیث]] منکری [[روایت]] کرده است. [[ابوداوود]] می‌گوید: راستگوست جز این که تشیع دارد. [[ابوحاتم]] می‌گوید: [[حدیث]] او نوشته می‌شود اما به آن [[احتجاج]] نمی‌شود. می‌گویم: اما چنان که پیشتر گفتیم اگر [[راوی]] در شنیدن و گفتن حدیث دقیق باشد تشیع [[مضر]] نیست.
او از بزرگان [[اساتید]] [[بخاری]] است، [[عجلی]] می‌گوید: [[موثق]] است و در او [[تشیع]] هست. [[ابن سعد]] می‌گوید: او در [[شیعه]] گری [[افراطی]] است. [[صالح]] جزره می‌گوید: [[راستگو]] است جز این که متهم به [[غلو]] در تشیع است. [[احمد بن حنبل]] می‌گوید: [[احادیث]] منکری [[روایت]] کرده است. [[ابوداوود]] می‌گوید: راستگوست جز این که تشیع دارد. [[ابوحاتم]] می‌گوید: [[حدیث]] او نوشته می‌شود اما به آن [[احتجاج]] نمی‌شود. می‌گویم: اما چنان که پیشتر گفتیم اگر [[راوی]] در شنیدن و گفتن حدیث دقیق باشد تشیع [[مضر]] نیست.
[[ابن حجر]] کسی را که [[عمار بن یاسر]] را [[فاسق]] معرفی کرده است، [[توثیق]] می‌کند، اما در این جا به [[دفاع]] از خالد می‌پردازد و می‌گوید: تشیع مضر در [[وثاقت]] نیست. عبارت «التشیع غیر مضر» مکرر در مقدمۀ فتح [[الباری]] به چشم می‌خورد، و شاید یکی از [[دلایل]] آن [[پیش‌گیری]] از خدشه به [[صحیح بخاری]] است، در هر صورت ابن حجر تأکید می‌کند که شیعه بودن مضر به وثاقت نیست، [[حال]] می‌پرسیم، چرا [[اهل سنت]] [[فضائل]] و [[مناقب اهل بیت]]{{عم}} را صرفا به دلیل آنکه راوی آنها [[شیعی]] است، رد می‌کنند؟!<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۱۵۴.</ref>
[[ابن حجر]] کسی را که [[عمار بن یاسر]] را [[فاسق]] معرفی کرده است، [[توثیق]] می‌کند، اما در این جا به [[دفاع]] از خالد می‌پردازد و می‌گوید: تشیع مضر در [[وثاقت]] نیست. عبارت «التشیع غیر مضر» مکرر در مقدمۀ فتح [[الباری]] به چشم می‌خورد، و شاید یکی از [[دلایل]] آن [[پیش‌گیری]] از خدشه به [[صحیح بخاری]] است، در هر صورت ابن حجر تأکید می‌کند که شیعه بودن مضر به وثاقت نیست، [[حال]] می‌پرسیم، چرا [[اهل سنت]] [[فضائل]] و [[مناقب اهل بیت]]{{عم}} را صرفا به دلیل آنکه راوی آنها [[شیعی]] است، رد می‌کنند؟!<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۱۵۴.</ref>
==رد [[احادیث]] با [[رمی]] [[راویان]] به [[تشیع]]==
[[اهل سنت]] بسیاری از احادیثی را که با اعتقادشان تطبیق نمی‌کند مردود می‌شمارند و [[راوی]] آن را [[شیعی]] معرفی می‌کنند. در بسیاری از موارد یک راوی را فقط به [[دلیل نقل]] [[حدیثی]] که ممکن است در راستای تقویت [[تفکر شیعی]] باشد، رمی به تشیع می‌کنند، تا آنجا که حتی اگر یکی از [[عالمان]] [[سنی]] در یک مسأله [[فقهی]] مطابق [[مکتب اهل بیت]]{{عم}} [[فتوا]] دهد او را به تشیع یا ارتکاب [[کبیره]] متهم می‌کنند. ذیلا به چند نمونه از این برخوردها اشاره می‌شود.
===داستان [[ابوبکر ابن جعابی]]===
[[محمد بن عمر بن محمد بن سالم]] معروف به ابوبکر بن جعابی، از [[فقها]] و [[محدثان]] بزرگ [[بغداد]] بود. وقتی مرحوم [[شیخ صدوق]] به بغداد آمد با وی جلساتی داشت. شیخ صدوق رحمه الله از او [[روایت]] دارد و او هم از [[مرحوم صدوق]] [[حدیث]] روایت می‌کند<ref>ر.ک: معجم رجال الحدیث، ج۱۸، ص۷۱: ۱۱۴۳۹.</ref>. ابوبکر جعابی قائل به مسح پاها در [[وضو]] بوده است، از این روی وی را به تشیع متهم کرده‌اند<ref>لسان المیزان، ج۵، ص۳۲۲: ۱۰۶۳.</ref>.
بنابر نقل [[ذهبی]]، شخصی می‌گوید: ابوبکر جعابی وقتی [[خواب]] بود با جوهر بر کف پای او علامتی گذاشتم، پس از سه [[روز]] دیدم جوهر هنوز باقی است. پس برای من [[یقین]] شد که او [[نماز]] نمی‌خواند<ref>ر.ک: سیر اعلام النبلاء، ج۱۶، ص۹۰.</ref>.
این داستان حاکی از حساسیت بسیار بالای اهل سنت نسبت به عالمانی است که احیانا در برخی مسائل قول خاصی داشته‌اند. همچنین بیانگر [[سوء ظن]] ایشان نسبت به این گروه از عالمان است؛ زیرا این شخص به دلیل سوء ظن به ابوبکر بن جعابی حتی احتمال نداده که وی [[معتقد]] به مسح پا در وضو بوده است و به این جهت پاهایش را نمی‌شسته تا جوهر از بین برود!
و به عبارت دیگر: از این که عالمی را متهم کنند به [[ترک نماز]] مانعی ندارند، ولی حاضر نیستند بگویند [[شیعه]] شده و یا این که در این مسئله طبق [[مذهب شیعه]] عمل کرده است.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۱۵۶.</ref>
===داستان [[ابوجعفر طبری]]===
ابوجعفر طبری مؤلف دو کتاب معروف یعنی [[تاریخ]] طبری و [[تفسیر طبری]] می‌باشد. این شخص کتابی نگاشته و در آن به جمع‌آوری اسانید [[حدیث غدیر]] پرداخته است، به همین جهت او را به [[تشیع]] متهم کرده‌اند، [[حال]] آنکه طبری هیچ نشانی از تشیع ندارد<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۴، ص۲۷۷، ش۱۵۷.</ref>. او از [[فقها]] و [[محدثان]] [[سنی]] به علاوه [[رئیس]] [[مذهب]] و دارای مقلد در [[احکام فقهی]] بوده، و فقط جرمش جمع‌آوری اسانید یکی از [[احادیث پیامبر اکرم]]{{صل}} است. از آنجا که این کتاب موجب تقویت [[شیعه]] است، پس مؤلف آن باید به تشیع متهم شود و مورد [[طعن]] متعصبین قرار گیرد تا کتاب وی مخدوش شود! در این باره نوشته‌اند:
{{عربی|وإنما نبز بالتشیع لأنه صحح حدیث غدیر خم}}<ref>لسان المیزان، ج۵، ص۱۰۰: ۳۴۴، میزان الاعتدال، ج۳، ص۴۹۸: ۷۳۰۶.</ref>؛
چون حدیث غدیر را تصحیح نموده متهم به تشیع شده است.
و سبب دیگر [[رمی]] وی به تشیع قول او به جواز مسح پاها در [[وضو]] است<ref>ذیل میزان الاعتدال، ج۱، ص۱۷۹: ۶۳۷، لسان المیزان، ج۵، ص۱۰۳: ۳۴۴. تفصیل این بحث را در رسالۀ حکم الأرجل فی الوضوء می‌یابید.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۱۵۷.</ref>
===داستان [[حاکم نیشابوری]]===
حاکم نیشابوری یکی دیگر از بزرگان [[عالمان]] سنی است. وی در عصر خود رئیس المحدثین [[نیشابور]] بود. از او خواستند تا فضیلتی برای معاویه نقل کند، اما او با [[بی‌اعتنایی]] گفت: نمی‌توانم برای معاویه فضیلتی نقل کنم؛ از دلم نمی‌آید، به همین دلیل مورد [[اهانت]] [[اتباع]] [[بنی امیه]] قرار گرفت و [[منزوی]] و [[خانه]] نشین شد<ref>الطبقات الشافعیة الکبری، ج۴، ص۱۶۳، المنتظم، ج۷، ص۲۷۵.</ref>.
و از طرف دیگر بعضی از [[مناقب]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را که [[نواصب]] سعی در [[تکذیب]] آنها دارند حاکم نیشابوری [[روایت]]، بلکه تصحیح نموده.
از جمله این [[احادیث]] «[[حدیث طیر]]» است که [[حاکم]] با کمال جرئت، روایت و تصحیح کرده، و موجب حرف و [[حدیث]] فراوان، و حتی [[اتهام]] وی به «[[رافضی]]» بودن گردیده است<ref>ر.ک: نفحات الازهار، ج۱۳، ص۱۱.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۱۵۷.</ref>
===داستان [[نسائی]]===
وقتی [[نسائی]] وارد [[دمشق]] شد، [[مردم]] [[شام]] که در آن [[روزگار]] طرفدار معاویه و [[دشمن]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بودند، از نسائی خواستند تا برای معاویه فضیلتی نقل کند، وی در پاسخ گفت: معاویه فضیلتی ندارد تا من نقل کنم، به همین جهت او را در [[مسجد دمشق]] به قدری کتک زدند و بر شکم و خصیتینش فشار آوردند که بعد از چند [[روز]] بر اثر همین ضرب و شتم [[جان]] سپرد<ref>وفیات الأعیان، ج۱، ص۷۷، طبقات الشافعیة الکبری، ج۳، ص۱۵، شذرات الذهب، ج۲، ص۲۳۹.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۱۵۸.</ref>
===داستان ابن السقای واسطی===
ابن السقای واسطی از حفاظ و [[محدثان بزرگ اهل سنت]] بود و در [[شهر واسط]]<ref>واسط، شهری است که به دستور حجاج بن یوسف ثقفی بنا شد، چون این شهر در وسط عراق ساخته شده است به آن واسط می‌گویند.</ref>[[سکونت]] داشت. [[ذهبی]] می‌گوید:
{{عربی|واتفق أنه أملی حدیث الطیر فلم تحتمله نفوسهم فوثبوا به وأقاموه وغسلوا موضعه فمضی ولزم بیته، فکان لا یحدث أحدا من الواسطیین فلهذا قل حدیثه عندهم}}<ref>تذکرة الحفاظ، ج۳، ص۱۱۷: ۹۰۸، سیر اعلام النبلاء، ج۱۶، ص۳۵۲.</ref>؛
و چنین اتفاق افتاد که او در [[حال]] بیان [[حدیث طیر]] بود پس چون نفس آنها [[تحمل]] آن را نداشت به وی [[هجوم]] بردند و از [[منبر]] به زیر کشیدند و منبری را که روی آن نشسته بود آب کشیدند. بعد از این جریان او را در [[خانه]] [[حبس]] کردند و برای احدی از واسطیان [[حدیث]] نقل نمی‌کرد به همین جهت حدیث وی نزد آنان کم شد.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۱۵۸.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۲٬۴۶۷

ویرایش