←تفاهم و توافق در زندگی خانوادگی
(←مقدمه) |
|||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
[[زندگی]] [[خانوادگی]] جز با [[مدارا]] و سازگاری متقابل [[زن]] و مرد به [[درستی]] تداوم نمییابد و لازم است دو [[همسر]] از اموری که این مدارا و سازگاری را آسیب میزند، میکاهد و زایل میسازد به شدت بپرهیزند و اسباب بقادهنده و افزاینده آن را به [[غفلت]] نسپارند و در روند زندگی به خوبی به کار گیرند<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)| سیره نبوی ج۴]]، ص۲۹۳-۲۹۹.</ref>. | [[زندگی]] [[خانوادگی]] جز با [[مدارا]] و سازگاری متقابل [[زن]] و مرد به [[درستی]] تداوم نمییابد و لازم است دو [[همسر]] از اموری که این مدارا و سازگاری را آسیب میزند، میکاهد و زایل میسازد به شدت بپرهیزند و اسباب بقادهنده و افزاینده آن را به [[غفلت]] نسپارند و در روند زندگی به خوبی به کار گیرند<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)| سیره نبوی ج۴]]، ص۲۹۳-۲۹۹.</ref>. | ||
== تفاهم و توافق در زندگی خانوادگی == | == [[تفاهم و توافق]] در [[زندگی خانوادگی]]== | ||
قرار گرفتن | قرار گرفتن زن و مرد در یک منظومه به نام [[خانواده]] و [[سیر]] آنان به سوی [[اهداف]]خانواده، جز با تفاهم و توافق به درستی میسر نیست. | ||
مراد از تفاهم و توافق [[درک]] و [[فهم]] مشترک و متقابل و نیز [[همفکری]] و [[همسویی]] در امور مشترک و گام زدن در مسیر مورد توافق است. [[قرآن کریم]] با بیانی لطیف این [[حقیقت]] را در | مراد از تفاهم و توافق [[درک]] و [[فهم]] مشترک و متقابل و نیز [[همفکری]] و [[همسویی]] در امور مشترک و گام زدن در مسیر مورد توافق است. [[قرآن کریم]] با بیانی لطیف این [[حقیقت]] را در زندگی مشترک روشن کرده است: {{متن قرآن|وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ}}<ref>«و مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر میدهند؛ این برای کسی است که بخواهد دوران شیردهی را کامل کند، و خوراک و پوشاک آنان به شایستگی بر صاحب فرزند است، بر هیچ کس جز به اندازه توانش تکلیف نیست، نه مادر باید به خاطر فرزندش زیان بیند و نه صاحب فرزند به خاطر فرزندش و بر (گردن) وارث، مانند همین است پس اگر (پدر و مادر) با رضایت و رایزنی با هم بازگرفتن (زودتر کودک) از شیر را خواستند، گناهی ندارند، و اگر خواستید برای فرزندانتان دایه بگیرید، اگر به بایستگی دستمزد آنان را بپردازید گناهی بر شما نیست و از خداوند پروا کنید و بدانید خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست» سوره بقره، آیه ۲۳۳.</ref>. | ||
قرآن کریم در موضوع شیر دادن نوزادان لطایفی را مطرح کرده است که در [[روابط خانوادگی]] راهگشاست. [[حق]] شیر دادن در دو سال شیرخوارگی از آن [[مادران]] است و مدت شیر دادن طفل لازم نیست حتما دو سال باشد و دو سال برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را کامل نماید و | [[قرآن کریم]] در موضوع شیر دادن نوزادان لطایفی را مطرح کرده است که در [[روابط خانوادگی]] راهگشاست. [[حق]] شیر دادن در دو سال شیرخوارگی از آن [[مادران]] است و مدت شیر دادن طفل لازم نیست حتما دو سال باشد و دو سال برای کسی است که بخواهد [[دوران شیرخوارگی]] را کامل نماید و مادران حق دارند با توجه به وضع طفل و رعایت [[سلامت]] او و دیگر ملاحظات [[خانوادگی]] این مدت را کاهش دهند، ولی این امر باید با صلاحدید و [[همفکری]] و توافق پدر و مادر صورت بگیرد. گرچه مادر مجبور نیست نوزاد را شیر دهد و بنابراین هر وقت بخواهد میتواند از آن خودداری کند، ولی بهتر است که در جهت [[رشد]] و سلامت [[کودک]] و [[مصالح]] آتی او از برخی خواستههای خود بگذرد و با [[تفاهم و توافق]] با [[همسر]] به تصمیمی مناسب برسند و قرآن کریم با تعابیر “تراضی” و “تشاور” یعنی یکدیگر را [[راضی]] نگه داشتن و باهم [[مشورت]] کردن راه مناسب را نشان داده است<ref>تفسیر نمونه، ج۲، ص۱۳۲، ۱۳۴.</ref>. و نه تنها در این مورد راه مناسب برای [[زندگی]] توأم با [[همدلی]]، [[همفکری]]، [[همراهی]] و [[خشنودی]] را نشان داده است بلکه در واقع بنایی اساسی را برای زندگی مشترک معرفی کرده است؛ و آن اینکه زندگی مشترک باید براساس [[تفاهم و توافق]] راه برده شود. | ||
اگر در زندگی مشترک تفاهم و توافق بهعنوان یک قاعده در [[تصمیمگیری]] و اداره و پیشبرد امور پذیرفته شود، [[روابط]] | اگر در زندگی مشترک تفاهم و توافق بهعنوان یک قاعده در [[تصمیمگیری]] و اداره و پیشبرد امور پذیرفته شود، [[روابط خانوادگی]] به [[درستی]] تنظیم میگردد و بسیاری از بدفهمیها و [[اختلافها]] رفع میشود. | ||
[[زن]] و مرد در زندگی مشترک لازم است در یک مسیر گام بردارند، و در عین [[حفظ | [[زن]] و مرد در زندگی مشترک لازم است در یک مسیر گام بردارند، و در عین [[حفظ شخصیت]] مستقل خود در یک جهت [[حرکت]] کنند، وگرنه پیوسته زندگی مشترک را به اصطکاک و درگیری میکشانند و بهجای [[پیشرفت]]، درجا میزنند، و به جای حرکت مثبت گرفتار سکون منفی میگردند. | ||
البته تفاهم و توافق به معنای [[نفی]] شخصیت یکی در برابر دیگری، و هضم شدن یکی در دیگری نیست و اعضای [[خانواده]] میتوانند در عین داشتن شخصیت مستقل و [[اندیشه]] و نظر خویش در اهداف و جهتگیریها و مسیر زندگی [[اهل]] تفاهم و توافق باشند. تفاهم و توافق در زندگی خانوادگی [[درک]] متقابل و همفکری و [[همسویی]] در امور مشترک است نه نفی یکدیگر و نادیده گرفتن علایق و سلایق گوناگون. این [[انتظار]] که همه افراد | البته تفاهم و توافق به معنای [[نفی]] [[شخصیت]] یکی در برابر دیگری، و هضم شدن یکی در دیگری نیست و اعضای [[خانواده]] میتوانند در عین داشتن شخصیت مستقل و [[اندیشه]] و نظر خویش در اهداف و جهتگیریها و مسیر زندگی [[اهل]] تفاهم و توافق باشند. تفاهم و توافق در زندگی [[خانوادگی]] [[درک]] متقابل و [[همفکری]] و [[همسویی]] در امور مشترک است نه نفی یکدیگر و نادیده گرفتن علایق و سلایق گوناگون. این [[انتظار]] که همه افراد خانواده در یک مسأله دارای یک نظر و سلیقه باشند و در همه چیز یک [[فهم]] و [[عقیده]] معنا یابد، انتظاری غیر [[واقعی]] است. بلکه آنچه مهم است و قاعدهای اساسی در زندگی خانوادگی است تفاهم و توافق در معنایی است که اشاره شد. چنین تفاهم و توافقی مایه [[آرامش]] خانواده و پیشرفت آن در جهت اهداف مجموعه است. | ||
در داستان بِلَوْهَرْ و یوذاسَف<ref>بِلَوْهَرْ و یوذاسَف (یا برلئام و یوزاف، و برلعام و یواصاف/بوذاسَف/بوداسف/یوداسپ) روایتی از زندگی بودا به زبان سانسکریت است که در آن بلوهر زاهد، وی را با حقایق زندگی آشنا میکند. این روایت به بسیاری از زبانها ترجمه و در اغلب کشورها منتشر شده است. ظاهراً نخستین ترجمه آن به زبان خُتَنی، و سپس به زبانهای سغدی و پارتی بوده است. احتمالا ترجمه پهلوی این داستان از سانسکریت، در دوره انوشیروان (سده ششم میلادی) انجام گرفته و مترجم یا نگارنده آن برزویه طبیب بوده است. با اینکه تحریر پهلوی آن در دست نیست، بیشتر ترجمههای بعدی، مستقیم و غیر مستقیم، از آن گرفته شده است. شیخ صدوق در کمال الدین از ابو علی احمد بن حسن قطان رازی شیعی، استاد خود، و او از حسن بن علی سکری، و او از محمد بن زکریا غلابی بصری این داستان را روایت کرده است. به موجب روایت شیخ صدوق، پادشاهی عیاش و شهوتپرست در هندوستان فرمانروایی میکرد که همه فرزندان او دختر بودند. پس از سالها صاحب پسری شد به نام یوذاسف که در حسن و جمال بیمانند بود. دانشمندی پیشگویی کرد که وی پیشوای اهل دین خواهد شد. اما پدرش که با دینباوران مخالف بود، کوشید تا وی سخنی از عبادت و دین و جهان دیگر نشنود و با بیماری و پیری و مرگ روبهرو نشود تا به دین و دینداران نگرود. ازاینرو شهری را از برای یوذاسف خالی کرد و او را با جمعی از خدمتگزاران در آن شهر جای داد. ولی او علیرغم خواست پدر، از حصاری که گردش کشیده بودند، بیرون آمد و از آمیختگی زندگی با رنجها و ناپایداری آن آگاه شد. سرانجام پارسایی خردمند به نام بلوهر، او را به آیین خود جذب کرد و او پنهان از پدر و به راهنمایی و تعلیم فرشتگان، از تاج و تخت چشم پوشید و سفری دور و دراز در پیش گرفت تا به صحرایی رسید و چون میوه درخت عظیمی را چشید، از تمامی میوهها شیرینتر یافت و درخت را نشانهای از بشارت نبوت دانست. خداوند احوال عالم ارواح، عالم ابدان، قیامت و احوال امور آینده را بر او ظاهر گرداند. سپس به دعوت و هدایت مردم پرداخت و به این منظور سفرهای بسیار کرد و در لحظات پایانی زندگی نیز یکی از شاگردان نزدیک خود به نام یابد را به دل نبستن به زندگی مادی و ملازمت حق برانگیخت. (کمال الدین، ج۲، ص۵۷۷-۶۳۸؛ بحار الانوار، ج۷۸، ص۳۸۳-۴۴۴). این مطالب، با اندک تفاوتی، با اتکا به منابع دست اول بودایی، در کتابهای معاصران سده اخیر یافت میشود. اکبر ثبوت، مدخل «بِلَوْهَرْ و یوذاسَف»، دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، ج۴، ۱۳۷۷ ش. ص۱۶۸-۱۷۰.</ref> آمده است که شاهزاده (یوذاسَف) از [[حکیم]] (بِلَوْهَرْ) درباره بهترینها و برترینها [[پرسش]] کرد و از جمله پرسید: {{متن حدیث|أَيُّ شَيْءٍ مِنَ الدُّنْيَا أَقَرُّ لِلْعَيْنِ؟}}.<ref>«چه چیز دنیا بیش از همه مایه آرامش و روشنی چشم است؟».</ref>. | در داستان بِلَوْهَرْ و یوذاسَف<ref>بِلَوْهَرْ و یوذاسَف (یا برلئام و یوزاف، و برلعام و یواصاف/بوذاسَف/بوداسف/یوداسپ) روایتی از زندگی بودا به زبان سانسکریت است که در آن بلوهر زاهد، وی را با حقایق زندگی آشنا میکند. این روایت به بسیاری از زبانها ترجمه و در اغلب کشورها منتشر شده است. ظاهراً نخستین ترجمه آن به زبان خُتَنی، و سپس به زبانهای سغدی و پارتی بوده است. احتمالا ترجمه پهلوی این داستان از سانسکریت، در دوره انوشیروان (سده ششم میلادی) انجام گرفته و مترجم یا نگارنده آن برزویه طبیب بوده است. با اینکه تحریر پهلوی آن در دست نیست، بیشتر ترجمههای بعدی، مستقیم و غیر مستقیم، از آن گرفته شده است. شیخ صدوق در کمال الدین از ابو علی احمد بن حسن قطان رازی شیعی، استاد خود، و او از حسن بن علی سکری، و او از محمد بن زکریا غلابی بصری این داستان را روایت کرده است. به موجب روایت شیخ صدوق، پادشاهی عیاش و شهوتپرست در هندوستان فرمانروایی میکرد که همه فرزندان او دختر بودند. پس از سالها صاحب پسری شد به نام یوذاسف که در حسن و جمال بیمانند بود. دانشمندی پیشگویی کرد که وی پیشوای اهل دین خواهد شد. اما پدرش که با دینباوران مخالف بود، کوشید تا وی سخنی از عبادت و دین و جهان دیگر نشنود و با بیماری و پیری و مرگ روبهرو نشود تا به دین و دینداران نگرود. ازاینرو شهری را از برای یوذاسف خالی کرد و او را با جمعی از خدمتگزاران در آن شهر جای داد. ولی او علیرغم خواست پدر، از حصاری که گردش کشیده بودند، بیرون آمد و از آمیختگی زندگی با رنجها و ناپایداری آن آگاه شد. سرانجام پارسایی خردمند به نام بلوهر، او را به آیین خود جذب کرد و او پنهان از پدر و به راهنمایی و تعلیم فرشتگان، از تاج و تخت چشم پوشید و سفری دور و دراز در پیش گرفت تا به صحرایی رسید و چون میوه درخت عظیمی را چشید، از تمامی میوهها شیرینتر یافت و درخت را نشانهای از بشارت نبوت دانست. خداوند احوال عالم ارواح، عالم ابدان، قیامت و احوال امور آینده را بر او ظاهر گرداند. سپس به دعوت و هدایت مردم پرداخت و به این منظور سفرهای بسیار کرد و در لحظات پایانی زندگی نیز یکی از شاگردان نزدیک خود به نام یابد را به دل نبستن به زندگی مادی و ملازمت حق برانگیخت. (کمال الدین، ج۲، ص۵۷۷-۶۳۸؛ بحار الانوار، ج۷۸، ص۳۸۳-۴۴۴). این مطالب، با اندک تفاوتی، با اتکا به منابع دست اول بودایی، در کتابهای معاصران سده اخیر یافت میشود. اکبر ثبوت، مدخل «بِلَوْهَرْ و یوذاسَف»، دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، ج۴، ۱۳۷۷ ش. ص۱۶۸-۱۷۰.</ref> آمده است که شاهزاده (یوذاسَف) از [[حکیم]] (بِلَوْهَرْ) درباره بهترینها و برترینها [[پرسش]] کرد و از جمله پرسید: {{متن حدیث|أَيُّ شَيْءٍ مِنَ الدُّنْيَا أَقَرُّ لِلْعَيْنِ؟}}.<ref>«چه چیز دنیا بیش از همه مایه آرامش و روشنی چشم است؟».</ref>. | ||
و حکیم پاسخ داد: {{متن حدیث|الْوَلَدُ الْأَدِيبُ وَ الزَّوْجَةُ الْمُوَافِقَةُ الْمُؤَاتِيَةُ الْمُعِينَةُ عَلَى أَمْرِ الْآخِرَةِ}}<ref>«فرزند تربیتیافته و همسر موافق و سازگار و یاور بر کار آخرت». کمال الدین، ج۲، ص۶۱۷؛ بحارالانوار، ج۷۸، ص۴۲۳.</ref>. | و حکیم پاسخ داد: {{متن حدیث|الْوَلَدُ الْأَدِيبُ وَ الزَّوْجَةُ الْمُوَافِقَةُ الْمُؤَاتِيَةُ الْمُعِينَةُ عَلَى أَمْرِ الْآخِرَةِ}}<ref>«فرزند تربیتیافته و همسر موافق و سازگار و یاور بر کار آخرت». کمال الدین، ج۲، ص۶۱۷؛ بحارالانوار، ج۷۸، ص۴۲۳.</ref>. | ||
[[زندگی خانوادگی]] فارغ از تفاهم و توافق از [[آرامش]] و [[شادی]] [[واقعی]]، بیبهره است. | [[زندگی]] [[خانوادگی]] فارغ از [[تفاهم و توافق]] از [[آرامش]] و [[شادی]] [[واقعی]]، بیبهره است. | ||
تفاهم و توافق در زندگی {{متن حدیث|قُرَّةَ الْعَيْنِ}} است. {{متن حدیث|قُرَّةَ}} قرار گرفتن و قرار یافتن است، و {{متن حدیث|قُرَّةَ الْعَيْنِ}} [[آرامش]] و [[راحتی]] [[چشم]]، یعنی آرامش و راحتی | تفاهم و توافق در زندگی {{متن حدیث|قُرَّةَ الْعَيْنِ}} است. {{متن حدیث|قُرَّةَ}} قرار گرفتن و قرار یافتن است، و {{متن حدیث|قُرَّةَ الْعَيْنِ}} [[آرامش]] و [[راحتی]] [[چشم]]، یعنی آرامش و راحتی زندگی است؛ زیرا [[انسان]] ناراحت و گرفتار، آرامش چشم ندارد و آرام یافتن چشم نشانه آرامش و راحتی زندگی است. و نیز {{متن حدیث|قُرَّةَ}} کنایه از شادی و [[سرور]] است و گفتهاند اصل آن از {{عربی|قُرّ}} به معنی خنکی و سرماست، و سرما مقتضی سکون و قرار است، چنانکه [[گرما]] و حرارت مقتضی [[حرکت]] است. و {{متن حدیث|قُرَّةَ الْعَيْنِ}} به معنای خنکی چشم گرفته شده است؛ زیرا [[عرب]] [[معتقد]] بود که [[اشک]] ناشی از سرور و شادی خنک است و اشک ناشی از [[اندوه]] و [[گرفتاری]] گرم است<ref>کتاب العین، ج۳، ص۱۴۵۷؛ صحیح مسلم، ج۱۴، ص۱۹-۲۰؛ الجامع لاحکام القرآن، ج۱۳، ص۸۲؛ لسان العرب، ج۱۱، ص۹۷-۹۹؛ فتح الباری، ج۶، ص۴۴؛ عمدة القاری، ج۵، ص۱۰۰؛ شرح اصول الکافی للمازندرانی، ج۱۰، ص۳۷۹؛ بحارالانوار، ج۶، ص۲۲۷.</ref>. [[زندگی]] مشترک نیازمند {{متن حدیث|قُرَّةَ الْعَيْنِ}} است و آن جز در پرتو [[تفاهم و توافق]] حاصل نمیشود. بنابراین اگر [[انسان]] در پی زندگی پرآرامش است، لازم است تفاهم و توافق را جدی بگیرد و در پی برقرار ساختن روابط یکسویه نباشد. با عبور از [[خودخواهی]] یکسونگری و [[سلطهگری]] و گام نهادن در روابطی دوسویه و مبتنی بر مفاهمه و برخاسته از توافق است که [[شادی]] جمعی و [[رضایت]] متقابل کسب میگردد. و هیچ [[سروری]] چون [[سرور]] برخاسته از تفاهم و توافق نیست، چنانکه در خبری آمده است: {{متن حدیث|مُوَافِقَةُ الزَّوْجَةِ كَمَالُ السُّرُورِ}}<ref>«موافقت و همراهی همسر کمال شادی و سرور است». فقه الرضا، ص۳۵۴؛ بحارالانوار، ج۷۹، ص۳۰۳.</ref>. | ||
هرچه تفاهم و توافق در زندگی پررنگتر باشد، پیوندها مستحکمتر و | هرچه تفاهم و توافق در زندگی پررنگتر باشد، پیوندها مستحکمتر و انس و [[الفت]] بیشتر خواهد بود. از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده است که فرمود: {{متن حدیث|الْأُنْسُ فِي ثَلَاثٍ فِي الزَّوْجَةِ الْمُوَافِقَةِ وَ الْوَلَدِ الْبَارِّ وَ الصَّدِيقِ الْمُصَافِي}}<ref>«انس و آرامش در سه چیز است: در همسر موافق و سازگار، و فرزند خوشرفتار، و دوست باصفای وفادار». تحف العقول، ص۲۳۵؛ معدن الجواهر، ص۵۰؛ بحار الانوار، ج۷۸، ص۲۳۱.</ref>. | ||
اگر در | اگر در زندگی مشترک تفاهم و توافق نباشد، پیوسته زندگی گرفتار کشاکش و فقدان [[آرامش]] خواهد بود. از امام صادق{{ع}} روایت شده است که فرمود: {{متن حدیث| خَمْسُ خِصَالٍ مَنْ فَقَدَ وَاحِدَةً مِنْهُنَّ لَمْ يَزَلْ نَاقِصَ الْعَيْشِ زَائِلَ الْعَقْلِ مَشْغُولَ الْقَلْبِ فَأَوَّلُهَا صِحَّةُ الْبَدَنِ وَ الثَّانِيَةُ الْأَمْنُ وَ الثَّالِثَةُ السَّعَةُ فِي الرِّزْقِ وَ الرَّابِعَةُ الْأَنِيسُ الْمُوَافِقُ قُلْتُ وَ مَا الْأَنِيسُ الْمُوَافِقُ قَالَ الزَّوْجَةُ الصَّالِحَةُ وَ الْوَلَدُ الصَّالِحُ وَ الْخَلِيطُ الصَّالِحُ وَ الْخَامِسَةُ وَ هِيَ تَجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالَ الدَّعَةُ}}<ref>«پنج چیز است که هرکس یکی از آنها را نداشته باشد، پیوسته زندگیاش تیره و عقلش آشفته و دلش گرفتار باشد: نخستین آنها تندرستی است، دوم امنیت است، و سوم گشادگی در روزی است، و چهارم همدم موافق است. راوی گوید، گفتم: همدم موافق کیست؟ فرمود: همسر صالح، و فرزند صالح، و دوست صالح. و پنجمین چیز که اینها را پوشش میدهد عبارت است از: آسایش». الخصال، ج۱، ص۲۸۴؛ بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۸۶، ج۷۹، ص۳۰۰، ج۸۱، ص۱۷۱. و از امام سجاد{{ع}}: مکارم الاخلاق، ص۱۹۹.</ref>.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص۲۷۱-۲۷۶.</ref> | ||
== پرسش مستقیم == | == پرسش مستقیم == |