سهوالنبی در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۸: خط ۸:


== دیدگاه‌های کلامی ==
== دیدگاه‌های کلامی ==
مسئله سهوالنبی یکی از مسائلی است که در باب [[مقام]] [[عصمت اهل بیت]] {{عم}} وجود دارد و نظرات و [[فهم]] [[شیعیان]] درباره آن بسیار متفاوت بوده است، به طوری‌که معرکه آراء شده و دو طرف این بحث همدیگر را متهم به [[غلو]] و [[تقصیر]] کرده‌اند.
مسئله سهوالنبی یکی از مسائلی است که در باب مقام [[عصمت اهل بیت]] {{عم}} وجود دارد و نظرات و فهم [[شیعیان]] درباره آن بسیار متفاوت بوده است، به طوری‌که معرکه آراء شده و دو طرف این بحث همدیگر را متهم به [[غلو]] و [[تقصیر]] کرده‌اند.


جناب [[محمد بن الحسن]] معروف به [[ابن ولید قمی]] (م۳۴۳) و شاگردش [[محمد بن علی بن حسین بن بابویه]] معروف به [[شیخ صدوق]] (م۳۸۱) و [[ابوعلی طبرسی]] و ظاهر کتاب [[کلینی]] و شیخ [[محمدتقی تستری]] و ظاهر [[کلام]] [[علامه طباطبایی]] این است که: در عین اینکه [[ائمه]] {{عم}} از [[گناه صغیره]] و [[کبیره]] معصوم‌اند و [[عصمت]] ایشان در [[تبلیغ]] و تبیین [[رسالت]] و [[احکام دین]] لازم است<ref>الاعتقادات فی دین الامامیه، ص۹۶.</ref> اما جایز است که ایشان به خاطر مصلحتی [[سهو]] بفرمایند. مستند این نظریه روایاتی است که بر طبق آنها [[پیامبر]] {{صل}} در یکی از روزها برای [[نماز صبح]] [[خواب]] ماندند و نمازشان [[قضا]] شد یا اینکه برطبق برخی [[روایات]] در جایی که نباید [[سلام]] [[نماز]] بدهند سلام دادند، یا اینکه در هنگام قرائت نماز، قسمتی از [[سوره]] را [[اشتباه]] یا ناقص خواندند. دانشمندان ذکر شده این سهو را خواست [[خداوند]] می‌دانند و [[مصلحت]] آن را سه مطلب معرفی می‌کنند:
جناب [[محمد بن الحسن]] معروف به [[ابن ولید قمی]] (م۳۴۳) و شاگردش [[محمد بن علی بن حسین بن بابویه]] معروف به [[شیخ صدوق]] (م۳۸۱) و [[ابوعلی طبرسی]] و ظاهر کتاب [[کلینی]] و شیخ [[محمدتقی تستری]] و ظاهر [[کلام]] [[علامه طباطبایی]] این است که: در عین اینکه [[ائمه]] {{عم}} از [[گناه صغیره]] و [[کبیره]] معصوم‌اند و [[عصمت]] ایشان در [[تبلیغ]] و تبیین [[رسالت]] و [[احکام دین]] لازم است<ref>الاعتقادات فی دین الامامیه، ص۹۶.</ref> اما جایز است که ایشان به خاطر مصلحتی [[سهو]] بفرمایند. مستند این نظریه روایاتی است که بر طبق آنها [[پیامبر]] {{صل}} در یکی از روزها برای نماز صبح [[خواب]] ماندند و نمازشان [[قضا]] شد یا اینکه برطبق برخی [[روایات]] در جایی که نباید [[سلام]] [[نماز]] بدهند سلام دادند، یا اینکه در هنگام قرائت نماز، قسمتی از [[سوره]] را [[اشتباه]] یا ناقص خواندند. دانشمندان ذکر شده این سهو را خواست [[خداوند]] می‌دانند و [[مصلحت]] آن را سه مطلب معرفی می‌کنند:


اول اینکه فرق بین [[خالق]] و مخلوق معلوم شود و [[مردم]] [[ربوبیت]] را از پیامبر [[نفی]] کرده و او را بشری مخلوق بشمارند و پروردگاری غیر از خداوند برای خود قائل نشوند و بدانند تنها خداوند [[حی]] و قیوم است که خواب او را نمی‌گیرد و سهو و اشتباه نمی‌کند. دوم اینکه با این اتفاق [[حکم]] سهو برای [[مسلمین]] معلوم شود و بدانند اگر [[سهوی]] در نماز رخ داد چگونه باید عمل کنند. سوم اینکه اگر کسی در نماز سهو کرد یا خوابش برد کسی او را [[مذمت]] نکند و بگویند پیامبر هم سهو کرد و برای [[نماز]] خوابش برد.
اول اینکه فرق بین [[خالق]] و مخلوق معلوم شود و [[مردم]] [[ربوبیت]] را از پیامبر [[نفی]] کرده و او را بشری مخلوق بشمارند و پروردگاری غیر از خداوند برای خود قائل نشوند و بدانند تنها خداوند [[حی]] و قیوم است که خواب او را نمی‌گیرد و سهو و اشتباه نمی‌کند. دوم اینکه با این اتفاق [[حکم]] سهو برای [[مسلمین]] معلوم شود و بدانند اگر [[سهوی]] در نماز رخ داد چگونه باید عمل کنند. سوم اینکه اگر کسی در نماز سهو کرد یا خوابش برد کسی او را [[مذمت]] نکند و بگویند پیامبر هم سهو کرد و برای [[نماز]] خوابش برد.
خط ۴۴: خط ۴۴:
#[[شیخ مفید]] (م۴۱۳): «[[حدیثی]] که [[ناصبی‌ها]] و [[شیعیان]] مقلّد درباره [[سهو پیامبر]] در [[نماز]] مطرح می‌کنند [[خبر واحد]] است که نتیجه [[علمی]] ندارد و قابل عمل کردن نیست»<ref>ر. ک: الهیات، ج۳، ص۲۰۱.</ref>.
#[[شیخ مفید]] (م۴۱۳): «[[حدیثی]] که [[ناصبی‌ها]] و [[شیعیان]] مقلّد درباره [[سهو پیامبر]] در [[نماز]] مطرح می‌کنند [[خبر واحد]] است که نتیجه [[علمی]] ندارد و قابل عمل کردن نیست»<ref>ر. ک: الهیات، ج۳، ص۲۰۱.</ref>.
#[[شیخ طوسی]] (م ۴۶۰): «روایاتی که دلالت بر سهو پیامبر در نماز دارد قابل فتوادادن نیست؛ زیرا [[روایت]] داریم که [[پیامبر]] هیچ‌گاه [[سجده]] [[سهو]] به‌جا نیاورد»<ref>تهذیب، ج۲، ص۳۵۱.</ref>. مراد ایشان این روایت است: ابن‌بکیر از [[زراره]] نقل کرده: از حضرت [[امام محمد باقر]] {{ع}} سؤال کردم که آیا [[رسول الله]] {{صل}} سجده سهو کردند؟ [[امام]] {{ع}} فرمودند: «آن حضرت سجده سهو نکردند و هیچ فقیهی یعنی معصومی سجده سهو نکرد»<ref>لوامع صاحبقرانی (مشهور به شرح فقیه)، ج۴، ص۲۹۷.</ref>.
#[[شیخ طوسی]] (م ۴۶۰): «روایاتی که دلالت بر سهو پیامبر در نماز دارد قابل فتوادادن نیست؛ زیرا [[روایت]] داریم که [[پیامبر]] هیچ‌گاه [[سجده]] [[سهو]] به‌جا نیاورد»<ref>تهذیب، ج۲، ص۳۵۱.</ref>. مراد ایشان این روایت است: ابن‌بکیر از [[زراره]] نقل کرده: از حضرت [[امام محمد باقر]] {{ع}} سؤال کردم که آیا [[رسول الله]] {{صل}} سجده سهو کردند؟ [[امام]] {{ع}} فرمودند: «آن حضرت سجده سهو نکردند و هیچ فقیهی یعنی معصومی سجده سهو نکرد»<ref>لوامع صاحبقرانی (مشهور به شرح فقیه)، ج۴، ص۲۹۷.</ref>.
#[[سید مرتضی]] (م ۴۳۶): «خبر ذوالیدین خبر [[خبیث]] و باطلی است و ما [[یقین]] به [[فاسد]] بودن آن داریم، زیرا متضمن [[کذب]] پیامبر {{صل}} و سهو اوست و از نظر بیشتر [[علما]] نمی‌توان [[عدول]] کرد، زیرا ادله موثقی دارند و عدم اعتقاد به سهوالنبی مناسبت بیشتری با جایگاه بالا و [[مقام]] والای [[اهل بیت]] دارد»<ref>تنزیه‌الانبیاء، ص۸۴؛ الذریعه، ج۲، ص۵۵۴: {{عربی|خبر ذی الیدین خبر خبیث باطل، مقطوع علی فساده؛ لأنه یتضمن کذب النبی {{صل}} و سهوه}}.</ref>.
#[[سید مرتضی]] (م ۴۳۶): «خبر ذوالیدین خبر [[خبیث]] و باطلی است و ما [[یقین]] به [[فاسد]] بودن آن داریم، زیرا متضمن [[کذب]] پیامبر {{صل}} و سهو اوست و از نظر بیشتر [[علما]] نمی‌توان [[عدول]] کرد، زیرا ادله موثقی دارند و عدم اعتقاد به سهوالنبی مناسبت بیشتری با جایگاه بالا و مقام والای [[اهل بیت]] دارد»<ref>تنزیه‌الانبیاء، ص۸۴؛ الذریعه، ج۲، ص۵۵۴: {{عربی|خبر ذی الیدین خبر خبیث باطل، مقطوع علی فساده؛ لأنه یتضمن کذب النبی {{صل}} و سهوه}}.</ref>.
# محقق حلّی (م۶۷۶): «[[مقام امامت]] بالاتر از آن است که بخواهد در [[عبادت]] سهو کند»<ref>مختصرالنافع، ص۴۵.</ref>.
# محقق حلّی (م۶۷۶): «[[مقام امامت]] بالاتر از آن است که بخواهد در [[عبادت]] سهو کند»<ref>مختصرالنافع، ص۴۵.</ref>.
# [[خواجه نصیرالدین طوسی]] (م۶۷۲): «[[واجب]] است پیامبر [[کمال عقل]] و [[هوشیاری]] و عدم سهو داشته باشد»<ref>شرح تجرید، ص۱۹۵.</ref>.
# [[خواجه نصیرالدین طوسی]] (م۶۷۲): «[[واجب]] است پیامبر [[کمال عقل]] و [[هوشیاری]] و عدم سهو داشته باشد»<ref>شرح تجرید، ص۱۹۵.</ref>.
خط ۵۳: خط ۵۳:
# [[شیخ بهایی]] (م ۱۰۳۰): «بلکه [[ابن‌بابویه]] سهو کرده است، او سزاوارتر به سهو، نسبت به پیامبر است»<ref>ر.ک: الهیات، جعفر سبحانی، ص۲۰۲: {{عربی|بل ابن بابویه قد سهی، انه اولی باسهو من النبی}}.</ref>.
# [[شیخ بهایی]] (م ۱۰۳۰): «بلکه [[ابن‌بابویه]] سهو کرده است، او سزاوارتر به سهو، نسبت به پیامبر است»<ref>ر.ک: الهیات، جعفر سبحانی، ص۲۰۲: {{عربی|بل ابن بابویه قد سهی، انه اولی باسهو من النبی}}.</ref>.
#همچنین جناب [[میرداماد]] گفته است: «قول صحیح در نزد من آن است که براساس مشرب [[عقل]] و [[مذهب]] [[برهان]] اولین [[درجه]] در [[انکار]] [[حق پیامبر]] نسبت دادن [[حکم]] سهو به پیامبر است، و هیچ غلوی در [[اعتقاد به عصمت]] پیامبر از سهو وجود ندارد، زیرا این [[عصمت]] با [[اذن خداوند]] و [[فضل]] و [[توفیق]] اوست»<ref>الرواشح السماویة، ۸۴.</ref>.
#همچنین جناب [[میرداماد]] گفته است: «قول صحیح در نزد من آن است که براساس مشرب [[عقل]] و [[مذهب]] [[برهان]] اولین [[درجه]] در [[انکار]] [[حق پیامبر]] نسبت دادن [[حکم]] سهو به پیامبر است، و هیچ غلوی در [[اعتقاد به عصمت]] پیامبر از سهو وجود ندارد، زیرا این [[عصمت]] با [[اذن خداوند]] و [[فضل]] و [[توفیق]] اوست»<ref>الرواشح السماویة، ۸۴.</ref>.
# [[ملاصدرا]]: «[[اهل بیت]] {{عم}} به حکم [[آیه تطهیر]] [[معصوم]] از هرگونه خطا و [[نسیان]] و [[مطهر]] از هرگونه سهو و نقصان و [[رجس]] [[عصیان]] و [[ناپاکی]] [[جهالت]] و [[گمراهی]] [[شیطان]] هستند»<ref>شرح اصول کافی (ملاصدرا)، ج۱، ص۱۶۶.</ref>.
# [[ملاصدرا]]: «[[اهل بیت]] {{عم}} به حکم [[آیه تطهیر]] [[معصوم]] از هرگونه خطا و نسیان و مطهر از هرگونه سهو و نقصان و [[رجس]] [[عصیان]] و [[ناپاکی]] [[جهالت]] و [[گمراهی]] [[شیطان]] هستند»<ref>شرح اصول کافی (ملاصدرا)، ج۱، ص۱۶۶.</ref>.
# [[ملاصالح مازندرانی]] بعد از نقل [[کلام]] میرداماد فرموده است: «هیچ بُعدی در مطلبی که ایشان فرموده نیست، زیرا برخی از [[اهل سنت]] دست بلندی در [[جعل حدیث]] دارند، بلکه بعضی از آنها در این کار ذوالیدین هستند»<ref>شرح فروع کافی، ج۳، ص۲۵۳: {{عربی|و لا بعد فیما ذکره قدس سره؛ لأن بعض العّامة کان له ید}}.</ref>!
# [[ملاصالح مازندرانی]] بعد از نقل [[کلام]] میرداماد فرموده است: «هیچ بُعدی در مطلبی که ایشان فرموده نیست، زیرا برخی از [[اهل سنت]] دست بلندی در [[جعل حدیث]] دارند، بلکه بعضی از آنها در این کار ذوالیدین هستند»<ref>شرح فروع کافی، ج۳، ص۲۵۳: {{عربی|و لا بعد فیما ذکره قدس سره؛ لأن بعض العّامة کان له ید}}.</ref>!
# [[علامه مجلسی]] (م۱۱۱۱): «اگر سهوالنبی در یک مورد ممکن باشد در باقی موارد هم ممکن خواهد شد: {{عربی|حکم الأمثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد}} و آن وقت [[اطمینان]] به شریعتی که [[پیامبر]] اعلام می‌کند از بین می‌رود. همچنین ایشان جواز سهوالنبی را [[مخالف]] [[اصول مذهب شیعه]] معرفی می‌کند<ref>الکافی، ج۷، ص۳۷۹، تعلیقه ۱؛ ر. ک: الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، ج۳، ص۱۸؛ بحارالأنوار، ج۱۷، ص۶۲.</ref> و بعد از ذکر نظرات و [[ادله]] دو طرف می‌فرماید: این مسئله در نهایت اشکال است، زیرا از طرفی برخی از [[آیات]] و [[روایات]] دلالت بر سهوالنبی دارد و از طرف دیگر [[اجماع]] [[اصحاب]] و [[دلایل]] [[کلامی]] و اصول مبرهنه سهوالنبی را رد می‌کند»<ref>بحارالأنوار، ج۱۷، ص۱۱۸.</ref>.
# [[علامه مجلسی]] (م۱۱۱۱): «اگر سهوالنبی در یک مورد ممکن باشد در باقی موارد هم ممکن خواهد شد: {{عربی|حکم الأمثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد}} و آن وقت [[اطمینان]] به شریعتی که [[پیامبر]] اعلام می‌کند از بین می‌رود. همچنین ایشان جواز سهوالنبی را [[مخالف]] [[اصول مذهب شیعه]] معرفی می‌کند<ref>الکافی، ج۷، ص۳۷۹، تعلیقه ۱؛ ر. ک: الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، ج۳، ص۱۸؛ بحارالأنوار، ج۱۷، ص۶۲.</ref> و بعد از ذکر نظرات و [[ادله]] دو طرف می‌فرماید: این مسئله در نهایت اشکال است، زیرا از طرفی برخی از [[آیات]] و [[روایات]] دلالت بر سهوالنبی دارد و از طرف دیگر [[اجماع]] [[اصحاب]] و [[دلایل]] [[کلامی]] و اصول مبرهنه سهوالنبی را رد می‌کند»<ref>بحارالأنوار، ج۱۷، ص۱۱۸.</ref>.
خط ۶۶: خط ۶۶:
آیا روایات «[[سهو النبی]]» با علم غیب پیامبر منافات ندارند؟! در برخی از این روایات نقل شده است که [[پیامبر اسلام]] {{صل}} [[نماز]] چهار رکعتی را دو رکعت خواند و [[سلام]] داد، یا اینکه نماز چهار رکعتی را پنج رکعت خوانده است!
آیا روایات «[[سهو النبی]]» با علم غیب پیامبر منافات ندارند؟! در برخی از این روایات نقل شده است که [[پیامبر اسلام]] {{صل}} [[نماز]] چهار رکعتی را دو رکعت خواند و [[سلام]] داد، یا اینکه نماز چهار رکعتی را پنج رکعت خوانده است!


در مورد پیامبر اسلام {{صل}} روایاتی نقل شده است که دلالت بر امکان [[فراموشی]] برای ایشان دارد، به عنوان مثال از [[امام صادق]] {{ع}} نقل شده است: {{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} سَهَا فَسَلَّمَ فِي رَكْعَتَيْنِ. ثُمَّ ذَكَرَ حَدِيثَ ذِي الشِّمَالَيْنِ فَقَالَ: ثُمَّ قَامَ فَأَضَافَ إِلَيْهَا رَكْعَتَيْنِ}}<ref>بحار الأنوار، مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی‏، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ه‍ ق، چاپ دوم، ج۱۷، ص۱۰۱، باب ۱۶، ح۴.</ref>؛ (پیامبر {{صل}} در یک نماز سهو فرمودند تا سلام دادند در نماز چهار رکعتی بعد از دو رکعت. پس امام صادق {{ع}} بیان فرمودند حکایت ذو الشمالین را و فرمودند: پس [[حضرت]] برخاستند و دو رکعت دیگر بجا آوردند تا چهار رکعت شد). آیا این روایات با [[علم غیب]] و عصمت ایشان از هر گونه خطا منافات ندارد؟
در مورد پیامبر اسلام {{صل}} روایاتی نقل شده است که دلالت بر امکان فراموشی برای ایشان دارد، به عنوان مثال از [[امام صادق]] {{ع}} نقل شده است: {{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} سَهَا فَسَلَّمَ فِي رَكْعَتَيْنِ. ثُمَّ ذَكَرَ حَدِيثَ ذِي الشِّمَالَيْنِ فَقَالَ: ثُمَّ قَامَ فَأَضَافَ إِلَيْهَا رَكْعَتَيْنِ}}<ref>بحار الأنوار، مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی‏، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ه‍ ق، چاپ دوم، ج۱۷، ص۱۰۱، باب ۱۶، ح۴.</ref>؛ (پیامبر {{صل}} در یک نماز سهو فرمودند تا سلام دادند در نماز چهار رکعتی بعد از دو رکعت. پس امام صادق {{ع}} بیان فرمودند حکایت ذو الشمالین را و فرمودند: پس [[حضرت]] برخاستند و دو رکعت دیگر بجا آوردند تا چهار رکعت شد). آیا این روایات با [[علم غیب]] و عصمت ایشان از هر گونه خطا منافات ندارد؟


=== مفهوم [[سهو]] و [[نسیان]] و عقیده [[شیعه]] درباره سهوالنبی؟ ===
=== مفهوم [[سهو]] و نسیان و عقیده [[شیعه]] درباره سهوالنبی؟ ===
قبل از پاسخ به سوال فوق لازم است مفهوم سهو و نسیان و عقیده شیعه در این باره روشن شود.
قبل از پاسخ به سوال فوق لازم است مفهوم سهو و نسیان و عقیده شیعه در این باره روشن شود.
«سهو» به معنای [[فراموشی]] و [[غفلت]] از یک مطلب و منتقل شدن [[قلب]] از این مطلب به مطلب دیگر است. سهو در [[نماز]]؛ یعنی غفلت کردن نسبت به چیزی که از اجزای نماز است<ref>لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، دار صادر، بیروت، ۱۴۱۴ه‍ ق، چاپ سوم، ج۱۴، ص۴۰۶.</ref>.
«سهو» به معنای فراموشی و [[غفلت]] از یک مطلب و منتقل شدن [[قلب]] از این مطلب به مطلب دیگر است. سهو در [[نماز]]؛ یعنی غفلت کردن نسبت به چیزی که از اجزای نماز است<ref>لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، دار صادر، بیروت، ۱۴۱۴ه‍ ق، چاپ سوم، ج۱۴، ص۴۰۶.</ref>.


«نسیان» آن است که [[انسان]]، محفوظ [[ذهن]] خود را به واسطه [[ضعف]] قلب یا غفلت و یا از روی قصد از یاد ببرد تا از قلب او حذف شود و از یادش برود<ref>المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، حسین بن محمد، دارالعلم، بیروت، ۱۴۱۲ه‍ ق، چاپ اول، ص۸۰۳.</ref>.
«نسیان» آن است که [[انسان]]، محفوظ [[ذهن]] خود را به واسطه [[ضعف]] قلب یا غفلت و یا از روی قصد از یاد ببرد تا از قلب او حذف شود و از یادش برود<ref>المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، حسین بن محمد، دارالعلم، بیروت، ۱۴۱۲ه‍ ق، چاپ اول، ص۸۰۳.</ref>.
خط ۸۱: خط ۸۱:
حال در پاسخ به سؤال مطرح شده می‌گوییم که روایات سهو النبی چند اشکال عمده دارند که پذیرش مضمون آنها را دچار مشکل می‌کند؛ از جمله:
حال در پاسخ به سؤال مطرح شده می‌گوییم که روایات سهو النبی چند اشکال عمده دارند که پذیرش مضمون آنها را دچار مشکل می‌کند؛ از جمله:


با [[ادله عقلی]] مبنی بر [[عصمت رسول خدا]] از هر گونه [[خطا]] [[سازگاری]] ندارد: ادله عقلی فراوانی وجود دارد که نشان می‌دهد [[پیامبران]] از هر گونه سهو و [[نسیان]] و خطا و اشتباهی [[معصوم]] هستند. برای نمونه به برخی از این [[ادله]] اشاره می‌کنیم:
با [[ادله عقلی]] مبنی بر [[عصمت رسول خدا]] از هر گونه [[خطا]] [[سازگاری]] ندارد: ادله عقلی فراوانی وجود دارد که نشان می‌دهد [[پیامبران]] از هر گونه سهو و نسیان و خطا و اشتباهی [[معصوم]] هستند. برای نمونه به برخی از این [[ادله]] اشاره می‌کنیم:


==== جلب اعتماد [[مردم]] و [[اتمام حجت]] بر آنها ====
==== جلب اعتماد [[مردم]] و [[اتمام حجت]] بر آنها ====
از آنجا که مسألۀ جلب اعتماد مردم که عامل مهم در [[پیشرفت]] مقاصد پیامبران است ایجاب می‌کند که آنها در قسمت عمل به [[وظایف]] مذهبی اعم از فردی و [[اجتماعی]] [[مصون از خطا]] و نسیان و [[اشتباه]] باشند. اگر بگوییم که سهو النبی جایز است لازم می‌آید که تمام سخنان و [[اعمال]] [[پیامبر]] {{صل}} از [[حجیت]] بیفتد؛ زیرا روی هر یک از [[آیات قرآن]] و یا هر یک از روایات [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و یا هر یک از اعمالی که از پیامبر {{صل}} نقل شده است، انگشت بگذاریم و بخواهیم از آنها استفاده کنیم، می‌توان گفت که ممکن است پیامبر آن سخن را سهوا فرموده باشد و یا یک کلمه را سهوا اضافه کرده باشند و یا یک عملی را سهوا انجام داده باشند. و به این ترتیب تمام [[قرآن]] و [[روایات]] از [[حجیت]] می‌افتند. بنابراین [[سهو]] و [[نسیان]] و سرزدن [[اشتباه]] از [[پیامبر]] در این‌گونه‏ موضوعات ساده‏، دلیل روشنی بر امکان اشتباه او در آن موضوعات پیچیده و حساس تلقی می‏ شود و با این وضع، [[اطمینان]] کاملی به [[درستی]] گفته‌های و تعلیمات او پیدا نخواهد شد<ref>رهبران بزرگ، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام علی بن ابی طالب {{ع}}، قم، ۱۳۷۳ه‍ ش، چاپ اول‏، ص۲۱۵.</ref>.<ref>[وبگاه آئین رحمت https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/415189/%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%81%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%c2%ab%d8%b3%d9%87%d9%88%d8%a7%d9%84%d9%86%d8%a8%db%8c%c2%bb-%d8%a8%d8%a7-%d8%b9%d8%b5%d9%85%d8%aa-%d9%88-%d8%b9%d9%84%d9%85-%d8%ba%db%8c%d8%a8-%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85(%d8%b5)!].</ref>
از آنجا که مسألۀ جلب اعتماد مردم که عامل مهم در [[پیشرفت]] مقاصد پیامبران است ایجاب می‌کند که آنها در قسمت عمل به [[وظایف]] مذهبی اعم از فردی و [[اجتماعی]] [[مصون از خطا]] و نسیان و [[اشتباه]] باشند. اگر بگوییم که سهو النبی جایز است لازم می‌آید که تمام سخنان و [[اعمال]] [[پیامبر]] {{صل}} از [[حجیت]] بیفتد؛ زیرا روی هر یک از [[آیات قرآن]] و یا هر یک از روایات [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و یا هر یک از اعمالی که از پیامبر {{صل}} نقل شده است، انگشت بگذاریم و بخواهیم از آنها استفاده کنیم، می‌توان گفت که ممکن است پیامبر آن سخن را سهوا فرموده باشد و یا یک کلمه را سهوا اضافه کرده باشند و یا یک عملی را سهوا انجام داده باشند. و به این ترتیب تمام [[قرآن]] و [[روایات]] از [[حجیت]] می‌افتند. بنابراین [[سهو]] و نسیان و سرزدن [[اشتباه]] از [[پیامبر]] در این‌گونه‏ موضوعات ساده‏، دلیل روشنی بر امکان اشتباه او در آن موضوعات پیچیده و حساس تلقی می‏ شود و با این وضع، [[اطمینان]] کاملی به [[درستی]] گفته‌های و تعلیمات او پیدا نخواهد شد<ref>رهبران بزرگ، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام علی بن ابی طالب {{ع}}، قم، ۱۳۷۳ه‍ ش، چاپ اول‏، ص۲۱۵.</ref>.<ref>[وبگاه آئین رحمت https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/415189/%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%81%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%c2%ab%d8%b3%d9%87%d9%88%d8%a7%d9%84%d9%86%d8%a8%db%8c%c2%bb-%d8%a8%d8%a7-%d8%b9%d8%b5%d9%85%d8%aa-%d9%88-%d8%b9%d9%84%d9%85-%d8%ba%db%8c%d8%a8-%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85(%d8%b5)!].</ref>


==== [[قبیح]] بودن اغرای به [[جهل]] و [[تشویق]] به [[خطا]] از طرف [[خدا]] ====
==== [[قبیح]] بودن اغرای به [[جهل]] و [[تشویق]] به [[خطا]] از طرف [[خدا]] ====
مسلما [[خداوند]] در [[مقام هدایت]] [[بندگان]] خود هرگز کوچک‌ترین کاری که سبب تشویق آنها به خطا یا [[دعوت]] آنها به راه‏‌های [[انحرافی]] باشد نخواهد کرد، چرا که صدور چنین عملی از هرکس باشد قبیح و [[زشت]] است تا چه رسد به ذات [[پاک]] [[خداوند بزرگ]]. اگر خداوند اسناد [[نبوت]] را، اعم از [[معجزات]] و [[دلایل]] [[علمی]]، در [[اختیار]] کسی بگذارد که ممکن است خطا کند یا دچار [[فراموشی]] شود، بندگان خود را به [[گمراهی]] افکنده است. این درست به آن می‏ماند که شخص بزرگی [[سند]] [[نمایندگی]] خود را به دست کسی دهد که با فراموش کاری و اشتباه، خرابکاری می‌کند، آیا این کار زشت و قبیحی نیست؟ چگونه احتمال بدهیم که چنین کاری از خداوند سر می‏زند و معجزات و مدارک نبوت را در اختیار دروغ‌گوی [[منحرف]] و یا [[خطاکاری]] می‏گذارد؟!<ref>پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران‏، ۱۳۸۶ه‍ ش‏، چاپ نهم‏، ج۷، ص۱۸۴.</ref>.<ref>[وبگاه آئین رحمت https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/415189/%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%81%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%c2%ab%d8%b3%d9%87%d9%88%d8%a7%d9%84%d9%86%d8%a8%db%8c%c2%bb-%d8%a8%d8%a7-%d8%b9%d8%b5%d9%85%d8%aa-%d9%88-%d8%b9%d9%84%d9%85-%d8%ba%db%8c%d8%a8-%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85(%d8%b5)!].</ref>
مسلما [[خداوند]] در [[مقام هدایت]] [[بندگان]] خود هرگز کوچک‌ترین کاری که سبب تشویق آنها به خطا یا [[دعوت]] آنها به راه‏‌های [[انحرافی]] باشد نخواهد کرد، چرا که صدور چنین عملی از هرکس باشد قبیح و [[زشت]] است تا چه رسد به ذات [[پاک]] [[خداوند بزرگ]]. اگر خداوند اسناد [[نبوت]] را، اعم از [[معجزات]] و [[دلایل]] [[علمی]]، در [[اختیار]] کسی بگذارد که ممکن است خطا کند یا دچار فراموشی شود، بندگان خود را به [[گمراهی]] افکنده است. این درست به آن می‏ماند که شخص بزرگی [[سند]] [[نمایندگی]] خود را به دست کسی دهد که با فراموش کاری و اشتباه، خرابکاری می‌کند، آیا این کار زشت و قبیحی نیست؟ چگونه احتمال بدهیم که چنین کاری از خداوند سر می‏زند و معجزات و مدارک نبوت را در اختیار دروغ‌گوی [[منحرف]] و یا [[خطاکاری]] می‏گذارد؟!<ref>پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران‏، ۱۳۸۶ه‍ ش‏، چاپ نهم‏، ج۷، ص۱۸۴.</ref>.<ref>[وبگاه آئین رحمت https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/415189/%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%81%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%c2%ab%d8%b3%d9%87%d9%88%d8%a7%d9%84%d9%86%d8%a8%db%8c%c2%bb-%d8%a8%d8%a7-%d8%b9%d8%b5%d9%85%d8%aa-%d9%88-%d8%b9%d9%84%d9%85-%d8%ba%db%8c%d8%a8-%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85(%d8%b5)!].</ref>


==== [[اجتماع]] ضدین ====
==== [[اجتماع]] ضدین ====
خط ۹۶: خط ۹۶:
در نتیجه [[خداوند]] برای [[پیشرفت]] مقاصد [[بعثت]]، پیامبران را با «[[مصونیت]] و [[پیراستگی]] کامل» مجهز ساخته، تا از این جهت [[اعتماد]] صد در صد [[مردم]] را به آموزگاران [[وحی]] جلب نماید و در نتیجه [[هدف]] و مقصد بعثت که [[تربیت]] و [[گرایش]] مردم به [[خدا]] است جامۀ عمل بپوشد.
در نتیجه [[خداوند]] برای [[پیشرفت]] مقاصد [[بعثت]]، پیامبران را با «[[مصونیت]] و [[پیراستگی]] کامل» مجهز ساخته، تا از این جهت [[اعتماد]] صد در صد [[مردم]] را به آموزگاران [[وحی]] جلب نماید و در نتیجه [[هدف]] و مقصد بعثت که [[تربیت]] و [[گرایش]] مردم به [[خدا]] است جامۀ عمل بپوشد.


[[روایات]] سهوالنبی [[خبر واحد]] می‌باشند و در [[مسائل اعتقادی]] [[حجت]] نیستند: در مسائل اعتقادی مثل جواز [[سهو]] برای [[پیامبر]]، هرگز نمی‌توان به اخباری که خبر واحد و ظنی می‌باشند اعتماد کرد؛ بلکه لازم است [[اصول اعتقادی]] را با [[موازین]] قطعی‏ [[عقلی]] [[شناخت]]، تا بتوان از آنها در دیگر مسائل بهره گرفت، در غیر این صورت با اشکال دور مواجه می‌شویم؛ زیرا اعتبار روایات و [[سخنان پیامبر]] متوقف بر [[اعتقاد]] به [[نبوت]] و [[عصمت]] ایشان است و نمی‌توان عصمت ایشان را متوقف بر روایات ظنی کنیم<ref>دائرة المعارف فقه مقارن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام علی بن ابی طالب {{ع}}، قم، ۱۴۲۷ه‍ ق، چاپ اول، ج‏۱، ص۵۰۹.</ref>. ضمن اینکه اگر قرار باشد با روایات ظنی به سهوالنبی [[معتقد]] شویم خود این روایاتی که درباره سهوالنبی بیان شده‌اند اگر از پیامبر نقل شده باشند مصداق سهو و اشتباه پیامبر خواهند شد و از [[حجیت]] خواهند افتاد و اگر از غیر پیامبر نقل شده باشند بطریق اولی حجیت نخواهند داشت؛ زیرا وقتی روایات پیامبر بخاطر احتمال سهو و [[نسیان]] ایشان حجیت ندارد روایات سایرین که در مرتبه پایین‌تری از ایشان قرار دارند بطریق اولی [[حجیت]] نخواهد داشت.<ref>[وبگاه آئین رحمت https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/415189/%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%81%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%c2%ab%d8%b3%d9%87%d9%88%d8%a7%d9%84%d9%86%d8%a8%db%8c%c2%bb-%d8%a8%d8%a7-%d8%b9%d8%b5%d9%85%d8%aa-%d9%88-%d8%b9%d9%84%d9%85-%d8%ba%db%8c%d8%a8-%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85(%d8%b5)!].</ref>
[[روایات]] سهوالنبی [[خبر واحد]] می‌باشند و در [[مسائل اعتقادی]] [[حجت]] نیستند: در مسائل اعتقادی مثل جواز [[سهو]] برای [[پیامبر]]، هرگز نمی‌توان به اخباری که خبر واحد و ظنی می‌باشند اعتماد کرد؛ بلکه لازم است [[اصول اعتقادی]] را با [[موازین]] قطعی‏ [[عقلی]] [[شناخت]]، تا بتوان از آنها در دیگر مسائل بهره گرفت، در غیر این صورت با اشکال دور مواجه می‌شویم؛ زیرا اعتبار روایات و [[سخنان پیامبر]] متوقف بر [[اعتقاد]] به [[نبوت]] و [[عصمت]] ایشان است و نمی‌توان عصمت ایشان را متوقف بر روایات ظنی کنیم<ref>دائرة المعارف فقه مقارن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام علی بن ابی طالب {{ع}}، قم، ۱۴۲۷ه‍ ق، چاپ اول، ج‏۱، ص۵۰۹.</ref>. ضمن اینکه اگر قرار باشد با روایات ظنی به سهوالنبی [[معتقد]] شویم خود این روایاتی که درباره سهوالنبی بیان شده‌اند اگر از پیامبر نقل شده باشند مصداق سهو و اشتباه پیامبر خواهند شد و از [[حجیت]] خواهند افتاد و اگر از غیر پیامبر نقل شده باشند بطریق اولی حجیت نخواهند داشت؛ زیرا وقتی روایات پیامبر بخاطر احتمال سهو و نسیان ایشان حجیت ندارد روایات سایرین که در مرتبه پایین‌تری از ایشان قرار دارند بطریق اولی [[حجیت]] نخواهد داشت.<ref>[وبگاه آئین رحمت https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/415189/%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%81%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%c2%ab%d8%b3%d9%87%d9%88%d8%a7%d9%84%d9%86%d8%a8%db%8c%c2%bb-%d8%a8%d8%a7-%d8%b9%d8%b5%d9%85%d8%aa-%d9%88-%d8%b9%d9%84%d9%85-%d8%ba%db%8c%d8%a8-%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85(%d8%b5)!].</ref>


=== آشفتگی در متن این [[روایات]] آنها را از حجیت می‌اندازد ===
=== آشفتگی در متن این [[روایات]] آنها را از حجیت می‌اندازد ===
خط ۱۰۴: خط ۱۰۴:


=== [[روایات]] [[سهو النبی]] با [[روایات]] معتبر [[شیعه]] در تعارض است ===
=== [[روایات]] [[سهو النبی]] با [[روایات]] معتبر [[شیعه]] در تعارض است ===
در مقابل روایات سهو النبی عمومات و روایاتی وجود دارد که وقوع هر گونه [[سهو]] و نسیانی، خصوصا سهو در [[نماز]] را از [[پیامبر]] [[نفی]] می‌کند. در برخی روایات صریحا وقوع سهو در نماز پیامبر {{صل}} [[انکار]] گردیده است؛ مثلا [[زراره]] از [[امام صادق]] {{ع}} سؤال می‌کند: آیا پیامبر در [[عمر]] خود [[سجده]] سهو به جا آورد؟ [[امام]] در پاسخ می‌فرماید: نه، پیامبر سجده سهو انجام نداد، بلکه هیچ [[انسان]] [[آگاه]] و عالمی، سجده سهو به جا نمی‌آورد<ref>«هل سجد رسول الله سجدتی السهو قط؟ و لا و لایسجدهما فقیه»؛ وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۹۱ه‍ ق، چاپ چهارم، ج۵، ص۳۱۱، ح۱۶.</ref>؛ یعنی سجده سهو برای کسانی است که از [[یاد خدا]] [[غافل]] شد‌ه‌اند، دچار [[فراموشی]] و زیاده و نقصان در اجزای نماز می‌گردند؛ اما کسانی که دائما خود را [[در محضر خدا]] می‌بینند و حتی در غیر نماز نیز لحظه‌ای از توجه به او [[غفلت]] نمی‌کنند چگونه ممکن است در نماز دچار سهو گردیده، نیاز به سجده سهو پیدا نمایند؟!<ref>پژوهشی در عصمت معصومان، یوسفیان، حسن، نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، قم، ۱۳۷۷ه‍ ش، چاپ اول، ص۲۴۹.</ref>
در مقابل روایات سهو النبی عمومات و روایاتی وجود دارد که وقوع هر گونه [[سهو]] و نسیانی، خصوصا سهو در [[نماز]] را از [[پیامبر]] [[نفی]] می‌کند. در برخی روایات صریحا وقوع سهو در نماز پیامبر {{صل}} [[انکار]] گردیده است؛ مثلا [[زراره]] از [[امام صادق]] {{ع}} سؤال می‌کند: آیا پیامبر در [[عمر]] خود [[سجده]] سهو به جا آورد؟ [[امام]] در پاسخ می‌فرماید: نه، پیامبر سجده سهو انجام نداد، بلکه هیچ [[انسان]] [[آگاه]] و عالمی، سجده سهو به جا نمی‌آورد<ref>«هل سجد رسول الله سجدتی السهو قط؟ و لا و لایسجدهما فقیه»؛ وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۹۱ه‍ ق، چاپ چهارم، ج۵، ص۳۱۱، ح۱۶.</ref>؛ یعنی سجده سهو برای کسانی است که از [[یاد خدا]] [[غافل]] شد‌ه‌اند، دچار فراموشی و زیاده و نقصان در اجزای نماز می‌گردند؛ اما کسانی که دائما خود را [[در محضر خدا]] می‌بینند و حتی در غیر نماز نیز لحظه‌ای از توجه به او [[غفلت]] نمی‌کنند چگونه ممکن است در نماز دچار سهو گردیده، نیاز به سجده سهو پیدا نمایند؟!<ref>پژوهشی در عصمت معصومان، یوسفیان، حسن، نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، قم، ۱۳۷۷ه‍ ش، چاپ اول، ص۲۴۹.</ref>


در [[تعارض]] بین [[روایات]] دال بر [[سهو النبی]] و روایات نافی آن، ما روایات [[نفی]] کننده [[سهو]] را ترجیح می‌دهیم؛ زیرا در باب تعارض، [[روایت]] [[مخالف]] [[قرآن]] و یا روایتی که موافق [[عامه]] است باید کنار گذاشته شود و روایت موافق قرآن یا مخالف عامه مورد عمل قرار گیرد. و صحیحه [[زراره]]، هم موافق قرآن است که [[انبیا]] را [[معصوم]] از سهو و [[نسیان]] می‌‌داند هم مخالف عامه است (زیرا آنان سهو و نسیان را بر [[نبی]] تجویز کرده‌اند)، پس صحیحه زراره بر روایت سهو نبی که موافق عامه و مخالف قرآن است ترجیح دارد و روایت سهو نبی باید کنار گذاشته شود و قابل استناد نخواهد بود<ref>درسنامه نقد و بررسی جریان احمد الحسن بصری، محمدی هوشیار، علی، انتشارات تولی، قم، ۱۳۹۶ه‍ ش، چاپ اول، ص۲۸۲-۲۹۷؛ الإلهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، سبحانی، جعفر، مرکز العالمی للدراسات الاسلامیة، قم، ۱۴۲۶ه‍ ق، چاپ اول، ج‌۳، ص۲۰۵.</ref>.
در [[تعارض]] بین [[روایات]] دال بر [[سهو النبی]] و روایات نافی آن، ما روایات [[نفی]] کننده [[سهو]] را ترجیح می‌دهیم؛ زیرا در باب تعارض، [[روایت]] [[مخالف]] [[قرآن]] و یا روایتی که موافق [[عامه]] است باید کنار گذاشته شود و روایت موافق قرآن یا مخالف عامه مورد عمل قرار گیرد. و صحیحه [[زراره]]، هم موافق قرآن است که [[انبیا]] را [[معصوم]] از سهو و نسیان می‌‌داند هم مخالف عامه است (زیرا آنان سهو و نسیان را بر [[نبی]] تجویز کرده‌اند)، پس صحیحه زراره بر روایت سهو نبی که موافق عامه و مخالف قرآن است ترجیح دارد و روایت سهو نبی باید کنار گذاشته شود و قابل استناد نخواهد بود<ref>درسنامه نقد و بررسی جریان احمد الحسن بصری، محمدی هوشیار، علی، انتشارات تولی، قم، ۱۳۹۶ه‍ ش، چاپ اول، ص۲۸۲-۲۹۷؛ الإلهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، سبحانی، جعفر، مرکز العالمی للدراسات الاسلامیة، قم، ۱۴۲۶ه‍ ق، چاپ اول، ج‌۳، ص۲۰۵.</ref>.


[[شیخ طوسی]] در این باره می‌گوید: «آنچه که من بر اساس آن [[فتوا]] می‌دهم، مضمون روایاتی است که صدور سهو در [[نماز]] [[پیامبر]] را نفی می‌کند؛ اما اخباری که دلالت بر [[سهو پیامبر]] در نماز دارد، مورد پذیرش ما نیستند، چون موافق با [[نظریه]] [[اهل سنت]] می‌باشند و لذا معلوم می‌شود که از روی [[تقیه]] صادر شده است»<ref>تهذیب الاحکام، طوسی، محمد بن الحسن، نشر دار التعاریف للمطبوعات، بیروت، ۱۴۱۲ه‍ ق، چاپ اول، ج۲، ص۳۵۱.</ref>. در [[حقیقت]] شیخ طوسی [[معتقد]] است اگر روایتی در [[منابع شیعه]] درباره سهوالنبی بیان شده است با توجه به کم بودن چنین روایاتی و با توجه به اینکه [[علمای شیعه]] چنین [[اعتقادی]] ندارند، مطمئنا در شرایطی بیان شده است که [[راوی]] در بین [[اهل]] [[سنت حضور]] داشته و از روی تقیه مطالب دو پهلو بیان کرده است که از آن برداشت سهوالنبی می‌شود. بنابراین صدور چنین روایاتی مورد پذیرش [[عالمان]] [[شیعی]] نیست تا با [[علم غیب پیامبر]] منافات پیدا کند.<ref>[وبگاه آئین رحمت https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/415189/%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%81%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%c2%ab%d8%b3%d9%87%d9%88%d8%a7%d9%84%d9%86%d8%a8%db%8c%c2%bb-%d8%a8%d8%a7-%d8%b9%d8%b5%d9%85%d8%aa-%d9%88-%d8%b9%d9%84%d9%85-%d8%ba%db%8c%d8%a8-%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85(%d8%b5)!].</ref>
[[شیخ طوسی]] در این باره می‌گوید: «آنچه که من بر اساس آن [[فتوا]] می‌دهم، مضمون روایاتی است که صدور سهو در [[نماز]] [[پیامبر]] را نفی می‌کند؛ اما اخباری که دلالت بر [[سهو پیامبر]] در نماز دارد، مورد پذیرش ما نیستند، چون موافق با [[نظریه]] [[اهل سنت]] می‌باشند و لذا معلوم می‌شود که از روی [[تقیه]] صادر شده است»<ref>تهذیب الاحکام، طوسی، محمد بن الحسن، نشر دار التعاریف للمطبوعات، بیروت، ۱۴۱۲ه‍ ق، چاپ اول، ج۲، ص۳۵۱.</ref>. در [[حقیقت]] شیخ طوسی [[معتقد]] است اگر روایتی در [[منابع شیعه]] درباره سهوالنبی بیان شده است با توجه به کم بودن چنین روایاتی و با توجه به اینکه [[علمای شیعه]] چنین [[اعتقادی]] ندارند، مطمئنا در شرایطی بیان شده است که [[راوی]] در بین [[اهل]] [[سنت حضور]] داشته و از روی تقیه مطالب دو پهلو بیان کرده است که از آن برداشت سهوالنبی می‌شود. بنابراین صدور چنین روایاتی مورد پذیرش [[عالمان]] [[شیعی]] نیست تا با [[علم غیب پیامبر]] منافات پیدا کند.<ref>[وبگاه آئین رحمت https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/415189/%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%81%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%c2%ab%d8%b3%d9%87%d9%88%d8%a7%d9%84%d9%86%d8%a8%db%8c%c2%bb-%d8%a8%d8%a7-%d8%b9%d8%b5%d9%85%d8%aa-%d9%88-%d8%b9%d9%84%d9%85-%d8%ba%db%8c%d8%a8-%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85(%d8%b5)!].</ref>
خط ۱۱۴: خط ۱۱۴:
# به دستور [[قرآن کریم]]، بر ما [[واجب]] است که به طور مطلق و بدون قید و شرط، از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} پیروی کنیم و در هیچ صورت [[حق]] [[مخالفت]] با آن حضرت را نداریم. اگر اشتباه و سهو بر او جایز باشد، به [[حکم]] [[قرآن کریم]]، بر ما [[واجب]] است که از [[سهو]] و [[اشتباه]] او [[پیروی]] کنیم؛ در حالی که بر [[خداوند]] [[دانا]] و [[حکیم]] [[قبیح]] است که ما را به پیروی از اشتباه و سهو [[مأمور]] کند و چون قبیح بر خداوند محال است، پس [[پیامبر اکرم]] {{صل}} باید مصون از اشتباه و سهو باشد<ref>شبر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۴؛ حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۴۵.</ref>.
# به دستور [[قرآن کریم]]، بر ما [[واجب]] است که به طور مطلق و بدون قید و شرط، از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} پیروی کنیم و در هیچ صورت [[حق]] [[مخالفت]] با آن حضرت را نداریم. اگر اشتباه و سهو بر او جایز باشد، به [[حکم]] [[قرآن کریم]]، بر ما [[واجب]] است که از [[سهو]] و [[اشتباه]] او [[پیروی]] کنیم؛ در حالی که بر [[خداوند]] [[دانا]] و [[حکیم]] [[قبیح]] است که ما را به پیروی از اشتباه و سهو [[مأمور]] کند و چون قبیح بر خداوند محال است، پس [[پیامبر اکرم]] {{صل}} باید مصون از اشتباه و سهو باشد<ref>شبر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۴؛ حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۴۵.</ref>.
# دلیل و [[فلسفه]] نیاز به [[پیامبر]] {{صل}} اشتباه [[امّت]] است. اگر پیامبر {{صل}} هم در کارهای خود دچار سهو و اشتباه شود، او نیز به پیامبر دیگری نیاز دارد؛ زیرا علّت مشترک است و [[ترجیح بلامرجح]] عقلاً [[باطل]] است. بنابراین [[تسلسل]] لازم می‌آید و تسلسل باطل است. پس پیامبر {{صل}} باید مصون از سهو و اشتباه باشد<ref>شبر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۴؛ حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۴۶.</ref>.
# دلیل و [[فلسفه]] نیاز به [[پیامبر]] {{صل}} اشتباه [[امّت]] است. اگر پیامبر {{صل}} هم در کارهای خود دچار سهو و اشتباه شود، او نیز به پیامبر دیگری نیاز دارد؛ زیرا علّت مشترک است و [[ترجیح بلامرجح]] عقلاً [[باطل]] است. بنابراین [[تسلسل]] لازم می‌آید و تسلسل باطل است. پس پیامبر {{صل}} باید مصون از سهو و اشتباه باشد<ref>شبر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۴؛ حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۴۶.</ref>.
# اگر سهو و اشتباه برای پیامبر اکرم {{صل}} جایز باشد، برای او جایز خواهد بود که از روی سهو و [[نسیان]] [[واجبات]] را ترک کرده و [[محرمات]] را انجام دهد؛ زیرا انجام واجب و ترک [[حرام]]، هر دو، [[عبادت]] است. وقتی از روی سهو و اشتباه ترک جزئی از عبادت [مانند دو رکعت اخیر [[نماز]] چهار رکعتی] جایز باشد، ترک تمام عبادت (تمام چهار رکعت) هم جایز است و این، با [[عصمت]] مطلق که تمام [[معاصی]] را از [[معصوم]] [[نفی]] می‌کند، سازگاری ندارد<ref>مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۴؛ التنبیه بالمعلوم، ص۴۷.</ref>.
# اگر سهو و اشتباه برای پیامبر اکرم {{صل}} جایز باشد، برای او جایز خواهد بود که از روی سهو و نسیان [[واجبات]] را ترک کرده و [[محرمات]] را انجام دهد؛ زیرا انجام واجب و ترک [[حرام]]، هر دو، [[عبادت]] است. وقتی از روی سهو و اشتباه ترک جزئی از عبادت [مانند دو رکعت اخیر [[نماز]] چهار رکعتی] جایز باشد، ترک تمام عبادت (تمام چهار رکعت) هم جایز است و این، با [[عصمت]] مطلق که تمام [[معاصی]] را از [[معصوم]] [[نفی]] می‌کند، سازگاری ندارد<ref>مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۴؛ التنبیه بالمعلوم، ص۴۷.</ref>.
# اگر پیامبر اکرم {{صل}} از سهو و اشتباه مصون نباشد، ممکن است از روی سهو و نسیان حرامی را مرتکب شود. این، دو صورت دارد، یا پیروی از او در آن [[فعل واجب]] است که این قطعاً باطل است و با غرض [[بعثت]] او منافات دارد. یا پیروی از وی واجب نیست و این، با صریح [[قرآن]] مخالف است که می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref>. بنابراین [[عقل]] [[حکم]] می‌کند که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} باید از [[سهو]] و [[اشتباه]] مصون باشد<ref>مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۵؛ التنبیه بالمعلوم، ص۴۹.</ref>.
# اگر پیامبر اکرم {{صل}} از سهو و اشتباه مصون نباشد، ممکن است از روی سهو و نسیان حرامی را مرتکب شود. این، دو صورت دارد، یا پیروی از او در آن [[فعل واجب]] است که این قطعاً باطل است و با غرض [[بعثت]] او منافات دارد. یا پیروی از وی واجب نیست و این، با صریح [[قرآن]] مخالف است که می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref>. بنابراین [[عقل]] [[حکم]] می‌کند که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} باید از [[سهو]] و [[اشتباه]] مصون باشد<ref>مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۵؛ التنبیه بالمعلوم، ص۴۹.</ref>.
# اگر سهو و اشتباه برای پیامبر اکرم {{صل}} جایز باشد، امکان دارد آن حضرت از روی اشتباه و [[فراموشی]]، [[مال]] [[مردم]] را تلف یا [[غصب]] کند. همچنین امکان دارد [[حق مردم]] را که به عهده اوست، فراموش نموده و [[انکار]] کند، بلکه ممکن است به اشتباه دست به [[قتل]] مؤمنی بزنند و دیه‌ای بر او [[واجب]] گردد. در این هنگام، اگر صاحبان این [[حقوق]] [[اقامه دعوا]] کنند، به [[پیامبر]] دیگری نیاز پیدا می‌شود که بین آنها [[حکومت]] و [[داوری]] کند. در این صورت یا دور لازم می‌آید یا [[تسلسل]] که هر دو [[باطل]] است<ref>شبر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۵؛ حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۴۹.</ref>.<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)| مقاله «شیعه و سهوالنبی»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۸۹.</ref>
# اگر سهو و اشتباه برای پیامبر اکرم {{صل}} جایز باشد، امکان دارد آن حضرت از روی اشتباه و فراموشی، [[مال]] [[مردم]] را تلف یا [[غصب]] کند. همچنین امکان دارد [[حق مردم]] را که به عهده اوست، فراموش نموده و [[انکار]] کند، بلکه ممکن است به اشتباه دست به [[قتل]] مؤمنی بزنند و دیه‌ای بر او [[واجب]] گردد. در این هنگام، اگر صاحبان این [[حقوق]] [[اقامه دعوا]] کنند، به [[پیامبر]] دیگری نیاز پیدا می‌شود که بین آنها [[حکومت]] و [[داوری]] کند. در این صورت یا دور لازم می‌آید یا [[تسلسل]] که هر دو [[باطل]] است<ref>شبر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۵؛ حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۴۹.</ref>.<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)| مقاله «شیعه و سهوالنبی»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۸۹.</ref>


== انکار سهوالنبی لازمه غلو است؟ ==
== انکار سهوالنبی لازمه غلو است؟ ==
خط ۱۲۶: خط ۱۲۶:
# [[معرفت]] و [[شناخت]]، آنان را از تمام [[طاعات]] [[بی‌نیاز]] می‌کند و با وجود آنان، به [[ترک معاصی]] نیاز نیست<ref>مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۵، ص۳۴۶.</ref>.
# [[معرفت]] و [[شناخت]]، آنان را از تمام [[طاعات]] [[بی‌نیاز]] می‌کند و با وجود آنان، به [[ترک معاصی]] نیاز نیست<ref>مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۵، ص۳۴۶.</ref>.


اما در غیر از اموری که ذکر شد، هر وصفی که به آنان نسبت داده شود، غلو نخواهد بود؛ چون در [[منابع روایی]] ما، از [[ائمه معصومین]] {{عم}} [[روایات]] فراوان آمده است که در مرتبه [[بندگی]] و [[پایین‌تر]] از [[مقام]] [[پیامبری]]، به هر صفتی که می‌خواهید، ما را توصیف کنید. در ذیل به بعضی از آنها اشاره می‌شود:
اما در غیر از اموری که ذکر شد، هر وصفی که به آنان نسبت داده شود، غلو نخواهد بود؛ چون در [[منابع روایی]] ما، از [[ائمه معصومین]] {{عم}} [[روایات]] فراوان آمده است که در مرتبه [[بندگی]] و [[پایین‌تر]] از مقام [[پیامبری]]، به هر صفتی که می‌خواهید، ما را توصیف کنید. در ذیل به بعضی از آنها اشاره می‌شود:
# [[امام علی]] {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|لَا تَتَجَاوَزُوا بِنَا الْعُبُودِيَّةَ ثُمَّ قُولُوا فِينَا مَا شِئْتُمْ وَ لَنْ تَبْلُغُوا وَ إِيَّاكُمْ وَ الْغُلُوَّ كَغُلُوِّ النَّصَارَى فَإِنِّي بَرِي‌ءٌ مِنَ الْغَالِينَ}}<ref>طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۲۳۳.</ref>؛ ما را از مقام بندگی بالاتر نبرید؛ سپس هر چه می‌خواهید در وصف ما بگویید و هرگز نمی‌توانید ما را [آن‌گونه که [[شایسته]] مقام ماست] وصف کنید. مبادا مانند [[نصارا]] در مورد ما غلو نموده و ما را خدا بدانید؛ زیرا من از غلو کنندگان بیزارم.
# [[امام علی]] {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|لَا تَتَجَاوَزُوا بِنَا الْعُبُودِيَّةَ ثُمَّ قُولُوا فِينَا مَا شِئْتُمْ وَ لَنْ تَبْلُغُوا وَ إِيَّاكُمْ وَ الْغُلُوَّ كَغُلُوِّ النَّصَارَى فَإِنِّي بَرِي‌ءٌ مِنَ الْغَالِينَ}}<ref>طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۲۳۳.</ref>؛ ما را از مقام بندگی بالاتر نبرید؛ سپس هر چه می‌خواهید در وصف ما بگویید و هرگز نمی‌توانید ما را [آن‌گونه که [[شایسته]] مقام ماست] وصف کنید. مبادا مانند [[نصارا]] در مورد ما غلو نموده و ما را خدا بدانید؛ زیرا من از غلو کنندگان بیزارم.
# در بیان دیگر آمده است که ما را [[بنده]] مخلوق خدا بدانید و در وصف ما، غیر از [[نبوت]]، هر چه می‌خواهید بگویید<ref>قطب راوندی، الخرائج والجرائح، ج۲، ص۷۳۵.</ref>. بنابراین غلو درباره ائمه معصومین {{عم}} هنگامی صادق است که کسی ائمه معصومین {{عم}} را تا [[مقام نبوت]] یا خدایی بالا ببرد.
# در بیان دیگر آمده است که ما را [[بنده]] مخلوق خدا بدانید و در وصف ما، غیر از [[نبوت]]، هر چه می‌خواهید بگویید<ref>قطب راوندی، الخرائج والجرائح، ج۲، ص۷۳۵.</ref>. بنابراین غلو درباره ائمه معصومین {{عم}} هنگامی صادق است که کسی ائمه معصومین {{عم}} را تا [[مقام نبوت]] یا خدایی بالا ببرد.
خط ۱۳۴: خط ۱۳۴:
از گفته‌های [[حضرت علی]] {{ع}} به خوبی استفاده می‌شود که [[غلو]] انحصاراً به این معناست که کسی، [[ائمه معصومین]] {{عم}} را [[پیامبر]] یا خدا بداند. در غیر این صورت، بیان فضایل ائمه معصومین {{عم}}، در بالاترین مرتبه آن، نه تنها غلو نیست، که بر اساس سخنان [[نورانی]] آنان، ما [[قادر]] به بیان حقیقت و نهایت آنها نیستیم.
از گفته‌های [[حضرت علی]] {{ع}} به خوبی استفاده می‌شود که [[غلو]] انحصاراً به این معناست که کسی، [[ائمه معصومین]] {{عم}} را [[پیامبر]] یا خدا بداند. در غیر این صورت، بیان فضایل ائمه معصومین {{عم}}، در بالاترین مرتبه آن، نه تنها غلو نیست، که بر اساس سخنان [[نورانی]] آنان، ما [[قادر]] به بیان حقیقت و نهایت آنها نیستیم.


از سوی دیگر، به ما سفارش شده است که از خدا بترسید، خدا و رسولش را بزرگ بدانید و هیچ‌کسی را از [[رسول خدا]] {{صل}} [[برتر]] ندانید؛ زیرا [[خدای متعال]] او را [[برتری]] داده است<ref>حمیری، قرب الاسناد، ص۱۵۹.</ref>. هیچ‌کس برتر از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نیست. بنابراین بیان فضایل و اوصاف کمالیه آن [[حضرت]]، که [[نفی]] [[سهو]] یکی از آنهاست، نه تنها غلو نبوده، بلکه کسی را یارای تبیین آنها، آن‌گونه که [[شایسته]] [[مقام]] وی است، نخواهد بود.<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)| مقاله «شیعه و سهوالنبی»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۱۱۶.</ref>
از سوی دیگر، به ما سفارش شده است که از خدا بترسید، خدا و رسولش را بزرگ بدانید و هیچ‌کسی را از [[رسول خدا]] {{صل}} [[برتر]] ندانید؛ زیرا [[خدای متعال]] او را [[برتری]] داده است<ref>حمیری، قرب الاسناد، ص۱۵۹.</ref>. هیچ‌کس برتر از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نیست. بنابراین بیان فضایل و اوصاف کمالیه آن [[حضرت]]، که [[نفی]] [[سهو]] یکی از آنهاست، نه تنها غلو نبوده، بلکه کسی را یارای تبیین آنها، آن‌گونه که [[شایسته]] مقام وی است، نخواهد بود.<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)| مقاله «شیعه و سهوالنبی»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۱۱۶.</ref>


==بررسی [[اخبار]] [[سهوالنبی]] در [[نماز]]==
==بررسی [[اخبار]] [[سهوالنبی]] در [[نماز]]==
خط ۱۴۴: خط ۱۴۴:
این روایات را می‌توان به چهار دسته کلی تقسیم کرد:
این روایات را می‌توان به چهار دسته کلی تقسیم کرد:


۱. '''[[ترک نماز]] صبح''': در این دسته چهار روایت دربارۀ قضای [[نماز صبح]] پیامبر{{صل}} نقل شده است:
۱. '''[[ترک نماز]] صبح''': در این دسته چهار روایت دربارۀ قضای نماز صبح پیامبر{{صل}} نقل شده است:
# روایت سعید أعرج از [[امام صادق]]{{ع}} که فرموده پیامبر{{صل}} را [[خواب]] برد و نماز صبح خود را نخواند. [[امام]] در علت آن ذکر کرده که این برای [[رحمت]] بر [[مردم]] بوده است و چنین توضیح داده می‌شود: اگر به مردی گفته شود خواب رفتی و نمازت را نخواندی، او پاسخ می‌دهد رسول خدا{{صل}} هم خوابید و نمازش [[قضا]] شد؛ پس رسول خدا{{صل}} [[اسوه]] و رحمت گردید. [[خداوند سبحان]] به آن، بر این [[امت]] رحم کرده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۲۹۴: {{متن حدیث|نَامَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} عَنِ الصُّبْحِ وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَامَهُ حَتَّى طَلَعَتِ الشَّمْسُ عَلَيْهِ وَ كَانَ ذَلِكَ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِلنَّاسِ أَ لَا تَرَى لَوْ أَنَ رَجُلًا نَامَ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ لَعَيَّرَهُ النَّاسُ وَ قَالُوا لَا تَتَوَرَّعُ لِصَلَوَاتِكَ فَصَارَتْ أُسْوَةً وَ سُنَّةً فَإِنْ قَالَ رَجُلٌ لِرَجُلٍ نِمْتَ عَنِ الصَّلَاةِ قَالَ قَدْ نَامَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} فَصَارَتْ أُسْوَةً وَ رَحْمَةً رَحِمَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِهَا هَذِهِ الْأُمَّةَ}}.</ref>.
# روایت سعید أعرج از [[امام صادق]]{{ع}} که فرموده پیامبر{{صل}} را [[خواب]] برد و نماز صبح خود را نخواند. [[امام]] در علت آن ذکر کرده که این برای [[رحمت]] بر [[مردم]] بوده است و چنین توضیح داده می‌شود: اگر به مردی گفته شود خواب رفتی و نمازت را نخواندی، او پاسخ می‌دهد رسول خدا{{صل}} هم خوابید و نمازش [[قضا]] شد؛ پس رسول خدا{{صل}} [[اسوه]] و رحمت گردید. [[خداوند سبحان]] به آن، بر این [[امت]] رحم کرده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۲۹۴: {{متن حدیث|نَامَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} عَنِ الصُّبْحِ وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَامَهُ حَتَّى طَلَعَتِ الشَّمْسُ عَلَيْهِ وَ كَانَ ذَلِكَ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِلنَّاسِ أَ لَا تَرَى لَوْ أَنَ رَجُلًا نَامَ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ لَعَيَّرَهُ النَّاسُ وَ قَالُوا لَا تَتَوَرَّعُ لِصَلَوَاتِكَ فَصَارَتْ أُسْوَةً وَ سُنَّةً فَإِنْ قَالَ رَجُلٌ لِرَجُلٍ نِمْتَ عَنِ الصَّلَاةِ قَالَ قَدْ نَامَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} فَصَارَتْ أُسْوَةً وَ رَحْمَةً رَحِمَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِهَا هَذِهِ الْأُمَّةَ}}.</ref>.
# [[روایت]] [[عثمان بن عیسی]] از [[سماعة بن مهران]] از [[امام صادق]]{{ع}} درباره [[قضاشدن نماز صبح]] [[پیامبر]]{{صل}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۵۵: {{متن حدیث|فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} رَقَدَ عَنْ صَلَاةِ الْفَجْرِ حَتَّى طَلَعَتِ الشَّمْسُ ثُمَّ صَلَّاهَا حِينَ اسْتَيْقَظَ وَ لَكِنَّهُ تَنَحَّى عَنْ مَكَانِهِ ذَلِكَ ثُمَّ صَلَّى}}.</ref>.
# [[روایت]] [[عثمان بن عیسی]] از [[سماعة بن مهران]] از [[امام صادق]]{{ع}} درباره قضاشدن نماز صبح [[پیامبر]]{{صل}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۵۵: {{متن حدیث|فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} رَقَدَ عَنْ صَلَاةِ الْفَجْرِ حَتَّى طَلَعَتِ الشَّمْسُ ثُمَّ صَلَّاهَا حِينَ اسْتَيْقَظَ وَ لَكِنَّهُ تَنَحَّى عَنْ مَكَانِهِ ذَلِكَ ثُمَّ صَلَّى}}.</ref>.
# [[عبدالله بن سنان]] از امام صادق{{ع}} نقل می‌کند که پیامبر{{صل}} را [[خواب]] ربود و [[نماز]] صبحش [[قضا]] شد. او دو رکعت [[نافله]] را انجام داد، بعد قضای [[نماز صبح]] را خواند<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۲، ص۲۶۵؛ محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج‌۸، ص۱۰۲۰.</ref>.
# [[عبدالله بن سنان]] از امام صادق{{ع}} نقل می‌کند که پیامبر{{صل}} را [[خواب]] ربود و [[نماز]] صبحش [[قضا]] شد. او دو رکعت [[نافله]] را انجام داد، بعد قضای نماز صبح را خواند<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۲، ص۲۶۵؛ محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج‌۸، ص۱۰۲۰.</ref>.
# [[شهید]] اول در ذکری روایتی مشابه روایت قبلی با تفصیل بیشتر از [[زراره]] از [[امام باقر]]{{ع}} نقل کرده و سند آن را صحیح دانسته است. طبق این نقل، پیامبر{{صل}} را خواب ربود و نماز صبحش قضا شد. دستور داد [[بلال]] [[اذان]] بگوید و نماز صبح را بعد از [[طلوع]] [[آفتاب]] بعد از دو رکعت [[نماز نافله]] خواند و فرمود: هر کس چیزی از نماز را فراموش کرد، هرگاه به یاد آورد، آن را انجام دهد<ref>شهید اول؛ ذکری الشیعه، ج‌۲، ص۴۲۲؛ محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج‌۸، ص۱۰۲۰؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۴، ص۲۸۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۷، ص۱۰۷.</ref>.
# [[شهید]] اول در ذکری روایتی مشابه روایت قبلی با تفصیل بیشتر از [[زراره]] از [[امام باقر]]{{ع}} نقل کرده و سند آن را صحیح دانسته است. طبق این نقل، پیامبر{{صل}} را خواب ربود و نماز صبحش قضا شد. دستور داد [[بلال]] [[اذان]] بگوید و نماز صبح را بعد از [[طلوع]] [[آفتاب]] بعد از دو رکعت [[نماز نافله]] خواند و فرمود: هر کس چیزی از نماز را فراموش کرد، هرگاه به یاد آورد، آن را انجام دهد<ref>شهید اول؛ ذکری الشیعه، ج‌۲، ص۴۲۲؛ محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج‌۸، ص۱۰۲۰؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۴، ص۲۸۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۷، ص۱۰۷.</ref>.


۲. '''پنج رکعت خواندن''': در این دسته [[شیخ طوسی]] یک روایت از [[زید بن علی بن الحسین]] از پدرانش از علی{{ع}} نقل کرده که پیامبر{{صل}} [[نماز ظهر]] را پنج رکعت خواند و پس از اشکال [[مردم]]، دو [[سجده]] [[سهو]] به جای آورد<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۲، ص۳۴۹؛ همو، الإستبصار، ج‌۱، ص۳۷۷.</ref>. این خبر در [[مسند]] [[زید بن علی]] آمده است<ref>زید بن علی، مسند زید بن علی، ص۱۲۳.</ref>. وی [[حدیث]] دیگری هم راجع به سهو [[امام سجاد]]{{ع}}، پدرش، نقل کرده که نشان می‌دهد [[زیدیه]] [[معتقد]] به [[سهوالنبی]] هستند. زید گوید: [[نماز مغرب]] را پشت سر پدرم خواندم. وی در رکعت اول [[حمد]] را فراموش کرد، در رکعت دوم خواند، سپس سجده سهو انجام داد<ref>زید بن علی، مسند زید بن علی، ص۱۰۵.</ref>.
۲. '''پنج رکعت خواندن''': در این دسته [[شیخ طوسی]] یک روایت از [[زید بن علی بن الحسین]] از پدرانش از علی{{ع}} نقل کرده که پیامبر{{صل}} نماز ظهر را پنج رکعت خواند و پس از اشکال [[مردم]]، دو [[سجده]] [[سهو]] به جای آورد<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۲، ص۳۴۹؛ همو، الإستبصار، ج‌۱، ص۳۷۷.</ref>. این خبر در [[مسند]] [[زید بن علی]] آمده است<ref>زید بن علی، مسند زید بن علی، ص۱۲۳.</ref>. وی [[حدیث]] دیگری هم راجع به سهو [[امام سجاد]]{{ع}}، پدرش، نقل کرده که نشان می‌دهد [[زیدیه]] [[معتقد]] به [[سهوالنبی]] هستند. زید گوید: نماز مغرب را پشت سر پدرم خواندم. وی در رکعت اول [[حمد]] را فراموش کرد، در رکعت دوم خواند، سپس سجده سهو انجام داد<ref>زید بن علی، مسند زید بن علی، ص۱۰۵.</ref>.


۳. '''[[اشتباه]] در قرائت''': [[برقی]] روایتی درباره [[سهو پیامبر]]{{صل}} در قرائت [[نماز]] آورده است. [[جعفر بن محمد بن اشعث]] از ابن‌قداح از [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده که [[رسول خدا]]{{صل}} در نماز بخشی از [[قرآن]] یا همان [[سوره]] را نخواند. بعد پرسید آیا اُبی بن کعب هست از او پرسیده شود که چیزی گفته نشده؟ اُبی بن کعب هم [[تأیید]] کرد<ref>احمد بن محمد برقی، المحاسن، ص۲۶۰.</ref>. [[مجلسی]] پس از نقل این خبر آن را [[ضعیف]] دانسته و از جهت محتوا نیز نقد کرده است<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۷، ص۱۰۵-۱۰۶.</ref>.
۳. '''[[اشتباه]] در قرائت''': [[برقی]] روایتی درباره [[سهو پیامبر]]{{صل}} در قرائت [[نماز]] آورده است. [[جعفر بن محمد بن اشعث]] از ابن‌قداح از [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده که [[رسول خدا]]{{صل}} در نماز بخشی از [[قرآن]] یا همان [[سوره]] را نخواند. بعد پرسید آیا اُبی بن کعب هست از او پرسیده شود که چیزی گفته نشده؟ اُبی بن کعب هم [[تأیید]] کرد<ref>احمد بن محمد برقی، المحاسن، ص۲۶۰.</ref>. [[مجلسی]] پس از نقل این خبر آن را [[ضعیف]] دانسته و از جهت محتوا نیز نقد کرده است<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۷، ص۱۰۵-۱۰۶.</ref>.


۴. '''خواندن دو رکعت به جای چهار رکعت''': دسته چهارم روایاتی است که طبق آنها، [[پیامبر]]{{صل}} نماز چهار رکعتی را دو رکعت خواند و بعد از [[اعتراض]] ذو‌الیدین یا ذو‌الشمالین با خواندن دو رکعت آن را تکمیل کرد. اکثر [[روایات]] اشاره به داستان ذو‌الیدین و گاهی با تعبیر ذو‌الشمالین دارد یا از سهو پیامبر{{صل}} پرسیده می‌شود. هم روایات مربوط به [[نماز صبح]] و هم آنچه مربوط به سلام‌دادن نماز در دو رکعت و اعتراض [[ذوالیدین]] است، در [[منابع اهل سنت]] آمده است. [[واقعیت]] این است اگر شخص بخواهد به تحلیل این روایات بپردازد، لازم است [[روایات اهل سنت]] و مشابهت آنها را با [[اخبار]] [[شیعه]] مورد توجه قرار دهد.
۴. '''خواندن دو رکعت به جای چهار رکعت''': دسته چهارم روایاتی است که طبق آنها، [[پیامبر]]{{صل}} نماز چهار رکعتی را دو رکعت خواند و بعد از [[اعتراض]] ذو‌الیدین یا ذو‌الشمالین با خواندن دو رکعت آن را تکمیل کرد. اکثر [[روایات]] اشاره به داستان ذو‌الیدین و گاهی با تعبیر ذو‌الشمالین دارد یا از سهو پیامبر{{صل}} پرسیده می‌شود. هم روایات مربوط به نماز صبح و هم آنچه مربوط به سلام‌دادن نماز در دو رکعت و اعتراض [[ذوالیدین]] است، در [[منابع اهل سنت]] آمده است. واقعیت این است اگر شخص بخواهد به تحلیل این روایات بپردازد، لازم است [[روایات اهل سنت]] و مشابهت آنها را با [[اخبار]] [[شیعه]] مورد توجه قرار دهد.
# [[روایت]] دیگر سعید أعرج از امام صادق{{ع}} که در [[کتاب کافی]] و [[من لا یحضره الفقیه]] و [[تهذیب الأحکام]] آمده، این‌گونه است که [[رسول خدا]]{{صل}} به [[اشتباه]]، در [[نماز]] چهار رکعتی در رکعت دوم آن [[سلام]] داد. سعید أعرج گوید: از [[امام صادق]]{{ع}} شنیدم که می‌گفت: رسول خدا{{صل}} نماز گزارد، در رکعت دوم سلام داد. کسی که پشت سر آن حضرت بود پرسید: ای [[پیامبر]]، آیا دربارۀ نماز چیزی اتفاق افتاده (و [[حکم]] جدیدی نازل شده است)؟ فرمود: مقصودت چیست؟ گفتند: دو رکعت خواندید. فرمود: ای [[ذوالیدین]] - و او [[ذوالشمالین]] هم خوانده می‌شد - چنین است؟ گفت: آری؛ حضرت بنای بر نماز گذاشت و چهار رکعت را تمام کرد<ref>{{متن حدیث|صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} ثُمَّ سَلَّمَ فِي رَكْعَتَيْنِ فَسَأَلَهُ مَنْ خَلْفَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ حَدَثَ فِي الصَّلَاةِ شَيْ‌ءٌ قَالَ وَ مَا ذَاكَ قَالُوا إِنَّمَا صَلَّيْتَ رَكْعَتَيْنِ فَقَالَ أَ كَذَاكَ يَا ذَا الْيَدَيْنِ وَ كَانَ يُدْعَى ذَا الشِّمَالَيْنِ فَقَالَ نَعَمْ فَبَنَى عَلَى صَلَاتِهِ فَأَتَمَّ الصَّلَاةَ أَرْبَعاً}}.</ref>. بعد امام صادق{{ع}} فرمود: «[[خداوند عزوجل]] کسی بود که آن حضرت را برای [[رحمت]] بر [[امت]] دچار [[فراموشی]] کرد. آیا نمی‌بینی اگر کسی چنین کاری انجام دهد، مورد [[سرزنش]] قرار گیرد و به او گفته می‌شود نمازش قبول نیست؛ بنابراین هر کس امروز دچار اشتباه شود می‌گوید: رسول خدا{{ع}} این [[سنت]] را بنا نهاد و این [[اسوه]] گردیده است و پیامبر{{صل}} به جهت سخن‌گفتن در بین نماز، دو [[سجده]] انجام داد»<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۳، ص۳۵۷؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۲، ص۳۴۵: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ هُوَ الَّذِي أَنْسَاهُ رَحْمَةً لِلْأُمَّةِ أَ لَا تَرَى لَوْ أَنَ رَجُلًا صَنَعَ هَذَا لَعُيِّرَ وَ قِيلَ مَا تُقْبَلُ صَلَاتُكَ فَمَنْ دَخَلَ عَلَيْهِ الْيَوْمَ ذَاكَ قَالَ قَدْ سَنَّ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} وَ صَارَتْ أُسْوَةً وَ سَجَدَ سَجْدَتَيْنِ لِمَكَانِ الْكَلَامِ}}.</ref>. در این [[روایت]] فراموشی حضرت از سوی [[خداوند]] دانسته شده است. این روایت را [[صدوق]] در من لا‌یحضره الفقیه به نقل از [[حسن بن محبوب]] از [[رباطی]] از سعید أعرج آورده و به نظر می‌رسد وی به تلخیص دو روایتی که از سعید أعرج نقل شده، پرداخته است؛ ازاین‌روی بعد از جریان [[نماز صبح]] می‌نویسد: {{متن حدیث|أَسْهَاهُ فِي صَلَاتِهِ‌}}: «او را [[خداوند]] در [[نماز]] دچار [[سهو]] کرد»<ref>شیخ صدوق، من ‎لایحضره ‎الفقیه، ج۱، ص۳۵۸: {{متن حدیث|أَسْهَاهُ فِي صَلَاتِهِ فَسَلَّمَ فِي رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ وَصَفَ مَا قَالَهُ ذُو الشِّمَالَيْنِ وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ بِهِ رَحْمَةً لِهَذِهِ الْأُمَّةِ لِئَلَّا يُعَيَّرَ الرَّجُلُ الْمُسْلِمُ إِذَا هُوَ نَامَ عَنْ صَلَاتِهِ أَوْ سَهَا فِيهَا فَيُقَالُ قَدْ أَصَابَ ذَلِكَ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}}}}.</ref>؛ سپس به تحلیل [[روایت]] پرداخته که نقل خواهد شد. [[فقه الرضا]] این اتفاق را در [[نماز ظهر]] دانسته است که [[ذوالیدین]] پرسید: «آیا به این [[فرمان]] داده شدی یا فراموش کردی؟» [[پیامبر]]{{صل}} از [[مردم]] پرسید، آنها هم سخن ذوالیدین را [[تصدیق]] کردند؛ آن‌گاه دو رکعت خواند و دو [[سجده]] سهو انجام داد<ref>فقه الرضا، ص۱۲۰: {{متن حدیث|‌إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} صَلَّى يَوْماً الظُّهْرَ فَسَلَّمَ فِي رَكْعَتَيْنِ فَقَالَ ذُو الْيَدَيْنِ يَا رَسُولَ اللَّهِ أُمِرْتَ بِتَقْصِيرِ الصَّلَاةِ أَمْ نَسِيتَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} لِلْقَوْمِ صَدَقَ ذُو الْيَدَيْنِ فَقَالُوا نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَمْ تُصَلِ إِلَّا رَكْعَتَيْنِ فَقَامَ فَصَلَّى إِلَيْهَا رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ سَلَّمَ وَ سَجَدَ سَجْدَتَيِ السَّهْوِ}}.</ref>. در دعائم الإسلام هم مشابه این خبر آمده که اشکال‌کننده ذوالیدین است<ref>قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۱۸۹.</ref> و اضافه [[کتاب کافی]] را ندارد که وی همان [[ذوالشمالین]] است. در این [[روایات معتبر]]، پرسش‌کننده ذوالیدین ذکر شده است.
# [[روایت]] دیگر سعید أعرج از امام صادق{{ع}} که در [[کتاب کافی]] و [[من لا یحضره الفقیه]] و [[تهذیب الأحکام]] آمده، این‌گونه است که [[رسول خدا]]{{صل}} به [[اشتباه]]، در [[نماز]] چهار رکعتی در رکعت دوم آن [[سلام]] داد. سعید أعرج گوید: از [[امام صادق]]{{ع}} شنیدم که می‌گفت: رسول خدا{{صل}} نماز گزارد، در رکعت دوم سلام داد. کسی که پشت سر آن حضرت بود پرسید: ای [[پیامبر]]، آیا دربارۀ نماز چیزی اتفاق افتاده (و [[حکم]] جدیدی نازل شده است)؟ فرمود: مقصودت چیست؟ گفتند: دو رکعت خواندید. فرمود: ای [[ذوالیدین]] - و او [[ذوالشمالین]] هم خوانده می‌شد - چنین است؟ گفت: آری؛ حضرت بنای بر نماز گذاشت و چهار رکعت را تمام کرد<ref>{{متن حدیث|صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} ثُمَّ سَلَّمَ فِي رَكْعَتَيْنِ فَسَأَلَهُ مَنْ خَلْفَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ حَدَثَ فِي الصَّلَاةِ شَيْ‌ءٌ قَالَ وَ مَا ذَاكَ قَالُوا إِنَّمَا صَلَّيْتَ رَكْعَتَيْنِ فَقَالَ أَ كَذَاكَ يَا ذَا الْيَدَيْنِ وَ كَانَ يُدْعَى ذَا الشِّمَالَيْنِ فَقَالَ نَعَمْ فَبَنَى عَلَى صَلَاتِهِ فَأَتَمَّ الصَّلَاةَ أَرْبَعاً}}.</ref>. بعد امام صادق{{ع}} فرمود: «[[خداوند عزوجل]] کسی بود که آن حضرت را برای [[رحمت]] بر [[امت]] دچار فراموشی کرد. آیا نمی‌بینی اگر کسی چنین کاری انجام دهد، مورد [[سرزنش]] قرار گیرد و به او گفته می‌شود نمازش قبول نیست؛ بنابراین هر کس امروز دچار اشتباه شود می‌گوید: رسول خدا{{ع}} این [[سنت]] را بنا نهاد و این [[اسوه]] گردیده است و پیامبر{{صل}} به جهت سخن‌گفتن در بین نماز، دو [[سجده]] انجام داد»<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۳، ص۳۵۷؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۲، ص۳۴۵: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ هُوَ الَّذِي أَنْسَاهُ رَحْمَةً لِلْأُمَّةِ أَ لَا تَرَى لَوْ أَنَ رَجُلًا صَنَعَ هَذَا لَعُيِّرَ وَ قِيلَ مَا تُقْبَلُ صَلَاتُكَ فَمَنْ دَخَلَ عَلَيْهِ الْيَوْمَ ذَاكَ قَالَ قَدْ سَنَّ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} وَ صَارَتْ أُسْوَةً وَ سَجَدَ سَجْدَتَيْنِ لِمَكَانِ الْكَلَامِ}}.</ref>. در این [[روایت]] فراموشی حضرت از سوی [[خداوند]] دانسته شده است. این روایت را [[صدوق]] در من لا‌یحضره الفقیه به نقل از [[حسن بن محبوب]] از [[رباطی]] از سعید أعرج آورده و به نظر می‌رسد وی به تلخیص دو روایتی که از سعید أعرج نقل شده، پرداخته است؛ ازاین‌روی بعد از جریان نماز صبح می‌نویسد: {{متن حدیث|أَسْهَاهُ فِي صَلَاتِهِ‌}}: «او را [[خداوند]] در [[نماز]] دچار [[سهو]] کرد»<ref>شیخ صدوق، من ‎لایحضره ‎الفقیه، ج۱، ص۳۵۸: {{متن حدیث|أَسْهَاهُ فِي صَلَاتِهِ فَسَلَّمَ فِي رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ وَصَفَ مَا قَالَهُ ذُو الشِّمَالَيْنِ وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ بِهِ رَحْمَةً لِهَذِهِ الْأُمَّةِ لِئَلَّا يُعَيَّرَ الرَّجُلُ الْمُسْلِمُ إِذَا هُوَ نَامَ عَنْ صَلَاتِهِ أَوْ سَهَا فِيهَا فَيُقَالُ قَدْ أَصَابَ ذَلِكَ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}}}}.</ref>؛ سپس به تحلیل [[روایت]] پرداخته که نقل خواهد شد. [[فقه الرضا]] این اتفاق را در نماز ظهر دانسته است که [[ذوالیدین]] پرسید: «آیا به این [[فرمان]] داده شدی یا فراموش کردی؟» [[پیامبر]]{{صل}} از [[مردم]] پرسید، آنها هم سخن ذوالیدین را [[تصدیق]] کردند؛ آن‌گاه دو رکعت خواند و دو [[سجده]] سهو انجام داد<ref>فقه الرضا، ص۱۲۰: {{متن حدیث|‌إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} صَلَّى يَوْماً الظُّهْرَ فَسَلَّمَ فِي رَكْعَتَيْنِ فَقَالَ ذُو الْيَدَيْنِ يَا رَسُولَ اللَّهِ أُمِرْتَ بِتَقْصِيرِ الصَّلَاةِ أَمْ نَسِيتَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} لِلْقَوْمِ صَدَقَ ذُو الْيَدَيْنِ فَقَالُوا نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَمْ تُصَلِ إِلَّا رَكْعَتَيْنِ فَقَامَ فَصَلَّى إِلَيْهَا رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ سَلَّمَ وَ سَجَدَ سَجْدَتَيِ السَّهْوِ}}.</ref>. در دعائم الإسلام هم مشابه این خبر آمده که اشکال‌کننده ذوالیدین است<ref>قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۱۸۹.</ref> و اضافه [[کتاب کافی]] را ندارد که وی همان [[ذوالشمالین]] است. در این [[روایات معتبر]]، پرسش‌کننده ذوالیدین ذکر شده است.
# روایت دیگری از [[عثمان بن عیسی]] از [[سماعة بن مهران]] از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده که در آن داستان ذوالشمالین آمده است. او به پیامبر{{صل}} پس از [[سلام]] در رکعت دوم می‌گوید: ای [[رسول خدا]]{{صل}}، آیا [[خدا]] چیزی درباره نماز نازل کرده است؟ حضرت می‌پرسد چگونه و چرا این را می‌گویی؟ ذوالشمالین پاسخ می‌دهد: دو رکعت خواندی! پیامبر{{صل}} پرسید همه این نظر را دارند؟ پاسخ دادند: آری. پیامبر با آنها نماز را (با خواندن دو رکعت) کامل کردند و دو سجده سهو به جای آوردند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۵۵: {{متن حدیث|فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} صَلَّى بِالنَّاسِ الظُّهْرَ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ سَهَا فَسَلَّمَ فَقَالَ لَهُ ذُو الشِّمَالَيْنِ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ نَزَلَ فِي الصَّلَاةِ شَيْ‌ءٌ فَقَالَ وَ مَا ذَاكَ قَالَ إِنَّمَا صَلَّيْتَ رَكْعَتَيْنِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} أَ تَقُولُونَ مِثْلَ قَوْلِهِ قَالُوا نَعَمْ فَقَامَ{{صل}} فَأَتَمَّ بِهِمُ الصَّلَاةَ وَ سَجَدَ بِهِمْ سَجْدَتَيِ السَّهْوِ}}.</ref>. این [[روایت]] را شیخ از زرعه از سماعه نقل کرده است<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۴۶؛ همو، الإستبصار، ج‌۱، ص۳۶۹.</ref>.
# روایت دیگری از [[عثمان بن عیسی]] از [[سماعة بن مهران]] از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده که در آن داستان ذوالشمالین آمده است. او به پیامبر{{صل}} پس از [[سلام]] در رکعت دوم می‌گوید: ای [[رسول خدا]]{{صل}}، آیا [[خدا]] چیزی درباره نماز نازل کرده است؟ حضرت می‌پرسد چگونه و چرا این را می‌گویی؟ ذوالشمالین پاسخ می‌دهد: دو رکعت خواندی! پیامبر{{صل}} پرسید همه این نظر را دارند؟ پاسخ دادند: آری. پیامبر با آنها نماز را (با خواندن دو رکعت) کامل کردند و دو سجده سهو به جای آوردند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۵۵: {{متن حدیث|فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} صَلَّى بِالنَّاسِ الظُّهْرَ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ سَهَا فَسَلَّمَ فَقَالَ لَهُ ذُو الشِّمَالَيْنِ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ نَزَلَ فِي الصَّلَاةِ شَيْ‌ءٌ فَقَالَ وَ مَا ذَاكَ قَالَ إِنَّمَا صَلَّيْتَ رَكْعَتَيْنِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} أَ تَقُولُونَ مِثْلَ قَوْلِهِ قَالُوا نَعَمْ فَقَامَ{{صل}} فَأَتَمَّ بِهِمُ الصَّلَاةَ وَ سَجَدَ بِهِمْ سَجْدَتَيِ السَّهْوِ}}.</ref>. این [[روایت]] را شیخ از زرعه از سماعه نقل کرده است<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۴۶؛ همو، الإستبصار، ج‌۱، ص۳۶۹.</ref>.
# [[حسن بن صدقه]] از [[موسی بن جعفر]]{{ع}}، راجع به سلام‌دادن [[رسول خدا]]{{صل}} در رکعت دوم می‌پرسد و حضرت پاسخ مثبت می‌دهد و می‌فرماید: {{متن حدیث|إِنَّمَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُفَقِّهَهُمْ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۳، ص۳۵۶؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۲، ص۳۴۵.</ref>: «[[خداوند]] فقط خواسته آنان را با [[احکام دینی]] آشنا کند».
# [[حسن بن صدقه]] از [[موسی بن جعفر]]{{ع}}، راجع به سلام‌دادن [[رسول خدا]]{{صل}} در رکعت دوم می‌پرسد و حضرت پاسخ مثبت می‌دهد و می‌فرماید: {{متن حدیث|إِنَّمَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُفَقِّهَهُمْ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۳، ص۳۵۶؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۲، ص۳۴۵.</ref>: «[[خداوند]] فقط خواسته آنان را با [[احکام دینی]] آشنا کند».
خط ۱۷۲: خط ۱۷۲:
از علمای [[سلف]] [[شیعه]] تنها کسی که این‌گونه اخبار را پذیرفته، [[شیخ صدوق]] و استادش [[محمد بن حسن بن ولید]] است که نظر آن دو مورد نقد دیگر علمای شیعه قرار گرفته است.
از علمای [[سلف]] [[شیعه]] تنها کسی که این‌گونه اخبار را پذیرفته، [[شیخ صدوق]] و استادش [[محمد بن حسن بن ولید]] است که نظر آن دو مورد نقد دیگر علمای شیعه قرار گرفته است.


الف) '''نظر [[صدوق]] و نقد آن توسط [[شهید]] اول''': شیخ صدوق در رد [[غلو]] و [[غالیان]]، [[سهوالنبی]] را جایز می‌داند و از آن تعبیر به «أسها» دارد؛ یعنی [[خداوند]] [[پیامبر]]{{صل}} را گرفتار چنین [[سهوی]] کرد تا [[الگو]] و [[اسوه]] برای دیگران باشد. در نقل [[کلینی]] تعبیر {{متن حدیث|أَنْسَاهُ اللَّهُ‌}} دارد؛ یعنی خداوند او را دچار [[فراموشی]] کرد. این [[استدلال]] در دو [[روایت]] سعید أعرج و روایت [[موسی بن جعفر]]{{ع}} نقل و گفته شده که [[هدف]] آشنایی [[مسلمانان]] با [[احکام دینی]] بوده است و این با [[تبلیغ]] در [[رسالت]] تفاوت دارد.
الف) '''نظر [[صدوق]] و نقد آن توسط [[شهید]] اول''': شیخ صدوق در رد [[غلو]] و [[غالیان]]، [[سهوالنبی]] را جایز می‌داند و از آن تعبیر به «أسها» دارد؛ یعنی [[خداوند]] [[پیامبر]]{{صل}} را گرفتار چنین [[سهوی]] کرد تا [[الگو]] و [[اسوه]] برای دیگران باشد. در نقل [[کلینی]] تعبیر {{متن حدیث|أَنْسَاهُ اللَّهُ‌}} دارد؛ یعنی خداوند او را دچار فراموشی کرد. این [[استدلال]] در دو [[روایت]] سعید أعرج و روایت [[موسی بن جعفر]]{{ع}} نقل و گفته شده که [[هدف]] آشنایی [[مسلمانان]] با [[احکام دینی]] بوده است و این با [[تبلیغ]] در [[رسالت]] تفاوت دارد.
شهید اول پس از [[نقل روایت]] [[زراره]] درباره [[نماز صبح]] پیامبر{{صل}} می‌نویسد: از این [[حدیث]] نکاتی استفاده می‌شود؛ یکی اینکه خداوند پیامبرش را دچار [[خواب]] کرد تا امتش را بیاموزد تا برخی افراد [[امت]] بر برخی ایراد نگیرند؛ بعد می‌افزاید: {{عربی|و لم أقف على راد لهذا الخبر من حيث توهم القدح في العصمة به}}<ref>شهید اول، ذکری الشیعة فی أحکام الشریعه، ج‌۲، ص۴۲۲‌-‌۴۲۳.</ref>: من چیزی در رد این خبر از جهت [[شبهه]] در [[عصمت]] ندیده‌ام». معنای سخن شهید این است که این‌گونه مسائل با عصمت منافات ندارد. شهید با اشاره به حدیث [[ذوالیدین]] که در منابع [[عامه]] آمده بیان می‌کند: «اصل این خبر نزد ما ممنوع است»<ref>شهید اول، غایة المراد فی شرح نکت الإرشاد، ج‌۴، ص۲۰: {{عربی|و أصله عندنا ممنوع...}}.</ref> و در القواعد و الفوائد با اشاره به سخن صدوق می‌نویسد: «این نزد باقی [[اصحاب]] ثابت نشده است»<ref>شهید اول، القواعد و الفوائد، ج‌۱، ص۱۴۰: {{عربی|و لم يثبت عند باقي الأصحاب...}}.</ref>؛ یعنی فقط صدوق آن را پذیرفته است. در ذکری بیان می‌کند که خبر [[ذوالیدین]] بین [[امامیه]] متروک است؛ زیرا [[دلیل عقلی]] بر [[عصمت پیامبر]]{{صل}} از [[سهو]] اقامه شده است و بر این، جز [[ابن‌بابویه]] و استادش [[محمد بن حسن بن ولید]] [[اصرار]] نکرده‌اند<ref>شهید اول، ذکری الشیعه، ج‌۴، ص۱۰: {{عربی|و هو متروك بين الإمامية، لقيام الدليل العقلي على عصمة النبي{{صل}} عن السهو و لم يصر إلى ذلك غير ابن بابويه، رحمة اللّه و نقل عن شيخه محمد بن الحسن بن الوليد}}.</ref>. اینها نشان می‌دهد [[شهید]] اول نیز مخالف [[سهوالنبی]] بوده است. [[فیض کاشانی]] پس از نقل این خبر به فوایدی که شهید برای آن ذکر کرده، اشاره کرده است؛ از جمله عیب‌نگرفتن، [[امت]] بر یکدیگر<ref>محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۸، ص۱۰۲۲.</ref>.
شهید اول پس از [[نقل روایت]] [[زراره]] درباره نماز صبح پیامبر{{صل}} می‌نویسد: از این [[حدیث]] نکاتی استفاده می‌شود؛ یکی اینکه خداوند پیامبرش را دچار [[خواب]] کرد تا امتش را بیاموزد تا برخی افراد [[امت]] بر برخی ایراد نگیرند؛ بعد می‌افزاید: {{عربی|و لم أقف على راد لهذا الخبر من حيث توهم القدح في العصمة به}}<ref>شهید اول، ذکری الشیعة فی أحکام الشریعه، ج‌۲، ص۴۲۲‌-‌۴۲۳.</ref>: من چیزی در رد این خبر از جهت [[شبهه]] در [[عصمت]] ندیده‌ام». معنای سخن شهید این است که این‌گونه مسائل با عصمت منافات ندارد. شهید با اشاره به حدیث [[ذوالیدین]] که در منابع [[عامه]] آمده بیان می‌کند: «اصل این خبر نزد ما ممنوع است»<ref>شهید اول، غایة المراد فی شرح نکت الإرشاد، ج‌۴، ص۲۰: {{عربی|و أصله عندنا ممنوع...}}.</ref> و در القواعد و الفوائد با اشاره به سخن صدوق می‌نویسد: «این نزد باقی [[اصحاب]] ثابت نشده است»<ref>شهید اول، القواعد و الفوائد، ج‌۱، ص۱۴۰: {{عربی|و لم يثبت عند باقي الأصحاب...}}.</ref>؛ یعنی فقط صدوق آن را پذیرفته است. در ذکری بیان می‌کند که خبر [[ذوالیدین]] بین [[امامیه]] متروک است؛ زیرا [[دلیل عقلی]] بر [[عصمت پیامبر]]{{صل}} از [[سهو]] اقامه شده است و بر این، جز [[ابن‌بابویه]] و استادش [[محمد بن حسن بن ولید]] [[اصرار]] نکرده‌اند<ref>شهید اول، ذکری الشیعه، ج‌۴، ص۱۰: {{عربی|و هو متروك بين الإمامية، لقيام الدليل العقلي على عصمة النبي{{صل}} عن السهو و لم يصر إلى ذلك غير ابن بابويه، رحمة اللّه و نقل عن شيخه محمد بن الحسن بن الوليد}}.</ref>. اینها نشان می‌دهد [[شهید]] اول نیز مخالف [[سهوالنبی]] بوده است. [[فیض کاشانی]] پس از نقل این خبر به فوایدی که شهید برای آن ذکر کرده، اشاره کرده است؛ از جمله عیب‌نگرفتن، [[امت]] بر یکدیگر<ref>محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۸، ص۱۰۲۲.</ref>.


ب) '''نقد [[شیخ مفید]] بر [[شیخ صدوق]]''': شیخ مفید در تصحیح إعتقادات الإمامیه نظر شیخ صدوق را رد می‌کند و آن را خلاف [[عصمت]] می‌داند. او به نقد دیدگاه‌های [[صدوق]] می‌پردازد<ref>شیخ مفید، تصحیح إعتقادات الإمامیه؛ ص۱۳۵.</ref>. مفید در رساله عدم سهوالنبی که در پاسخ به سخن شیخ صدوق نوشته، درباره خبری که دو رکعت اضافه کرد و [[سجده]] سهو به جای آورد می‌نویسد: «[[حدیثی]] که ناصبه و مقلدان از [[شیعه]] نقل کرده‌اند... از [[اخبار]] [[آحاد]] است که موجب [[علم]] و عمل نمی‌شود؛ درحالی‌که [[خداوند]] پیامبرش را از عمل به [[گمان]] در [[دین]] [[نهی]] کرده است و از سخن بدون علم و [[یقین]]»<ref>شیخ مفید، عدم سهو النبی (المصنفات)؛ (ج۱۰)، ص۲۰-۲۱.</ref> و در ادامه به نکات دیگری اشاره می‌کند که اگر ما چنین [[سهوی]] برای [[پیامبر]]{{صل}} قایل باشیم، می‌توان در [[تبلیغ احکام]] بر سهو حضرت [[استدلال]] کرد و این با عصمت ایشان سازگار نیست. نکته دیگری که مفید بیان کرده، درباره محتوای [[روایات]] است که این روایات را مختلف و آشفته می‌داند که قابل [[اعتماد]] نیست؛ ایشان به نقد دیگر روایات هم می‌پردازد و نیز آنچه [[عامه]] درباره پیامبر{{صل}} نقل کرده‌اند.
ب) '''نقد [[شیخ مفید]] بر [[شیخ صدوق]]''': شیخ مفید در تصحیح إعتقادات الإمامیه نظر شیخ صدوق را رد می‌کند و آن را خلاف [[عصمت]] می‌داند. او به نقد دیدگاه‌های [[صدوق]] می‌پردازد<ref>شیخ مفید، تصحیح إعتقادات الإمامیه؛ ص۱۳۵.</ref>. مفید در رساله عدم سهوالنبی که در پاسخ به سخن شیخ صدوق نوشته، درباره خبری که دو رکعت اضافه کرد و [[سجده]] سهو به جای آورد می‌نویسد: «[[حدیثی]] که ناصبه و مقلدان از [[شیعه]] نقل کرده‌اند... از [[اخبار]] [[آحاد]] است که موجب [[علم]] و عمل نمی‌شود؛ درحالی‌که [[خداوند]] پیامبرش را از عمل به [[گمان]] در [[دین]] [[نهی]] کرده است و از سخن بدون علم و [[یقین]]»<ref>شیخ مفید، عدم سهو النبی (المصنفات)؛ (ج۱۰)، ص۲۰-۲۱.</ref> و در ادامه به نکات دیگری اشاره می‌کند که اگر ما چنین [[سهوی]] برای [[پیامبر]]{{صل}} قایل باشیم، می‌توان در [[تبلیغ احکام]] بر سهو حضرت [[استدلال]] کرد و این با عصمت ایشان سازگار نیست. نکته دیگری که مفید بیان کرده، درباره محتوای [[روایات]] است که این روایات را مختلف و آشفته می‌داند که قابل [[اعتماد]] نیست؛ ایشان به نقد دیگر روایات هم می‌پردازد و نیز آنچه [[عامه]] درباره پیامبر{{صل}} نقل کرده‌اند.
۱۱۲٬۸۶۰

ویرایش