آداب جهاد در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۴۴: خط ۴۴:


== توصیه‌های خاص [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در آستانه [[جهاد]] ==
== توصیه‌های خاص [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در آستانه [[جهاد]] ==
امیرالمؤمنین{{ع}} هنگام حضور در [[نبرد]] افراد را به نکاتی توصیه می‌کرد. ایشان اول از اهمیت [[نماز]] [[سخن]] می‌گفت، بعد از اهمیت [[زکات]] و سپس از اهمیت [[جهاد در راه خدا]]. ایشان دراین‌باره می‌فرمود: [[متعهد]] و مقید به نماز باشید و زیاد آن را انجام دهید و به آن [[تقرب]] بجویید؛ زیرا آن «بر [[مؤمنان]] در وقت خاصی نوشته شده است»<ref>{{متن قرآن|فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا}} «و چون نماز را به پایان بردید خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد کنید و چون آرام یافتید نماز را برپا دارید که نماز بر مؤمنان فریضه‌ای است که زمان معیّن دارد» سوره نساء، آیه ۱۰۳.</ref> و این را [[کفار]] می‌دانستند؛ وقتی از آنان پرسیده شد: «چه چیز شما را به [[جهنم]] آورده، گفتند: ما از [[نمازگزاران]] نبودیم»...<ref>{{متن قرآن|مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ}} «چه شما را به دوزخ درآورد؟ * گویند: ما از نمازگزاران نبودیم» سوره مدثر، آیه ۴۲-۴۳.</ref>. به‌درستی که زکات با نماز هر دو برای تقرب [[اهل]] [[اسلام]] بر اهل اسلام قرارد داده شده است. هر کس از روی رضایتِ نفس آن را بپردازد و [[امید]] [[پاداش]] [[برتر]] داشته باشد، [[جاهل]] به [[سنت]] است.... سپس [[ترس]] و [[خوف]] از [[جهادی]] با کسی که شایسته است با او جهاد شود و [[همراهی]] با [[گمراهی]]، گمراهی در [[دین]] و ازدست‌دادن [[دنیا]] با [[ذلت]] و [[خواری]] است و با [[فرار از جهاد]] در هنگام نبرد، (شخص) مستوجب [[آتش]] می‌شود<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۳۶: {{متن حدیث|تَعَاهَدُوا الصَّلَاةَ وَ حَافِظُوا عَلَيْهَا وَ اسْتَكْثِرُوا مِنْهَا وَ تَقَرَّبُوا بِهَا فَإِنَّهَا كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتاباً مَوْقُوتاً وَ قَدْ عَلِمَ ذَلِكَ الْكُفَّارُ حِينَ سُئِلُوا ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ ثُمَّ إِنَّ الزَّكَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلَاةِ قُرْبَاناً لِأَهْلِ الْإِسْلَامِ عَلَى أَهْلِ الْإِسْلَامِ وَ مَنْ لَمْ يُعْطِهَا طَيِّبَ النَّفْسِ بِهَا يَرْجُو بِهَا مِنَ الثَّمَنِ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهَا فَإِنَّهُ جَاهِلٌ بِالسُّنَّةِ مَغْبُونُ الْأَجْرِ ضَالُّ الْعُمُرِ طَوِيلُ النَّدَمِ بِتَرْكِ أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الرَّغْبَةِ عَمَّا عَلَيْهِ صَالِحُو عِبَادِ اللَّهِ... ثُمَّ إِنَّ الرُّعْبَ وَ الْخَوْفَ مِنْ جِهَادِ الْمُسْتَحِقِ لِلْجِهَادِ وَ الْمُتَوَازِرِينَ عَلَى الضَّلَالِ ضَلَالٌ فِي الدِّينِ وَ سَلْبٌ لِلدُّنْيَا مَعَ الذُّلِّ وَ الصَّغَارِ وَ فِيهِ اسْتِيجَابُ النَّارِ بِالْفِرَارِ مِنَ الزَّحْفِ عِنْدَ حَضْرَةِ الْقِتَالِ...}}.</ref>.
امیرالمؤمنین{{ع}} هنگام حضور در [[نبرد]] افراد را به نکاتی توصیه می‌کرد. ایشان اول از اهمیت [[نماز]] [[سخن]] می‌گفت، بعد از اهمیت [[زکات]] و سپس از اهمیت [[جهاد در راه خدا]]. ایشان دراین‌باره می‌فرمود: [[متعهد]] و مقید به نماز باشید و زیاد آن را انجام دهید و به آن [[تقرب]] بجویید؛ زیرا آن «بر [[مؤمنان]] در وقت خاصی نوشته شده است»<ref>{{متن قرآن|فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا}} «و چون نماز را به پایان بردید خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد کنید و چون آرام یافتید نماز را برپا دارید که نماز بر مؤمنان فریضه‌ای است که زمان معیّن دارد» سوره نساء، آیه ۱۰۳.</ref> و این را [[کفار]] می‌دانستند؛ وقتی از آنان پرسیده شد: «چه چیز شما را به [[جهنم]] آورده، گفتند: ما از [[نمازگزاران]] نبودیم...»<ref>{{متن قرآن|مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ}} «چه شما را به دوزخ درآورد؟ * گویند: ما از نمازگزاران نبودیم» سوره مدثر، آیه ۴۲-۴۳.</ref>. به‌درستی که زکات با نماز هر دو برای تقرب [[اهل]] [[اسلام]] بر اهل اسلام قرارد داده شده است. هر کس از روی رضایتِ نفس آن را بپردازد و [[امید]] [[پاداش]] [[برتر]] داشته باشد، [[جاهل]] به [[سنت]] است.... سپس [[ترس]] و [[خوف]] از [[جهادی]] با کسی که شایسته است با او جهاد شود و [[همراهی]] با [[گمراهی]]، گمراهی در [[دین]] و ازدست‌دادن [[دنیا]] با [[ذلت]] و [[خواری]] است و با [[فرار از جهاد]] در هنگام نبرد، (شخص) مستوجب [[آتش]] می‌شود<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۳۶: {{متن حدیث|تَعَاهَدُوا الصَّلَاةَ وَ حَافِظُوا عَلَيْهَا وَ اسْتَكْثِرُوا مِنْهَا وَ تَقَرَّبُوا بِهَا فَإِنَّهَا كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتاباً مَوْقُوتاً وَ قَدْ عَلِمَ ذَلِكَ الْكُفَّارُ حِينَ سُئِلُوا ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ ثُمَّ إِنَّ الزَّكَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلَاةِ قُرْبَاناً لِأَهْلِ الْإِسْلَامِ عَلَى أَهْلِ الْإِسْلَامِ وَ مَنْ لَمْ يُعْطِهَا طَيِّبَ النَّفْسِ بِهَا يَرْجُو بِهَا مِنَ الثَّمَنِ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهَا فَإِنَّهُ جَاهِلٌ بِالسُّنَّةِ مَغْبُونُ الْأَجْرِ ضَالُّ الْعُمُرِ طَوِيلُ النَّدَمِ بِتَرْكِ أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الرَّغْبَةِ عَمَّا عَلَيْهِ صَالِحُو عِبَادِ اللَّهِ... ثُمَّ إِنَّ الرُّعْبَ وَ الْخَوْفَ مِنْ جِهَادِ الْمُسْتَحِقِ لِلْجِهَادِ وَ الْمُتَوَازِرِينَ عَلَى الضَّلَالِ ضَلَالٌ فِي الدِّينِ وَ سَلْبٌ لِلدُّنْيَا مَعَ الذُّلِّ وَ الصَّغَارِ وَ فِيهِ اسْتِيجَابُ النَّارِ بِالْفِرَارِ مِنَ الزَّحْفِ عِنْدَ حَضْرَةِ الْقِتَالِ...}}.</ref>.


'''دعای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} قبل از [[نبرد]]''': [[امام علی]]{{ع}} وقتی می‌خواست [[جنگ]] کند، [[دست]] به [[دعا]] می‌شد. به بخشی از آن [[دعاها]] اشاره می‌کنیم. این دعای حضرت نشان می‌دهد که ایشان در [[جهاد]] خود، جز رضای [[حق]] را در نظر نمی‌گرفت و کشتن را برای [[خداوند]] انجام می‌داد و آرزوی شهادت داشت: بارالها، تو راهی از راه‌هایت را بیان کردی که در آن [[رضایت]] توست و دوستانت را به آن [[تشویق]] کردی و آن را شریف‌ترین راهت از جهت [[ثواب]] قرار دادی و گرامی‌ترین آنان از جهت فرجام و دوست‌داشتنی‌ترین روش؛ سپس از [[مؤمنان]] خریدی [[جان]] و [[مال]] آنان را به اینکه برای آنان [[بهشت]] باشد؛ در [[راه خدا]] [[جهاد]] کنند؛ پس بکشند و کشته شوند. این وعده‌ای حق از جانب توست؛ پس مرا از جمله کسانی قرار ده که جانش را به تو فروخته، سپس برابر معامله خود عمل کرده است. کسی که [[بیعت]] کرده با تو بدون اینکه آن را بشکند یا [[عهد]] خود را نقض نماید یا تبدیل کند؛ بلکه پاسخ داده به [[محبت]] و [[دوستی]] تو و به تو [[تقرب]] جسته است؛ پس آن را پایان عمل من قرار ده و نابودی عمرم را در آن قرار ده<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۴۶: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعْلَمْتَ سَبِيلًا مِنْ سُبُلِكَ جَعَلْتَ فِيهِ رِضَاكَ وَ نَدَبْتَ إِلَيْهِ أَوْلِيَاءَكَ وَ جَعَلْتَهُ أَشْرَفَ سُبُلِكَ عِنْدَكَ ثَوَاباً وَ أَكْرَمَهَا لَدَيْكَ مَآباً وَ أَحَبَّهَا إِلَيْكَ مَسْلَكاً ثُمَّ اشْتَرَيْتَ فِيهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْكَ حَقّاً فَاجْعَلْنِي مِمَّنْ اشْتَرَى فِيهِ مِنْكَ نَفْسَهُ ثُمَّ وَفَى لَكَ بِبَيْعِهِ الَّذِي بَايَعَكَ عَلَيْهِ غَيْرَ نَاكِثٍ وَ لَا نَاقِضٍ عَهْداً وَ لَا مُبَدِّلًا تَبْدِيلًا بَلِ اسْتِيجَاباً لِمَحَبَّتِكَ وَ تَقَرُّباً بِهِ إِلَيْكَ فَاجْعَلْهُ خَاتِمَةَ عَمَلِي وَ صَيِّرْ فِيهِ فَنَاءَ عُمُرِي...}}.</ref>.
'''دعای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} قبل از [[نبرد]]''': [[امام علی]]{{ع}} وقتی می‌خواست [[جنگ]] کند، [[دست]] به [[دعا]] می‌شد. به بخشی از آن [[دعاها]] اشاره می‌کنیم. این دعای حضرت نشان می‌دهد که ایشان در [[جهاد]] خود، جز رضای [[حق]] را در نظر نمی‌گرفت و کشتن را برای [[خداوند]] انجام می‌داد و آرزوی شهادت داشت: بارالها، تو راهی از راه‌هایت را بیان کردی که در آن [[رضایت]] توست و دوستانت را به آن [[تشویق]] کردی و آن را شریف‌ترین راهت از جهت [[ثواب]] قرار دادی و گرامی‌ترین آنان از جهت فرجام و دوست‌داشتنی‌ترین روش؛ سپس از [[مؤمنان]] خریدی [[جان]] و [[مال]] آنان را به اینکه برای آنان [[بهشت]] باشد؛ در [[راه خدا]] [[جهاد]] کنند؛ پس بکشند و کشته شوند. این وعده‌ای حق از جانب توست؛ پس مرا از جمله کسانی قرار ده که جانش را به تو فروخته، سپس برابر معامله خود عمل کرده است. کسی که [[بیعت]] کرده با تو بدون اینکه آن را بشکند یا [[عهد]] خود را نقض نماید یا تبدیل کند؛ بلکه پاسخ داده به [[محبت]] و [[دوستی]] تو و به تو [[تقرب]] جسته است؛ پس آن را پایان عمل من قرار ده و نابودی عمرم را در آن قرار ده<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۴۶: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعْلَمْتَ سَبِيلًا مِنْ سُبُلِكَ جَعَلْتَ فِيهِ رِضَاكَ وَ نَدَبْتَ إِلَيْهِ أَوْلِيَاءَكَ وَ جَعَلْتَهُ أَشْرَفَ سُبُلِكَ عِنْدَكَ ثَوَاباً وَ أَكْرَمَهَا لَدَيْكَ مَآباً وَ أَحَبَّهَا إِلَيْكَ مَسْلَكاً ثُمَّ اشْتَرَيْتَ فِيهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْكَ حَقّاً فَاجْعَلْنِي مِمَّنْ اشْتَرَى فِيهِ مِنْكَ نَفْسَهُ ثُمَّ وَفَى لَكَ بِبَيْعِهِ الَّذِي بَايَعَكَ عَلَيْهِ غَيْرَ نَاكِثٍ وَ لَا نَاقِضٍ عَهْداً وَ لَا مُبَدِّلًا تَبْدِيلًا بَلِ اسْتِيجَاباً لِمَحَبَّتِكَ وَ تَقَرُّباً بِهِ إِلَيْكَ فَاجْعَلْهُ خَاتِمَةَ عَمَلِي وَ صَيِّرْ فِيهِ فَنَاءَ عُمُرِي...}}.</ref>.
خط ۶۴: خط ۶۴:
به نظر می‌رسد، این سخن پیامبر{{صل}} مربوط به زمانی است که [[نُعیم بن مسعود]] [[مسلمان]] شده بود و [[کفار]] [[قریش]] و [[یهود]] [[مدینه]] از [[اسلام]] وی آگاه نبودند. نعیم نزد پیامبر{{صل}} آمد و پیشنهاد کرد اگر [[اجازه]] دهد می‌تواند بین کفار قریش و یهود بنی‌‌‌‌‌‌‌قریظه که در آستانه [[اتحاد]] با هم و [[نبرد]] متحدانه ضد [[مسلمانان]] بودند، [[اختلاف]] ایجاد کند. پیامبر{{صل}} پذیرفت. نعیم گفت: ممکن است [[دروغ]] بگویم<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص‌۱۸۱.</ref>. ظاهراً در چنین موقعیتی [[پیامبر]]{{صل}} فرموده: «[[جنگ]] [[خدعه]] و [[فریب]] است» و [[دروغ]] در [[نبرد]] برای [[شکست]] و فریب [[دشمن]] اشکال ندارد. [[قرب]] الإسناد سخن حضرت را با اضافاتی نقل کرده و آن را مربوط به [[همکاری]] [[ابوسفیان]] با بنی‌‌‌‌‌‌‌قریظه دانسته است<ref>ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۱۳۳.</ref> و قاضی نعمان بعد از این، نقل می‌کند: پیامبر{{صل}} به [[نعیم بن مسعود]] که سه [[روز]] قبل از نبرد خندق [[ایمان]] آورده بود، [[اجازه]] داد هرگونه که می‌خواهد سخن بگوید و افراد قبیله‌اش از [[غطفان]] را از [[مسلمانان]] باز بدارد و افزود: «نبرد فریب است»<ref>قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج۱، ص۲۹۷: {{عربی|و لكن انصرف إلى قومك و اخذلهم عنّا ما استطعت فإنّ الحربَ خُدعة}}.</ref>.
به نظر می‌رسد، این سخن پیامبر{{صل}} مربوط به زمانی است که [[نُعیم بن مسعود]] [[مسلمان]] شده بود و [[کفار]] [[قریش]] و [[یهود]] [[مدینه]] از [[اسلام]] وی آگاه نبودند. نعیم نزد پیامبر{{صل}} آمد و پیشنهاد کرد اگر [[اجازه]] دهد می‌تواند بین کفار قریش و یهود بنی‌‌‌‌‌‌‌قریظه که در آستانه [[اتحاد]] با هم و [[نبرد]] متحدانه ضد [[مسلمانان]] بودند، [[اختلاف]] ایجاد کند. پیامبر{{صل}} پذیرفت. نعیم گفت: ممکن است [[دروغ]] بگویم<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص‌۱۸۱.</ref>. ظاهراً در چنین موقعیتی [[پیامبر]]{{صل}} فرموده: «[[جنگ]] [[خدعه]] و [[فریب]] است» و [[دروغ]] در [[نبرد]] برای [[شکست]] و فریب [[دشمن]] اشکال ندارد. [[قرب]] الإسناد سخن حضرت را با اضافاتی نقل کرده و آن را مربوط به [[همکاری]] [[ابوسفیان]] با بنی‌‌‌‌‌‌‌قریظه دانسته است<ref>ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۱۳۳.</ref> و قاضی نعمان بعد از این، نقل می‌کند: پیامبر{{صل}} به [[نعیم بن مسعود]] که سه [[روز]] قبل از نبرد خندق [[ایمان]] آورده بود، [[اجازه]] داد هرگونه که می‌خواهد سخن بگوید و افراد قبیله‌اش از [[غطفان]] را از [[مسلمانان]] باز بدارد و افزود: «نبرد فریب است»<ref>قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج۱، ص۲۹۷: {{عربی|و لكن انصرف إلى قومك و اخذلهم عنّا ما استطعت فإنّ الحربَ خُدعة}}.</ref>.


'''پذیرش [[تعهد]] کوچک‌ترین افراد''': ازآنجاکه [[هدف]] [[اسلام]] [[دعوت]] افراد به اسلام و [[حق]] و [[رهایی]] از [[شرک]] و [[بت‌پرستی]] است نه کشتن [[مردم]]، اگر برده‌ای به یکی از [[کافران]] یا جنگجویانِ دشمن [[پناه]] دهد، اسلام و مسلمانان[[احترام]] به تعهد وی را لازم دانسته‌اند و لازم است [[حاکم]] و [[فرمانده]] [[جنگ]] این تعهد را بپذیرد و چنین فردی کشته نمی‌شود.
'''پذیرش [[تعهد]] کوچک‌ترین افراد''': ازآنجاکه [[هدف]] [[اسلام]] [[دعوت]] افراد به اسلام و [[حق]] و [[رهایی]] از [[شرک]] و [[بت‌پرستی]] است نه کشتن [[مردم]]، اگر برده‌ای به یکی از [[کافران]] یا جنگجویانِ دشمن پناه دهد، اسلام و مسلمانان[[احترام]] به تعهد وی را لازم دانسته‌اند و لازم است [[حاکم]] و فرمانده [[جنگ]] این تعهد را بپذیرد و چنین فردی کشته نمی‌شود.


[[سکونی]] از [[امام صادق]]{{ع}} می‌پرسد: معنای [[سخن پیامبر]]{{صل}} چیست که فرمود: «سعی در انجام تعهد کمترین آنان می‌شود»؟ فرمود: اگر سپاهی از مسلمانان گروهی از [[مشرکان]] را محاصره نمایند و مردی اعلام کند به من [[امان]] دهید تا با [[رئیس]] شما دیدار کنم و با او مناظره نمایم، پس یکی از افراد [[مسلمان]] که دارای کمترین موقعیت اجتماعی است. به وی امان بدهد، بر مهم‌ترین مقام نظامی است که امان وی را بپذیرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۰؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۴۰.</ref>.
[[سکونی]] از [[امام صادق]]{{ع}} می‌پرسد: معنای سخن پیامبر{{صل}} چیست که فرمود: «سعی در انجام تعهد کمترین آنان می‌شود»؟ فرمود: اگر سپاهی از مسلمانان گروهی از [[مشرکان]] را محاصره نمایند و مردی اعلام کند به من [[امان]] دهید تا با [[رئیس]] شما دیدار کنم و با او مناظره نمایم، پس یکی از افراد [[مسلمان]] که دارای کمترین موقعیت اجتماعی است. به وی امان بدهد، بر مهم‌ترین مقام نظامی است که امان وی را بپذیرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۰؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۴۰.</ref>.


این خبر اهتمام به امان‌دادن به افراد را می‌رساند و کشتن کسی که به او امان داده شده، در [[شرع]] [[نیرنگ]] و [[زشت]] شمرده شده است. در این [[حدیث]] از معنای خبر مشهور [[نبوی]] می‌پرسد که در کافی به عنوان بخشی از [[خطبه]] [[رسول خدا]]{{صل}} در مسجد خیف نقل شده که فرمود: {{متن حدیث|‌الْمُؤْمِنُونَ [الْمُسْلِمُونَ‌]<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۳؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۷۸ و ج۲، ص۴۰۴؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۳۱: {{متن حدیث|الْمُسْلِمُونَ إِخْوَةٌ تَتَكَافَأُ دِمَاؤُهُمْ وَ يَسْعَى بِذِمَّتِهِمْ أَدْنَاهُمْ‌}}.</ref> إِخْوَةٌ تَتَكَافَأُ دِمَاؤُهُمْ وَ هُمْ يَدٌ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ يَسْعَى بِذِمَّتِهِمْ أَدْنَاهُمْ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۴؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۷۳.</ref>: «[[مؤمنان]] [[مسلمانان]] [[برادر]] هستند؛ [[خون]] آنان مانند هم است و آنان یک دست بر ضد دیگران هستند. سعی در انجام [[تعهد]] کمترین آنان می‌شود».
این خبر اهتمام به امان‌دادن به افراد را می‌رساند و کشتن کسی که به او امان داده شده، در [[شرع]] [[نیرنگ]] و [[زشت]] شمرده شده است. در این [[حدیث]] از معنای خبر مشهور [[نبوی]] می‌پرسد که در کافی به عنوان بخشی از [[خطبه]] [[رسول خدا]]{{صل}} در مسجد خیف نقل شده که فرمود: {{متن حدیث|‌الْمُؤْمِنُونَ [الْمُسْلِمُونَ‌]<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۳؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۷۸ و ج۲، ص۴۰۴؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۳۱: {{متن حدیث|الْمُسْلِمُونَ إِخْوَةٌ تَتَكَافَأُ دِمَاؤُهُمْ وَ يَسْعَى بِذِمَّتِهِمْ أَدْنَاهُمْ‌}}.</ref> إِخْوَةٌ تَتَكَافَأُ دِمَاؤُهُمْ وَ هُمْ يَدٌ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ يَسْعَى بِذِمَّتِهِمْ أَدْنَاهُمْ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۴؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۷۳.</ref>: «[[مؤمنان]] [[مسلمانان]] [[برادر]] هستند؛ [[خون]] آنان مانند هم است و آنان یک دست بر ضد دیگران هستند. سعی در انجام [[تعهد]] کمترین آنان می‌شود».
خط ۷۶: خط ۷۶:
سپس این [[آیه]] را خواند: {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا * ذَلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ عَلِيمًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند * این بخشش از سوی خداوند است و خداوند به دانایی بسنده است» سوره نساء، آیه ۶۹-۷۰.</ref><ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۱، ص‌۴۵۰‌.</ref>؛ در نتیجه هفت نفر [[برترین]] [[خلق]] عبارت‌اند از: [[محمد]] [[رسول خدا]]{{صل}}، علی{{ع}} [[وصی پیامبر]]، حمزۀ [[سیدالشهداء]]، [[جعفر طیار]]، حسن و [[حسین و مهدی]]{{عم}}.
سپس این [[آیه]] را خواند: {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا * ذَلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ عَلِيمًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند * این بخشش از سوی خداوند است و خداوند به دانایی بسنده است» سوره نساء، آیه ۶۹-۷۰.</ref><ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۱، ص‌۴۵۰‌.</ref>؛ در نتیجه هفت نفر [[برترین]] [[خلق]] عبارت‌اند از: [[محمد]] [[رسول خدا]]{{صل}}، علی{{ع}} [[وصی پیامبر]]، حمزۀ [[سیدالشهداء]]، [[جعفر طیار]]، حسن و [[حسین و مهدی]]{{عم}}.


[[برتری]] [[پنج تن]] از آنان به جهت موقعیتی است که نزد [[خداوند]] داشتند؛ ولی موقعیت [[حمزه]] و جعفر به جهت [[نبرد]] و [[شهادت]] آن دو می‌باشد. در [[روایات]] از این دو نیز و تلاششان به بزرگی یاد شده است. [[امام صادق]]{{ع}} درباره جعفر می‌فرماید: در [[روز]] [[جنگ مؤته]] جعفر سوار اسب بود. در هنگام روبروشدن با [[دشمن]] از اسب پایین آمد و آن را با [[شمشیر]] پی کرد و به نبرد ادامه داد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۴۹.</ref>. گویا وی [[مهارت]] لازم را در نبرد سواره نداشته یا به علت [[اشتیاق]] به شهادت این‌گونه عمل کرده است. جعفر جنگید و بعد نفر به نفر به شهادت رسیدند؛ او نفر دهم بود<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۲، ص‌۵۴‌.</ref>.
[[برتری]] [[پنج تن]] از آنان به جهت موقعیتی است که نزد [[خداوند]] داشتند؛ ولی موقعیت [[حمزه]] و جعفر به جهت [[نبرد]] و [[شهادت]] آن دو می‌باشد. در [[روایات]] از این دو نیز و تلاششان به بزرگی یاد شده است. [[امام صادق]]{{ع}} درباره جعفر می‌فرماید: در [[روز]] [[جنگ مؤته]] جعفر سوار اسب بود. در هنگام روبروشدن با [[دشمن]] از اسب پایین آمد و آن را با [[شمشیر]] پی کرد و به نبرد ادامه داد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۴۹.</ref>. گویا وی مهارت لازم را در نبرد سواره نداشته یا به علت [[اشتیاق]] به شهادت این‌گونه عمل کرده است. جعفر جنگید و بعد نفر به نفر به شهادت رسیدند؛ او نفر دهم بود<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۲، ص‌۵۴‌.</ref>.


موقعیت و [[مقام شهید]] نزد خداوند آن‌قدر بالاست که [[شهید]] نیاز به [[غسل]] و [[کفن]] ندارد و با همان لباسی که در معرکه نبرد به شهادت رسیده، [[دفن]] می‌شود. درباره [[عمار یاسر]] و هاشم بن عتبۀ مرقال، در چندین [[روایت]] بیان شده که [[امام علی]]{{ع}} آنان را غسل نداده و با همان لباس‌های خونین دفنشان کرده است<ref>شیخ صدوق، من لا‌یحضره الفقیه، ج‌۱، ص‌۱۵۸؛ شیخ طوسی، الإستبصار، ج‌۱، صص‌۲۱۴ و ۴۶۹؛ همو، تهذیب الأحکام، ج‌۱، ص‌۳۳۱؛ ج‌۳، ص‌۳۳۲؛ ج‌۶، ص‌۱۶۸: {{متن حدیث|إِنَّ عَلِيّاً{{ع}} لَمْ يُغَسِّلْ- عَمَّارَ بْنَ يَاسِرٍ وَ لَا هَاشِمَ بْنَ عُتْبَةَ وَ هُوَ الْمِرْقَالُ وَ دَفَنَهُمَا فِي ثِيَابِهِمَا بِدِمَائِهِمَا}}.</ref>. [[ارزش]] شهید آن‌قدر بالاست که بدن ظاهری آنان از [[روح]] و روان بلندشان کسب [[طهارت]] می‌کند و خونی که نجس است، نیاز به تطهیر ندارد؛ البته در این [[اخبار]] ذکر شده که حضرت بر آن دو [[نماز]] هم نخواند؛ امّا [[شیخ صدوق]] و [[شیخ طوسی]] این قسمت را سخن راوی می‌دانند نه از اصل خبر<ref>شیخ صدوق، من لا‌یحضره الفقیه، ج‌۱، ص‌۱۵۸؛ شیخ طوسی، الإستبصار، ج‌۱، صص‌۲۱۴ و ۴۶۹.</ref>. بر این نظر، خبر [[قرب]] الإسناد دلالت دارد که ذکر شده: {{متن حدیث|وَ صَلَّى عَلَيْهِمَا}}<ref>ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص‌۱۳۸. برابر این عبارت حدیث تصحیف شده است.</ref>: «و بر آن دو نماز خواند».
موقعیت و [[مقام شهید]] نزد خداوند آن‌قدر بالاست که [[شهید]] نیاز به [[غسل]] و کفن ندارد و با همان لباسی که در معرکه نبرد به شهادت رسیده، [[دفن]] می‌شود. درباره [[عمار یاسر]] و هاشم بن عتبۀ مرقال، در چندین [[روایت]] بیان شده که [[امام علی]]{{ع}} آنان را غسل نداده و با همان لباس‌های خونین دفنشان کرده است<ref>شیخ صدوق، من لا‌یحضره الفقیه، ج‌۱، ص‌۱۵۸؛ شیخ طوسی، الإستبصار، ج‌۱، صص‌۲۱۴ و ۴۶۹؛ همو، تهذیب الأحکام، ج‌۱، ص‌۳۳۱؛ ج‌۳، ص‌۳۳۲؛ ج‌۶، ص‌۱۶۸: {{متن حدیث|إِنَّ عَلِيّاً{{ع}} لَمْ يُغَسِّلْ- عَمَّارَ بْنَ يَاسِرٍ وَ لَا هَاشِمَ بْنَ عُتْبَةَ وَ هُوَ الْمِرْقَالُ وَ دَفَنَهُمَا فِي ثِيَابِهِمَا بِدِمَائِهِمَا}}.</ref>. [[ارزش]] شهید آن‌قدر بالاست که بدن ظاهری آنان از [[روح]] و روان بلندشان کسب [[طهارت]] می‌کند و خونی که نجس است، نیاز به تطهیر ندارد؛ البته در این [[اخبار]] ذکر شده که حضرت بر آن دو [[نماز]] هم نخواند؛ امّا [[شیخ صدوق]] و [[شیخ طوسی]] این قسمت را سخن راوی می‌دانند نه از اصل خبر<ref>شیخ صدوق، من لا‌یحضره الفقیه، ج‌۱، ص‌۱۵۸؛ شیخ طوسی، الإستبصار، ج‌۱، صص‌۲۱۴ و ۴۶۹.</ref>. بر این نظر، خبر [[قرب]] الإسناد دلالت دارد که ذکر شده: {{متن حدیث|وَ صَلَّى عَلَيْهِمَا}}<ref>ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص‌۱۳۸. برابر این عبارت حدیث تصحیف شده است.</ref>: «و بر آن دو نماز خواند».


'''[[بزرگداشت]] [[شهدا]]''': [[روایات]] فراوانی در بزرگداشت[[شهید]] و تجلیل و یادکردن از [[شهیدان]] نقل شده که از میان آنها دو [[روایت]] را ذکر می‌کنیم:
'''[[بزرگداشت]] [[شهدا]]''': [[روایات]] فراوانی در بزرگداشت[[شهید]] و تجلیل و یادکردن از [[شهیدان]] نقل شده که از میان آنها دو [[روایت]] را ذکر می‌کنیم:
۱۱۲٬۹۹۷

ویرایش