←شهادت وهب بن عبدالله=
(←منابع) |
|||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
کنایه از این که تو به [[شفاعت]] [[پیامبر]] {{صل}} و [[پاداش]] مجاهدین و شهدای راه [[حق]] خواهی رسید.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۶۰۳-۶۰۴.</ref> | کنایه از این که تو به [[شفاعت]] [[پیامبر]] {{صل}} و [[پاداش]] مجاهدین و شهدای راه [[حق]] خواهی رسید.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۶۰۳-۶۰۴.</ref> | ||
==شهادت [[وهب بن عبدالله]] | ==شهادت [[وهب بن عبدالله]]== | ||
بعد از شهادت بریر، وهب بن عبدالله [[جوانی]] [[وارسته]] که به همراه مادر و [[همسر]] جوانش به [[کربلا]] آمده بود روانه میدان شد، وهب [[مسیحی]] بود، او با خانوادهاش به دست [[امام حسین]]{{ع}} در مسیر [[مکه]] به [[کربلا]] [[اسلام]] آوردند. در [[روز عاشورا]] مادرش به وهب گفت: ای پسر عزیزم! برای [[نصرت]] پسر [[دختر پیامبر]] [[قیام]] کن. گفت: ای مادر! [[اطاعت]] میکنم و کوتاهی نخواهم کرد. سپس به [[کارزار]] پرداخت و رجزی خواند که مطلع آن این است: | بعد از شهادت بریر، وهب بن عبدالله [[جوانی]] [[وارسته]] که به همراه مادر و [[همسر]] جوانش به [[کربلا]] آمده بود روانه میدان شد، وهب [[مسیحی]] بود، او با خانوادهاش به دست [[امام حسین]]{{ع}} در مسیر [[مکه]] به [[کربلا]] [[اسلام]] آوردند. در [[روز عاشورا]] مادرش به وهب گفت: ای پسر عزیزم! برای [[نصرت]] پسر [[دختر پیامبر]] [[قیام]] کن. گفت: ای مادر! [[اطاعت]] میکنم و کوتاهی نخواهم کرد. سپس به [[کارزار]] پرداخت و رجزی خواند که مطلع آن این است: | ||
{{عربی|إن تنكروني فأنا بن الكلب *** سوف تروني و ترون ضربي}}. | {{عربی|إن تنكروني فأنا بن الكلب *** سوف تروني و ترون ضربي}}. |