←حضرت امام سجاد{{ع}} از کربلا تا مدینه
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
بدینسان [[امام سجاد]]{{ع}} با پدرش [[امام حسین]]{{ع}} در [[جهاد]] با [[طاغوت]] مشارکت داشت ولی [[خداوند]] شهادت به همراه پدر، [[برادران]]، اهلبیت و [[اصحاب]] [[پاک]] او را روزی وی نساخت و [[خداوند متعال]] او را برای عهدهداری [[رهبری]] [[امت]] بعد از پدر حفظ کرد تا به [[وظیفه]] خطیر [[حراست]] از [[سنت]] جدش از دست گستاخان [[شرور]] و [[غصب]] [[گمراهان]] یاوهسرا و جریاناتی که بر [[تمدن]] [[اسلام]] داخل شده و در [[حال]] گسترش و انتشار سریع بودند بپردازد.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۶ (کتاب)|پیشوایان هدایت]]، ج۶، ص ۶۶.</ref>. | بدینسان [[امام سجاد]]{{ع}} با پدرش [[امام حسین]]{{ع}} در [[جهاد]] با [[طاغوت]] مشارکت داشت ولی [[خداوند]] شهادت به همراه پدر، [[برادران]]، اهلبیت و [[اصحاب]] [[پاک]] او را روزی وی نساخت و [[خداوند متعال]] او را برای عهدهداری [[رهبری]] [[امت]] بعد از پدر حفظ کرد تا به [[وظیفه]] خطیر [[حراست]] از [[سنت]] جدش از دست گستاخان [[شرور]] و [[غصب]] [[گمراهان]] یاوهسرا و جریاناتی که بر [[تمدن]] [[اسلام]] داخل شده و در [[حال]] گسترش و انتشار سریع بودند بپردازد.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۶ (کتاب)|پیشوایان هدایت]]، ج۶، ص ۶۶.</ref>. | ||
== | ==دوران پس از [[واقعه کربلا]]== | ||
=== | ===از کربلا تا مدینه=== | ||
[[تاریخنویسان]] از یک [[شاهد]] عینی نقل میکنند که گفت: در [[ماه محرم]] سال شصت و یک [[هجری]] به [[کوفه]] آمدم همان وقت بود که [[علی بن الحسین]]{{ع}} و [[زنان اهل بیت]]{{عم}} را در محاصره [[سپاهیان]] از کربلا به کوفه آورده بودند، [[مردم]] برای تماشای آنان از [[خانهها]] خارج شده بودند و چون [[زنان]] [[کوفی]] [[اهل بیت]]{{عم}} را سوار بر شتران بیجهاز دیدند گریسته و بر سروسینه زدند. [[راوی]] گوید: | [[تاریخنویسان]] از یک [[شاهد]] عینی نقل میکنند که گفت: در [[ماه محرم]] سال شصت و یک [[هجری]] به [[کوفه]] آمدم همان وقت بود که [[علی بن الحسین]]{{ع}} و [[زنان اهل بیت]]{{عم}} را در محاصره [[سپاهیان]] از کربلا به کوفه آورده بودند، [[مردم]] برای تماشای آنان از [[خانهها]] خارج شده بودند و چون [[زنان]] [[کوفی]] [[اهل بیت]]{{عم}} را سوار بر شتران بیجهاز دیدند گریسته و بر سروسینه زدند. [[راوی]] گوید: | ||
شنیدم که علی بن الحسین{{ع}} با صدای لرزان و [[ضعیف]] در حالیکه [[بیماری]] توان از وی ربوده بود، گردن او در [[جامعه]] و دستانش با [[غل و زنجیر]] بسته بود میفرمود: این [[زنها]] که میگریند؛ پس چهکسی ما را به [[قتل]] رسانید<ref>امالی طوسی، ص۹۱.</ref>. | شنیدم که علی بن الحسین{{ع}} با صدای لرزان و [[ضعیف]] در حالیکه [[بیماری]] توان از وی ربوده بود، گردن او در [[جامعه]] و دستانش با [[غل و زنجیر]] بسته بود میفرمود: این [[زنها]] که میگریند؛ پس چهکسی ما را به [[قتل]] رسانید<ref>امالی طوسی، ص۹۱.</ref>. |