←معناشناسی
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴: | خط ۴: | ||
در بیان معنای لغوی حنیف، از موارد مختلفی مانند [[کژی]] و [[انحراف]] در پا یا [[تمایل]] و انحراف از [[گمراهی]] به [[استقامت]] سخن گفته و [[حنیف]]، گرونده به [[حق]] دانسته شده است<ref>العین، ج ۳، ص۲۴۸؛ مفردات، ص۱۳۳؛ لسان العرب، ج ۹، ص۵۷، «حنف».</ref>. [[مفسران شیعه]] و [[اهل سنت]] معتقدند معنای استقامت و میل در واژه حنیف نهفته است<ref>تفسیر مقاتل، ج ۳، ص۵۰۵؛ التبیان، ج ۱، ص۴۷۹ ـ ۴۸۰؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۴۰۲.</ref>. | در بیان معنای لغوی حنیف، از موارد مختلفی مانند [[کژی]] و [[انحراف]] در پا یا [[تمایل]] و انحراف از [[گمراهی]] به [[استقامت]] سخن گفته و [[حنیف]]، گرونده به [[حق]] دانسته شده است<ref>العین، ج ۳، ص۲۴۸؛ مفردات، ص۱۳۳؛ لسان العرب، ج ۹، ص۵۷، «حنف».</ref>. [[مفسران شیعه]] و [[اهل سنت]] معتقدند معنای استقامت و میل در واژه حنیف نهفته است<ref>تفسیر مقاتل، ج ۳، ص۵۰۵؛ التبیان، ج ۱، ص۴۷۹ ـ ۴۸۰؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۴۰۲.</ref>. | ||
درباره ریشه واژه حنیف، آرای متفاوتی هست: بسیاری از نویسندگان [[مسلمان]] مانند [[ابن هشام]]، آن را از ریشه «ح ـ ن ـ ف» و عربی میدانند. وی تحنث و تحنف را هم معنا و به معنای حنیف شدن و از [[حنفاء]] قرار گرفتن دانسته است که حرف «ث» گاه در عربی به «ف» تبدیل میشود<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص۲۳۵.</ref>. [[مسعودی]] و ابن عبری آن را سریانی از ریشه «حنیفو» میدانند که به شخصی به نام | درباره ریشه واژه حنیف، آرای متفاوتی هست: بسیاری از نویسندگان [[مسلمان]] مانند [[ابن هشام]]، آن را از ریشه «ح ـ ن ـ ف» و عربی میدانند. وی تحنث و تحنف را هم معنا و به معنای حنیف شدن و از [[حنفاء]] قرار گرفتن دانسته است که حرف «ث» گاه در عربی به «ف» تبدیل میشود<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص۲۳۵.</ref>. [[مسعودی]] و ابن عبری آن را سریانی از ریشه «حنیفو» میدانند که به شخصی به نام صابی بن متوشلخ بن ادریس یا صابی بن ماری میرسند که در [[زمان]] [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} میزیستهاند<ref>التنبیه و الاشراف، ص۷۹ ـ ۸۰؛ المفصل، ج ۶، ص۴۵۴.</ref>. برخی از پژوهشگران معاصر معتقدند واژه حنیف در اشعار عربی سالهای آغازین [[اسلام]] بسیار به کار میرفته که در بیشتر آنها به معنای «مسلمان» بوده است. در موارد انگشت شماری از اشعار عربی پیش از اسلام نیز به کار رفته که به معنای «[[مشرک]]» بوده است<ref>واژههای دخیل، ص۱۸۴.</ref>. دیگر پژوهشگران مانند دویچ و هرشفلد [[معتقد]] شدهاند که این واژه از ریشهای عبری و به معنای [[کفرآمیز]] و [[ناپاک]] گرفته شده است. نولدکه آن را سریانی میداند و مونتگمری وات هم سریانی بودن این کلمه را احتمال میدهد. به دیده برخیدیگر، کلمه حنیف در آرامی (کنعانی) معنای [[منافق]] و [[کافر]] داشته و [[مسیحیان]] نیز آن را به همین معنا به کار میبردند. با این حال، از آنجا که واژه [[حنیف]] در میان [[عرب]] جنوب، به معنای ملحد، [[منافق]] و [[کافر]] بوده است و [[مسعودی]] و ابن عبری نیز آن را به معنای [[صابئی]] گرفتهاند و [[اهل مکه]] نیز به [[پیامبر]]{{صل}} و پیروانش صابئی میگفتند، این کلمه باید به معنای «خارج شده از [[آیین]] [[بت پرستی]]» باشد. پیامبر{{صل}} نیز نخست پشت کنندگان به [[بتپرستی]] را حنیف میخواند و به تدریج معنای نکوهشی آن به [[مدح]] بدل شد<ref>المفصل، ج ۶، ص۴۵۴.</ref>. بر این اساس، به نظر میرسد این واژه در [[سیر]] تحول [[تاریخ]] خودش نخست به معنای کافر و رویگردان از آیین پدری و اندکی پیش از ظهور اسلام به معنای یکتاپرست و پس از ظهور اسلام به معنای [[مسلمان]] بوده باشد<ref>[[محمد رضا بارانی|بارانی، محمد رضا]]، [[حنیف - بارانی (مقاله)|مقاله «حنیف»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]]، ص ۴۲۱ ـ ۴۲۲.</ref>. | ||
== حنیف در قرآن == | == حنیف در قرآن == |