بنی ضاطر بن حبشیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴٬۱۴۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۲ دسامبر ۲۰۲۴
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۸: خط ۱۸:
از قیس با عنوان «کثیر [[الغارات]]» یاد شده است<ref>زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۲۰۹.</ref>. او در [[جاهلیت]] در غارات بسیاری شرکت داشت که از جمله آن می‌توان به غارت [[هوازن]] اشاره کرد. [[هوازنی‌ها]] به [[تلافی]] [[حمله]] [[أبوبردة بن هلال بن عویمر]] -[[برادر]] [[بنی مالک بن أفصی بن حارثه]]- به ایشان، حمله‌ای علیه [[خزاعی‌ها]] ترتیب دادند و به طایفه‌ای از [[بنی لیث]] به نام [[بنی ملوح بن یعمر بن عوف]] و نیز چوپانان بنی ضاطر بن حبشیه هجمه بردند که در نتیجه آن، مردی از ایشان کشته شد و [[زنان]] و [[کودکان]] بسیاری به [[اسارت]] در آمده، [[اموال]] فراوانی به [[غارت]] رفت<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۴۹.</ref>. در پاسخ به این [[حمله]]، [[قیس بن حدادیه]] [[قوم]] خود را گرد آورد و به جمع [[هوازن]] حمله برد و پس از اسارت گروهی از آنان و به [[غنیمت]] گرفتن اموال آنها، به جایگاه خود بازگشت و اشعاری در این باب سرود<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۵۰.</ref>. از دیگر نبردهای [[جاهلی]] که نامی از قیس و قومش را در خود به ثبت و ضبط رسانده است می‌توان به [[ستیز]] [[خزاعه]] با قیس بن عیلان و برخی دیگر از [[قبایل عرب]] به [[رهبری]] [[عامر بن ظرب عدوانی]] که به قصد به‌دست گرفتن امور [[کعبه]] به [[مکه]] [[یورش]] آورده بود، اشاره کرد. این [[جنگ]]، با [[شکست]] قیسی‌ها و [[فرار]] عامر از معرکه خاتمه یافت. قیس بن حدادیه در این باب نیز اشعاری سرود<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۵۱.</ref>. در غارتی دیگر از هوازن که در [[منا]] در منطقه «محصّب» (موضع [[رمی]] جمره) علیه بنی العنقاء -از شاخه‌های خزاعه- و قومی از بنی ضاطر صورت گرفت، جمعی از [[خزاعی‌ها]] و ضاطری‌ها کشته شدند. این امر موجب شد تا ابن الأحبّ عدوانی -[[شاعر]] هوازنی- ضمن [[افتخار]] به این واقعه، اشعاری بسراید. در پاسخ به او، قیس بن حدادیه ضمن اشعاری، افتخار به روزی که [[روز]] آنها نبود را بی‌مورد دانست<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۵۲.</ref>. دیگر [[نبرد]] جاهلی که جمعی از ضاطری‌ها و در رأسشان قیس بن حدادیه حضور داشتند، می‌توان از غارت [[ضریس]] قشیری یاد کرد. ضریس در حمله‌ای که با گروهی از [[مردم]] قومش به بنی ضاطر داشت، با [[دفاع]] سرسختانه ایشان روبرو شد. ضاطری‌ها در برابر این حمله، سخت [[مقاومت]] کردند و با او جنگیدند تا اینکه بر او فائق آمدند. قیس بن حدادیه پیرامون این واقعه نیز اشعاری سرود<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۵۳.</ref>. در غارتی دیگر که خزاعه بر ساکنان یمامه<ref>از اراضی نجد واقع در بخش شرقی حجاز. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۴۴۲)</ref> انجام دادند هم، جمعی از ضاطری‌ها در آن شرکت داشتند. [[خزاعی‌ها]] در این [[حمله]] [[شکست]] خوردند و جمعی از آنان از جمله قیس بن حدادیه به [[اسارت]] در آمدند. با فرا رسیدن [[موسم حج]] و [[ماه‌های حرام]]، یمامه‌ای‌ها [[اسرا]] را از محل اسارتشان بیرون آوردند، تا به قومشان بفروشند. پس، همگی آنان را به «خلصاء»<ref>آبادی‌ای در دهناء، از سرزمین‌های بنی‌تمیم در نجد. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۳۸۲ و۳۹۳)</ref> انتقال دادند. در این منطقه، آنان به دلیلی نامعلوم، از تصمیم قبلی خود منصرف شده، اسرا را در انباری [[محبوس]] کردند تا بسوزانند. در این هنگام [[عدی بن نوفل]]<ref>عدی بن نوفل بن عبد مناف بن قصی بن کلاب بن مره.</ref> از آنجا گذر کرد. پس اسرای [[خزاعی]] بدو [[پناه]] جستند و [[طلب]] [[استیجار]] کردند. عدی هم پذیرفت و آنها را خرید و آزادشان کرد. این عمل عدی، [[ستایش]] قیس را برانگیخت؛ به گونه‌ای که در [[مدح]] او اشعاری سرود<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۵۴.</ref>. قیس سرانجام، در [[نبرد]] با جمعی از [[بنی مزینه]] که سعی در اسارت او را داشتند در حالی که [[رجز]] می‌خواند، کشته شد<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۵۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۲۰۹.</ref>.
از قیس با عنوان «کثیر [[الغارات]]» یاد شده است<ref>زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۲۰۹.</ref>. او در [[جاهلیت]] در غارات بسیاری شرکت داشت که از جمله آن می‌توان به غارت [[هوازن]] اشاره کرد. [[هوازنی‌ها]] به [[تلافی]] [[حمله]] [[أبوبردة بن هلال بن عویمر]] -[[برادر]] [[بنی مالک بن أفصی بن حارثه]]- به ایشان، حمله‌ای علیه [[خزاعی‌ها]] ترتیب دادند و به طایفه‌ای از [[بنی لیث]] به نام [[بنی ملوح بن یعمر بن عوف]] و نیز چوپانان بنی ضاطر بن حبشیه هجمه بردند که در نتیجه آن، مردی از ایشان کشته شد و [[زنان]] و [[کودکان]] بسیاری به [[اسارت]] در آمده، [[اموال]] فراوانی به [[غارت]] رفت<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۴۹.</ref>. در پاسخ به این [[حمله]]، [[قیس بن حدادیه]] [[قوم]] خود را گرد آورد و به جمع [[هوازن]] حمله برد و پس از اسارت گروهی از آنان و به [[غنیمت]] گرفتن اموال آنها، به جایگاه خود بازگشت و اشعاری در این باب سرود<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۵۰.</ref>. از دیگر نبردهای [[جاهلی]] که نامی از قیس و قومش را در خود به ثبت و ضبط رسانده است می‌توان به [[ستیز]] [[خزاعه]] با قیس بن عیلان و برخی دیگر از [[قبایل عرب]] به [[رهبری]] [[عامر بن ظرب عدوانی]] که به قصد به‌دست گرفتن امور [[کعبه]] به [[مکه]] [[یورش]] آورده بود، اشاره کرد. این [[جنگ]]، با [[شکست]] قیسی‌ها و [[فرار]] عامر از معرکه خاتمه یافت. قیس بن حدادیه در این باب نیز اشعاری سرود<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۵۱.</ref>. در غارتی دیگر از هوازن که در [[منا]] در منطقه «محصّب» (موضع [[رمی]] جمره) علیه بنی العنقاء -از شاخه‌های خزاعه- و قومی از بنی ضاطر صورت گرفت، جمعی از [[خزاعی‌ها]] و ضاطری‌ها کشته شدند. این امر موجب شد تا ابن الأحبّ عدوانی -[[شاعر]] هوازنی- ضمن [[افتخار]] به این واقعه، اشعاری بسراید. در پاسخ به او، قیس بن حدادیه ضمن اشعاری، افتخار به روزی که [[روز]] آنها نبود را بی‌مورد دانست<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۵۲.</ref>. دیگر [[نبرد]] جاهلی که جمعی از ضاطری‌ها و در رأسشان قیس بن حدادیه حضور داشتند، می‌توان از غارت [[ضریس]] قشیری یاد کرد. ضریس در حمله‌ای که با گروهی از [[مردم]] قومش به بنی ضاطر داشت، با [[دفاع]] سرسختانه ایشان روبرو شد. ضاطری‌ها در برابر این حمله، سخت [[مقاومت]] کردند و با او جنگیدند تا اینکه بر او فائق آمدند. قیس بن حدادیه پیرامون این واقعه نیز اشعاری سرود<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۵۳.</ref>. در غارتی دیگر که خزاعه بر ساکنان یمامه<ref>از اراضی نجد واقع در بخش شرقی حجاز. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۴۴۲)</ref> انجام دادند هم، جمعی از ضاطری‌ها در آن شرکت داشتند. [[خزاعی‌ها]] در این [[حمله]] [[شکست]] خوردند و جمعی از آنان از جمله قیس بن حدادیه به [[اسارت]] در آمدند. با فرا رسیدن [[موسم حج]] و [[ماه‌های حرام]]، یمامه‌ای‌ها [[اسرا]] را از محل اسارتشان بیرون آوردند، تا به قومشان بفروشند. پس، همگی آنان را به «خلصاء»<ref>آبادی‌ای در دهناء، از سرزمین‌های بنی‌تمیم در نجد. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۳۸۲ و۳۹۳)</ref> انتقال دادند. در این منطقه، آنان به دلیلی نامعلوم، از تصمیم قبلی خود منصرف شده، اسرا را در انباری [[محبوس]] کردند تا بسوزانند. در این هنگام [[عدی بن نوفل]]<ref>عدی بن نوفل بن عبد مناف بن قصی بن کلاب بن مره.</ref> از آنجا گذر کرد. پس اسرای [[خزاعی]] بدو [[پناه]] جستند و [[طلب]] [[استیجار]] کردند. عدی هم پذیرفت و آنها را خرید و آزادشان کرد. این عمل عدی، [[ستایش]] قیس را برانگیخت؛ به گونه‌ای که در [[مدح]] او اشعاری سرود<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۵۴.</ref>. قیس سرانجام، در [[نبرد]] با جمعی از [[بنی مزینه]] که سعی در اسارت او را داشتند در حالی که [[رجز]] می‌خواند، کشته شد<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۵۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۲۰۹.</ref>.
از دیگر [[اخبار]] ثبت شده از [[مردم]] این [[طایفه]] می‌‌توان به جریان [[مرگ]] [[ولید بن مغیره مخزومی]] در سال‌های نخست [[بعثت]] اشاره کرد. در این واقعه و در پی [[هدف]] قرار گرفتن [[مغیره]] با تیری ناشناس، [[خزاعه]] از سوی [[بنی مخزوم]] متهم به [[قتل]] او گردید. در پی عدم پذیرش این [[اتهام]] از سوی خزاعه، درگیری‌هایی بین این دو طایفه به وقوع پیوست که در آن، از برخی [[رجال]] این [[قوم]] از جمله [[نبهان بن هلال عبدمناف بن ضاطر ذکری]] به میان آمده است<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۱۹۲-۱۹۳.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
از دیگر [[اخبار]] ثبت شده از [[مردم]] این [[طایفه]] می‌‌توان به جریان [[مرگ]] [[ولید بن مغیره مخزومی]] در سال‌های نخست [[بعثت]] اشاره کرد. در این واقعه و در پی [[هدف]] قرار گرفتن [[مغیره]] با تیری ناشناس، [[خزاعه]] از سوی [[بنی مخزوم]] متهم به [[قتل]] او گردید. در پی عدم پذیرش این [[اتهام]] از سوی خزاعه، درگیری‌هایی بین این دو طایفه به وقوع پیوست که در آن، از برخی [[رجال]] این [[قوم]] از جمله [[نبهان بن هلال عبدمناف بن ضاطر ذکری]] به میان آمده است<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۱۹۲-۱۹۳.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
===[[احلاف]] و [[پیمان‌ها]]===
[[ضرورت]] [[شیوه زندگی]] و [[لزوم]] دفع [[تهدیدها]] در [[جزیرة‌العرب]]، [[قبایل]] را وادار می‌کرد تا برای رسیدن به [[اهداف]] [[امنیتی]] و [[دفاعی]] خود، با دیگر قبایل [[هم‌پیمان]] شوند. این روابط [[جنگی]]، معمولاً به صورت موقت و ناپایدار بود و گاه وجود [[دشمن]] مشترک یا قوی‌تر به این رابطه دوستانه و [[هم‌پیمانی]] کمک می‌کرد. [[قبیله]] بنی ضاطر هم، چونان دیگر [[قبایل عرب]] از این قاعده مستثنی نبودند. از این‌رو، آنان، در راستای [[تحکیم]] [[قدرت]] خود در [[مکه]]، پیمان‌های حلفی با [[قریش]] برقرار نمودند که از جمله این [[احلاف]] و [[پیمان‌ها]] می‌توان به [[پیمان]] آنان با [[عبدالمطلب]] -[[رییس]] قریش- اشاره کرد. بر پایه این گزارش، [[قبیله خزاعه]] در تصمیمی میان گروهی، با برشمردن ویژگی‌های شخصیتی عبدالمطلب، مصمم به هم‌پیمانی با وی شدند. آنها عبدالمطلب را از قصد خود مطلع نمودند که با موافقت او روبرو شد. از این‌روی، سران و بزرگان [[خزاعه]] از جمله [[بدیل بن ورقاء]]، [[سفیان بن عمرو]]، [[هاجر بن عبد مناف بن ضاطر]]، [[عبدالعزی بن قطن مصطلقی]] و [[خلف بن اسعد ملحی]] و جماعتی دیگر از خزاعه به [[دارالندوه]] رفتند و متن این پیمان را مکتوب کردند. عبدالمطلب با هفت تن از [[سران قریش]] از جمله [[ارقم بن نضلة بن هاشم]]، ضحاک و عمرو پسران [[صیفی بن هاشم]] بر آنان وارد شدند و پس از امضای این [[قرارداد]]، آن را در [[کعبه]] آویختند. نقل است که [[هاجر بن عبد مناف بن ضاطر]] با دیدن عبدالمطلب گفت: «به [[خدا]] [[سوگند]] اگر بخواهید در [[شأن]] و مراتب پسرش به شما چیزی خواهم گفت که در یثرب به [[خواب]] دیدم». گفتند: «چه دیدی؟» گفت: «دیدم که [[بنی عبدالمطلب]] در یثرب بر بالای درختان خرما راه می‌روند و بر [[مردم]] خرما می‌ریزند. پس برای آنها جایگاهی خواهد بود و مقر این جایگاه، یثرب خواهد بود». هاجر در ادامه گفت: «به خدا سوگند؛ عبدالمطلب، فقط یک پسر دارد که حارث نام دارد! پس با او [[بیعت]] کنید». آنان نیز چنین کردند. عبدالمطلب در آن [[روز]]، جهت [[استحکام]] این پیمان، دو تن از [[دختران]] خزاعه که لبنی بنت هاجر بن عبد مناف بن ضاطر از جمله آنان بود را به [[ازدواج]] خود در آورد که حاصل این ازدواج، تولد [[ابولهب]] بود<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۸۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۷۱. در روایتی از ابن حبیب بغدادی، متن همپیمانی عبدالمطلب و خزاعه این‌چنین آمده است: «بار خدایا به نام تو. این پیمانی است که عبدالمطلب بن هاشم و مردان عمرو بن ربیعه از خزاعه، بر آن همداستان گشته‌اند. سوگندی فراگیر و ناشکستنی یاد کرده‌اند که یاور و غمگسار یکدیگر باشند. پیران بر پیران، خردسالان بر خردسالان و شاهدان بر غایبان یاری کنند. با استوارترین پیمان و ریشه‌دارترین پیوند هم‌پیمان و هم‌پیوند گشتند که تا خورشید بر ثبیر می‌تابد و تا اشتری در بیابان به اشتیاق رسیدن به آبادانی، راه می‌پوید و تا أخشبان برجایند و انسانی در مکه عمره می‌گذارد، این پیمان بر جای مانَد و گسسته نگردد. پیمانی که به سبب بلندی زمان خود، جاودانه است؛ برآمدن آفتاب و فرا رسیدن تاریکی شب، بر استواری و دیرپایی آن خواهد افزود. بی‌شک، عبدالمطلب و فرزندان او و همراهان ایشان و مردم خزاعه، پشتیبان و مددکار یکدیگرند. بر عبدالمطلب است که همراه پیروان خویش، در برابر هر دشمنی، خزاعه را یاری دهد و نیز مردم خزاعه باید در برابر همة تازیان در خاور و باختر در دشت و کوهسار، به یاری عبدالمطلب و فرزندان وی وهمدستان ایشان، بشتابند». (ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۸۷-۸۸؛ واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۸۱-۷۸۲).</ref>.
گذشته از هم‌پیمانی‌های نظامی، از ازدواج‌های [[جاهلی]] هم می‌توان به عنوان یکی دیگر از مؤلفه‌های مهم [[اجتماعی]] یاد کرد که علاوه بر داشتن کارکردی مشابه پیمان‌های میان قبیلگی، در پشتوانه‌سازی جهت [[استحکام]] روابط فیما بین [[قبائل]]، به عنوان عاملی مهم در فراهم‌سازی زمینه‌های [[امنیت]] و [[آسایش]] خاطر آنان، در دستیابی به اهداف مورد نظر، محسوب می‌شدند. بنی ضاطر در کنار دیگر [[طوایف]] [[بنی خزاعه]]، در جهت رفع [[تهدیدها]] و خطرات و نیز پشتوانه‌سازی برای [[قبیله]] خود، کوشیدند تا با برقراری پیوندهای سببی با دیگر تیره‌ها و [[قبایل]] [[حجاز]] همچون [[قریش]] و [[کنانه]]، به استوارسازی جایگاه خود در میان قبایل منطقه بپردازند. چندان که ازدواج‌های متعددی که بنی ضاطری‌ها با [[منسوبان]] [[قبیله قریش]] انجام دادند، خود می‌تواند دلیلی دیگر برگستردگی تعاملات و بده بستان‌های [[سیاسی]] آنان با این قبایل باشد. علاوه بر [[ازدواج]] [[عبدالمطلب]] با لبنی بنت [[هاجر بن عبدمناف بن ضاطر]]<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۵؛ مصعب زبیری، نسب قریش، ص۱۸؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۱.</ref>، [[پیمان]] [[زناشویی]] دختر [[ضاطر بن حبشیه]] با [[حجر بن عبد بن معیص]]<ref>زبیر بن بکار، جمهرة نسب قریش، ج‌۲، ص۹۶۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۳.</ref> هم، از دیگر ازدواج‌های [[زنان]] این [[قوم]] با مردانی از قریش است، که به همین منظور انجام گرفت. از ازدواج‌های دیگر این قوم با دیگر [[اقوام]] و [[طوایف]] [[عربی]] می‌توان به ازدواج [[منقذ بن عمرو بن عبید بن ضاطر]]<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۴۸. منابع دیگر از او و نسبش با عنوان «منقذ بن عبید بن اصرم بن ضاطر» (مرزبانی، معجم الشعرا، ص۲۴۵)، «عمرو بن سعد بن عمرو بن ضاطر» (ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۳) و «عمرو بن مُنْقِذ» (ابن درید، الاشتقاق، ص۴۷۴) یاد کرده‌اند.</ref> با زنی از بنی حِداد از طوایف [[بنی محارب بن خصفة بن قیس بن عیلان]]<ref>ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج‌۱۴، ص۳۴۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۲۰۹.</ref> و به [[نقلی]] [[بنی حداد بن مالک بن کنانه]]<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۸۶.</ref> اشاره کرد که ثمره آن، تولد قیس بن حدادیه از شعرای بنام [[عرب]] بود.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
==[[تاریخ]] [[اسلامی]] بنی ضاطر==
از تاریخ اسلامی این قوم و نقش آنان در حوادث و وقایع مهم به وقوع پیوسته در [[صدر اسلام]] -از جمله [[فتوحات اسلامی]]- که به نظر می‌رسد بنی ضاطر بن حبشیه نیز در آن چونان سایر [[قبایل عرب]] -خصوص [[قبیله]] مادری‌اش [[خزاعه]]- نقش‌آفرین بودند، اطلاعی در دست نیست. از آنجا که در نقل گزارشات -به ویژه [[اخبار]] [[فتوح]]- حضور [[قبایل]] کوچک‌تر تحت شعاع حضور قبایل بزرگ‌تر یا شاخه‌های بالاتر این قبایل قرار گرفته است، به همین جهت، نام و نشان چندانی از قبایل کوچک‌تر از جمله [[قبیله]] بنی ضاطر بن حبشیه با وجود قبیله مادری‌شان، دیده نمی‌شود. از این‌رو، حضور [[خزاعه]] در وقایع و حوادث پیش آمده در سده‌های نخست [[اسلامی]] را باید به معنای حضور این قبیله اعم از شاخه‌های [[فروتر]] آن از جمله بنی ضاطر و [[بنی عدی]]، بنی حبتر و... دانست. با این وصف، می‌توان چنین نتیجه گرفت که حضور خزاعه در تمامی این وقایع و رخدادها به منزله مشارکت [[قبیله خزاعه]] با تمام [[طوایف]] خود از جمله بنی ضاطر است هر چند نامی از [[طایفه]] یا دیگر قبایل همسو و هم‌ریشه در این حوادث ذکری به میان نیامده باشد. در واقع نام شاخه‌های فروتر در بسیاری از وقایع و رخدادهای [[تاریخی]] در [[سایه]] بزرگ شاخه‌های بالاتر قبیله گم شده و جز در مواقعی نادر، نامی از آنان در صفحه [[تاریخ]] ثبت نشده است.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
==معاریف و مشاهیر بنی ضاطر==
از [[رجال]] بزرگ و نام‌آوری که از این [[قوم]] برخاستند -علاوه بر نام مشاهیری که در متن به اسامی ایشان اشاره شد- می‌توان از [[طلحة بن عبیدالله بن کریز خزاعی]] از اشراف<ref>ابن درید، الاشتقاق، ص۴۷۰؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۵، ص۱۲۵.</ref> و از [[تابعین]] و [[محدثان اهل سنت]]<ref>بخاری، التاریخ الکبیر، ج۴، ص۳۴۷؛ ابن ابی‌حاتم، الجرح و التعدیل، ج۴، ص۴۷۴؛ ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۳۹۳؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۲۳۶.</ref> یاد کرد. ضمن اینکه از پدرش [[عبیدالله بن کریز بصری]]<ref>ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۷۴.</ref> و پسرش [[عبیدالله بن طلحة بن عبیدالله بن کریز]]<ref>بخاری، التاریخ الکبیر، ج۵؛ ص۳۸۵؛ ابن ابی‌حاتم، الجرح و التعدیل، ج۵، ص۳۱۹؛ ابن حبان، الثقات، ج۷، ص۱۴۶.</ref> -هر دو از [[راویان]] و [[محدثان]]- نیز، در شمار چهره‌های ممتاز بنی ضاطر بن حبشیه نام برده شده است. [[حفص بن هاجر بن عبد مناف بن ضاطر]]<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۲؛ ابن درید، الاشتقاق، ص۴۷۰.</ref>، [[إیاس بن ربیعة بن منقذ بن هاجر]]<ref>قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ص۳۱۸.</ref> -هر دو از شعرای بنام بنی ضاطر- و پسرش [[قرة بن إیاس]] از اعیان و اشراف<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۲؛ ابن درید، الاشتقاق، ص۴۷۰.</ref> و شعرای این [[قوم]]<ref>ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۳۲؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ص۳۱۸.</ref>، و پسرش [[یحیی بن قرة بن ایاس]] -از رؤسا و بزرگان [[خزاعه]] و بنی ضاطر-<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۲؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۳۲؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ص۳۱۸.</ref> هم، از دیگر مشاهیر و معاریفی هستند که [[نسب]] از این [[طایفه]] می‌برند.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۵٬۴۹۹

ویرایش