←پاسخهای دیگر
خط ۲۵۰: | خط ۲۵۰: | ||
[[پرونده:151958.jpg|100px|right|بندانگشتی|]] | [[پرونده:151958.jpg|100px|right|بندانگشتی|]] | ||
::::::نویسندگان کتاب ''«[[چشم به راه مهدی (کتاب)|چشم به راه مهدی]]»'' در اینباره گفتهاند: | ::::::نویسندگان کتاب ''«[[چشم به راه مهدی (کتاب)|چشم به راه مهدی]]»'' در اینباره گفتهاند: | ||
:::::«[[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} نخستین کسانی هستند که به منظور رفع شبهات، از علت [[غیبت ]] سخن راندهاند و در مجموعههای روایی، احادیث زیادی در این باب جمعآوری شده است. [[نعمانی]] از [[امام علی|علی]]{{ع}} نقل میکند که ایشان دلیل [[غیبت ]] را: غربال انسانهای صالح از گمراه و دانا از نادان میداند<ref>غیبت نعمانی، ترجمه جواد غفاری، ۲۰۲، صدوق، تهران.</ref> و بر اساس روایت دیگری، حضرت در منبر کوفه فرمود: "زمین، از حجت الهی خالی نمیماند، ولی خداوند به دلیل ستمپیشه بودن خلق و ستم و زیادهروی، آنان را از وجود حجت بیبهره میسازد"<ref>غیبت نعمانی، ترجمه جواد غفاری، ۲۰۳.</ref>. روایات دیگری که بیشتر در عصر تقیه جمعآوری شدهاند، حاکی از این هستند که بشر قادر به درک فلسفه حقیقی [[غیبت ]] نیست و این راز، پس از ظهور آشکار خواهد شد. در دوران [[امامت]] [[امام باقر|حضرت باقر]] (از ۹۵ تا ۱۱۴ ه.ق) و [[امام صادق|حضرت صادق]] (از ۱۱۴ تا ۱۴۸ ه.ق) باتوجه به نهضتهای دینی و بازار گرم مناظرههای مذهبی و ضرورت نقد عقاید کیسانیه، زیدیه، غلات و اسماعیلیه، در خصوص [[غیبت ]] [[امام]]، به فلسفه [[غیبت ]] توجه بیشتری صورت گرفت. روایات زیادی از [[امام صادق]] در این زمینه به دست ما رسیده است. [[عبید الله بن فضل هاشمی]] میگوید: از [[امام صادق|امام ششم]] شنیدم که فرمود: "صاحب الامر، غیبتی دارد که تخلفناپذیر است و هر جوینده باطلی در آن به شک میافتد و اجازه نداریم علت آن را بیان کنیم. حکمت [[غیبت ]] او، همان حکمتی است که در [[غیبت ]] حجتهای پیشین وجود داشته است و پس از ظهور، روشن خواهد شد، چنانکه حکمت کارهای خضر از شکستن کشتی و کشتن پسر بچه و برپا داشتن دیوار شکسته، وقتی برای موسی روشن شد که آندو، از هم جدا شدند. [[غیبت ]] امری از امور الهی و سری از اسرار و غیبتی است از غیبتهای او"<ref>کمال الدین، ج ۲، ۱۵۸.</ref>. از دید [[امام صادق|امام جعفر صادق]]{{ع}} تصدی خلافت توسط عباسیان به معنای غصب حقوق سیاسی ایشان، به عنوان پیشوای بر حق مسلمانان بود و عباسیان، از همان ابتدا نسبت به ایشان و علویان بدگمان شدند. [[امام]] که سیاست تقیه را در پیش گرفته بود، احادیثی را در زمینه [[غیبت ]] [[امام مهدی|امام عصر]] {{ع}} در میان راویان حدیث [[شیعه]] نشر داد و این نکته را روشن ساخت: بر [[امام]] منصوص الهی، لازم نیست، قیام کند، تا حقوق سیاسی خود را به دست آورد. او، باید رهبری روحانی خود را داشته باشد و وظایف خویش را انجام دهد، تا زمانی که جامعه، خود، به اندازه کافی از آگاهی و شعور سیاسی برخوردار شود و با مراجعه به [[ائمه]]{{عم}} خواستار برقراری حکومت اسلامی و شیعی گردد. بر مبنای همین عقیده بود که [[امام صادق]] {{ع}} آشکار اعلام کرد: "[[مهدی]]، به قدرت سیاسی دست خواهد یافت"<ref>کمال الدین، ۵۹.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}}، به گونه روشن، بیان کرد که کدام یک از فرزندان ایشان، [[مهدی]] شمرده میشود<ref>کافی، کلینی، ج ۱، ۴۳، دار التعارف للمطبوعات، بیروت.</ref> و پیش از ظهورش او را غیبتی باید<ref>کافی، کلینی، ج ۱، ۴۳، دار التعارف للمطبوعات، بیروت.</ref> و منشأ او چیزی جز خوف از کشته شدن<ref>کافی، کلینی، ج ۱، ۳۳۸.</ref> و عدم آمادگی مردمان نیست<ref>کافی، کلینی، ج ۱، ۳۳۸.</ref>. و به دوستان خود توصیه کرد که در هر بامداد و پسین، در [[انتظار فرج]] باشند<ref>کافی، کلینی، ج ۱، ۳۳۸.</ref>. | :::::«[[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} نخستین کسانی هستند که به منظور رفع شبهات، از علت [[غیبت ]] سخن راندهاند و در مجموعههای روایی، احادیث زیادی در این باب جمعآوری شده است. [[نعمانی]] از [[امام علی|علی]]{{ع}} نقل میکند که ایشان دلیل [[غیبت ]] را: غربال انسانهای صالح از گمراه و دانا از نادان میداند<ref>غیبت نعمانی، ترجمه جواد غفاری، ۲۰۲، صدوق، تهران.</ref> و بر اساس روایت دیگری، حضرت در منبر کوفه فرمود: "زمین، از حجت الهی خالی نمیماند، ولی خداوند به دلیل ستمپیشه بودن خلق و ستم و زیادهروی، آنان را از وجود حجت بیبهره میسازد"<ref>غیبت نعمانی، ترجمه جواد غفاری، ۲۰۳.</ref>. روایات دیگری که بیشتر در عصر تقیه جمعآوری شدهاند، حاکی از این هستند که بشر قادر به درک فلسفه حقیقی [[غیبت ]] نیست و این راز، پس از ظهور آشکار خواهد شد. در دوران [[امامت]] [[امام باقر|حضرت باقر]] (از ۹۵ تا ۱۱۴ ه.ق) و [[امام صادق|حضرت صادق]] (از ۱۱۴ تا ۱۴۸ ه.ق) باتوجه به نهضتهای دینی و بازار گرم مناظرههای مذهبی و ضرورت نقد عقاید کیسانیه، زیدیه، غلات و اسماعیلیه، در خصوص [[غیبت ]] [[امام]]، به فلسفه [[غیبت ]] توجه بیشتری صورت گرفت. روایات زیادی از [[امام صادق]] در این زمینه به دست ما رسیده است. [[عبید الله بن فضل هاشمی]] میگوید: از [[امام صادق|امام ششم]] شنیدم که فرمود: "صاحب الامر، غیبتی دارد که تخلفناپذیر است و هر جوینده باطلی در آن به شک میافتد و اجازه نداریم علت آن را بیان کنیم. حکمت [[غیبت ]] او، همان حکمتی است که در [[غیبت ]] حجتهای پیشین وجود داشته است و پس از ظهور، روشن خواهد شد، چنانکه حکمت کارهای خضر از شکستن کشتی و کشتن پسر بچه و برپا داشتن دیوار شکسته، وقتی برای موسی روشن شد که آندو، از هم جدا شدند. [[غیبت ]] امری از امور الهی و سری از اسرار و غیبتی است از غیبتهای او"<ref>کمال الدین، ج ۲، ۱۵۸.</ref>. از دید [[امام صادق|امام جعفر صادق]]{{ع}} تصدی خلافت توسط عباسیان به معنای غصب حقوق سیاسی ایشان، به عنوان پیشوای بر حق مسلمانان بود و عباسیان، از همان ابتدا نسبت به ایشان و علویان بدگمان شدند. [[امام]] که سیاست تقیه را در پیش گرفته بود، احادیثی را در زمینه [[غیبت ]] [[امام مهدی|امام عصر]] {{ع}} در میان راویان حدیث [[شیعه]] نشر داد و این نکته را روشن ساخت: بر [[امام]] منصوص الهی، لازم نیست، قیام کند، تا حقوق سیاسی خود را به دست آورد. او، باید رهبری روحانی خود را داشته باشد و وظایف خویش را انجام دهد، تا زمانی که جامعه، خود، به اندازه کافی از آگاهی و شعور سیاسی برخوردار شود و با مراجعه به [[ائمه]]{{عم}} خواستار برقراری حکومت اسلامی و شیعی گردد. بر مبنای همین عقیده بود که [[امام صادق]] {{ع}} آشکار اعلام کرد: "[[مهدی]]، به قدرت سیاسی دست خواهد یافت"<ref>کمال الدین، ۵۹.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}}، به گونه روشن، بیان کرد که کدام یک از فرزندان ایشان، [[مهدی]] شمرده میشود<ref>کافی، کلینی، ج ۱، ۴۳، دار التعارف للمطبوعات، بیروت.</ref> و پیش از ظهورش او را غیبتی باید<ref>کافی، کلینی، ج ۱، ۴۳، دار التعارف للمطبوعات، بیروت.</ref> و منشأ او چیزی جز خوف از کشته شدن<ref>کافی، کلینی، ج ۱، ۳۳۸.</ref> و عدم آمادگی مردمان نیست<ref>کافی، کلینی، ج ۱، ۳۳۸.</ref>. و به دوستان خود توصیه کرد که در هر بامداد و پسین، در [[انتظار فرج]] باشند<ref>کافی، کلینی، ج ۱، ۳۳۸.</ref>. در بیان [[امام صادق]] {{ع}} [[فلسفه غیبت ]] و [[انتظار ]] رابطه تنگاتنگی دارند و هردو، به فعل انسانها بازمیگردند. چون این مردم هستند که شایستگی خود را برای ظهور یا عدم [[ظهور]] [[امام غایب]]، به نمایش میگذارند و با کارهای ناپسند خود، بین خویشتن و [[امام]] حجاب میگردند، ازاینروی، به همه [[شیعیان]] خود سفارش میکند: "در دولت باطل خموش و چموش باشند و در [[انتظار ]] دولت حق به سر برند و بدانند که خدا، حق را به کرسی خواهد نشاند و باطل را محو خواهد ساخت". از آنان میخواهد: "هدنه و آرامش بر دینداری خود صبر کنند"<ref>کافی، کلینی، ج ۱، ۳۳۳.</ref>. | ||
در بیان [[امام صادق]] {{ع}} [[فلسفه غیبت ]] و [[انتظار ]] رابطه تنگاتنگی دارند و هردو، به فعل انسانها بازمیگردند. چون این مردم هستند که شایستگی خود را برای ظهور یا عدم [[ظهور]] [[امام غایب]]، به نمایش میگذارند و با کارهای ناپسند خود، بین خویشتن و [[امام]] حجاب میگردند، ازاینروی، به همه [[شیعیان]] خود سفارش میکند: "در دولت باطل خموش و چموش باشند و در [[انتظار ]] دولت حق به سر برند و بدانند که خدا، حق را به کرسی خواهد نشاند و باطل را محو خواهد ساخت". از آنان میخواهد: "هدنه و آرامش بر دینداری خود صبر کنند"<ref>کافی، کلینی، ج ۱، ۳۳۳.</ref>. | |||
:::::'''رحلت [[امام صادق]] و تاویل [[مهدی]]:''' ارتحال [[امام صادق]] {{ع}} و فشارهایی که از خارج بر [[شیعیان]] اعمال میشد، سبب گردید تحلیلهای نادرستی از علت [[غیبت ]] صورت گیرد و [[انتظار ]] به تیغ دو دمی تبدیل شد که دستگاههای ستم، با عوامفریبی و به منظور رسیدن به اغراض سیاسی خود، کوشیدند در جایی عنصر [[انتظار ]] را از جامعه بگیرند و در جایی دیگر با تشدید آن، راه تلاشهای عملی و سیاسی را در عینیت جامعه به روی آنان ببندند. در این بستر تاریخی است که فرقههای شیعی اسماعیلیه، ناووسیه و فطحیه به وجود آمدند. اسماعیلیه مدعی شدند: اسماعیل، فرزند [[امام صادق]] (که در زمان حیات پدر فوت کرده بود) نمرده است و جانشین حقیقی [[امام صادق]] {{ع}} اوست و نخواهد مرد، مگر اینکه دنیا را تحت امر خود درآورد. بعدها، این تلقی درمیان اسماعیلیان پیش آمد که مقصود از مهدی پایان یافتن دورهای از رسالت و آغاز دوره دیگری از آن است. در ایندوره، پارهای از احکام و آثار اسلام که تغییر یافته، اصلاح میشود. نخستین [[مهدی]] آنان، [[محمد بن اسماعیل]] بود. البته باید دانست که زیدیه، بیشتر از اسماعیلیه، دست به تاویل [[مهدی]] زدهاند و آن را شرط [[امام]] میدانستند. [[مهدویت]]، از نظر زیدیه، همان [[امامت]] است که با ارشاد و هدایت مردم همراه باشد<ref>همبستگی میان تصوف و تشیع، کامل مصطفی شبیبی، ترجمه دکتر علی اکبر شهابی، ۲۳۷. دانشگاه تهران.</ref>. و [[ناووسیه]]، پیروان [[عجلان بن ناووس]]، به [[غیبت ]] خود [[امام صادق]] {{ع}} باور یافتند و گفتند: ایشان وفات نیافته، بلکه [[غیبت ]] کرده و باید تا بازگشت او، به عنوان [[مهدی]]، به [[انتظار ]] نشست"<ref>فضل بن شاذان و نبرد اندیشهها در ایران پس از اسلام، فریدون جنیدی، ۵۰، انتشارات بلخ، تهران.</ref>. | :::::'''رحلت [[امام صادق]] و تاویل [[مهدی]]:''' ارتحال [[امام صادق]] {{ع}} و فشارهایی که از خارج بر [[شیعیان]] اعمال میشد، سبب گردید تحلیلهای نادرستی از علت [[غیبت ]] صورت گیرد و [[انتظار ]] به تیغ دو دمی تبدیل شد که دستگاههای ستم، با عوامفریبی و به منظور رسیدن به اغراض سیاسی خود، کوشیدند در جایی عنصر [[انتظار ]] را از جامعه بگیرند و در جایی دیگر با تشدید آن، راه تلاشهای عملی و سیاسی را در عینیت جامعه به روی آنان ببندند. در این بستر تاریخی است که فرقههای شیعی اسماعیلیه، ناووسیه و فطحیه به وجود آمدند. اسماعیلیه مدعی شدند: اسماعیل، فرزند [[امام صادق]] (که در زمان حیات پدر فوت کرده بود) نمرده است و جانشین حقیقی [[امام صادق]] {{ع}} اوست و نخواهد مرد، مگر اینکه دنیا را تحت امر خود درآورد. بعدها، این تلقی درمیان اسماعیلیان پیش آمد که مقصود از مهدی پایان یافتن دورهای از رسالت و آغاز دوره دیگری از آن است. در ایندوره، پارهای از احکام و آثار اسلام که تغییر یافته، اصلاح میشود. نخستین [[مهدی]] آنان، [[محمد بن اسماعیل]] بود. البته باید دانست که زیدیه، بیشتر از اسماعیلیه، دست به تاویل [[مهدی]] زدهاند و آن را شرط [[امام]] میدانستند. [[مهدویت]]، از نظر زیدیه، همان [[امامت]] است که با ارشاد و هدایت مردم همراه باشد<ref>همبستگی میان تصوف و تشیع، کامل مصطفی شبیبی، ترجمه دکتر علی اکبر شهابی، ۲۳۷. دانشگاه تهران.</ref>. و [[ناووسیه]]، پیروان [[عجلان بن ناووس]]، به [[غیبت ]] خود [[امام صادق]] {{ع}} باور یافتند و گفتند: ایشان وفات نیافته، بلکه [[غیبت ]] کرده و باید تا بازگشت او، به عنوان [[مهدی]]، به [[انتظار ]] نشست"<ref>فضل بن شاذان و نبرد اندیشهها در ایران پس از اسلام، فریدون جنیدی، ۵۰، انتشارات بلخ، تهران.</ref>. | ||
:::::'''دفاع نقلی از [[فلسفه غیبت ]]:''' با شهادت [[امام کاظم|امام موسی کاظم]]{{ع}} شکاف دیگری در میان [[امامیه]] به وجود آمد. گروهی او را همان [[امام غایب]] پنداشتند. آنان به تدریج به چهار گروه کوچکتر تقسیم شدند و این زنگ اعلان خطری بود به عالمان [[دین]]. در این عصر، هنوز عقلگرایی به شکل معتزله در [[شیعه]] رونق نیافته بود و راویان حدیث، با جمعآوری سخنان پیشوایان تشیع و نشر و پخش آن میکوشیدند به پرسشهای مردم پاسخ دهند. به همین دلیل، تعدادی از ارباب نظر، با تدوین مجموعههای روایی مربوط به [[غیبت ]]، کوشیدند تا مردم را از گمگشتگی رها سازند. [[حسن بن محبوبزراد]]، صاحب کتاب مشیخه که در اصول [[شیعه]] مشهورتر از کتاب مزنی و امثال اوست و بیش از صد سال جلوتر از عصر [[غیبت ]] زندگی میکرد، برخی از اخبار مربوط به [[غیبت ]] [[امام]] را در آن درج کرد. [[علی بن حسن بن محمد طائی طاطری]]، از اصحاب [[امام کاظم|موسی بن جعفر]] نیز کتابی در [[غیبت ]] نوشت<ref>رجال نجاشی، ۱۹۳.</ref>. [[علی بن عمر اعرج کوفی]] و [[ابراهیم بن صالح انماطی کوفی]]، دو تن دیگر از اصحاب [[امام کاظم|امام موسی بن جعفر]] نیز درباره [[غیبت ]] کتاب نوشتند. این مهم، در عصر [[امام رضا]]{{ع}} نیز ادامه یافت. [[عباس بن هشام ناشدی اسدی]] و [[فضل بن شاذان ازدی نیشابوری]] و [[حسن بن علی بن ابی حمزه سالم بطاینی کوفی]] که همگی از اصحاب و معاصران [[امام رضا]]{{ع}} بودند، آثاری را در زمینه یاد شده گردآوری کردند»<ref>[[چشم به راه مهدی (کتاب)|چشم به راه مهدی]]، ص ۴۰۷ -۴۱۱.</ref>. | :::::'''دفاع نقلی از [[فلسفه غیبت ]]:''' با شهادت [[امام کاظم|امام موسی کاظم]]{{ع}} شکاف دیگری در میان [[امامیه]] به وجود آمد. گروهی او را همان [[امام غایب]] پنداشتند. آنان به تدریج به چهار گروه کوچکتر تقسیم شدند و این زنگ اعلان خطری بود به عالمان [[دین]]. در این عصر، هنوز عقلگرایی به شکل معتزله در [[شیعه]] رونق نیافته بود و راویان حدیث، با جمعآوری سخنان پیشوایان تشیع و نشر و پخش آن میکوشیدند به پرسشهای مردم پاسخ دهند. به همین دلیل، تعدادی از ارباب نظر، با تدوین مجموعههای روایی مربوط به [[غیبت ]]، کوشیدند تا مردم را از گمگشتگی رها سازند. [[حسن بن محبوبزراد]]، صاحب کتاب مشیخه که در اصول [[شیعه]] مشهورتر از کتاب مزنی و امثال اوست و بیش از صد سال جلوتر از عصر [[غیبت ]] زندگی میکرد، برخی از اخبار مربوط به [[غیبت ]] [[امام]] را در آن درج کرد. [[علی بن حسن بن محمد طائی طاطری]]، از اصحاب [[امام کاظم|موسی بن جعفر]] نیز کتابی در [[غیبت ]] نوشت<ref>رجال نجاشی، ۱۹۳.</ref>. [[علی بن عمر اعرج کوفی]] و [[ابراهیم بن صالح انماطی کوفی]]، دو تن دیگر از اصحاب [[امام کاظم|امام موسی بن جعفر]] نیز درباره [[غیبت ]] کتاب نوشتند. این مهم، در عصر [[امام رضا]]{{ع}} نیز ادامه یافت. [[عباس بن هشام ناشدی اسدی]] و [[فضل بن شاذان ازدی نیشابوری]] و [[حسن بن علی بن ابی حمزه سالم بطاینی کوفی]] که همگی از اصحاب و معاصران [[امام رضا]]{{ع}} بودند، آثاری را در زمینه یاد شده گردآوری کردند»<ref>[[چشم به راه مهدی (کتاب)|چشم به راه مهدی]]، ص ۴۰۷ -۴۱۱.</ref>. |