چرا با آغاز دوره استعمار ادعای دروغین مهدویت زیاد شد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{پرسش غیرنهایی}} {{جعبه اطلاعات پرسش | موضوع اصلی = مهدویت (پرسش)|بانک جامع...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۹: خط ۱۹:
[[پرونده:11773.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[رسول رضوی]]]]
[[پرونده:11773.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[رسول رضوی]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[رسول رضوی]]'''، در کتاب ''«[[امام مهدی (کتاب)|امام مهدی]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[رسول رضوی]]'''، در کتاب ''«[[امام مهدی (کتاب)|امام مهدی]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«اعتقاد به [[مهدی موعود]]{{ع}} در بین مردم به خاطر تأکیداتی که پیشوایان دینی ما داشتند، از زمان [[پیامبر]]{{صل}} رواج داشته است<ref>طبرسی، اعلام الوری، ص ۴۴۳؛ ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص ۷۴- ۸۲.</ref>. آن حضرت، بارها<ref>طبرسی، اعلام الوری، ص ۳۱۰. روایت از یازده امام نقل شده است.</ref>، در مناسبت‌های گوناگون، از [[حضرت مهدی]] و از [[ظهور]] و قیام و [[غیبت]] طولانی و دیگر ویژگی‌های آن حضرت خبر داده‌اند و بسیاری از اصحاب [[پیامبر]]{{صل}} از این موضوع خبر داشتند<ref>لطف الله صافی گلپایگانی، نوید امن و امان، ص ۹۱.</ref> و شعرای مسلمان، مانند [[کمیت اسدی]] و [[اسماعیل حمیری]] و [[دعبل خزاعی]] در اشعار خود، از آن یاد کرده‌اند. همین مسئله، سبب شده که در طول این مدت، افرادی پیدا شوند که یا خود، ادعای [[مهدویت]] کنند و یا عده‌ای از مردم به [[مهدویت]] آنان معتقد شوند. به عنوان مثال، عده‌ای، [[محمد حنفیه]] (پسر [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}}) را [[مهدی]] می‌پنداشتند و می‌گفتند او [[غیبت]] کرده است، در حالی‌ که در سال (۸۱ ه ق) وفات یافته است<ref>عبد الکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۳۲.</ref>، و یا [[مهدی عباسی]] خود را [[مهدی موعود]] می‌نامید<ref>ابو الفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص ۱۹۳.</ref>.
::::::«بعد از آغاز [[غیبت صغرا]]، عده‌ای، به خیال کسب مال و مقام، شروع به ادعای نیابت و بابیت [[حضرت مهدی]] {{ع}} کردند و افرادی مانند [[شریعی]]، [[شلمغانی]]، [[نمیری]]، [[کرخی]]، حلاج، [[ابن ابی العزاقر]] و ... خود را نایب و باب [[امام زمان]]{{ع}} نامیدند و بعد از اندک مدتی، کم‌کم، ترقی کردند، خود را [[امام]] و حتی [[پیامبر]] خواندند<ref>ر.ک: محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۳۶۷- ۳۸۱.</ref>. ادعای نیابت و حتی ادعای [[مهدویت]] که برای رسیدن به مال و مقام دنیوی و فریب دادن مردم ساده‌دل بود، بعد از آغاز [[غیبت کبرا]] نیز ادامه یافت و عده‌ای با فریب مردم، مدتی به فتنه‌انگیزی پرداختند و بعد از بین رفتند تا این‌که نوبت به استعمار رسید. دولت‌های استعماری که در طول جنگ‌های صلیبی، طعم شکست را چشیده بودند، بعد از آغاز رنسانس و آغاز نفوذ به کشورهای آفریقایی و آسیایی، به این نتیجه رسیدند که برای نفوذ در کشورهای اسلامی، چاره‌ای جز ایجاد اختلاف‌های دینی ندارند. [[همفر]] (جاسوس انگلیسی) به هنگام توضیح مواد موافقت‌نامه‌ مقامات بلندپایه وزارت مستعمرات بریتانیا برای شکست و نابودی [[اسلام]]، به چهارده بند از آن اشاره می‌کند. در بند ششم چنین آمده است: تبلیغ عقاید و مذاهب من درآوردی و ساختگی در مناطق اسلامی با برنامه‌ریزی آگاهانه و منظم به گونه‌ای که تبلیغ پس از ارزیابی زمینه‌های مساعد فکری در اقشار مردم صورت گیرد ... و اختلافات و منازعات شدیدی بین این فرقه‌ها برپا گردد تا بدان‌جا که هر فرقه‌ای خود را مسلمان واقعی و دیگران را مرتد و کافر و واجب القتل پندارد<ref>خاطرات همفر، (جاسوس انگلیسی در ممالک اسلامی)، ص ۱۹۳.</ref>. استعمار غرب، روش‌های گوناگونی را برای تحقق این اهداف، در پیش گرفت. یکی از آن‌ها، روشی بود که در یک برهه از زمان، مبارزان مسلمان برای مبارزه با استعمار از آن استفاده کرده بودند. آن روش، ادعای [[مهدویت]] از سوی برخی از مسلمانان آفریقا بود. استعمار می‌خواست از این حربه، برای شکست خود اسلام استفاده کند. استعمار انگلیس، طعم مبارزه با مهدی سودانی یا متمهدی سودانی را - که با ادعای مهدویت، عده‌ای را به دور خود گرد آورد و جنگ‌های بسیاری با دولت مصر و حتی انگلیس کرد<ref>محمد بهشتی، ادیان و مهدویت، ص ۷۱.</ref> - به یاد داشت و حتی در نهایت، از این حرکت نیز برای رسیدن به اهداف خود استفاده کرد و با تشویق عده‌ای برای ادعای مهدویت، ایجاد تفرقه میان مسلمانان را آغاز کرد. در کتاب ادیان و مهدویت، از حدود چهل و شش نفر نام برده شده است‌ که مدعی مهدویت شدهاند<ref>ادیان و مهدویت، ص ۷۱- ۸۳.</ref>. هرچند تعداد مدعیان [[مهدویت]]، بیش از این مقدار است، ولی باید دانست که اوج این ادعاها، در دوره استعمار بوده است. مؤلف کتاب مذکور، در ادامه می‌نویسد: اشخاص دیگری مدعی [[مهدویت]] شدند که سیاست خارجی، آن‌ها را تحریک نمود وگرنه فرومایگی آن‌ها مانند آفتاب آشکار شد. مانند [[سید علی محمد باب]]، میرزا [[یحیی ازل]]، [[حسین علی عبد البهاء]]، [[یوسف خواجه کاشغری]] که گفت من [[امام زمان]] هستم و پیشوای تراکمه گردید و بیست و نه هزار ترکمن را در کنار رود گرگان با قشون ایران مصادف داده و نظایر بسیار در اطراف جهان از آن‌ها دیده شده است<ref>ادیان و مهدویت، ص ۸۳.</ref>. استعمار، در هندوستان نیز [[احمد خان قادیانی]] را به این ادعا برانگیخت و فرقه قادیانیه را ایجاد کرد. این فرقه، بعدها، به دو فرقه تقسیم شدند و هم اکنون نیز در پاکستان به حیات خود ادامه می‌دهد<ref>علی ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، ص ۳۴۵- ۳۴۷.</ref>»<ref>[[رسول رضوی|رضوی، رسول]]، [[امام مهدی (کتاب)|امام مهدی]]، ص ۱۴۶-۱۴۸.</ref>.
::::::بنابراین، آغاز ادعای [[مهدویت]]، به دوره بعد از شهادت [[امام حسین]]{{ع}} باز می‌گردد»<ref>[[رسول رضوی|رضوی، رسول]]، [[امام مهدی (کتاب)|امام مهدی]]، ص ۱۴۵-۱۴۶.</ref>.


==پرسش‌های وابسته==
==پرسش‌های وابسته==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش