درباره علت غیبت امام مهدی مسئله حفظ جان ایشان مطرح است چرا امامان گذشته برای حفظ جان خود غایب نشدند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید نذیر الحسنی' به 'حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید نذیر الحسنی')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
{{جعبه اطلاعات پرسش
{{جعبه اطلاعات پرسش
| موضوع اصلی        = [[مهدویت (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت]]
| موضوع اصلی        = [[مهدویت (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت]]
| موضوع فرعی        = درباره علت غیبت امام مهدی مسئله حفظ جان ایشان مطرح است چرا امامان گذشته برای حفظ جان خود غایب نشدند؟
| موضوع فرعی        = درباره علت [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} مسئله حفظ جان ایشان مطرح است چرا [[امامان]] گذشته برای حفظ جان خود غایب نشدند؟
| تصویر            = 7626626268.jpg
| تصویر            = 7626626268.jpg
| اندازه تصویر      = 200px
| اندازه تصویر      = 200px
خط ۱۱: خط ۱۱:
| پاسخ‌دهندگان      = [[پژوهشگران مؤسسه آینده روشن]]
| پاسخ‌دهندگان      = [[پژوهشگران مؤسسه آینده روشن]]
}}
}}
'''درباره علت غیبت امام مهدی مسئله حفظ جان ایشان مطرح است چرا امامان گذشته برای حفظ جان خود غایب نشدند؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[مهدویت (پرسش)|مهدویت]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[مهدویت]]''' مراجعه شود.
'''درباره علت [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} مسئله حفظ جان ایشان مطرح است چرا [[امامان]] گذشته برای حفظ جان خود غایب نشدند؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[مهدویت (پرسش)|مهدویت]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[مهدویت]]''' مراجعه شود.


==عبارت‌های دیگری از این پرسش==
==عبارت‌های دیگری از این پرسش==
خط ۱۸: خط ۱۸:
[[پرونده:151974.jpg|بندانگشتی|100px|right|[[سید نذیر الحسنی]]]]
[[پرونده:151974.jpg|بندانگشتی|100px|right|[[سید نذیر الحسنی]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید نذیر الحسنی]]'''، در کتاب ''«[[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید نذیر الحسنی]]'''، در کتاب ''«[[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«باید دانست که درگیری و جنگ [[حق]] و باطل منحصر به عرب‌ها نبوده است، یعنی جنگ و درگیری خاندان علوی با عباسیان و امویان، بلکه این جنگ و درگیری‌ها سابقه‌ای طولانی داشته و از زمان گام نهادن حضرت آدم {{ع}} بر زمین بوده است. شاید اولین کسانی که راه آن‌را هموار ساختند فرزندان آدم باشند، آن هنگام که یکی دیگری را به قتل رساند و از دفن جنازه‌اش درمانده گردید.
::::::«باید دانست که درگیری و جنگ [[حق]] و باطل منحصر به عرب‌ها نبوده است، یعنی جنگ و درگیری خاندان علوی با عباسیان و امویان، بلکه این جنگ و درگیری‌ها سابقه‌ای طولانی داشته و از زمان گام نهادن [[حضرت آدم]]{{ع}} بر زمین بوده است. شاید اولین کسانی که راه آن‌را هموار ساختند فرزندان آدم باشند، آن هنگام که یکی دیگری را به قتل رساند و از دفن جنازه‌اش درمانده گردید.
::::::در اینجا ما قصد آن نداریم که به ذکر جزئیات این کشمکش قدیمی بپردازیم، بلکه ما به اندازه‌ای به آن خواهیم پرداخت که از چارچوب بحث خود خارج نشویم. اختلاف علوی‌ها با اموی‌ها از اولین روز ظهور اسلام آغاز شد و آن به خاطر رسیدن به خلافت نبود، بلکه به دلیل استعدادها و قابلیت‌های ذاتی علویان مانند شکیبایی، جهاد، بر دوش کشیدن بارهای سنگین این رسالت و نبود این عناصر در خاندان اموی بود. استراتژی و خطمشی خاندان اموی بر قدرت‌طلبی و دنبال جاه و مقام و عیش و نوش بودن، استوار بود و آنها ارزشی برای فداکاری و ایثار قائل نبودند، در نتیجه، طبیعی بود که چنین اختلاف و درگیری‌ای میان دو خاندان علوی و اموی پیش بیاید، اما به هر حال نمی‌بایست در این درگیری‌ها، اموی‌ها تمام اصول و اخلاقیات جنگ و اصول کلی اخلاقی را زیر پا بگذارند و جامعه زمان آنها تبدیل به جنگل شود و در آنجا فقط قانون جنگل حاکم باشد.
::::::در اینجا ما قصد آن نداریم که به ذکر جزئیات این کشمکش قدیمی بپردازیم، بلکه ما به اندازه‌ای به آن خواهیم پرداخت که از چارچوب بحث خود خارج نشویم. اختلاف علوی‌ها با اموی‌ها از اولین روز ظهور اسلام آغاز شد و آن به خاطر رسیدن به خلافت نبود، بلکه به دلیل استعدادها و قابلیت‌های ذاتی علویان مانند شکیبایی، جهاد، بر دوش کشیدن بارهای سنگین این [[رسالت]] و نبود این عناصر در خاندان اموی بود. استراتژی و خطمشی خاندان اموی بر قدرت‌طلبی و دنبال جاه و مقام و عیش و نوش بودن، استوار بود و آنها ارزشی برای فداکاری و ایثار قائل نبودند، در نتیجه، طبیعی بود که چنین اختلاف و درگیری‌ای میان دو خاندان علوی و اموی پیش بیاید، اما به هر حال نمی‌بایست در این درگیری‌ها، اموی‌ها تمام اصول و اخلاقیات جنگ و اصول کلی اخلاقی را زیر پا بگذارند و جامعه زمان آنها تبدیل به جنگل شود و در آنجا فقط قانون جنگل حاکم باشد.
::::::هنگامی که [[امیر المؤمنین]] {{ع}} در درگاه خداوند برای ظالمان به او طلب مغفرت می‌کرد، طرف مقابل، جلسات شبانه می‌گذاشت و برای کشتن ایشان با استفاده از وسایل و روش‌های گوناگون برنامه‌ریزی می‌کرد. این موضوع محدود به چند شخصیت محدود مانند (علی و دشمنانش) نمی‌شد بلکه تمام خاندان علوی را دربر می‌گرفت، مصیبت‌هایی که به [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]] {{ع}} به خاطر جنگ‌ها و حملات مختلف رسید، باعث شد که صفحه تاریخ سیاه و تاریک شود.
::::::هنگامی که [[امیر المؤمنین]] {{ع}} در درگاه خداوند برای ظالمان به او طلب مغفرت می‌کرد، طرف مقابل، جلسات شبانه می‌گذاشت و برای کشتن ایشان با استفاده از وسایل و روش‌های گوناگون برنامه‌ریزی می‌کرد. این موضوع محدود به چند شخصیت محدود مانند ([[امام علی|علی]] و دشمنانش) نمی‌شد بلکه تمام خاندان علوی را دربر می‌گرفت، مصیبت‌هایی که به [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]] {{ع}} به خاطر جنگ‌ها و حملات مختلف رسید، باعث شد که صفحه تاریخ سیاه و تاریک شود.
::::::و ما در اینجا به خاطر تحقیق‌های گسترده و بسیار دانشمندان [[اهل تسنن]] و [[شیعه]] در این مورد، بیش از این، وارد این مسئله نمی‌شویم. آنچه در اینجا برایمان حایز اهمیت است، چگونگی اختلاف علویان و عباسیان است و می‌خواهیم بدانیم چرا عباسیان ریشه درخت [[نبوت]] را برکندند و نهال [[امامت]] را برچیدند و البته کتاب‌های مورخان در ارائه تصویر واقعی این جنایات، خود کافی است. ما بحث خود را از آغاز حرکت پرچمدار حکومت عباسیان یعنی ابو مسلم خراسانی شروع می‌کنیم.
::::::و ما در اینجا به خاطر تحقیق‌های گسترده و بسیار دانشمندان [[اهل تسنن]] و [[شیعه]] در این مورد، بیش از این، وارد این مسئله نمی‌شویم. آنچه در اینجا بر [[ایمان]] حایز اهمیت است، چگونگی اختلاف علویان و عباسیان است و می‌خواهیم بدانیم چرا عباسیان ریشه درخت [[نبوت]] را برکندند و نهال [[امامت]] را برچیدند و البته کتاب‌های مورخان در ارائه تصویر واقعی این جنایات، خود کافی است. ما بحث خود را از آغاز حرکت پرچمدار حکومت عباسیان یعنی ابو مسلم خراسانی شروع می‌کنیم.
::::::خوارزمی درباره او چنین می‌گوید: ابو مجرم نه ابو مسلم بر آنان- یعنی علویان- چیره گشت و زیر هر سنگ و کوه و در و دشتی را می‌گشت تا آنها را به قتل رساند<ref>جعفر مرتضی العاملی، حیاة الامام الرضا {{ع}}، ص ۱۰۱.</ref>.
::::::خوارزمی درباره او چنین می‌گوید: ابو مجرم نه ابو مسلم بر آنان- یعنی علویان- چیره گشت و زیر هر سنگ و کوه و در و دشتی را می‌گشت تا آنها را به قتل رساند<ref>جعفر مرتضی العاملی، حیاة الامام الرضا {{ع}}، ص ۱۰۱.</ref>.
::::::با رسیدن منصور به حکومت، ابو مسلم به بهانه توطئه‌چینی ضد منصور دستگیر شد و خود چنین اعتراف نمود: دستور دادند که شمشیر بکشم و هر مظنونی را بگیرم و با تهمت بستن بکشم، عذری را نپذیرم، حریم‌هایی که خداوند دستور حفظش را داده بود شکستم و خون‌هایی را که خداوند حفظ آن‌را واجب نموده بود ریختم کار (زمامداری و حکومت مسلمانان) را از اهلش گرفته و در غیر جایگاهش قرار دادم<ref>تاریخ بغداد، ج ۷، ص ۲۰.</ref>.
::::::با رسیدن منصور به [[حکومت]]، ابو مسلم به بهانه توطئه‌چینی ضد منصور دستگیر شد و خود چنین اعتراف نمود: دستور دادند که شمشیر بکشم و هر مظنونی را بگیرم و با تهمت بستن بکشم، عذری را نپذیرم، حریم‌هایی که خداوند دستور حفظش را داده بود شکستم و خون‌هایی را که خداوند حفظ آن‌را واجب نموده بود ریختم کار (زمامداری و حکومت مسلمانان) را از اهلش گرفته و در غیر جایگاهش قرار دادم<ref>تاریخ بغداد، ج ۷، ص ۲۰.</ref>.
::::::منظور او از اهل امر، خاندان علوی است زیرا او شعار دعوت به رضای [[آل محمد]] {{صل}} را سر می‌داد و کارهایش سامان یافت و خلافت را از آنان بستاند.
::::::منظور او از اهل امر، خاندان علوی است زیرا او شعار دعوت به رضای [[آل محمد]] {{صل}} را سر می‌داد و کارهایش سامان یافت و خلافت را از آنان بستاند.
::::::نویسنده معاصر احمد امین جنایات و زندگی منصور را چنین توصیف کرده است: زندگی او سرشار از خونریزی و خونخواری و نابودی مخالفان بود<ref>ضحی الاسلام، ج ۴، ص ۱۰۵.</ref>.
::::::نویسنده معاصر احمد امین جنایات و زندگی منصور را چنین توصیف کرده است: زندگی او سرشار از خونریزی و خونخواری و نابودی مخالفان بود<ref>ضحی الاسلام، ج ۴، ص ۱۰۵.</ref>.
::::::مسعودی در مورد علت نام‌گذاری منصور بدین نام می‌گوید: راز برگزیدن نام منصور (پیروزشده) بر خود، پیروزی‌اش بر علویان است<ref>التنبیه و الاشراف، ص ۲۹۵.</ref>.
::::::[[مسعودی]] در مورد علت نام‌گذاری منصور بدین نام می‌گوید: راز برگزیدن نام منصور (پیروزشده) بر خود، پیروزی‌اش بر علویان است<ref>التنبیه و الاشراف، ص ۲۹۵.</ref>.
::::::منصور به این جرایم چنین اعتراف می‌کند: دو هزار نفر یا بیشتر از فرزندان فاطمه را کشتم و سرور و آقا و امامشان جعفر بن محمد را رها کردم<ref>الأدب فی ظل التشیع، ص ۶۳.</ref>.
::::::منصور به این جرایم چنین اعتراف می‌کند: دو هزار نفر یا بیشتر از فرزندان فاطمه را کشتم و سرور و آقا و امامشان جعفر بن محمد را رها کردم<ref>الأدب فی ظل التشیع، ص ۶۳.</ref>.
::::::طبری می‌گوید: او انباری پر از سرهای علویان از خرد و کلان گرفته تا پیر و جوان داشت و بر هریک از سرها برگه مشخصات او را درج و آویزان کرده بود و نام او و نام پدرش را بر آن نوشته بودند<ref>تاریخ الخلفاء، ص ۳۲۳.</ref>.
::::::[[طبری]] می‌گوید: او انباری پر از سرهای علویان از خرد و کلان گرفته تا پیر و جوان داشت و بر هریک از سرها برگه مشخصات او را درج و آویزان کرده بود و نام او و نام پدرش را بر آن نوشته بودند<ref>تاریخ الخلفاء، ص ۳۲۳.</ref>.
::::::این اعمال و رفتار جای شگفتی ندارد، زیرا قبلا هم گفته شد راه و خطمشی دو خاندان متفاوت بود. خطمشی علویان، فداکاری و ایثار و خطمشی عباسیان قدرت‌طلبی و زورگویی و احساس کمبود بود. این حرف نتیجه تحلیل تاریخی صرف نیست بلکه‌ اعتراف خود منصور است. وقتی عمویش عبد الصمد بن علی او را به خاطر جرایم قتل و کشتارش سرزنش کرد پاسخ داد: شمشیرهای فرزندان ابو طالب از زمانی که ما میان مردم، جزو اشخاص عامی و عادی بودیم تا اکنون که به خلافت رسیده‌ایم، در نیام نبوده است.
::::::این اعمال و رفتار جای شگفتی ندارد، زیرا قبلا هم گفته شد راه و خطمشی دو خاندان متفاوت بود. خط مشی علویان، فداکاری و ایثار و خطمشی عباسیان قدرت‌طلبی و زورگویی و احساس کمبود بود. این حرف نتیجه تحلیل تاریخی صرف نیست بلکه‌ اعتراف خود منصور است. وقتی عمویش عبد الصمد بن علی او را به خاطر جرایم قتل و کشتارش سرزنش کرد پاسخ داد: شمشیرهای فرزندان ابو طالب از زمانی که ما میان مردم، جزو اشخاص عامی و عادی بودیم تا اکنون که به خلافت رسیده‌ایم، در نیام نبوده است.
::::::تنها راه برای حفظ هیبت و شکوه و عظمتمان، فراموش کردن بخشش و استفاده از زور و قدرت است. تا اینکه کار به تهدید [[امام صادق]] {{ع}} رسید و به او گفت: تو و خانواده‌ات را می‌کشم تا هیچ اثری از شما باقی نماند<ref>مناقب ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۲۵۱.</ref>.
::::::تنها راه برای حفظ هیبت و شکوه و عظمتمان، فراموش کردن بخشش و استفاده از زور و قدرت است. تا اینکه کار به تهدید [[امام صادق]] {{ع}} رسید و به او گفت: تو و خانواده‌ات را می‌کشم تا هیچ اثری از شما باقی نماند<ref>مناقب ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۲۵۱.</ref>.
::::::و در پایان منصور رو به مسیب بن زهره کرده و می‌گوید: من بر این باورم، حجاج برای بنی مروان دلسوزتر از همه بود، مسیب گفت: مولایم هرچه حجاج در گذشته (در حق آل پیامبر) کرد، ما هم از آن فروگذار نکردیم. به خدا قسم خدا هیچ کسی عزیزتر از پیامبر برایمان نیافریده و تو فرمان قتل فرزندانش را دادی و ما اطاعت کردیم<ref>مروج الذهب، ج ۳، ص ۳۲۸.</ref>.
::::::و در پایان منصور رو به مسیب بن زهره کرده و می‌گوید: من بر این باورم، حجاج برای بنی مروان دلسوزتر از همه بود، مسیب گفت: مولایم هرچه حجاج در گذشته (در حق آل پیامبر) کرد، ما هم از آن فروگذار نکردیم. به خدا قسم خدا هیچ کسی عزیزتر از پیامبر برایمان نیافریده و تو فرمان قتل فرزندانش را دادی و ما اطاعت کردیم<ref>مروج الذهب، ج ۳، ص ۳۲۸.</ref>.
::::::پس از او نوبت مهدی رسید. او از یک ابزار دیگر هم برای مبارزه با علویان استفاده کرد؛ او با به وجود آوردن فرقه‌ها و گروه‌های انحرافی و سعی در منسوب کردن این نام‌ها به پیروان ائمه و خدشه وارد کردن به اعتبارشان، بیشتر از پیش به اختلافات دامن زد و فرقه‌های زراریه منسوب به زراره و جو الیقیه را به وجود آورد<ref>تنقیح المقال، ج ۳، ص ۲۹۶، قاموس الرجال، ج ۹، ص ۳۲۴.</ref>.
::::::پس از او نوبت مهدی رسید. او از یک ابزار دیگر هم برای مبارزه با علویان استفاده کرد؛ او با به وجود آوردن فرقه‌ها و گروه‌های انحرافی و سعی در منسوب کردن این نام‌ها به پیروان ائمه و خدشه وارد کردن به اعتبارشان، بیشتر از پیش به اختلافات دامن زد و فرقه‌های زراریه منسوب به زراره و جو الیقیه را به وجود آورد<ref>تنقیح المقال، ج ۳، ص ۲۹۶، قاموس الرجال، ج ۹، ص ۳۲۴.</ref>.
::::::او شیعیان و پیروان [[ائمه]] {{ع}} را متهم به کفر و زندیق بودن کرد تا بهانه قتل و آواره کردنشان را داشته باشد.
::::::او [[شیعیان]] و پیروان [[ائمه]] {{ع}} را متهم به کفر و زندیق بودن کرد تا بهانه قتل و آواره کردنشان را داشته باشد.
::::::عبد الرحمن بدوی می‌گوید: آن زمان پیوسته رافضی‌ها (شیعیان) را متهم به زندقه و کفر می‌کردند<ref>من تاریخ الاحاد فی الاسلام، ص ۳۷.</ref>. پس از مهدی فرزندش هادی روی کار آمد. یعقوبی در مورد او می‌گوید: او بر دستگیری شیعیان بسیار پافشاری می‌کرد و بسیار از آنها هراس داشت‌ و جیره و مواجبی که مهدی برایشان در نظر گرفته بود قطع کرد و برای دستگیری و احضار آنان به اطراف و اکناف نامه فرستاد<ref>تاریخ الیعقوبی، ج ۳، ص ۱۴۸.</ref>.
::::::عبد الرحمن بدوی می‌گوید: آن زمان پیوسته رافضی‌ها (شیعیان) را متهم به زندقه و کفر می‌کردند<ref>من تاریخ الاحاد فی الاسلام، ص ۳۷.</ref>. پس از مهدی فرزندش هادی روی کار آمد. یعقوبی در مورد او می‌گوید: او بر دستگیری شیعیان بسیار پافشاری می‌کرد و بسیار از آنها هراس داشت‌ و جیره و مواجبی که مهدی برایشان در نظر گرفته بود قطع کرد و برای دستگیری و احضار آنان به اطراف و اکناف نامه فرستاد<ref>تاریخ الیعقوبی، ج ۳، ص ۱۴۸.</ref>.
::::::ذکر واقعه فخ برای تشریح این نکته به تنهایی کافی است. واقعه فخ تمام مسلمانان را به وحشت افکند. آنها به کشتار و آوارگی علویان اکتفا نکرده بلکه آنها برای به وحشت انداختن مردم، سرها را از تن جدا می‌کردند. پس از او هارون الرشید به حکومت رسید و به خاندان ابو طالب اعلان جنگ داد و بنابر سخن خوارزمی درخت [[نبوت]] را درو کرد و نهال امامت را از جا کند. کار او به جایی رسید که بدون دلیل و هیچ جرمی، به کشتن فرزندان [[پیامبر خدا]] {{صل}} پرداخت. الفخری در کتاب الاداب السلطانیة به شرح این وقایع پرداخته است.
::::::ذکر واقعه فخ برای تشریح این نکته به تنهایی کافی است. واقعه فخ تمام مسلمانان را به وحشت افکند. آنها به کشتار و آوارگی علویان اکتفا نکرده بلکه آنها برای به وحشت انداختن مردم، سرها را از تن جدا می‌کردند. پس از او هارون الرشید به حکومت رسید و به خاندان ابو طالب اعلان جنگ داد و بنابر سخن خوارزمی درخت [[نبوت]] را درو کرد و نهال امامت را از جا کند. کار او به جایی رسید که بدون دلیل و هیچ جرمی، به کشتن فرزندان [[پیامبر خدا]] {{صل}} پرداخت. الفخری در کتاب الاداب السلطانیة به شرح این وقایع پرداخته است.
۱۱۵٬۱۹۲

ویرایش