۳۳٬۷۴۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=150%|' به '{{عربی|') |
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=100%|' به '{{عربی|') |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
==آیه اولی الامر یکی از [[ادله قرآنی نصب امام علی]]== | ==آیه اولی الامر یکی از [[ادله قرآنی نصب امام علی]]== | ||
* [[قرآن کریم]] با [[آیات]] متعددی بر [[انتصابی بودن]] [[امامت]] [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} دلالت میکند. یکی از [[آیات]] معروف درباره [[اهل بیت]]، آیه اولی الأمر است که از [[مؤمنان]] خواسته از [[الله]]، [[پیامبر]] و [[صاحبان امر]] ([[حاکمان]]) [[اطاعت]] کنند. [[شیعه]] معتقد است، [[اولی الامر]] بر [[عصمت]] و [[امامت حضرت علی]]{{ع}} دلالت میکند که آن را با توجه به نکات ذیل میتوان استنتاج کرد: | * [[قرآن کریم]] با [[آیات]] متعددی بر [[انتصابی بودن]] [[امامت]] [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} دلالت میکند. یکی از [[آیات]] معروف درباره [[اهل بیت]]، آیه اولی الأمر است که از [[مؤمنان]] خواسته از [[الله]]، [[پیامبر]] و [[صاحبان امر]] ([[حاکمان]]) [[اطاعت]] کنند. [[شیعه]] معتقد است، [[اولی الامر]] بر [[عصمت]] و [[امامت حضرت علی]]{{ع}} دلالت میکند که آن را با توجه به نکات ذیل میتوان استنتاج کرد: | ||
# اینکه {{عربی | # اینکه {{عربی|﴿{{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}}﴾}} بر {{عربی|﴿{{متن قرآن|الرَّسُولَ}}﴾}} عطف شده، از آن برمیآید [[اطاعت]] {{عربی|﴿{{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}}﴾}} مانند [[اطاعت]] [[رسول]] خداست. از این نکته میتوان استفاده کرد {{عربی|﴿{{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}}﴾}} باید مانند [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[معصوم]] بوده باشد تا [[خداوند]] به صورت مطلق به [[اطاعت]] از وی در آیه امر کرده باشد. [[فخر رازی]] در تفسیرش به این نکته اذعان میکند لکن [[معصوم]] را نه اشخاص خاص بلکه [[امت]] [[تفسیر]] میکند، در این باره باید گفت پیش تر [[روایت]] [[عصمت]] گزارش شد که بر حسب آنها چنین شخصی در عصر [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} جز [[امام علی|علی]]{{ع}} شخص دیگری نبوده است. | ||
# از آنجا که [[اهل سنت]] به [[نصب]] هیچ فردی معتقد نیست، یا باید بپذیرند مصداق {{عربی | # از آنجا که [[اهل سنت]] به [[نصب]] هیچ فردی معتقد نیست، یا باید بپذیرند مصداق {{عربی|﴿{{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}}﴾}} [[امام علی|علی]]{{ع}} و یازده [[امام]] از نسل وی میباشد و یا اینکه به عدم مصداق آیه در {{عربی|﴿{{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}}﴾}} قائل باشند و این - العیاذ بالله - لغویت آیه و امر الهی به [[اطاعت]] از {{عربی|﴿{{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}}﴾}} را میرساند. | ||
# درباره تطبیق [[عصمت]] بر [[امت]] - که [[فخر رازی]] مدعی بود - باید گفت '''اوّلاً:''' {{عربی | # درباره تطبیق [[عصمت]] بر [[امت]] - که [[فخر رازی]] مدعی بود - باید گفت '''اوّلاً:''' {{عربی|﴿{{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}}﴾}} حسب [[نص]] آیه نه [[امت]] بلکه جزء [[امت]] {{عربی|﴿{{متن قرآن|مِنكُمْ }}﴾}}، است. '''ثانیاً:''' معنای {{عربی|﴿{{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}}﴾}} "صاحبان امر و [[حکومت]]" بر [[امت]] تناسبت ندارد تا بر آن تطبیق شود. '''ثالثاً:''' آیه میخواهد از {{عربی|﴿{{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}}﴾}} [[اطاعت]] مطلق شود، در حالی که [[امت]] باید [[مطیع]] و {{عربی|﴿{{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}}﴾}} [[مطاع]] گردد، امّا در توجیه رازی جای [[مطیع]] و [[مطاع]] عوض میشود. | ||
# علاوه بر تحلیل مفهومی آیه، [[روایات نبوی]] نیز مصادیق {{عربی | # علاوه بر تحلیل مفهومی آیه، [[روایات نبوی]] نیز مصادیق {{عربی|﴿{{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}}﴾}} را [[امام علی|علی]]{{ع}} و یازده [[امام]] از نسل [[امام علی|علی]]{{ع}} را روشن میکند، مثلاً [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} شرکای خود را کسانی ذکر میکند که عنوانشان در آیهٔ فوق در کنار اسم [[پیامبر]] و [[خدا]] ذکر شده است:{{عربی|" شُرَكَائِي الَّذِينَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ بِي وَ أَنْزَلَ فِيهِم ﴿{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}﴾"}}. [[حضرت علی]]{{ع}} آنگاه درباره این شرکاء سؤال کرد، [[پیامبر]] فرمود: {{عربی|" أَنْتَ أَوَّلُهُمْ"}}<ref>شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۸۹.</ref>. [[امام علی|علی]]{{ع}} در دورهٔ [[خلافت]] [[عثمان]] در حضور جمعی از آنان میخواهد که واقعاً بگویند که [[آیات]] "[[آیه اولی الأمر|اولی الأمر]]"، "[[آیه ولایت|ولایت]]" و "[[آیه تبلیغ|تبلیغ]]" در حقّ چه کسی نازل شده است، آیا مگر در حقّ غیر [[امام علی|علی]]{{ع}} نازل شده است؟ آیا مگر [[ابوبکر]] و [[عمر]] نبودند که بعد از نزول [[آیات]] فوق از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} پرسیدند: آیا این [[آیات]] تنها به [[امام علی|علی]]{{ع}} اختصاص دارد:{{عربی|" فَقَامَ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ فَقَالا يَا رَسُولَ اللَّهِ هَؤُلَاءِ الْآيَاتُ خَاصَّةٌ فِي عَلِيٍّ؟"}}<ref> تفسیر کبیر، ج ۱۰، ص ۱۴۴، ذیل آیه.</ref>. [[پیامبر]] در جواب فرمود: {{عربی|" بَلَى فِيهِ وَ فِي أَوْصِيَائِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ"}} <ref>«بلى در [[شأن]] على عليه السّلام و در [[شأن]] أوصياى من تا روز قيامت از أولاد او نازل شده» فرائد السمطین، ج ۱، ص ۳۱۲؛ الغدیر، ج ۱، ص ۱۶۵.</ref>. [[حسکانی]] از [[امام]] باقر{{ع}} نقل میکند که از آن حضرت دربارهٔ آیهٔ فوق سؤال شد که در جواب فرمود: در حقّ [[علی بن ابی طالب]] نازل شده است <ref>تفسر عیاشی، ج ۱، ص ۳۱۳؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۰؛ نقل از: موسوعة الامامة فی نصوص اهل اسنّة، ج ۴، ص ۲۱.</ref>. مشابه همین [[روایت]] از [[امام صادق]]{{ع}} نیز گزارش شده است <ref>ینابیع المودة، ج ۱، ص ۳۴۱.</ref><ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۲۱۳ - ۲۲۲.</ref>. | ||
==آیه اولیالامر و [[مرجعیت دینی]]== | ==آیه اولیالامر و [[مرجعیت دینی]]== | ||
* از جمله آیاتی که میتواند شأن مرجعیت دینی را اثبات کند، آیه معروف اولیالامر است. البته این آیه این قابلیت را دارد که برخی دیگر از شئون، مانند شأن رهبری سیاسی را نیز اثبات کند؛ اما در اینجا تنها به دنبال چگونگی دلالت این آیه بر شأن مرجعیت دینی هستیم. خداوند متعال در آیه یادشده میفرماید: {{عربی | * از جمله آیاتی که میتواند شأن مرجعیت دینی را اثبات کند، آیه معروف اولیالامر است. البته این آیه این قابلیت را دارد که برخی دیگر از شئون، مانند شأن رهبری سیاسی را نیز اثبات کند؛ اما در اینجا تنها به دنبال چگونگی دلالت این آیه بر شأن مرجعیت دینی هستیم. خداوند متعال در آیه یادشده میفرماید: {{عربی|﴿{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً}}﴾}}.<ref>«ای کسانی که ایمان آوردهاید، اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر (اوصیای پیامبر) را. و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید؛ اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید. این [کار] برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است» (نساء، ۵۹).</ref> | ||
* اینکه چگونه این آیه بر [[شأن]] [[مرجعیت دینی]] [[امامان]] دلالت دارد، با بیان چند نکته شرح میدهیم: | * اینکه چگونه این آیه بر [[شأن]] [[مرجعیت دینی]] [[امامان]] دلالت دارد، با بیان چند نکته شرح میدهیم: | ||
# آیه ذکر شده تصریح دارد که خداوند متعال، مردم را به اطاعت از اولیالامر فرمان داده؛ اما پرسش اینجاست که خداوند مردم را در چه حوزهای به اطاعت از اولیالامر فراخوانده است؟ به دیگر سخن، خداوند چه مسئولیتهایی به ایشان داده که مردم در آن حوزه به اطاعت از ایشان موظفاند؟ | # آیه ذکر شده تصریح دارد که خداوند متعال، مردم را به اطاعت از اولیالامر فرمان داده؛ اما پرسش اینجاست که خداوند مردم را در چه حوزهای به اطاعت از اولیالامر فراخوانده است؟ به دیگر سخن، خداوند چه مسئولیتهایی به ایشان داده که مردم در آن حوزه به اطاعت از ایشان موظفاند؟ | ||
# واژه "[[اولیالامر]]" نیز به معنای صاحبان امر است؛<ref>واژه «اولو» در کهنترین منبع لغوی - یعنی کتاب العين - چنین تعریف شده است: "اولی وأولات: مثل: ذوو وذوات فی المعنى، ولا يقال إلا للجميع من الناس وما يشبهه" (خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۸، ص۳۷۰. نیز ر.ک: فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۳۳).</ref> بدین معنا که آنها امر و مسئولیتی بر عهده دارند. چنین حقیقتی گویای آن است که از جانب خداوند، مسئولیت با مسئولیتهایی بر عهده ایشان نهاده شده است؛ وگرنه فرمان به اطاعت از ایشان بیهوده بود. به دیگر سخن، خداوند متعال مقرر فرموده که مسئولیتهایی بر عهده ایشان باشد، و سپس مردم را به اطاعت از ایشان در حوزه آن مسئولیتها فرمان داده است. این استظهار با توجه به مقارنت امر به اطاعت از اولیالامر با اطاعت از حضرت رسول{{صل}} روشنتر میشود؛ چراکه ایشان نیز از سوی خداوند مسئولیتهایی بر عهده دارند که مردم در آن حوزه مأمور به اطاعت از آنها هستند. از همین جا میتوان به این گمان نزدیک شد که چون امر به اطاعت از این دو در کنار هم و تنها با یک امر بوده، مسئولیتهای آن دو نیز یکسان است؛ مگر آنکه از خارج، دلیلی بر استثنای برخی مسئولیتها اقامه شود؛ زیرا معنا ندارد که متکلم حکیم، از دو نفر که هیچ سنخیتی از جهت مسئولیت ندارند، امر به اطاعت از آنها را در کلامی واحد و با یک سیاق بیان کند. ازاینرو، مسئولیتهای پیامبر متوجه اولیالامر نیز میشود. [[رسول اکرم]]{{صل}} مسئولیتهای متعددی داشته که برخی از آنها عبارتاند از: دریافت و ابلاغ وحی،<ref>جن (۷۲)، ۲۶ - ۲۸.</ref> تبیین معارف دینی،<ref>آلعمران (۳)، ۱۶۴.</ref> داوری میان مردم،<ref>نساء (۴)، ۶۵.</ref> رهبری جامعه اسلامی، اجرای احکام<ref>نساء (۴)، ۸۳ و نیز احزاب (۳۳)، ۳۶.</ref> و... . در اینجا بنای بحث از تمام این وظایف را نداریم؛ اما روشن است که تبيين معارف دینی همان آموزهای است که به دنبال اثبات آن برای امامان هستیم. این شأن برای اولیالامر در جای دیگری از قرآن و روایات انکار نشده است؛ ازاینرو میتوان آن را برای اولیالامر ثابت دانست؛ | # واژه "[[اولیالامر]]" نیز به معنای صاحبان امر است؛<ref>واژه «اولو» در کهنترین منبع لغوی - یعنی کتاب العين - چنین تعریف شده است: "اولی وأولات: مثل: ذوو وذوات فی المعنى، ولا يقال إلا للجميع من الناس وما يشبهه" (خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۸، ص۳۷۰. نیز ر.ک: فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۳۳).</ref> بدین معنا که آنها امر و مسئولیتی بر عهده دارند. چنین حقیقتی گویای آن است که از جانب خداوند، مسئولیت با مسئولیتهایی بر عهده ایشان نهاده شده است؛ وگرنه فرمان به اطاعت از ایشان بیهوده بود. به دیگر سخن، خداوند متعال مقرر فرموده که مسئولیتهایی بر عهده ایشان باشد، و سپس مردم را به اطاعت از ایشان در حوزه آن مسئولیتها فرمان داده است. این استظهار با توجه به مقارنت امر به اطاعت از اولیالامر با اطاعت از حضرت رسول{{صل}} روشنتر میشود؛ چراکه ایشان نیز از سوی خداوند مسئولیتهایی بر عهده دارند که مردم در آن حوزه مأمور به اطاعت از آنها هستند. از همین جا میتوان به این گمان نزدیک شد که چون امر به اطاعت از این دو در کنار هم و تنها با یک امر بوده، مسئولیتهای آن دو نیز یکسان است؛ مگر آنکه از خارج، دلیلی بر استثنای برخی مسئولیتها اقامه شود؛ زیرا معنا ندارد که متکلم حکیم، از دو نفر که هیچ سنخیتی از جهت مسئولیت ندارند، امر به اطاعت از آنها را در کلامی واحد و با یک سیاق بیان کند. ازاینرو، مسئولیتهای پیامبر متوجه اولیالامر نیز میشود. [[رسول اکرم]]{{صل}} مسئولیتهای متعددی داشته که برخی از آنها عبارتاند از: دریافت و ابلاغ وحی،<ref>جن (۷۲)، ۲۶ - ۲۸.</ref> تبیین معارف دینی،<ref>آلعمران (۳)، ۱۶۴.</ref> داوری میان مردم،<ref>نساء (۴)، ۶۵.</ref> رهبری جامعه اسلامی، اجرای احکام<ref>نساء (۴)، ۸۳ و نیز احزاب (۳۳)، ۳۶.</ref> و... . در اینجا بنای بحث از تمام این وظایف را نداریم؛ اما روشن است که تبيين معارف دینی همان آموزهای است که به دنبال اثبات آن برای امامان هستیم. این شأن برای اولیالامر در جای دیگری از قرآن و روایات انکار نشده است؛ ازاینرو میتوان آن را برای اولیالامر ثابت دانست؛ | ||
# در اینکه مقصود از اولیالامر چه کسانی هستند، نزاعی دیرینه میان عالمان شیعه و سنی وجود داشته و دارد. دراینباره نزدیک به پانزده نظریه تنها میان عالمان اهل سنت مطرح شده است؛<ref>برخی از این نظریات عبارتاند از: الف) حکام و زمامداران مسلمان و عادل (عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزيل، ج۲، ص۸۰؛ سید محمد طنطاوی، التفسير الوسيط للقرآن الكريم، ج۳، ص۹۱)؛ ب) حكام، علما، ائمه و فرماندهان سریهها (نعمت الله بن محمود نخجوانی، الفواتح الالهية، ج۱، ص۱۵۷؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۶۴)؛ ج) علمای دین (محمد بن محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۳، ص۱۸۰)؛ د) صحابه (محمد بن طاهر بن عاشور، التحرير و التنوير، ج۴، ص۱۶۶). برای تفصیل بیشتر، ر.ک: غلامحسین زینلی، دوازده جانشین، ص۱۷ و ۱۸.</ref> اما باید توجه داشت که اولاً، امر به اطاعت از اولیالامر بهطور مطلق آمده است؛ و ثانياً، این امر در کنار امر به اطاعت از خداوند و رسول آمده است؛ در نتیجه اولیالامر باید انسانهایی معصوم باشند. بنابراین از آیه - بدون استفاده از روایات - به دست میآید که مصداق اولیالامر باید معصوم باشد. دانشمندان شیعی به تبع روایات، آنها را بر ائمه اطهار{{عم}} منطبق کردهاند.<ref>برای نمونه، ر.ک: ابوالصلاح حلبی، الكافی فی الفقه، ص۹۳؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۳، ص۲۳۶؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص۱۱۳؛ عماد الدین حسن بن علی طبری، کامل البهائی فی السقيفة، ج۱، ص۱۳۱؛ سید عمیدالدین عبيدلی، اشراق اللاهوت فی شرح الياقوت، ص۴۷۸؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، ص۴۹۵؛ سید محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۷، ص۳۲۴؛ ناصر مکارم شیرازی، آیات ولایت در قرآن، ص۱۱۱.</ref> بنابر آنچه گذشت، روشن میشود که اولاً، اولیالامر بر امامان معصوم{{عم}} تطبیق شده؛ و ثانياً، اولیالامر شأن مرجعیت دینی را نیز دارند.(...) چنانکه گذشت، پیامبران میآیند تا دین خدا را بر مردم عرضه کرده، راه سعادت را بشناسانند که در این صورت مردم بر خداوند متعال حجتی نخواهند داشت. این آموزه در روایات نیز تبیین شده است؛ چنانکه ابوبصير نقل میکند که شخصی از [[امام صادق]]{{ع}} پرسید: به چه دلیل خداوند پیامبران و رسولان را به سوی مردم فرستاده است؟ امام{{ع}} فرمود: "تا پس از آن، برای مردم حجتی بر خداوند نباشد و تا نگویند که بشیر و نذیری به سوی ما نیامد".<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ص۱۲۰ و ۱۲۱. گفتنی است دراینباره دستکم پنج روایت دیگر نیز وجود دارد. ازاینرو، این روایت مستفيض است (همان).</ref> در روایت صحیح دیگری، [[امام باقر]]{{ع}} از نقش هدایتی امام و حجت خدا از دوران [[حضرت آدم]]{{ع}} سخن به میان آورده، میفرماید: "به خدا سوگند، زمین از زمانی که خداوند، جان آدم را گرفت، رها نشده است؛ مگر آنکه در آن، امامی بوده که مردم به وسیله او به سوی خدا هدایت شدهاند و او حجت خدا بر مردم است...".<ref>محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۴۸۵؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸ و ۱۷۹؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۰۵؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۳۸.</ref> لزوم وجود حجت میان بندگان، چنان مسلّم است که در روایات پرشماری آمده که اگر تنها دو نفر در عالم هستی وجود داشته باشند، باید یکی از آن دو امام باشد تا دیگری نتواند در قیامت عليه خداوند احتجاج کند. ازاینروست که آخرین نفری که از دنیا میرود، امام است.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۰؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۹۶؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۴۰. گفتنی است دراینباره چهار روایت دیگر نیز وجود دارد که برخی از آنها معتبر به شمار میآیند (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۹ و ۱۸۰).</ref> همچنین داود رقّی در روایتی صحیح از [[امام کاظم]]{{ع}} سخنی به همین مضمون نقل میکند.<ref>{{عربی | # در اینکه مقصود از اولیالامر چه کسانی هستند، نزاعی دیرینه میان عالمان شیعه و سنی وجود داشته و دارد. دراینباره نزدیک به پانزده نظریه تنها میان عالمان اهل سنت مطرح شده است؛<ref>برخی از این نظریات عبارتاند از: الف) حکام و زمامداران مسلمان و عادل (عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزيل، ج۲، ص۸۰؛ سید محمد طنطاوی، التفسير الوسيط للقرآن الكريم، ج۳، ص۹۱)؛ ب) حكام، علما، ائمه و فرماندهان سریهها (نعمت الله بن محمود نخجوانی، الفواتح الالهية، ج۱، ص۱۵۷؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۶۴)؛ ج) علمای دین (محمد بن محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۳، ص۱۸۰)؛ د) صحابه (محمد بن طاهر بن عاشور، التحرير و التنوير، ج۴، ص۱۶۶). برای تفصیل بیشتر، ر.ک: غلامحسین زینلی، دوازده جانشین، ص۱۷ و ۱۸.</ref> اما باید توجه داشت که اولاً، امر به اطاعت از اولیالامر بهطور مطلق آمده است؛ و ثانياً، این امر در کنار امر به اطاعت از خداوند و رسول آمده است؛ در نتیجه اولیالامر باید انسانهایی معصوم باشند. بنابراین از آیه - بدون استفاده از روایات - به دست میآید که مصداق اولیالامر باید معصوم باشد. دانشمندان شیعی به تبع روایات، آنها را بر ائمه اطهار{{عم}} منطبق کردهاند.<ref>برای نمونه، ر.ک: ابوالصلاح حلبی، الكافی فی الفقه، ص۹۳؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۳، ص۲۳۶؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص۱۱۳؛ عماد الدین حسن بن علی طبری، کامل البهائی فی السقيفة، ج۱، ص۱۳۱؛ سید عمیدالدین عبيدلی، اشراق اللاهوت فی شرح الياقوت، ص۴۷۸؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، ص۴۹۵؛ سید محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۷، ص۳۲۴؛ ناصر مکارم شیرازی، آیات ولایت در قرآن، ص۱۱۱.</ref> بنابر آنچه گذشت، روشن میشود که اولاً، اولیالامر بر امامان معصوم{{عم}} تطبیق شده؛ و ثانياً، اولیالامر شأن مرجعیت دینی را نیز دارند.(...) چنانکه گذشت، پیامبران میآیند تا دین خدا را بر مردم عرضه کرده، راه سعادت را بشناسانند که در این صورت مردم بر خداوند متعال حجتی نخواهند داشت. این آموزه در روایات نیز تبیین شده است؛ چنانکه ابوبصير نقل میکند که شخصی از [[امام صادق]]{{ع}} پرسید: به چه دلیل خداوند پیامبران و رسولان را به سوی مردم فرستاده است؟ امام{{ع}} فرمود: "تا پس از آن، برای مردم حجتی بر خداوند نباشد و تا نگویند که بشیر و نذیری به سوی ما نیامد".<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ص۱۲۰ و ۱۲۱. گفتنی است دراینباره دستکم پنج روایت دیگر نیز وجود دارد. ازاینرو، این روایت مستفيض است (همان).</ref> در روایت صحیح دیگری، [[امام باقر]]{{ع}} از نقش هدایتی امام و حجت خدا از دوران [[حضرت آدم]]{{ع}} سخن به میان آورده، میفرماید: "به خدا سوگند، زمین از زمانی که خداوند، جان آدم را گرفت، رها نشده است؛ مگر آنکه در آن، امامی بوده که مردم به وسیله او به سوی خدا هدایت شدهاند و او حجت خدا بر مردم است...".<ref>محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۴۸۵؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸ و ۱۷۹؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۰۵؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۳۸.</ref> لزوم وجود حجت میان بندگان، چنان مسلّم است که در روایات پرشماری آمده که اگر تنها دو نفر در عالم هستی وجود داشته باشند، باید یکی از آن دو امام باشد تا دیگری نتواند در قیامت عليه خداوند احتجاج کند. ازاینروست که آخرین نفری که از دنیا میرود، امام است.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۰؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۹۶؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۴۰. گفتنی است دراینباره چهار روایت دیگر نیز وجود دارد که برخی از آنها معتبر به شمار میآیند (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۹ و ۱۸۰).</ref> همچنین داود رقّی در روایتی صحیح از [[امام کاظم]]{{ع}} سخنی به همین مضمون نقل میکند.<ref>{{عربی|"إِنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَامٍ حَتَّى يُعْرَفَ"}}؛ همو، الکافی، ج۱، ص۱۷۷. نظیر این روایت را حسن بن على وشاء در روایتی صحیح از امام رضا{{ع}} نیز نقل میکند (همان).</ref><ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] ص: ۲۲۲ - ۲۳۵.</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |