رابطه عرش با علم معصوم چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=100%|' به '{{عربی|'
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=150%|' به '{{عربی|')
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=100%|' به '{{عربی|')
خط ۱۹: خط ۱۹:
[[پرونده:11546943.jpg|بندانگشتی|100px|right|[[علی نمازی شاهرودی|نمازی شاهرودی]]]]
[[پرونده:11546943.jpg|بندانگشتی|100px|right|[[علی نمازی شاهرودی|نمازی شاهرودی]]]]
آیت‌الله '''[[علی نمازی شاهرودی]]''' در کتاب ''«[[علم غیب (کتاب)|علم غیب]]»'' در این‌باره گفته‌ است:  
آیت‌الله '''[[علی نمازی شاهرودی]]''' در کتاب ''«[[علم غیب (کتاب)|علم غیب]]»'' در این‌باره گفته‌ است:  
::::::«اخبار وارده در حقیقت عرش است و این که عرش بر علم و قدرت اطلاق شده. حامل عرش نیز دارای این علم و قدرت است؛ و این علم و قدرت ملک عظیم است که خداوند به حامل عرش عنایت فرموده. به این عنایت عرش مَثَل اعلای الهی است و لذا، صحیح است به حامل عرش نیز مَثَل اعلی گفته شود و مراد به مثل اعلی در آیه کریمه قرآن {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| وَلِلَّهِ الْمَثَلُ الأَعْلَىَ }}﴾}}<ref>و مثل برتر از آن خداوند است؛ سوره نحل، آیه: ۶۰.</ref> اوست. دلیل این موضوع روایات بسیاری است که [[ائمه]]{{عم}} فرموده‌اند: ماییم مثل اعلای الهی. و ماییم حامل عرش پروردگار<ref>بحارالأنوار، ج۱۶، ص:۲۹۹.</ref>. [[امام سجاد]]{{ع}} می‌فرماید: تمثال تمام خلایق در عرش است.<ref>روضه الواعظین، ج۱، ص۴۷ (مجلس سوم)؛ بحارالأنوار، ج۵۸، ص۳۶، ح۵۸.</ref>. پس حامل عرش دارای علم و قدرتی است که بدین وسیله، بر همه مخلوقات دانا و تواناست<ref>اطلاق عرش بر علم و قدرت در چندین روایت کریمه وارد شده است؛ مراجعه کنید به: الف: الکافی، ج۱، ص۱۲۹ کتاب التوحید، باب العرش و الکرسی، ح ۱و ۲ و ۶ حدیث اوّل این باب - که قرائن صحت آن بسیار است - به تفصیل خود در بحارالأنوار، ج۳۰، ص۵۳ - ۸۲ آمده است. ب: روایت تفسیر القمی، ج۱، ص۸۵ و غیر آن از جابر، از [[امام باقر]]{{ع}}. ج: کلام [[امام صادق]]{{ع}} به [[عبدالله بن سِنان]]، در حدیث صحیح مروی در التوحید صدوق، ص۳۲۷، ح۲. د: کلام [[امام صادق]]{{ع}} به مفضل منقول در معانی الأخبار، ص۲۹. این عرش، که علم است همان نور الأنوار است. چنان که [[امام سجاد]]{{ع}} در حدیث صحیح مروی در تفسیر القمی، ج۲، ص۲۳ (تفسیر سوره اسراء) فرموده‌اند. و نور الأنوار نور [[حضرت محمد]]{{صل}} و آل طیبین و طاهرین{{عم}} اوست؛ چنان که روایات آن را در مستدرک سفینه البحار در لغت «نور» ج۱۰، ص۱۶۳ و «عرش» ج۷، ص۱۵۳ و«ابی» ج۱، ص۴۱ آورده‌ایم. اما این که آنان: حاملان عرش هستند، روایات بسیاری علاوه بر آن چه گذشت بر آن دلالت می کند.  از آن جمله روایاتی است که در بحارالأنوار، ج۲۶، ص۱۰۵. باب این که آنان خزینه داران علم خدایند وحاملان عرش او. و در ج۲۴، ص۸۷ باب ۳۳: در این که آنان حاملان عرش رحمان هستند از ابواب الآیات النازله فیهم نقل شده است</ref>»<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%B9%D9%84%D9%85%20%D8%BA%DB%8C%D8%A8&option=com_mtree&task=readonline&link_id=16234&page=31&chkhashk=EABBA2EBE4&Itemid=&lang=fa علم غیب، ص۱۳۹.]</ref>
::::::«اخبار وارده در حقیقت عرش است و این که عرش بر علم و قدرت اطلاق شده. حامل عرش نیز دارای این علم و قدرت است؛ و این علم و قدرت ملک عظیم است که خداوند به حامل عرش عنایت فرموده. به این عنایت عرش مَثَل اعلای الهی است و لذا، صحیح است به حامل عرش نیز مَثَل اعلی گفته شود و مراد به مثل اعلی در آیه کریمه قرآن {{عربی|﴿{{متن قرآن| وَلِلَّهِ الْمَثَلُ الأَعْلَىَ }}﴾}}<ref>و مثل برتر از آن خداوند است؛ سوره نحل، آیه: ۶۰.</ref> اوست. دلیل این موضوع روایات بسیاری است که [[ائمه]]{{عم}} فرموده‌اند: ماییم مثل اعلای الهی. و ماییم حامل عرش پروردگار<ref>بحارالأنوار، ج۱۶، ص:۲۹۹.</ref>. [[امام سجاد]]{{ع}} می‌فرماید: تمثال تمام خلایق در عرش است.<ref>روضه الواعظین، ج۱، ص۴۷ (مجلس سوم)؛ بحارالأنوار، ج۵۸، ص۳۶، ح۵۸.</ref>. پس حامل عرش دارای علم و قدرتی است که بدین وسیله، بر همه مخلوقات دانا و تواناست<ref>اطلاق عرش بر علم و قدرت در چندین روایت کریمه وارد شده است؛ مراجعه کنید به: الف: الکافی، ج۱، ص۱۲۹ کتاب التوحید، باب العرش و الکرسی، ح ۱و ۲ و ۶ حدیث اوّل این باب - که قرائن صحت آن بسیار است - به تفصیل خود در بحارالأنوار، ج۳۰، ص۵۳ - ۸۲ آمده است. ب: روایت تفسیر القمی، ج۱، ص۸۵ و غیر آن از جابر، از [[امام باقر]]{{ع}}. ج: کلام [[امام صادق]]{{ع}} به [[عبدالله بن سِنان]]، در حدیث صحیح مروی در التوحید صدوق، ص۳۲۷، ح۲. د: کلام [[امام صادق]]{{ع}} به مفضل منقول در معانی الأخبار، ص۲۹. این عرش، که علم است همان نور الأنوار است. چنان که [[امام سجاد]]{{ع}} در حدیث صحیح مروی در تفسیر القمی، ج۲، ص۲۳ (تفسیر سوره اسراء) فرموده‌اند. و نور الأنوار نور [[حضرت محمد]]{{صل}} و آل طیبین و طاهرین{{عم}} اوست؛ چنان که روایات آن را در مستدرک سفینه البحار در لغت «نور» ج۱۰، ص۱۶۳ و «عرش» ج۷، ص۱۵۳ و«ابی» ج۱، ص۴۱ آورده‌ایم. اما این که آنان: حاملان عرش هستند، روایات بسیاری علاوه بر آن چه گذشت بر آن دلالت می کند.  از آن جمله روایاتی است که در بحارالأنوار، ج۲۶، ص۱۰۵. باب این که آنان خزینه داران علم خدایند وحاملان عرش او. و در ج۲۴، ص۸۷ باب ۳۳: در این که آنان حاملان عرش رحمان هستند از ابواب الآیات النازله فیهم نقل شده است</ref>»<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%B9%D9%84%D9%85%20%D8%BA%DB%8C%D8%A8&option=com_mtree&task=readonline&link_id=16234&page=31&chkhashk=EABBA2EBE4&Itemid=&lang=fa علم غیب، ص۱۳۹.]</ref>


==پاسخ‌های دیگر==
==پاسخ‌های دیگر==
خط ۳۲: خط ۳۲:
::::::عرضه اعمال انسان‌ها به [[امام]]: خداوند با عرضه اعمال انسان‌ها به [[امام]]، [[علم امام]] را در مورد اعمال و رفتار انسان‌ها افزایش می‌دهد و همین امر به [[امامت]] [[امام]] کمک کرده و او بهتر می‌تواند به وظایف خودش در جامعه بپردازد.
::::::عرضه اعمال انسان‌ها به [[امام]]: خداوند با عرضه اعمال انسان‌ها به [[امام]]، [[علم امام]] را در مورد اعمال و رفتار انسان‌ها افزایش می‌دهد و همین امر به [[امامت]] [[امام]] کمک کرده و او بهتر می‌تواند به وظایف خودش در جامعه بپردازد.
::::::در همان روایتی که قبلاً در مورد وجود ستونی از نور برای [[امام]]، از [[شیخ صدوق]] نقل کردیم، به این نکته تصریح می‌کرد که یکی از مسائلی را که [[امام]] در آن ستون نور می‌بیند، اعمال انسانهاست<ref>{{عربی|اندازه=130%|« وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ إِنَّ الْإِمَامَ مُؤَيَّدٌ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَمُودٌ مِنْ نُورٍيَرَى فِيهِ أَعْمَالَ الْعِبَادِ وَ كُلَّمَا احْتَاجَ إِلَيْهِ لِدَلَالَةٍ اطَّلَعَ عَلَيْهِ وَ يَبْسُطُهُ فَيَعْلَمُ وَ يُقْبَضُ عَنْهُ فَلَا يَعْلَم»}}؛ صدوق، عيون أخبار الرضا، ج۱، ص ۲۱۴.</ref> خداوند به این وسیله، [[امام]] را از اعمال انسانها مطلع می‌کند.
::::::در همان روایتی که قبلاً در مورد وجود ستونی از نور برای [[امام]]، از [[شیخ صدوق]] نقل کردیم، به این نکته تصریح می‌کرد که یکی از مسائلی را که [[امام]] در آن ستون نور می‌بیند، اعمال انسانهاست<ref>{{عربی|اندازه=130%|« وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ إِنَّ الْإِمَامَ مُؤَيَّدٌ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَمُودٌ مِنْ نُورٍيَرَى فِيهِ أَعْمَالَ الْعِبَادِ وَ كُلَّمَا احْتَاجَ إِلَيْهِ لِدَلَالَةٍ اطَّلَعَ عَلَيْهِ وَ يَبْسُطُهُ فَيَعْلَمُ وَ يُقْبَضُ عَنْهُ فَلَا يَعْلَم»}}؛ صدوق، عيون أخبار الرضا، ج۱، ص ۲۱۴.</ref> خداوند به این وسیله، [[امام]] را از اعمال انسانها مطلع می‌کند.
::::::[[کلینی]] در روایتی از [[امام رضا]]{{ع}} نقل می‌کند که ایشان با استناد به آیه شریفه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|  وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ}}﴾}} <ref> و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید؛ سوره توبه، آیه: ۱۰۵.</ref> می‌فرماید: اعمال شما، هر روز و شب بر من عرضه می‌شود. [[امام رضا]]{{ع}} در این حدیث شریف، [[علی]]{{ع}} را مصداق آن "مؤمن" ذکر شده در قرآن می‌داند و این گونه به شیعیانش اعلام می‌کند که همیشه از وضع آنها با خبر و مطلع است<ref>{{عربی|اندازه=130%|« عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبَانٍ الزَّيَّاتِ وَ كَانَ مَكِيناً عِنْدَ الرِّضَا {{ع}} قَالَ‏ قُلْتُ لِلرِّضَا{{ع}}ادْعُ اللَّهَ لِي وَ لِأَهْلِ بَيْتِي فَقَالَ أَ وَ لَسْتُ أَفْعَلُ وَ اللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ قَالَ فَاسْتَعْظَمْتُ ذَلِكَ فَقَالَ لِي أَ مَا تَقْرَأُ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ {{ع}}»}}؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۲۱۹.</ref> »<ref>[[بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد (پایان‌نامه)|بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد]]، ص: ۷۲، ۷۳</ref>.
::::::[[کلینی]] در روایتی از [[امام رضا]]{{ع}} نقل می‌کند که ایشان با استناد به آیه شریفه {{عربی|﴿{{متن قرآن|  وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ}}﴾}} <ref> و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید؛ سوره توبه، آیه: ۱۰۵.</ref> می‌فرماید: اعمال شما، هر روز و شب بر من عرضه می‌شود. [[امام رضا]]{{ع}} در این حدیث شریف، [[علی]]{{ع}} را مصداق آن "مؤمن" ذکر شده در قرآن می‌داند و این گونه به شیعیانش اعلام می‌کند که همیشه از وضع آنها با خبر و مطلع است<ref>{{عربی|اندازه=130%|« عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبَانٍ الزَّيَّاتِ وَ كَانَ مَكِيناً عِنْدَ الرِّضَا {{ع}} قَالَ‏ قُلْتُ لِلرِّضَا{{ع}}ادْعُ اللَّهَ لِي وَ لِأَهْلِ بَيْتِي فَقَالَ أَ وَ لَسْتُ أَفْعَلُ وَ اللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ قَالَ فَاسْتَعْظَمْتُ ذَلِكَ فَقَالَ لِي أَ مَا تَقْرَأُ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ {{ع}}»}}؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۲۱۹.</ref> »<ref>[[بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد (پایان‌نامه)|بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد]]، ص: ۷۲، ۷۳</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


خط ۳۸: خط ۳۸:
[[پرونده:11607.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[حسین صالحی مالستانی]]]]
[[پرونده:11607.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[حسین صالحی مالستانی]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[حسین صالحی مالستانی|صالحی مالستانی]]''' در مقاله ''«[[علم غیب و علم لدنی پیامبر از منظر امام خمینی (مقاله)|علم غیب و علم لدنی پیامبر]]»'' در این‌باره گفته‌است:  
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[حسین صالحی مالستانی|صالحی مالستانی]]''' در مقاله ''«[[علم غیب و علم لدنی پیامبر از منظر امام خمینی (مقاله)|علم غیب و علم لدنی پیامبر]]»'' در این‌باره گفته‌است:  
::::::«[[امام خمینی]] در یکی از مواردی که بحث علم پیامبران را به عنوان شأن برتر آنان مطرح می‌کند پیامبران را حاملان عرش الهی دانسته و عرش را در یک معنا به معنای علم تفسیر می‌نماید که در نتیجه [[پیامبران]]{{ع}} و [[ائمه|اهل‌ بیت عصمت]]{{ع}} به عنوان حاملان علم الهی مطرح می‌شوند، البته علم فعلی حق، نه علم ذاتی خداوند متعال که آن مخصوص ذات مقدسش می‌باشد، بیان امام در یک مورد چنین است: "بدان که در باب "عرش" و "حَمَله" آن اختلافاتی است… گرچه به حسب باطن اختلافی در کار نیست؛ چون در نظر عرفانی و طریق برهانی، عرش… گاهی اطلاق بر "علم" شده، که شاید مراد از علم "علم فعلی" حق باشد که مقام [[ولایت]] کبری است. و حمله آن چهار نفر از اولیاء کمّل است در امم سالفه: [[نوح]]{{ع}} و [[ابراهیم]]{{ع}} و [[موسی]]{{ع}} و [[عیسی]]{{ع}}. و چهار نفر از کمّل است در این امّت: [[پیامبر|رسول ختمی]]{{صل}}، و [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}}، و[[امام حسن|الحسن]]{{ع}}، و[[امام حسین|الحسین]]{{ع}}.<ref>[[امام خمینی]]، آداب الصلوه، ص ۲۷۲ – ۲۷۳.</ref> در این بیان امام، پیامبران اولوالعزم الهی و [[ائمه|ائمۀ معصومین]]{{ع}} به عنوان حاملان "عرش" الهی که در یک معنا به معنای علم الهی است، یاد گردیده است. [[امام خمینی]] در جای دیگر با تمسک به روایاتی از [[امام صادق]]{{ع}} و [[امام کاظم]]{{ع}}، حمل علم را از شئون [[پیامبر]]{{صل}} دانسته که در آن روایات نیز همان هشت نفر ذکر گردیده است و در روایت دیگر آمده که حاملان عرش چهار نفر از ما و چهار نفر از کسانی که[حق] بخواهد هستند. که در آن عرش را به علم معنا کرده است.<ref>[[امام خمینی]]، مصباح الهدایه، پیشین، ص ۷۷ – ۷۸؛ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج ۱، ص ۱۳۲، کتاب التوحید باب العرش و الکرسی، حدیث ۶٫.</ref> همان‌گونه که امام برای عرش معانی متعدد در نظر گرفته و یکی از معانی یا احتمالات را همان مفهوم علم دانسته است، در تفسیر المیزان نیز پس از ذکر سه قول دربارۀ عرش و ذکر آیۀ {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ}}﴾}}<ref>(کسانی که عرش خداوند را برمی‌دارند و پیرامونیان آن، با سپاس پروردگارشان را به پاکی می‌ستایند و بدو ایمان می‌آورند و برای مؤمنان آمرزش می‌خواهند که: پروردگارا! بخشایش و دانش تو همه چیز را فراگیر است پس، آنان را که توبه آورده و از راه تو پیروی کرده‌اند بیامرز و از عذاب دوزخ باز دار)، سوره مبارکه غافر، آیه ۷.</ref> و {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ}}﴾}}<ref>(که (خداوند) آن را هفت شب و هشت روز پیاپی بر آنان چیره گردانید و آن قوم را در آن (شب و روز) ها بر زمین افتاده می‌دیدی، گویی تنه‌های خرمابن‌هایی فرو افتاده‌اند)، سوره مبارکه حاقه، آیه ۷.</ref> که دربارۀ حاملان عرش الهی است و همچنین آیۀ {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ السَّمَاء وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ}}﴾}}<ref>(اوست که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت؛ آنچه به زمین درون می‌رود یا از آن برون می‌آید و آنچه از آسمان فرود می‌آید یا به آن فرا می‌رود می‌داند و هر جا باشید او با شماست و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست)، سوره مبارکه حدید، آیه ۴.</ref> که بعد از ذکر استیلای حق به عرش بلافاصله به علم فراگیر الهی اشاره می‌نماید، آنگاه علامه می‌فرماید: "پس مراد از عرش مقام علم است، همان‌گونه که مقام تدبیر عام و فراگیر همه چیز است"<ref>[[علامه طباطبائی|طباطبائی]]، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص ۱۵۶ – ۱۶۲٫.</ref>» <ref>[https://farsi.al-shia.org/%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%80-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1/ علم غیب و علم لدنی پیامبر از منظر امام خمینی، فصلنامه حضور، شماره ۸۸].</ref>.
::::::«[[امام خمینی]] در یکی از مواردی که بحث علم پیامبران را به عنوان شأن برتر آنان مطرح می‌کند پیامبران را حاملان عرش الهی دانسته و عرش را در یک معنا به معنای علم تفسیر می‌نماید که در نتیجه [[پیامبران]]{{ع}} و [[ائمه|اهل‌ بیت عصمت]]{{ع}} به عنوان حاملان علم الهی مطرح می‌شوند، البته علم فعلی حق، نه علم ذاتی خداوند متعال که آن مخصوص ذات مقدسش می‌باشد، بیان امام در یک مورد چنین است: "بدان که در باب "عرش" و "حَمَله" آن اختلافاتی است… گرچه به حسب باطن اختلافی در کار نیست؛ چون در نظر عرفانی و طریق برهانی، عرش… گاهی اطلاق بر "علم" شده، که شاید مراد از علم "علم فعلی" حق باشد که مقام [[ولایت]] کبری است. و حمله آن چهار نفر از اولیاء کمّل است در امم سالفه: [[نوح]]{{ع}} و [[ابراهیم]]{{ع}} و [[موسی]]{{ع}} و [[عیسی]]{{ع}}. و چهار نفر از کمّل است در این امّت: [[پیامبر|رسول ختمی]]{{صل}}، و [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}}، و[[امام حسن|الحسن]]{{ع}}، و[[امام حسین|الحسین]]{{ع}}.<ref>[[امام خمینی]]، آداب الصلوه، ص ۲۷۲ – ۲۷۳.</ref> در این بیان امام، پیامبران اولوالعزم الهی و [[ائمه|ائمۀ معصومین]]{{ع}} به عنوان حاملان "عرش" الهی که در یک معنا به معنای علم الهی است، یاد گردیده است. [[امام خمینی]] در جای دیگر با تمسک به روایاتی از [[امام صادق]]{{ع}} و [[امام کاظم]]{{ع}}، حمل علم را از شئون [[پیامبر]]{{صل}} دانسته که در آن روایات نیز همان هشت نفر ذکر گردیده است و در روایت دیگر آمده که حاملان عرش چهار نفر از ما و چهار نفر از کسانی که[حق] بخواهد هستند. که در آن عرش را به علم معنا کرده است.<ref>[[امام خمینی]]، مصباح الهدایه، پیشین، ص ۷۷ – ۷۸؛ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج ۱، ص ۱۳۲، کتاب التوحید باب العرش و الکرسی، حدیث ۶٫.</ref> همان‌گونه که امام برای عرش معانی متعدد در نظر گرفته و یکی از معانی یا احتمالات را همان مفهوم علم دانسته است، در تفسیر المیزان نیز پس از ذکر سه قول دربارۀ عرش و ذکر آیۀ {{عربی|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ}}﴾}}<ref>(کسانی که عرش خداوند را برمی‌دارند و پیرامونیان آن، با سپاس پروردگارشان را به پاکی می‌ستایند و بدو ایمان می‌آورند و برای مؤمنان آمرزش می‌خواهند که: پروردگارا! بخشایش و دانش تو همه چیز را فراگیر است پس، آنان را که توبه آورده و از راه تو پیروی کرده‌اند بیامرز و از عذاب دوزخ باز دار)، سوره مبارکه غافر، آیه ۷.</ref> و {{عربی|﴿{{متن قرآن|سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ}}﴾}}<ref>(که (خداوند) آن را هفت شب و هشت روز پیاپی بر آنان چیره گردانید و آن قوم را در آن (شب و روز) ها بر زمین افتاده می‌دیدی، گویی تنه‌های خرمابن‌هایی فرو افتاده‌اند)، سوره مبارکه حاقه، آیه ۷.</ref> که دربارۀ حاملان عرش الهی است و همچنین آیۀ {{عربی|﴿{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ السَّمَاء وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ}}﴾}}<ref>(اوست که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت؛ آنچه به زمین درون می‌رود یا از آن برون می‌آید و آنچه از آسمان فرود می‌آید یا به آن فرا می‌رود می‌داند و هر جا باشید او با شماست و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست)، سوره مبارکه حدید، آیه ۴.</ref> که بعد از ذکر استیلای حق به عرش بلافاصله به علم فراگیر الهی اشاره می‌نماید، آنگاه علامه می‌فرماید: "پس مراد از عرش مقام علم است، همان‌گونه که مقام تدبیر عام و فراگیر همه چیز است"<ref>[[علامه طباطبائی|طباطبائی]]، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص ۱۵۶ – ۱۶۲٫.</ref>» <ref>[https://farsi.al-shia.org/%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%80-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1/ علم غیب و علم لدنی پیامبر از منظر امام خمینی، فصلنامه حضور، شماره ۸۸].</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۳. حجت الاسلام و المسلمین وکیلی؛}}
{{جمع شدن|۳. حجت الاسلام و المسلمین وکیلی؛}}
خط ۶۲: خط ۶۲:
[[پرونده:11273.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد نظیر عرفانی|عرفانی]]]]
[[پرونده:11273.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد نظیر عرفانی|عرفانی]]]]
::::::آقای '''[[محمد نظیر عرفانی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[بررسی علم غیب معصومان (پایان‌نامه)|بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::آقای '''[[محمد نظیر عرفانی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[بررسی علم غیب معصومان (پایان‌نامه)|بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«[[عرش]] در لغت چیزی است كه سرش پوشیده و سقف دارد، جایگاه زمامدار هم به اعتبار اینكه‏ بر بلندی قرار دارد عرش نامیده شده‏ است. برخی دیگر گفته‌اند که عرش عظیم جایگاهی است که اسم رحمان بر آن استواء یافته و مراد از عرش، عقل کلی و روح اعظم است. هر مرتبه وجودی که محیط به مادونش باشد، عرش آنها است، چنان که عرش روحانی که عقل اول است، به جمیع حقایق روحانیه، جسمانیه، و عرش جسمانی به جمیع اجسام محیط است. همه عرش‌ها مظهر عرش اعظم است که بزرگ‌ترین عرش‌ها است، زیرا اسم رحمان بزرگ‌ترین اسم الله است و بر عرش استوا یافت {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى}}﴾}}<ref>«بخشنده بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا دارد» سوره طه؛ آیه ۵.</ref>. [[حضرت رسول]]{{صل}} فرمود: هیچ مخلوقی نیست مگر این که صورت آن در زیر عرش است. پس عرش همه چیز را در بر می‌گیرد.
::::::«[[عرش]] در لغت چیزی است كه سرش پوشیده و سقف دارد، جایگاه زمامدار هم به اعتبار اینكه‏ بر بلندی قرار دارد عرش نامیده شده‏ است. برخی دیگر گفته‌اند که عرش عظیم جایگاهی است که اسم رحمان بر آن استواء یافته و مراد از عرش، عقل کلی و روح اعظم است. هر مرتبه وجودی که محیط به مادونش باشد، عرش آنها است، چنان که عرش روحانی که عقل اول است، به جمیع حقایق روحانیه، جسمانیه، و عرش جسمانی به جمیع اجسام محیط است. همه عرش‌ها مظهر عرش اعظم است که بزرگ‌ترین عرش‌ها است، زیرا اسم رحمان بزرگ‌ترین اسم الله است و بر عرش استوا یافت {{عربی|﴿{{متن قرآن|الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى}}﴾}}<ref>«بخشنده بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا دارد» سوره طه؛ آیه ۵.</ref>. [[حضرت رسول]]{{صل}} فرمود: هیچ مخلوقی نیست مگر این که صورت آن در زیر عرش است. پس عرش همه چیز را در بر می‌گیرد.
::::::[[شیخ صدوق]] می‌نویسد: عرش به معنای تمام خلقت و یا علم است ایشان در ادامه بیان می‌کنند که از [[امام صادق]]{{ع}} درباره آیه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى}}﴾}} سؤال شد، [[امام]]{{ع}} فرمودند: عرش جمیع خلقت است که هشت فرشته آن را حمل می‌کنند که هر یک بر هشت طبقه عالم اشراف دارند.  
::::::[[شیخ صدوق]] می‌نویسد: عرش به معنای تمام خلقت و یا علم است ایشان در ادامه بیان می‌کنند که از [[امام صادق]]{{ع}} درباره آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن|الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى}}﴾}} سؤال شد، [[امام]]{{ع}} فرمودند: عرش جمیع خلقت است که هشت فرشته آن را حمل می‌کنند که هر یک بر هشت طبقه عالم اشراف دارند.  
::::::در روایت دیگری آمده است که عرش را که علم است چهار نفر از اولین یعنی [[حضرت نوح]]{{ع}}، [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}، [[حضرت موسی]]{{ع}}، [[حضرت عیسی]]{{ع}} و چهار نفر از آخرین یعنی [[پیامبر خاتم|حضرت محمد]] {{صل}} و [[امام علی]]{{ع}} و [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} حمل می‌نمایند. ایشان به این دلیل حاملان عرش هستند که انبیای قبل از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بر چهار شریعت [[نوح]] و [[ابراهیم]] و [[موسی]] و [[عیسی]] بوده‌اند و بعد از [[پیامبر]]{{صل}} نیز علم از ایشان و [[علی]]{{ع}} و [[حسن]]{{ع}} و [[حسین]]{{ع}} به دیگران انتقال می‌یابد»<ref>[[بررسی علم غیب معصومان (پایان‌نامه)|بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین]]، ص۱۹۱.</ref>.
::::::در روایت دیگری آمده است که عرش را که علم است چهار نفر از اولین یعنی [[حضرت نوح]]{{ع}}، [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}، [[حضرت موسی]]{{ع}}، [[حضرت عیسی]]{{ع}} و چهار نفر از آخرین یعنی [[پیامبر خاتم|حضرت محمد]] {{صل}} و [[امام علی]]{{ع}} و [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} حمل می‌نمایند. ایشان به این دلیل حاملان عرش هستند که انبیای قبل از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بر چهار شریعت [[نوح]] و [[ابراهیم]] و [[موسی]] و [[عیسی]] بوده‌اند و بعد از [[پیامبر]]{{صل}} نیز علم از ایشان و [[علی]]{{ع}} و [[حسن]]{{ع}} و [[حسین]]{{ع}} به دیگران انتقال می‌یابد»<ref>[[بررسی علم غیب معصومان (پایان‌نامه)|بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین]]، ص۱۹۱.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
خط ۸۱: خط ۸۱:
[[پرونده:11961.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[حسین خاکپور|خاکپور]]]]
[[پرونده:11961.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[حسین خاکپور|خاکپور]]]]
آقایان '''[[حسین خاکپور]]'''، '''[[علی اکبر نصیری]]''' و خانم '''[[نعیمه معین‌الدینی]]''' در مقاله ''«[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1090856/%D8%AA%D8%A8%DB%8C%DB%8C%D9%86-%D9%85%D9%81%D9%87%D9%88%D9%85-%C2%AB%D8%B9%D8%B1%D8%B4%C2%BB-%D9%88-%C2%AB%DA%A9%D8%B1%D8%B3%DB%8C%C2%BB-%D8%A8%D8%B1-%D9%85%D8%A8%D9%86%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A8%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%84%D9%88%D9%85 تبیین مفهوم عرش و کرسی بر مبنای علم بلا معلوم]»'' در این‌باره گفته‌اند:
آقایان '''[[حسین خاکپور]]'''، '''[[علی اکبر نصیری]]''' و خانم '''[[نعیمه معین‌الدینی]]''' در مقاله ''«[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1090856/%D8%AA%D8%A8%DB%8C%DB%8C%D9%86-%D9%85%D9%81%D9%87%D9%88%D9%85-%C2%AB%D8%B9%D8%B1%D8%B4%C2%BB-%D9%88-%C2%AB%DA%A9%D8%B1%D8%B3%DB%8C%C2%BB-%D8%A8%D8%B1-%D9%85%D8%A8%D9%86%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A8%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%84%D9%88%D9%85 تبیین مفهوم عرش و کرسی بر مبنای علم بلا معلوم]»'' در این‌باره گفته‌اند:
::::::«واژه "عرش" در بسیاری از آیات قرآن به کار رفته است. از جمله: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ}}﴾}}<ref>(و فرشتگان بر کناره‌های آن (آسمان) اند و در آن روز اورنگ (فرمانفرمایی) پروردگارت را هشت تن (از ایشان) بر فراز سر می‌برند)، سوره مبارکه حاقه، آیه ۱۷.</ref> و {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ}}﴾}}<ref>(و اوست که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید و اورنگ (فرمانفرمایی) وی بر آب قرار داشت تا شما را بیازماید که کدام نکوکردار ترید و اگر بگویی که شما پس از مرگ برانگیخته خواهید شد بی‌گمان کافران می‌گویند این جز جادویی آشکار نیست)، سوره مبارکه هود، آیه ۷.</ref> واضح است که منظور از "عرش" در این آیات شریفه، تخت نیست. خداوند سبحان خود را تمجید و تعظیم می‌کند به این‌که او پروردگار عرش است؛ و آیات شریفه دلالت می‌کنند که عرش، مخلوق، مدبر، مملوک خدای تعالی و مربوب تحت ربوبیت اوست. [[امام صادق]]{{ع}} در تفسیر آیه: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۵۵ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ]]}}﴾}}<ref>(اریکه او گستره آسمان‌ها و زمین است)، سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵۵.</ref> و عرش، علمی است که اندازه آن را هیچ‌کس نمی‌تواند تقدیر کند.<ref>[[ابن بابویه]] ۱۳۹۸ ؛۳۲۷؛ مجلسی ۱۴۰۴ الف ۸۹/۴.</ref> روایت شریف، دلالت بر نامتناهی بودن معلومات این علم (عرش) به حسب واقع و خارج نمی‌کند، بلکه ظاهراً منظور از آن بیان گستردگی و فراوانی آن علم و امتناع تقدیر آن به وسیله عقول و علوم بشری است. از [[امام رضا]]{{ع}} روایت شده که ایشان فرمود: "عرش اسم علم و قدرت است. عرشی است که در آن همه چیز موجود است. آن‌گاه حمل را به دیگری، آفریدهای از آفریده‌هایش، نسبت می‌دهد. زیرا او خلق خود را با حمل عرش خویش بنده خود ساخته است. و آنان حاملین علم اویند".<ref>کلینی رازی، ۱۴۱۱ :۱/۳۷۵؛ مجلسی، ۱۴۰۴ ب: ۲/۷۶.</ref> [[امام صادق]]{{ع}} نیز فرمودند: عرش را صفات گوناگون و زیادی است. عرش را در مورد هر سببی وضع و صفتی خاص در قرآن است. آیه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}﴾}}<ref>(اریکه او گستره آسمان‌ها و زمین است)، سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۹.</ref> و {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى}}﴾}}<ref>((خداوند) بخشنده بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا دارد)، سوره مبارکه طه، آیه ۵.</ref> یعنی بر ملک دست یافت. و این ملک کیفیت و حالات اشیاست. و عرش هنگام وصل از کرسی جداست. زیرا این دو، دو باب بزرگ از ابواب [[غیب]]‌ها هستند و هر دوی آنها [[غیب]]‌اند و در [[غیب]] بودن به هم مقرون و نزدیک‌اند. کرسی باب ظاهر غیبی است که مطلع بدع و شروع از آن ست و اشیا همه از آن هستند. و عرش باب باطنی است که علم کیف، کون، قدر، ّحد، مکان مشیت، و صفت اراده، و علم الفاظ، حرکات، ترک، علم عود و بدء، همه در آن است. پس عرش و کرسی دو باب علم‌اند نزدیک به هم. زیرا ملک عرش غیر از ملک کرسی است و علم عرش نهان‌تر از علم کرسی است. به همین جهت خدا فرموده است: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}﴾}}<ref>(اریکه او گستره آسمان‌ها و زمین است)، سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۹.</ref> یعنی صفت عرش بزرگ‌تر از صفت کرسی است و آن دو در صفت نزدیک‌اند. راوی می‌گوید: عرض کردم فدایت شوم. پس چرا عرش در فضیلت با کرسی قرین و مجاور است؟ فرمود: زیرا علم کیفیت و حالات در کرسی است و باب ظاهر از ابواب بداء و مکان آنها و حد رتق و فتق آنها در آن است پس این دو قرین و مجاورند و یکی از آن دو دیگری را در فضل حمل می‌کند و علما با مثل ادعای خود را بیان کرده و بر آن ستدلال می‌کنند. زیرا خداوند متعال هر کس را بخواهد مورد رحمت خود قرار می‌دهد. و او قوی و عزیز است. به جهت اختلاف صفات عرش خدای تبارک می‌فرماید: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}﴾}}<ref>(اریکه او گستره آسمان‌ها و زمین است)، سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۹.</ref> و این صفت عرش وحدانیت است.(...) عرش وجود عقلی و اجمالی اشیا نیست. نباید تصور شود که عرش وجود تجردی اشیاست که از حدود، تقدیرات، زمان و مکان مجرد است. زیرا این روایت و حدیث نخست - که در باب عرش نقل شد- با این تصور و ّ توهم منافات دارند و آن را منع می‌کنند زیرا معلوم‌هایی که در این روایت برای عرش بیان شده (کیف و حد و..) همگی در مرتبه تفصیل و تقدیرند. و در روایت آمد، که مراد این است که هیچ یک از مردمان نمی‌توانند با عقول و افهام خودشان عرش را تحدید و تقدیر کنند، و این به آن معنا نیست که عرش تقدیری ندارد و مجرد از تقدیر است.(...) خداوند می‌فرماید: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۵۵ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ]]}}﴾}}<ref>(اریکه او گستره آسمان‌ها و زمین است و نگاهداشت آنها بر وی دشوار نیست و او فرازمند سترگ است)، سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵۵.</ref> روشن است که کرسی خدا که آسمان‌ها و زمین را در بر گرفته است چیزی نیست که از چوب و آهن و ... ساخته شود و گستردگی آن هم از باب احاطه توانایی و سلطه، یا احاطه علمی و شهودی است؛ و بدیهی است که احاطه توانایی داشتن بر چیزی، به وسیله احاطه علمی به آن حاصل می‌شود.(...) با توجه به روایات، وجه اقتران و افتراق عرش و کرسی در این است که هر دو در [[غیب]] بودن مقرون هستند؛ یعنی هر دوی آنها علم حقیقی‌اند و [[غیب]] به وسیله آنها معلوم و شناخته می‌شود؛ و چون معلوم‌های آنها اموری حادث و دارای تقسیمات هستند، پس علم و احاطه به آنها هم پیش از مرتبه وقوع‌شان بر معلوم خارجی و در مرتبه [[غیب]] بودن، منقسم به اقسامی خواهد شد. پس عرش و کرسی دو باب برای این غیب‌ها خواهند بود، همانند دو کلید برای آنها. اما وجه افتراق؛ آنچه به وسیله کرسی معلوم می‌شود غیبی است که مطلع شروع، بدء، ایجاد و عالم شهادت همه از آن است. پس کرسی، علم به عالم شهادت است پیش از مرتبه ایجاد و در مرتبه ایجاد آن. بنابراین، کرسی فقط به عالم شهادت احاطه دارد، اما عرش هم به عالم شهادت و هم به غیر آن از اموری که کرسی کاشف و شامل آن نیست؛ و این مقدار فضل و زیادی برای عرش است. چنان‌که حضرت فرمود: "زیرا ملک عرش غیر از ملک کرسی است و علم آن نهان‌تر از علم کرسی است".<ref>ملکی میانجی، ۱۳۸۸ :۹۶ -۹۸.</ref>(...)
::::::«واژه "عرش" در بسیاری از آیات قرآن به کار رفته است. از جمله: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ}}﴾}}<ref>(و فرشتگان بر کناره‌های آن (آسمان) اند و در آن روز اورنگ (فرمانفرمایی) پروردگارت را هشت تن (از ایشان) بر فراز سر می‌برند)، سوره مبارکه حاقه، آیه ۱۷.</ref> و {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ}}﴾}}<ref>(و اوست که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید و اورنگ (فرمانفرمایی) وی بر آب قرار داشت تا شما را بیازماید که کدام نکوکردار ترید و اگر بگویی که شما پس از مرگ برانگیخته خواهید شد بی‌گمان کافران می‌گویند این جز جادویی آشکار نیست)، سوره مبارکه هود، آیه ۷.</ref> واضح است که منظور از "عرش" در این آیات شریفه، تخت نیست. خداوند سبحان خود را تمجید و تعظیم می‌کند به این‌که او پروردگار عرش است؛ و آیات شریفه دلالت می‌کنند که عرش، مخلوق، مدبر، مملوک خدای تعالی و مربوب تحت ربوبیت اوست. [[امام صادق]]{{ع}} در تفسیر آیه: {{عربی|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۵۵ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ]]}}﴾}}<ref>(اریکه او گستره آسمان‌ها و زمین است)، سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵۵.</ref> و عرش، علمی است که اندازه آن را هیچ‌کس نمی‌تواند تقدیر کند.<ref>[[ابن بابویه]] ۱۳۹۸ ؛۳۲۷؛ مجلسی ۱۴۰۴ الف ۸۹/۴.</ref> روایت شریف، دلالت بر نامتناهی بودن معلومات این علم (عرش) به حسب واقع و خارج نمی‌کند، بلکه ظاهراً منظور از آن بیان گستردگی و فراوانی آن علم و امتناع تقدیر آن به وسیله عقول و علوم بشری است. از [[امام رضا]]{{ع}} روایت شده که ایشان فرمود: "عرش اسم علم و قدرت است. عرشی است که در آن همه چیز موجود است. آن‌گاه حمل را به دیگری، آفریدهای از آفریده‌هایش، نسبت می‌دهد. زیرا او خلق خود را با حمل عرش خویش بنده خود ساخته است. و آنان حاملین علم اویند".<ref>کلینی رازی، ۱۴۱۱ :۱/۳۷۵؛ مجلسی، ۱۴۰۴ ب: ۲/۷۶.</ref> [[امام صادق]]{{ع}} نیز فرمودند: عرش را صفات گوناگون و زیادی است. عرش را در مورد هر سببی وضع و صفتی خاص در قرآن است. آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن|رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}﴾}}<ref>(اریکه او گستره آسمان‌ها و زمین است)، سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۹.</ref> و {{عربی|﴿{{متن قرآن|الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى}}﴾}}<ref>((خداوند) بخشنده بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا دارد)، سوره مبارکه طه، آیه ۵.</ref> یعنی بر ملک دست یافت. و این ملک کیفیت و حالات اشیاست. و عرش هنگام وصل از کرسی جداست. زیرا این دو، دو باب بزرگ از ابواب [[غیب]]‌ها هستند و هر دوی آنها [[غیب]]‌اند و در [[غیب]] بودن به هم مقرون و نزدیک‌اند. کرسی باب ظاهر غیبی است که مطلع بدع و شروع از آن ست و اشیا همه از آن هستند. و عرش باب باطنی است که علم کیف، کون، قدر، ّحد، مکان مشیت، و صفت اراده، و علم الفاظ، حرکات، ترک، علم عود و بدء، همه در آن است. پس عرش و کرسی دو باب علم‌اند نزدیک به هم. زیرا ملک عرش غیر از ملک کرسی است و علم عرش نهان‌تر از علم کرسی است. به همین جهت خدا فرموده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}﴾}}<ref>(اریکه او گستره آسمان‌ها و زمین است)، سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۹.</ref> یعنی صفت عرش بزرگ‌تر از صفت کرسی است و آن دو در صفت نزدیک‌اند. راوی می‌گوید: عرض کردم فدایت شوم. پس چرا عرش در فضیلت با کرسی قرین و مجاور است؟ فرمود: زیرا علم کیفیت و حالات در کرسی است و باب ظاهر از ابواب بداء و مکان آنها و حد رتق و فتق آنها در آن است پس این دو قرین و مجاورند و یکی از آن دو دیگری را در فضل حمل می‌کند و علما با مثل ادعای خود را بیان کرده و بر آن ستدلال می‌کنند. زیرا خداوند متعال هر کس را بخواهد مورد رحمت خود قرار می‌دهد. و او قوی و عزیز است. به جهت اختلاف صفات عرش خدای تبارک می‌فرماید: {{عربی|﴿{{متن قرآن|رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}﴾}}<ref>(اریکه او گستره آسمان‌ها و زمین است)، سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۹.</ref> و این صفت عرش وحدانیت است.(...) عرش وجود عقلی و اجمالی اشیا نیست. نباید تصور شود که عرش وجود تجردی اشیاست که از حدود، تقدیرات، زمان و مکان مجرد است. زیرا این روایت و حدیث نخست - که در باب عرش نقل شد- با این تصور و ّ توهم منافات دارند و آن را منع می‌کنند زیرا معلوم‌هایی که در این روایت برای عرش بیان شده (کیف و حد و..) همگی در مرتبه تفصیل و تقدیرند. و در روایت آمد، که مراد این است که هیچ یک از مردمان نمی‌توانند با عقول و افهام خودشان عرش را تحدید و تقدیر کنند، و این به آن معنا نیست که عرش تقدیری ندارد و مجرد از تقدیر است.(...) خداوند می‌فرماید: {{عربی|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۵۵ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ]]}}﴾}}<ref>(اریکه او گستره آسمان‌ها و زمین است و نگاهداشت آنها بر وی دشوار نیست و او فرازمند سترگ است)، سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵۵.</ref> روشن است که کرسی خدا که آسمان‌ها و زمین را در بر گرفته است چیزی نیست که از چوب و آهن و ... ساخته شود و گستردگی آن هم از باب احاطه توانایی و سلطه، یا احاطه علمی و شهودی است؛ و بدیهی است که احاطه توانایی داشتن بر چیزی، به وسیله احاطه علمی به آن حاصل می‌شود.(...) با توجه به روایات، وجه اقتران و افتراق عرش و کرسی در این است که هر دو در [[غیب]] بودن مقرون هستند؛ یعنی هر دوی آنها علم حقیقی‌اند و [[غیب]] به وسیله آنها معلوم و شناخته می‌شود؛ و چون معلوم‌های آنها اموری حادث و دارای تقسیمات هستند، پس علم و احاطه به آنها هم پیش از مرتبه وقوع‌شان بر معلوم خارجی و در مرتبه [[غیب]] بودن، منقسم به اقسامی خواهد شد. پس عرش و کرسی دو باب برای این غیب‌ها خواهند بود، همانند دو کلید برای آنها. اما وجه افتراق؛ آنچه به وسیله کرسی معلوم می‌شود غیبی است که مطلع شروع، بدء، ایجاد و عالم شهادت همه از آن است. پس کرسی، علم به عالم شهادت است پیش از مرتبه ایجاد و در مرتبه ایجاد آن. بنابراین، کرسی فقط به عالم شهادت احاطه دارد، اما عرش هم به عالم شهادت و هم به غیر آن از اموری که کرسی کاشف و شامل آن نیست؛ و این مقدار فضل و زیادی برای عرش است. چنان‌که حضرت فرمود: "زیرا ملک عرش غیر از ملک کرسی است و علم آن نهان‌تر از علم کرسی است".<ref>ملکی میانجی، ۱۳۸۸ :۹۶ -۹۸.</ref>(...)
::::::'''نتیجه گیری''': بر اساس معارف مطرح شده در روایات، علم الاهی، چه در مرتبه ذات و چه در مرتبه علم به موجودات، علم بلامعلوم، است و منظور از مبحث عرش و کرسی، که در آیات مطرح شده و از دیرباز اندیشمندان در آن اختلاف داشته‌اند، بر مبنای روایات وارد شده، همین علم الاهی است که تبیین آن از طرف [[ائمه]]{{عم}}، علم بلامعلوم، است. اما نتیجه مهمی که در تبیین مفهوم عرش و کرسی به دست می‌آید، این است که:
::::::'''نتیجه گیری''': بر اساس معارف مطرح شده در روایات، علم الاهی، چه در مرتبه ذات و چه در مرتبه علم به موجودات، علم بلامعلوم، است و منظور از مبحث عرش و کرسی، که در آیات مطرح شده و از دیرباز اندیشمندان در آن اختلاف داشته‌اند، بر مبنای روایات وارد شده، همین علم الاهی است که تبیین آن از طرف [[ائمه]]{{عم}}، علم بلامعلوم، است. اما نتیجه مهمی که در تبیین مفهوم عرش و کرسی به دست می‌آید، این است که:
:::::#عرش و کرسی، به عنوان علم الاهی، در هیچ مرتبه‌ای برای تحقق، نیازمند معلوم نیست، چنان‌که روایات به صراحت وجود هر نوع معلوم را برای علم الاهی، نفی کرده‌اند.
:::::#عرش و کرسی، به عنوان علم الاهی، در هیچ مرتبه‌ای برای تحقق، نیازمند معلوم نیست، چنان‌که روایات به صراحت وجود هر نوع معلوم را برای علم الاهی، نفی کرده‌اند.
خط ۹۱: خط ۹۱:
[[پرونده:11817.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[زهرةالسادات میرترابی حسینی|میرترابى حسینى]]]]
[[پرونده:11817.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[زهرةالسادات میرترابی حسینی|میرترابى حسینى]]]]
::::::خانم '''[[زهرةالسادات میرترابی حسینی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایان‌نامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::خانم '''[[زهرةالسادات میرترابی حسینی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایان‌نامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«بدون تردید بشر از درک حقیقت عرش خدا، عاجز است و تنها اسمی از آن می‌داند. لغویون، به "جای سقف‌دار" عرش اطلاق کرده‌اند و تخت حکومت را به اعتبار بلندی جایگاه، عزّت و شوکت حاکم، عرش نامیده‌اند امّا از دید قرآن عرش، مقام تدبیر عمومی عالم، و محل صدور اوامر تکوینی خداوند است{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ}}﴾}}<ref>دارنده ارجمند اورنگ فرمانفرمایی جهان انجام دهنده آنچه بخواهد؛ سوره بروج، آیه: ۱۵ - ۱۶.</ref>.
::::::«بدون تردید بشر از درک حقیقت عرش خدا، عاجز است و تنها اسمی از آن می‌داند. لغویون، به "جای سقف‌دار" عرش اطلاق کرده‌اند و تخت حکومت را به اعتبار بلندی جایگاه، عزّت و شوکت حاکم، عرش نامیده‌اند امّا از دید قرآن عرش، مقام تدبیر عمومی عالم، و محل صدور اوامر تکوینی خداوند است{{عربی|﴿{{متن قرآن|ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ}}﴾}}<ref>دارنده ارجمند اورنگ فرمانفرمایی جهان انجام دهنده آنچه بخواهد؛ سوره بروج، آیه: ۱۵ - ۱۶.</ref>.
::::::چنانچه آیۀ {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا }}﴾}} <ref> آنچه به زمین درون می‌رود یا از آن برون می‌آید و آنچه از آسمان فرود می‌آید یا به آن فرا می‌رود می‌داند؛ سوره حدید، آیه: ۴.</ref>. تأیید می‌نماید، صورت جمیع حوادث و وقایع، به نحو اجمال، نزد خدا حاضر، و بر او معلوم است. پس عرش، همانگونه که مقام تدبیر عام عالَم است و جمیع موجودات را در جوف خود جای داده، مقام علم نیز هست. و به همین جهت، به دنبالِ "استوا بر عرش"، مسأله علم به جزئیات احوال موجودات آسمانی و زمینی، ذکر شده است. زیرا علم، از لوازم تدبیر است<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، پیشین، ج ۱۹، ص ۱۴۶، ذیل آیۀ ۴ سوره حدید و ج ۸، ص ۱۵۳ الی ۱۵۹.</ref>. در روایات نیز عرش، نامِ علم و قدرت خداوند، حاملان آن، حاملان علم خداوند خوانده شده است. در گفتگویی که بین [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و جاثلیق صورت گرفت، منقول است که آن حضرت فرمود:همانا خدای تعالی عرش را از چهار نور آفرید: .... و آن دانشی است که خداوند به حاملین عطا فرموده است و آن نوری است از عظمت او، پس خدا به سبب عظمت و نورش، دلهای مؤمنان را بینا کرده... پس کسانی که عرش را حمل می‌کنند، دانشمندانی هستند که خدا، علم خود را به آنها عطا فرموده<ref>{{عربی|اندازه=120%|" إِنَّ الْعَرْشَ خَلَقَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ أَنْوَارٍ أَرْبَعَةٍ: وَ هُوَ الْعِلْمُ الَّذِي حَمَّلَهُ اللَّهُ الْحَمَلَةَ وَ ذَلِكَ نُورٌ مِنْ عَظَمَتِهِ فَبِعَظَمَتِهِ وَ نُورِهِ أَبْصَرَ قُلُوبُ الْمُؤْمِنِينَ ... فَالَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ هُمُ الْعُلَمَاءُ الَّذِينَ حَمَّلَهُمُ اللَّهُ عِلْمَهُ ‏‏‏‏‏‏"}}؛ کلینی، الکافی، (ترجمۀ مصطفوی)، ج ۱، کتاب التوحید، «باب العرش و الکرسی»، ص ۱۷۵ و ۱۷۶، ح ۱.</ref>. حدیث جالبی نیز از [[امام صادق]]{{ع}} وارد شده که گویا به مقام "عرش" اشاره دارد. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرمایند: خداوند بین خود و [[امام]]، ستونی از نور، قرار داده با آن به [[امام]] می‌نگرد و [[امام]] با آن به خداوند نظر می‌کند، پس اگر بخواهد چیزی بداند، به آن نور نگاه می‌کند، پس آن چیز را می‌شناسد<ref>{{عربی|اندازه=120%|"عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: جَعَلَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْإِمَامِ عَمُوداً مِنْ نُورٍ يَنْظُرُ اللَّهُ بِهِ إِلَى الْإِمَامِ وَ يَنْظُرُ الْإِمَامُ إِذَا أَرَادَ عِلْمَ شَيْ‏ءٍ نَظَرَ فِي ذَلِكَ النُّورِ فَعَرَفَهُ‏‏‏‏‏‏"}}؛ حبیب الله الهاشمی الخوئی، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج ۵، با تصحیح سید ابراهیم میانجی، ص ۲۰۰.</ref>. مرحوم [[علامه مجلسی]] مراد از {{عربی|"يَنْظُرُ اللَّهُ بِهِ"}} را در حدیث فوق، {{عربی|"افاضاته علیه و نظره إلیه"}} معنی کرده که کنایه از غایت عرفان [[امام]] است»<ref>[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایان‌نامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]؛ ص ۷۵.</ref>.
::::::چنانچه آیۀ {{عربی|﴿{{متن قرآن| ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا }}﴾}} <ref> آنچه به زمین درون می‌رود یا از آن برون می‌آید و آنچه از آسمان فرود می‌آید یا به آن فرا می‌رود می‌داند؛ سوره حدید، آیه: ۴.</ref>. تأیید می‌نماید، صورت جمیع حوادث و وقایع، به نحو اجمال، نزد خدا حاضر، و بر او معلوم است. پس عرش، همانگونه که مقام تدبیر عام عالَم است و جمیع موجودات را در جوف خود جای داده، مقام علم نیز هست. و به همین جهت، به دنبالِ "استوا بر عرش"، مسأله علم به جزئیات احوال موجودات آسمانی و زمینی، ذکر شده است. زیرا علم، از لوازم تدبیر است<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، پیشین، ج ۱۹، ص ۱۴۶، ذیل آیۀ ۴ سوره حدید و ج ۸، ص ۱۵۳ الی ۱۵۹.</ref>. در روایات نیز عرش، نامِ علم و قدرت خداوند، حاملان آن، حاملان علم خداوند خوانده شده است. در گفتگویی که بین [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و جاثلیق صورت گرفت، منقول است که آن حضرت فرمود:همانا خدای تعالی عرش را از چهار نور آفرید: .... و آن دانشی است که خداوند به حاملین عطا فرموده است و آن نوری است از عظمت او، پس خدا به سبب عظمت و نورش، دلهای مؤمنان را بینا کرده... پس کسانی که عرش را حمل می‌کنند، دانشمندانی هستند که خدا، علم خود را به آنها عطا فرموده<ref>{{عربی|اندازه=120%|" إِنَّ الْعَرْشَ خَلَقَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ أَنْوَارٍ أَرْبَعَةٍ: وَ هُوَ الْعِلْمُ الَّذِي حَمَّلَهُ اللَّهُ الْحَمَلَةَ وَ ذَلِكَ نُورٌ مِنْ عَظَمَتِهِ فَبِعَظَمَتِهِ وَ نُورِهِ أَبْصَرَ قُلُوبُ الْمُؤْمِنِينَ ... فَالَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ هُمُ الْعُلَمَاءُ الَّذِينَ حَمَّلَهُمُ اللَّهُ عِلْمَهُ ‏‏‏‏‏‏"}}؛ کلینی، الکافی، (ترجمۀ مصطفوی)، ج ۱، کتاب التوحید، «باب العرش و الکرسی»، ص ۱۷۵ و ۱۷۶، ح ۱.</ref>. حدیث جالبی نیز از [[امام صادق]]{{ع}} وارد شده که گویا به مقام "عرش" اشاره دارد. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرمایند: خداوند بین خود و [[امام]]، ستونی از نور، قرار داده با آن به [[امام]] می‌نگرد و [[امام]] با آن به خداوند نظر می‌کند، پس اگر بخواهد چیزی بداند، به آن نور نگاه می‌کند، پس آن چیز را می‌شناسد<ref>{{عربی|اندازه=120%|"عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: جَعَلَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْإِمَامِ عَمُوداً مِنْ نُورٍ يَنْظُرُ اللَّهُ بِهِ إِلَى الْإِمَامِ وَ يَنْظُرُ الْإِمَامُ إِذَا أَرَادَ عِلْمَ شَيْ‏ءٍ نَظَرَ فِي ذَلِكَ النُّورِ فَعَرَفَهُ‏‏‏‏‏‏"}}؛ حبیب الله الهاشمی الخوئی، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج ۵، با تصحیح سید ابراهیم میانجی، ص ۲۰۰.</ref>. مرحوم [[علامه مجلسی]] مراد از {{عربی|"يَنْظُرُ اللَّهُ بِهِ"}} را در حدیث فوق، {{عربی|"افاضاته علیه و نظره إلیه"}} معنی کرده که کنایه از غایت عرفان [[امام]] است»<ref>[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایان‌نامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]؛ ص ۷۵.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}