چه کسانی از تولد امام مهدی اطلاع یافتهاند؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۴ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۰۱
، ۲۴ مهٔ ۲۰۱۹جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن '
جز (جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن ') |
|||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
:::::*[[حسن بن حسین علوی]] میگوید: در سامره خدمت [[امام حسن عسکری]] {{ع}} رسیده تولد فرزندش را تبریک گفتم<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۳۳.</ref>. | :::::*[[حسن بن حسین علوی]] میگوید: در سامره خدمت [[امام حسن عسکری]] {{ع}} رسیده تولد فرزندش را تبریک گفتم<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۳۳.</ref>. | ||
:::::*[[عبد الله بن عباس علوی]] میگوید: در شهر سامره خدمت [[امام حسن]] رسیدم و تولد فرزندش را تبریک گفتم<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۲۰.</ref>. | :::::*[[عبد الله بن عباس علوی]] میگوید: در شهر سامره خدمت [[امام حسن]] رسیدم و تولد فرزندش را تبریک گفتم<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۲۰.</ref>. | ||
:::::*[[حسن بن منذر]] میگوید: روزی حمزة بن ابی الفتح نزد من آمد و گفت: [[بشارت]] باد که دیشب [[خدا]] به [[امام حسن]] فرزندی عطا کرده | :::::*[[حسن بن منذر]] میگوید: روزی حمزة بن ابی الفتح نزد من آمد و گفت: [[بشارت]] باد که دیشب [[خدا]] به [[امام حسن]] فرزندی عطا کرده لکن [[دستور]] داده که امرش را مخفی بداریم. نامش را پرسیدم گفت: نامش [[محمد]] است<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۳۲.</ref>. | ||
:::::*[[احمد بن اسحق]] میگوید: روزی خدمت [[امام حسن عسکری]] {{ع}} رسیده قصد داشتم، از جانشینش [[سؤال]] کنم. پس آنجناب ابتدا به سخن نموده فرمود:ای [[احمد]] بن اسحاق! [[خداوند متعال]] از هنگامی که [[آدم]] را آفریده تا [[قیامت]]، [[زمین]] را هرگز از حجتی خالی نگذاشته و نمیگذارد، به [[برکت]] آن وجود است که بلا از [[زمین]] دفع میشود و باران نازل میگردد و برکات [[زمین]] خارج میشود. عرض کردم: یابن [[رسول]] الله! [[امام]] و [[جانشین]] شما کیست؟ آنجناب داخل خانه شد، سپس کودک سهسالهای را که مانند ماه شب چهارده بود، بر دوش گرفته خارج شد و فرمود: احمد! اگر تو نزد [[خدا]] و [[ائمه]]، گرامی نبودی فرزندم را نشانت نمیدادم، بدان که این کودک همنام و همکنیه [[رسول]] خداست و همان کسیست که [[زمین]] را پر از [[عدل]] و داد میکند<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳.</ref>. | :::::*[[احمد بن اسحق]] میگوید: روزی خدمت [[امام حسن عسکری]] {{ع}} رسیده قصد داشتم، از جانشینش [[سؤال]] کنم. پس آنجناب ابتدا به سخن نموده فرمود:ای [[احمد]] بن اسحاق! [[خداوند متعال]] از هنگامی که [[آدم]] را آفریده تا [[قیامت]]، [[زمین]] را هرگز از حجتی خالی نگذاشته و نمیگذارد، به [[برکت]] آن وجود است که بلا از [[زمین]] دفع میشود و باران نازل میگردد و برکات [[زمین]] خارج میشود. عرض کردم: یابن [[رسول]] الله! [[امام]] و [[جانشین]] شما کیست؟ آنجناب داخل خانه شد، سپس کودک سهسالهای را که مانند ماه شب چهارده بود، بر دوش گرفته خارج شد و فرمود: احمد! اگر تو نزد [[خدا]] و [[ائمه]]، گرامی نبودی فرزندم را نشانت نمیدادم، بدان که این کودک همنام و همکنیه [[رسول]] خداست و همان کسیست که [[زمین]] را پر از [[عدل]] و داد میکند<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳.</ref>. | ||
:::::*[[معاویة بن حکیم]] و [[محمد بن ایوب]] و [[محمد بن عثمان عمری]] [[روایت]] کردهاند که: [[چهل]] نفر بودیم که در خانه [[امام حسن]] اجتماع نمودیم. پس آنحضرت فرزندش را [[ظاهر]] کرده فرمود: این [[امام]] شما و [[جانشین]] منست، باید بعد از من از وی [[اطاعت]] کنید و [[اختلاف]] نورزید که به [[هلاکت]] میرسید. | :::::*[[معاویة بن حکیم]] و [[محمد بن ایوب]] و [[محمد بن عثمان عمری]] [[روایت]] کردهاند که: [[چهل]] نفر بودیم که در خانه [[امام حسن]] اجتماع نمودیم. پس آنحضرت فرزندش را [[ظاهر]] کرده فرمود: این [[امام]] شما و [[جانشین]] منست، باید بعد از من از وی [[اطاعت]] کنید و [[اختلاف]] نورزید که به [[هلاکت]] میرسید. لکن بدانید که بعد از این او را نخواهید دید<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۵.</ref>. | ||
:::::*[[جعفر بن محمد بن مالک]] از جماعتی از [[شیعیان]] که [[علی بن بلال]] و [[احمد بن هلال]] و [[محمد]] بن معاویة بن [[حکیم]] و [[حسن]] بن ایوب، از جمله آنان میباشند [[نقل]] کرده که گفتند: ما در خانه [[امام حسن]] اجتماع نموده بودیم تا از جانشینش [[سؤال]] کنیم و در آن حال [[چهل]] نفر در آن مجلس [[حضور]] داشتند. پس [[عثمان بن سعید]] برخاسته عرض کرد: یابن [[رسول]] الله! ما آمدهایم از موضوعی [[سؤال]] کنیم که شما بهتر میدانید. حضرت فرمود: بنشین آنگاه از جا حرکت نمود فرمود: هیچکس از مجلس خارج نشود. بعد از ساعتی برگشت و کودکی را که مانند پارهای از ماه بود با خودش آورده فرمود: این [[امام]] شماست از او [[اطاعت]] کنید | :::::*[[جعفر بن محمد بن مالک]] از جماعتی از [[شیعیان]] که [[علی بن بلال]] و [[احمد بن هلال]] و [[محمد]] بن معاویة بن [[حکیم]] و [[حسن]] بن ایوب، از جمله آنان میباشند [[نقل]] کرده که گفتند: ما در خانه [[امام حسن]] اجتماع نموده بودیم تا از جانشینش [[سؤال]] کنیم و در آن حال [[چهل]] نفر در آن مجلس [[حضور]] داشتند. پس [[عثمان بن سعید]] برخاسته عرض کرد: یابن [[رسول]] الله! ما آمدهایم از موضوعی [[سؤال]] کنیم که شما بهتر میدانید. حضرت فرمود: بنشین آنگاه از جا حرکت نمود فرمود: هیچکس از مجلس خارج نشود. بعد از ساعتی برگشت و کودکی را که مانند پارهای از ماه بود با خودش آورده فرمود: این [[امام]] شماست از او [[اطاعت]] کنید لکن دیگر او را نخواهید دید<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۳۱۱.</ref>. | ||
:::::*ابو [[هارون]] میگوید: [[صاحب الزمان]] را دیدم در حالیکه صورتش مانند ماه شب چهارده میدرخشید<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۲۰.</ref>. | :::::*ابو [[هارون]] میگوید: [[صاحب الزمان]] را دیدم در حالیکه صورتش مانند ماه شب چهارده میدرخشید<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۲۰.</ref>. | ||
:::::*یعقوب میگوید: روزی داخل خانه [[امام حسن]] شدم و در طرف راست آن حضرت اطاقی را دیدم که پردهای بر درش آویخته بود. عرض کردم: آقای من! [[صاحب الامر]] کیست؟ فرمود: پرده را بالا بزن. هنگامیکه پرده را بالا زدم، کودکی [[ظاهر]] شده آمد بر روی زانوی آن حضرت نشست پس به من فرمود: این [[امام]] شماست<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۲۵.</ref>. | :::::*یعقوب میگوید: روزی داخل خانه [[امام حسن]] شدم و در طرف راست آن حضرت اطاقی را دیدم که پردهای بر درش آویخته بود. عرض کردم: آقای من! [[صاحب الامر]] کیست؟ فرمود: پرده را بالا بزن. هنگامیکه پرده را بالا زدم، کودکی [[ظاهر]] شده آمد بر روی زانوی آن حضرت نشست پس به من فرمود: این [[امام]] شماست<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۲۵.</ref>. |