جز
جایگزینی متن - '<ref>مجتبی تونهای، [[موعودنامه' به '<ref>تونهای، مجتبی، [[موعودنامه'
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=155%|' به '{{عربی|') |
جز (جایگزینی متن - '<ref>مجتبی تونهای، [[موعودنامه' به '<ref>تونهای، مجتبی، [[موعودنامه') |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
*در اصل و ریشۀ آن نقلهای مختلف است: روایتی از [[امام علی|علی]]{{ع}} نقل شده که: [[جبرئیل]] نزد [[پیامبر]] آمد و خبر داد که در یمن، بتی از سنگ است که در قابی آهنین قرار دارد، بفرست تا نزد تو آورند، پیامبر مرا به یمن فرستاد. حضرت، بت را شکست و آهن آن بت را به شمشیر سازی دادیم تا دو شمشیر از آن ساخت، یکی به نام ذوالفقار، دیگری به نام مخذم، مخذم را [[پیامبر]] برداشت و ذو الفقار را به من داد.<ref>بحار الأنوار، ج ۲۶ ص ۲۱۱ و ج ۴۲ ص ۵۷</ref> معنای ذوالفقار، یعنی شمشیری که دارای مهرهها باشد گفتهاند چون بر پشت ذو الفقار، خراشهای پست و هموار بود، ازاینرو او را ذو الفقار گفتهاند.<ref>لغتنامه، دهخدا</ref> از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیدند: چرا به آن شمشیر، ذوالفقار گفتهاند؟ فرمود: چون در وسط آن به طول شمشیر خطّی و نقشی شبیه مهرههای پشت بود و به گمان اصمعی ۱۸ مهره داشت.<ref>بحار الأنوار، ج ۴۲ ص ۵۸، معانی الأخبار، ص ۶۳، علل الشرایع، ص ۱۶۰ ح ۲، دائرة المعارف تشیّع، ج ۸</ref> در تاریخ ابویعقوب هم آمده که طول آن هفت وجب و عرض آن یک وجب بود و وسط آن مانند مهرهها بود.<ref>بحار الأنوار، ج ۴۲ ص ۵۸</ref> در حدیثی هم از [[امام صادق]] آمده: به این علت ذو الفقار میگفتند که هرکس را که [[امام علی|علی]]{{ع}} با آن شمشیر میزد، در دنیا از زندگی و در آخرت از بهشت، فقیر و تهیدست میشد.<ref>بحار الأنوار، ج ۴۲ ص ۵۸</ref> ناگفته نماند: در برخی نقلها و روایتها از [[امام رضا]]{{ع}} هم آمده که ذوالفقار، شمشیری بود که [[جبرئیل]] آن را از آسمان برای [[پیامبر]] آورد و او هم به [[امام علی|علی]]{{ع}} بخشید و آیۀ وَ أَنْزَلْنَا اَلْحَدِیدَ. . . اشاره به آن شمشیر است که از بهشت همراه آدم بر زمین آمد و پیامبران با آن با دشمنان خدا میجنگیدند، تا آنکه به [[امام علی|حضرت امیر]]{{ع}} رسید.<ref>بحار الأنوار، ج ۴۲ ص ۵۷، معانی الأخبار، ص ۶۳، امالی صدوق، ص ۳۶۴</ref> پس اینکه ذو الفقار، شمشیری دو سر بوده، بیاساس است. ذوالفقار، مانند همۀ شمشیرهای عربی قدیم دو دم بوده ولی بعدها تصوّر کردهاند که نوک آن دو شاخه داشته است و در تصاویر آن را به این صورت کشیدهاند.<ref>دائرة المعارف تشیّع، ج ۸. نیز ر. ک: فصلنامۀ «مشکوة» ، شمارۀ ۴۴ مقالۀ «ذو الفقار، میراثی از پیامبران گذشته»</ref> بههرحال، ذوالفقار، از شمشیرهای مختص [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} بود که در جنگ احد با آن حماسه آفرید و در شأن او و شمشیرش، آن جملۀ معروف بیان شده است. در ادبیات شعری هم فراوان به کار رفته است و گاهی هم کنایه از مطلق شمشیر، یا جنگاوری و شجاعت یا زبانآوری و سخنوری به کار میرود(...)<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص:۲۷۰.</ref> | *در اصل و ریشۀ آن نقلهای مختلف است: روایتی از [[امام علی|علی]]{{ع}} نقل شده که: [[جبرئیل]] نزد [[پیامبر]] آمد و خبر داد که در یمن، بتی از سنگ است که در قابی آهنین قرار دارد، بفرست تا نزد تو آورند، پیامبر مرا به یمن فرستاد. حضرت، بت را شکست و آهن آن بت را به شمشیر سازی دادیم تا دو شمشیر از آن ساخت، یکی به نام ذوالفقار، دیگری به نام مخذم، مخذم را [[پیامبر]] برداشت و ذو الفقار را به من داد.<ref>بحار الأنوار، ج ۲۶ ص ۲۱۱ و ج ۴۲ ص ۵۷</ref> معنای ذوالفقار، یعنی شمشیری که دارای مهرهها باشد گفتهاند چون بر پشت ذو الفقار، خراشهای پست و هموار بود، ازاینرو او را ذو الفقار گفتهاند.<ref>لغتنامه، دهخدا</ref> از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیدند: چرا به آن شمشیر، ذوالفقار گفتهاند؟ فرمود: چون در وسط آن به طول شمشیر خطّی و نقشی شبیه مهرههای پشت بود و به گمان اصمعی ۱۸ مهره داشت.<ref>بحار الأنوار، ج ۴۲ ص ۵۸، معانی الأخبار، ص ۶۳، علل الشرایع، ص ۱۶۰ ح ۲، دائرة المعارف تشیّع، ج ۸</ref> در تاریخ ابویعقوب هم آمده که طول آن هفت وجب و عرض آن یک وجب بود و وسط آن مانند مهرهها بود.<ref>بحار الأنوار، ج ۴۲ ص ۵۸</ref> در حدیثی هم از [[امام صادق]] آمده: به این علت ذو الفقار میگفتند که هرکس را که [[امام علی|علی]]{{ع}} با آن شمشیر میزد، در دنیا از زندگی و در آخرت از بهشت، فقیر و تهیدست میشد.<ref>بحار الأنوار، ج ۴۲ ص ۵۸</ref> ناگفته نماند: در برخی نقلها و روایتها از [[امام رضا]]{{ع}} هم آمده که ذوالفقار، شمشیری بود که [[جبرئیل]] آن را از آسمان برای [[پیامبر]] آورد و او هم به [[امام علی|علی]]{{ع}} بخشید و آیۀ وَ أَنْزَلْنَا اَلْحَدِیدَ. . . اشاره به آن شمشیر است که از بهشت همراه آدم بر زمین آمد و پیامبران با آن با دشمنان خدا میجنگیدند، تا آنکه به [[امام علی|حضرت امیر]]{{ع}} رسید.<ref>بحار الأنوار، ج ۴۲ ص ۵۷، معانی الأخبار، ص ۶۳، امالی صدوق، ص ۳۶۴</ref> پس اینکه ذو الفقار، شمشیری دو سر بوده، بیاساس است. ذوالفقار، مانند همۀ شمشیرهای عربی قدیم دو دم بوده ولی بعدها تصوّر کردهاند که نوک آن دو شاخه داشته است و در تصاویر آن را به این صورت کشیدهاند.<ref>دائرة المعارف تشیّع، ج ۸. نیز ر. ک: فصلنامۀ «مشکوة» ، شمارۀ ۴۴ مقالۀ «ذو الفقار، میراثی از پیامبران گذشته»</ref> بههرحال، ذوالفقار، از شمشیرهای مختص [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} بود که در جنگ احد با آن حماسه آفرید و در شأن او و شمشیرش، آن جملۀ معروف بیان شده است. در ادبیات شعری هم فراوان به کار رفته است و گاهی هم کنایه از مطلق شمشیر، یا جنگاوری و شجاعت یا زبانآوری و سخنوری به کار میرود(...)<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص:۲۷۰.</ref> | ||
==ذوالفقار در موعودنامه== | ==ذوالفقار در موعودنامه== | ||
*نام شمشیر پیغمبر اسلام {{صل}} است که [[حضرت حجت]] {{ع}} هنگام ظهور آن را همراه خود دارد<ref>غیبة نعمانی، ص ۳۰۷ و ۳۰۸؛ امام مهدی از ولادت تا ظهور، سید محمد کاظم قزوینی، ص ۶۶۳.</ref>. از امیر المؤمنین {{ع}} رسیده که فرمود: جبرئیل به پیامبر {{صل}} نازل شد و گفت: "ای محمّد! در یمن بتی است از سنگ که آن را در (قاب) آهن نشاندهاند. کسی بفرست آن آهن را بیاورد". حضرت مرا فرستاد و آن آهن را آوردم و آن را به عمر صیقل (آهنگر) دادم. دو شمشیر از آن ساخت: ذوالفقار و مخذم. حضرت مخذم را برداشت و ذوالفقار را به من داد و پس از رحلت آن بزرگوار، مخذم نیز به من رسید<ref>معارف و معاریف، ج ۵، ص ۵۵۷.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|مجتبی | *نام شمشیر پیغمبر اسلام {{صل}} است که [[حضرت حجت]] {{ع}} هنگام ظهور آن را همراه خود دارد<ref>غیبة نعمانی، ص ۳۰۷ و ۳۰۸؛ امام مهدی از ولادت تا ظهور، سید محمد کاظم قزوینی، ص ۶۶۳.</ref>. از امیر المؤمنین {{ع}} رسیده که فرمود: جبرئیل به پیامبر {{صل}} نازل شد و گفت: "ای محمّد! در یمن بتی است از سنگ که آن را در (قاب) آهن نشاندهاند. کسی بفرست آن آهن را بیاورد". حضرت مرا فرستاد و آن آهن را آوردم و آن را به عمر صیقل (آهنگر) دادم. دو شمشیر از آن ساخت: ذوالفقار و مخذم. حضرت مخذم را برداشت و ذوالفقار را به من داد و پس از رحلت آن بزرگوار، مخذم نیز به من رسید<ref>معارف و معاریف، ج ۵، ص ۵۵۷.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص:۳۴۱.</ref>. | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |