۳۳٬۷۴۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ef>طاهری؛حبیبالله، [[سیمای' به 'ef>طاهری، حبیبالله، [[سیمای') |
جز (جایگزینی متن - '}} }}' به '}}') |
||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
::::::«در پاسخ به این پرسش مهم و اساسی، توجّه چند نکته بایسته است: | ::::::«در پاسخ به این پرسش مهم و اساسی، توجّه چند نکته بایسته است: | ||
::::::'''یک. پیشینه [[نبوت]] و [[امامت]] در کودکی:''' از نظر [[قرآن]]، [[نبوت]] و [[ولایت]] در کودکی، نه تنها، امری ناشدنی نیست؛ بلکه به صراحت از [[نبوت]] [[حضرت عیسی]]{{ع}} و اعطای حکمت به حضرت یحیی خبر داده است. حتّی این مسئله در جامعه شیعی، امری عجیب و ناگهانی نبود؛ بلکه قبل از [[امام مهدی]]{{ع}} نیز [[امام جواد]] و [[امام هادی]]{{عم}} به [[امامت]] رسیده بودند. در این رابطه چند آیه و روایت نقل میشود: | ::::::'''یک. پیشینه [[نبوت]] و [[امامت]] در کودکی:''' از نظر [[قرآن]]، [[نبوت]] و [[ولایت]] در کودکی، نه تنها، امری ناشدنی نیست؛ بلکه به صراحت از [[نبوت]] [[حضرت عیسی]]{{ع}} و اعطای حکمت به حضرت یحیی خبر داده است. حتّی این مسئله در جامعه شیعی، امری عجیب و ناگهانی نبود؛ بلکه قبل از [[امام مهدی]]{{ع}} نیز [[امام جواد]] و [[امام هادی]]{{عم}} به [[امامت]] رسیده بودند. در این رابطه چند آیه و روایت نقل میشود: | ||
:::::#خداوند خطاب به پیامبرش یحیی میفرماید: {{متن قرآن|يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا | :::::#خداوند خطاب به پیامبرش یحیی میفرماید: {{متن قرآن|يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا}}<ref>ای یحیی! تو کتاب الهی را به قوت بگیر و ما در همان سن کودکی به او حکم نبوت دادیم؛ سوره مریم، آیه ۱۲.</ref>. [[فخر رازی]] میگوید: مراد از حکم در آیه شریفه، همان [[نبوت]] است؛ زیرا خداوند متعال عقل او را در کودکی محکم کرد و به او [[وحی]] فرستاد. چرا که خداوند متعال [[حضرت یحیی]] و [[حضرت عیسی]]{{عم}} را در کودکی به پیامبری برگزید! برخلاف [[حضرت موسی]]{{عم}} و [[پیامبر|حضرت محمد]]{{صل}} که آنان را در بزرگسالی به رسالت مبعوث کرد<ref>تفسیر فخر رازی، ج ۱۱، ص ۱۹۲</ref>. | ||
:::::#[[قرآن]] در زبان [[حضرت عیسی]] -که در کودکی زبان به سخن گشود و جواب منکران را داد- چنین میفرماید: {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا | :::::#[[قرآن]] در زبان [[حضرت عیسی]] -که در کودکی زبان به سخن گشود و جواب منکران را داد- چنین میفرماید: {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا}}<ref>کودک گفت: من بنده خدا هستم؛ او به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است؛ سوره مریم، آیه ۳۰.</ref> | ||
:::::#[[امام هادی|امام علی النقی]]، شش سال و پنج ماه از سنّ شریفش گذشته بود که پدرش از دنیا رحلت فرمود و [[امامت]] به او منتقل شد<ref>مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۴۰۱</ref>. | :::::#[[امام هادی|امام علی النقی]]، شش سال و پنج ماه از سنّ شریفش گذشته بود که پدرش از دنیا رحلت فرمود و [[امامت]] به او منتقل شد<ref>مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۴۰۱</ref>. | ||
:::::#[[عبد اللّه بن جعفر]]، میگوید: من و صفوان بن یحیی به خدمت [[امام رضا]]{{ع}} رسیدیم. ابو جعفر -که سه سال از عمرش میگذشت- ایستاده بود. عرض کردیم: خدا ما را فدای شما کند! اگر- پناه به خدا- اتفاقی بیفتد، چه کسی بعد از شما امام خواهد بود؟! آن حضرت به [[امام جواد]]، اشاره کرد و فرمود: این فرزندم. عرض کردیم: او با این سن و سال؟! فرمود: آری، او با همین سن و سال. خداوند تبارک و تعالی با وجود عیسای دو ساله احتجاج کرد و او را به نبوّت برگزید<ref>بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۵، ح ۲۳</ref>. | :::::#[[عبد اللّه بن جعفر]]، میگوید: من و صفوان بن یحیی به خدمت [[امام رضا]]{{ع}} رسیدیم. ابو جعفر -که سه سال از عمرش میگذشت- ایستاده بود. عرض کردیم: خدا ما را فدای شما کند! اگر- پناه به خدا- اتفاقی بیفتد، چه کسی بعد از شما امام خواهد بود؟! آن حضرت به [[امام جواد]]، اشاره کرد و فرمود: این فرزندم. عرض کردیم: او با این سن و سال؟! فرمود: آری، او با همین سن و سال. خداوند تبارک و تعالی با وجود عیسای دو ساله احتجاج کرد و او را به نبوّت برگزید<ref>بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۵، ح ۲۳</ref>. | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
::::::'''دو. لزوم شایستگی برای [[امامت]]:''' [[امامت]] و [[ولایت]]، مقام و منصبی است که به لیاقت و شایستگی افراد بستگی دارد؛ نه سن و سال آنان. [[ولایت]] و [[امامت]]، مقام بزرگی است که واجد آن مقام، طوری احکام خدایی و علوم نبوّت را تحمّل و ضبط میکند که خطا، نسیان و عصیان در ساحت وجود مقدّسش راه ندارد و همواره با عوالم غیبی مرتبط بوده، از افاضات و اشراقات الهی، بهرهمند میگردد. به واسطه علم و عمل، پیشوا [[امام]] انسانیت و نمونه و مظهر [[دین]] و [[حجت]] خداوندی است. معلوم است که هرکس قابلیت و استعداد احراز این مقام شامخ را ندارد؛ بلکه باید از حیث روحی، در مرتبه اعلای انسانیت قرار گرفته، لیاقت ارتباط با عوالم غیبی و دریافت علوم و ضبط آنها را داشته باشد. از حیث ترکیبات جسمانی و قوای دماغی نیز در کمال اعتدال باشد تا بتواند حقایق عالم هستی و افاضات غیبی را بدون خطا و اشتباه، به عالم الفاظ و معانی تنزّل دهد و به مردم ابلاغ کند. پس [[پیامبر خاتم|پیغمبر]] و [[امام]]، از حیث آفرینش ممتازند و به واسطه همین استعداد و امتیاز ذاتی است که خدای متعال، آنان را به مقام شامخ [[نبوت]] یا [[امامت]] انتخاب میکند. این امتیاز، از همان اوان کودکی، در آنان موجود است تا هرزمان که صلاح بود و شرایط موجود شد و مانعی در کار نبود، آن افراد برجسته، رسما به مقام و منصب [[نبوت]] و [[امامت]]، منصوب و مأمور حفظ و تحمّل احکام شوند. این انتخاب و نصب ظاهری؛ همانطور که میتواند بعد از بلوغ یا در بزرگسالی انجام گیرد، ممکن است در ایام کودکی نیز تحقّق پذیر<ref>دادگستر جهان، ص ۱۲۲ و ۱۲۳</ref>. | ::::::'''دو. لزوم شایستگی برای [[امامت]]:''' [[امامت]] و [[ولایت]]، مقام و منصبی است که به لیاقت و شایستگی افراد بستگی دارد؛ نه سن و سال آنان. [[ولایت]] و [[امامت]]، مقام بزرگی است که واجد آن مقام، طوری احکام خدایی و علوم نبوّت را تحمّل و ضبط میکند که خطا، نسیان و عصیان در ساحت وجود مقدّسش راه ندارد و همواره با عوالم غیبی مرتبط بوده، از افاضات و اشراقات الهی، بهرهمند میگردد. به واسطه علم و عمل، پیشوا [[امام]] انسانیت و نمونه و مظهر [[دین]] و [[حجت]] خداوندی است. معلوم است که هرکس قابلیت و استعداد احراز این مقام شامخ را ندارد؛ بلکه باید از حیث روحی، در مرتبه اعلای انسانیت قرار گرفته، لیاقت ارتباط با عوالم غیبی و دریافت علوم و ضبط آنها را داشته باشد. از حیث ترکیبات جسمانی و قوای دماغی نیز در کمال اعتدال باشد تا بتواند حقایق عالم هستی و افاضات غیبی را بدون خطا و اشتباه، به عالم الفاظ و معانی تنزّل دهد و به مردم ابلاغ کند. پس [[پیامبر خاتم|پیغمبر]] و [[امام]]، از حیث آفرینش ممتازند و به واسطه همین استعداد و امتیاز ذاتی است که خدای متعال، آنان را به مقام شامخ [[نبوت]] یا [[امامت]] انتخاب میکند. این امتیاز، از همان اوان کودکی، در آنان موجود است تا هرزمان که صلاح بود و شرایط موجود شد و مانعی در کار نبود، آن افراد برجسته، رسما به مقام و منصب [[نبوت]] و [[امامت]]، منصوب و مأمور حفظ و تحمّل احکام شوند. این انتخاب و نصب ظاهری؛ همانطور که میتواند بعد از بلوغ یا در بزرگسالی انجام گیرد، ممکن است در ایام کودکی نیز تحقّق پذیر<ref>دادگستر جهان، ص ۱۲۲ و ۱۲۳</ref>. | ||
::::::بر این اساس [[امامت]] و [[ولایت]] (و [[نبوت]])، به سن و سال نیست؛ بلکه به علم، دانایی، ورع، [[تقوا]] و سایر فضایل انسانی و اخلاقی است. حتّی دستگاه خلافت نیز به این حقیقت پی برده بود که: [[امامت]] زودهنگام، پدیدهای اصیل و الهی است؛ نه ساختگی و بیپشتوانه و عاری از واقعیت. | ::::::بر این اساس [[امامت]] و [[ولایت]] (و [[نبوت]])، به سن و سال نیست؛ بلکه به علم، دانایی، ورع، [[تقوا]] و سایر فضایل انسانی و اخلاقی است. حتّی دستگاه خلافت نیز به این حقیقت پی برده بود که: [[امامت]] زودهنگام، پدیدهای اصیل و الهی است؛ نه ساختگی و بیپشتوانه و عاری از واقعیت. | ||
::::::'''سه. [[امامت]]، منصبی الهی:''' مسئله [[امامت]] و [[ولایت]]، امری شخصی، وراثتی و انتخابی نبوده و در حیطه اختیارات هیچکس قرار ندارد؛ بلکه این امر از جانب خدا و بر اساس خواست، اراده و نصب او است. در واقع [[امامت]] برای [[ائمه]] [[اهل بیت]]{{عم}}، مرکزیت قدرت و نفوذ حکومت- بسان خلفای اموی و عباسی و فاطمی- نیست تا از پدر به پسر منتقل شود؛ بلکه براساس انتخاب و فرمان الهی است؛ ازاینرو [[امام]] که فردی برگزیده از سوی خدای متعال است، در تمام زمینهها، سرآمد و دارای علم و قدرت الهی است. پس اعطای آن به بزرگسال یا کودک، در دست خدا و به خواست و اراده او است و او بهتر از همه میداند که [[امامت]] و [[ولایت]] را در کجا قرار دهد و چه کسی را به این مقام نصب کند {{متن قرآن|اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ | ::::::'''سه. [[امامت]]، منصبی الهی:''' مسئله [[امامت]] و [[ولایت]]، امری شخصی، وراثتی و انتخابی نبوده و در حیطه اختیارات هیچکس قرار ندارد؛ بلکه این امر از جانب خدا و بر اساس خواست، اراده و نصب او است. در واقع [[امامت]] برای [[ائمه]] [[اهل بیت]]{{عم}}، مرکزیت قدرت و نفوذ حکومت- بسان خلفای اموی و عباسی و فاطمی- نیست تا از پدر به پسر منتقل شود؛ بلکه براساس انتخاب و فرمان الهی است؛ ازاینرو [[امام]] که فردی برگزیده از سوی خدای متعال است، در تمام زمینهها، سرآمد و دارای علم و قدرت الهی است. پس اعطای آن به بزرگسال یا کودک، در دست خدا و به خواست و اراده او است و او بهتر از همه میداند که [[امامت]] و [[ولایت]] را در کجا قرار دهد و چه کسی را به این مقام نصب کند {{متن قرآن|اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ}}<ref>انعام، آیه ۱۲۴</ref> پس [[امامت]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} نیز خارج از این مدار نبوده و براساس تدابیر و سنتهای الهی صورت گرفته است. خداوند متعال- پس از آنکه [[حضرت ابراهیم]] را به [[امامت]] برگزید- به او فرمود: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«به یاد آر هنگامی که خداوند، ابراهیم را به اموری چند امتحان کرد و او همه را به جای آورد. خداوند، به او فرمود: من تو را به پیشوایی خلق برگزیدم. ابراهیم پرسید: آیا این پیشوایی را به فرزندانم نیز عطا خواهی کرد؟ خداوند فرمود: عهد من هرگز به ستمکاران نمیرسد» بقره، آیه ۱۲۴</ref> در منابع تاریخی آمده است: بنی عامر خدمت [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} رسیدند؛ حضرت آنان را به سوی خدا دعوت نمود و نبوّت خود را بر آنها عرضه کرد. در این هنگام شخصی از آنان به [[پیامبر]] گفت: اگر ما با تو بر [[اسلام]] بیعت کردیم و خداوند تو را بر مخالفان غلبه داد؛ آیا در خلافت بعد از تو سهمی داریم؟! آن حضرت فرمود: امر خلافت به دست خداوند است؛ هرکجا که بخواهد قرار میدهد<ref>سیره ابن هشام، ح ۲، ص ۳۲</ref>. | ||
::::::'''چهار. شهادت [[امامان]] و ضرورت نصب [[امام]] بعدی:''' یکی از نکات قابل توجّه درباره زندگی [[اهل بیت]]{{عم}}، فشارها، ظلمها و سختگیریهای حاکمان جور علیه امامان است؛ به طوری که همه [[امامان]] [[شیعه]]، به دست ظالمان مقتول یا مسموم میشدند و خطر جانی همیشه ایشان را تهدید میکرد. چهبسا میشد که امامی به شهادت میرسید، در حالیکه فرزند او در سنین کودکی قرار داشت و به ضرورت، همان کودک به مقام [[امامت]] میرسید. در فرهنگ اسلام، زمین نباید خالی از [[حجت]] بماند و حتما شخصی به عنوان واسطه فیض الهی و امام امت تعیین گردد؛ پس شخص بعدی -هرچند در دوران کودکی قرار داشت- به مقام [[امامت]] میرسید و خلیفه و حجت الهی بر روی زمین میگردید. در روایات آمده است: {{عربی|"لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَت"}}<ref>«اگر زمین بدون امام باشد، به یقین در هم فرومیریزد» کافی، ج ۱، ص ۱۷۹، ح ۱۰</ref> بر این اساس وقتی [[امام مهدی]]{{ع}} پنج ساله بود، پدرش [[امام عسکری|امام حسن عسکری]] به شهادت رسید و از آنجایی که زمین نباید خالی از حجّت میماند و مردم نیز باید امام و پیشوایی برای خود میداشتند؛ آن حضرت به امامت رسید و به عنوان آخرین وصّی و حجّت الهی، رهبری آنان را در دست گرفت. از طرف دیگر شاید این مسئله (رسیدن به [[امامت]] در سن کودکی) برای حفظ جان برخی از امامان، ضروری بوده و دشمنان به تصوّر کودک بودن آنان، دست از ظلم و جنایت علیه ایشان بردارند. این مسئله در مورد [[امامان]] بعد از [[امام رضا|حضرت رضا]]{{ع}} اتفاق افتاد و به رغم کینه و بغض شدید خلفا نسبت به امامان، نتوانستند بعد از شهادت [[امام]] قبلی، آسیبی به [[امام]] بعدی برسانند و البته شاید دشمنان قدرت [[امامت]] را باور نمیکردند و آنها را خطری برای [[حکومت]] و سلطه خود نمیدانستند. اگرچه جستوجوی شدید آنان از [[حضرت مهدی]] نیز، بیشتر ناشی از شنیدن روایات فراوان در مورد آخرین حجت الهی و قیام و انقلاب او علیه ظالمان و ستمگران بوده است و آنان با باور به این پیشگوییها، در صدد چارهجویی و نابودی مهدی موعود بودند!! بدین جهت آن حضرت در پنهانی میزیست و دور از چشم این حاکمان جور، هدایت و رهبری مردم را در دست داشت. | ::::::'''چهار. شهادت [[امامان]] و ضرورت نصب [[امام]] بعدی:''' یکی از نکات قابل توجّه درباره زندگی [[اهل بیت]]{{عم}}، فشارها، ظلمها و سختگیریهای حاکمان جور علیه امامان است؛ به طوری که همه [[امامان]] [[شیعه]]، به دست ظالمان مقتول یا مسموم میشدند و خطر جانی همیشه ایشان را تهدید میکرد. چهبسا میشد که امامی به شهادت میرسید، در حالیکه فرزند او در سنین کودکی قرار داشت و به ضرورت، همان کودک به مقام [[امامت]] میرسید. در فرهنگ اسلام، زمین نباید خالی از [[حجت]] بماند و حتما شخصی به عنوان واسطه فیض الهی و امام امت تعیین گردد؛ پس شخص بعدی -هرچند در دوران کودکی قرار داشت- به مقام [[امامت]] میرسید و خلیفه و حجت الهی بر روی زمین میگردید. در روایات آمده است: {{عربی|"لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَت"}}<ref>«اگر زمین بدون امام باشد، به یقین در هم فرومیریزد» کافی، ج ۱، ص ۱۷۹، ح ۱۰</ref> بر این اساس وقتی [[امام مهدی]]{{ع}} پنج ساله بود، پدرش [[امام عسکری|امام حسن عسکری]] به شهادت رسید و از آنجایی که زمین نباید خالی از حجّت میماند و مردم نیز باید امام و پیشوایی برای خود میداشتند؛ آن حضرت به امامت رسید و به عنوان آخرین وصّی و حجّت الهی، رهبری آنان را در دست گرفت. از طرف دیگر شاید این مسئله (رسیدن به [[امامت]] در سن کودکی) برای حفظ جان برخی از امامان، ضروری بوده و دشمنان به تصوّر کودک بودن آنان، دست از ظلم و جنایت علیه ایشان بردارند. این مسئله در مورد [[امامان]] بعد از [[امام رضا|حضرت رضا]]{{ع}} اتفاق افتاد و به رغم کینه و بغض شدید خلفا نسبت به امامان، نتوانستند بعد از شهادت [[امام]] قبلی، آسیبی به [[امام]] بعدی برسانند و البته شاید دشمنان قدرت [[امامت]] را باور نمیکردند و آنها را خطری برای [[حکومت]] و سلطه خود نمیدانستند. اگرچه جستوجوی شدید آنان از [[حضرت مهدی]] نیز، بیشتر ناشی از شنیدن روایات فراوان در مورد آخرین حجت الهی و قیام و انقلاب او علیه ظالمان و ستمگران بوده است و آنان با باور به این پیشگوییها، در صدد چارهجویی و نابودی مهدی موعود بودند!! بدین جهت آن حضرت در پنهانی میزیست و دور از چشم این حاکمان جور، هدایت و رهبری مردم را در دست داشت. | ||
::::::'''پنج. امتحان و آزمون مؤمنان''': شاید یکی از دلایل [[امامت]] در کودکی، آزمون مسلمانان و سنجش میزان [[اطاعت]] و حقّپذیری آنان بوده است. اگر کسی با ماهیت و ژرفای [[امامت]] آشنا باشد و آن را مقامی از جانب خدا بداند؛ چونوچرایی در سن [[امامان]] نخواهد داشت. اتفاقا این مسئله در مورد [[امامان]] بعد از [[امام رضا|حضرت رضا]]{{ع}} -که همگی در سن کودکی یا جوانی به [[امامت]] رسیدند- مصداق داشت و [[شیعیان]] کمتر دچار اختلاف، تشتّت، چنددستگی و انکار شدند؛ در حالیکه قبل از [[امام رضا|حضرت رضا]]{{ع}}، فرقههای مختلفی در میان شیعه پدید آمدند که هریک به [[امامت]] شخصی خاص قائل بودند؛ البته کم نبودند انسانهای وارسته و مطیعی که در برابر فرمایش امام، سر تعظیم و قبول فرود میآوردند و در برابر مشیت الهی با کمال رضایت آن را میپذیرفتند.[[محمد بن حسن عمّار]] گوید: من دو سال نزد [[علی بن جعفر محمد]] (عموی [[امام رضا]]) بودم و خبری که او از برادرش [[امام کاظم|موسی بن جعفر]]{{ع}} شنیده بود، مینوشتم. روزی در [[مدینه]] خدمتش نشسته بودم؛ [[ابو جعفر محمد بن علی الرضا]] (جواد)، در مسجد [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] بر او وارد شد. [[علی بن جعفر]] برخاست و بدون کفش و عبا به نزد او رفت و دستش را بوسید و احترامش کرد. ابو جعفر به او فرمود: ای عمو! بنشین، خدایت رحمت کند. او گفت: آقای من! چگونه من بنشینم و شما ایستاده باشید؟! چون [[علی بن جعفر]] به مسند خود برگشت، اصحابش او را سرزنش کرده، گفتند: شما عموی پدر او هستید چرا با او اینگونه رفتار میکنید؟! او دست به ریش خود گرفت و گفت: خاموش باشید! اگر خدای عزّ و جل این ریش سفید را سزاوار [[امامت]] ندانست و این کودک را شایسته و سزاوار دانست و به او چنان مقامی داد؛ آیا من فضیلت او را انکار کنم؟! پناه به خدا از سخن شما! من بنده (و مطیع) او هستم<ref>کافی، ج ۲، ص ۳۲۲، ح ۱۲</ref>»<ref>[[مهدویت پیش از ظهور (کتاب)|مهدویت پیش از ظهور]]، ص ۷۵، ۸۲.</ref>. | ::::::'''پنج. امتحان و آزمون مؤمنان''': شاید یکی از دلایل [[امامت]] در کودکی، آزمون مسلمانان و سنجش میزان [[اطاعت]] و حقّپذیری آنان بوده است. اگر کسی با ماهیت و ژرفای [[امامت]] آشنا باشد و آن را مقامی از جانب خدا بداند؛ چونوچرایی در سن [[امامان]] نخواهد داشت. اتفاقا این مسئله در مورد [[امامان]] بعد از [[امام رضا|حضرت رضا]]{{ع}} -که همگی در سن کودکی یا جوانی به [[امامت]] رسیدند- مصداق داشت و [[شیعیان]] کمتر دچار اختلاف، تشتّت، چنددستگی و انکار شدند؛ در حالیکه قبل از [[امام رضا|حضرت رضا]]{{ع}}، فرقههای مختلفی در میان شیعه پدید آمدند که هریک به [[امامت]] شخصی خاص قائل بودند؛ البته کم نبودند انسانهای وارسته و مطیعی که در برابر فرمایش امام، سر تعظیم و قبول فرود میآوردند و در برابر مشیت الهی با کمال رضایت آن را میپذیرفتند.[[محمد بن حسن عمّار]] گوید: من دو سال نزد [[علی بن جعفر محمد]] (عموی [[امام رضا]]) بودم و خبری که او از برادرش [[امام کاظم|موسی بن جعفر]]{{ع}} شنیده بود، مینوشتم. روزی در [[مدینه]] خدمتش نشسته بودم؛ [[ابو جعفر محمد بن علی الرضا]] (جواد)، در مسجد [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] بر او وارد شد. [[علی بن جعفر]] برخاست و بدون کفش و عبا به نزد او رفت و دستش را بوسید و احترامش کرد. ابو جعفر به او فرمود: ای عمو! بنشین، خدایت رحمت کند. او گفت: آقای من! چگونه من بنشینم و شما ایستاده باشید؟! چون [[علی بن جعفر]] به مسند خود برگشت، اصحابش او را سرزنش کرده، گفتند: شما عموی پدر او هستید چرا با او اینگونه رفتار میکنید؟! او دست به ریش خود گرفت و گفت: خاموش باشید! اگر خدای عزّ و جل این ریش سفید را سزاوار [[امامت]] ندانست و این کودک را شایسته و سزاوار دانست و به او چنان مقامی داد؛ آیا من فضیلت او را انکار کنم؟! پناه به خدا از سخن شما! من بنده (و مطیع) او هستم<ref>کافی، ج ۲، ص ۳۲۲، ح ۱۲</ref>»<ref>[[مهدویت پیش از ظهور (کتاب)|مهدویت پیش از ظهور]]، ص ۷۵، ۸۲.</ref>. | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
[[پرونده:11562.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[حبیبالله طاهری]]]] | [[پرونده:11562.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[حبیبالله طاهری]]]] | ||
حجت الاسلام و المسلمین دکتر [[حبیبالله طاهری]] در کتاب ''«[[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]»'' در اینباره گفتهاست: | حجت الاسلام و المسلمین دکتر [[حبیبالله طاهری]] در کتاب ''«[[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]»'' در اینباره گفتهاست: | ||
:::::*«البته معلوم است که هر کسی قابلیت احراز مقام [[امامت]] یا [[نبوت]] را ندارد، بلکه باید از حیث روح در مرتبه اعلای انسانیت قرار گرفته باشد تا لیاقت ارتباط با عوالم غیبی و دریافت علوم و ضبط آنها را داشته باشد. و همچنین از حیث ترکیبات جسمانی و قوای دماغی در کمال اعتدال باشد تا بتواند حقایق عالم هستی و افاضات غیبی را بدون خطا و اشتباه به عالم الفاظ و معانی تنزل داده و به مردم ابلاغ کند. لذا [[پیامبر |پیغمبر]] و [[امام]] از حیث آفرینش ممتازند و به واسطه همین استعداد و امتیاز ذاتی است که خداوند متعال آنان را به مقام شامخ [[نبوت]] و [[امامت]] انتخاب میکند. این امتیاز از همان دوران کودکی در وجود آن بزرگواران موجود است، لکن اگر صلاح باشد و شرایط موجود شود و مانعی هم در کار نباشد آن افراد برجسته رسماً به مقام و منصب [[نبوت]] و [[امامت]] معرفی میشوند و مأمور حفظ و تحمل احکام میگردند، این انتخاب و نصب ظاهری، چنانکه گاهی بعد از بلوغ یا در زمان بلوغ و بزرگی انجام میگیرد، ممکن است در ایام کودکی تحقق پذیرد. چنانکه [[حضرت عیسی|عیسی مسیح]] در گهواره، با مردم سخن گفت و رسماً اعلان کرد که من پیامبر خدا صاحب کتاب و مقام نبوتم: {{عربی|اندازه=120%| {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا | :::::*«البته معلوم است که هر کسی قابلیت احراز مقام [[امامت]] یا [[نبوت]] را ندارد، بلکه باید از حیث روح در مرتبه اعلای انسانیت قرار گرفته باشد تا لیاقت ارتباط با عوالم غیبی و دریافت علوم و ضبط آنها را داشته باشد. و همچنین از حیث ترکیبات جسمانی و قوای دماغی در کمال اعتدال باشد تا بتواند حقایق عالم هستی و افاضات غیبی را بدون خطا و اشتباه به عالم الفاظ و معانی تنزل داده و به مردم ابلاغ کند. لذا [[پیامبر |پیغمبر]] و [[امام]] از حیث آفرینش ممتازند و به واسطه همین استعداد و امتیاز ذاتی است که خداوند متعال آنان را به مقام شامخ [[نبوت]] و [[امامت]] انتخاب میکند. این امتیاز از همان دوران کودکی در وجود آن بزرگواران موجود است، لکن اگر صلاح باشد و شرایط موجود شود و مانعی هم در کار نباشد آن افراد برجسته رسماً به مقام و منصب [[نبوت]] و [[امامت]] معرفی میشوند و مأمور حفظ و تحمل احکام میگردند، این انتخاب و نصب ظاهری، چنانکه گاهی بعد از بلوغ یا در زمان بلوغ و بزرگی انجام میگیرد، ممکن است در ایام کودکی تحقق پذیرد. چنانکه [[حضرت عیسی|عیسی مسیح]] در گهواره، با مردم سخن گفت و رسماً اعلان کرد که من پیامبر خدا صاحب کتاب و مقام نبوتم: {{عربی|اندازه=120%| {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا}}<ref> مریم، آیه ۳۰-۳۱.</ref>. از این آیه به خوبی استفاده میشود که [[حضرت عیسی]] در همان ایام کودکی [[پیامبر|پیغمبر]] و صاحب کتاب بوده است. همچنین [[حضرت یحیی]] در دوران صباوت و صغر سن به مقام [[نبوت]] رسیده، چنانکه در آیه شریفه آمده که: {{عربی|اندازه=120%| {{متن قرآن|يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا}}<ref> مریم، آیه ۱۲.</ref>. بنابراین، وقتی [[حضرت عیسی|عیسی مسیح]] و [[حضرت یحیی]] میتوانند در کودکی به مقام [[نبوت]] برسند، چه مانعی دارد که [[حضرت مهدی]] {{ع}} نیز در سنین کودکی به مقام [[امامت]] برسد، جالب اینجاست که [[ائمه]] قبلی خبر داده بودند که سن [[امام زمان]] کمتر از سن سایر ائمه است، چنانکه [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: حضرت [[صاحب الأمر]] سن مبارکش از تمام ما کمتر و گمنامتر است<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۸.</ref>. اتفاقاً بعضی از [[ائمه]] نیز در سن قبل از بلوغ به مقام [[امامت]] رسیدند، مثلاً [[امام جواد]]{{ع}} در هنگام شهادت [[امام رضا|حضرت رضا]] هفت یا نه ساله بوده و به دلیل همین صغر سن بعضیها در امامتش تردید کردند. به منظور حل این مشکل و رفع تردید گروهی از بزرگان [[شیعه]] به محضر [[امام جواد]] رسیدند و صدها معضله و مسائل مشکل را از وی پرسیدند و جواب کافی دریافت کردند و کراماتی را نیز مشاهده کردند که شک و شبهه آنان برطرف شد<ref> اثبات الوصیه، ص ۱۶۶.</ref>. [[امام هادی|امام علی النقی]]{{ع}} نیز شش سال و پنج ماه از سن شریفش گذشته بود که پدرش به شهادت رسید و [[امامت]] به وی متنقل شد<ref> ابن شهر آشوب، مناقب، ج ۴، ص ۴۰۱.</ref>. | ||
:::::بنابراین، مسأله صغر سن و رسیدن به مقام [[امامت]] در سن کودکی اختصاص به [[امام عصر]]{{ع}} ندارد»<ref>[[حبیبالله طاهری|طاهری، حبیبالله]]، [[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]، ص۹۵ -۹۷.</ref>. | :::::بنابراین، مسأله صغر سن و رسیدن به مقام [[امامت]] در سن کودکی اختصاص به [[امام عصر]]{{ع}} ندارد»<ref>[[حبیبالله طاهری|طاهری، حبیبالله]]، [[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]، ص۹۵ -۹۷.</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} |