عمر بن خطاب در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{خرد}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; fo...» ایجاد کرد)
 
خط ۱۱: خط ۱۱:
==مقدمه==
==مقدمه==
*[[عمر بن خطاب]]، ملقب به ابوحفص، از [[قبیله قریش]]، تیره عدی بن کعب، مادرش حَنتَمَه و پدرش [[عبدالله بن عمر]]، دختر [[حفصه]]، [[همسر پیامبر اکرم]] و ام‌کلثوم، [[فرزند امام علی]] {{ع}} یکی از [[همسران]] او بود. او مردی بلند قامت، گندم‌گون و دارای هیبت و جذبه، با [[اراده]] و [[قاطع]] و در تصمیم‌گیری ساده‌زیست و بی‌تکلف می‌نمود. او در تمام غزوات در رکاب [[پیامبر اکرم]] {{صل}} حضور داشت، گرچه [[تاریخ]]، گزارشی از رشادت‌های او همپای [[امام علی]] {{ع}} [[روایت]] نکرده است. [[روایت]] مشهوری است مبنی بر این‌که [[عمر]] هنگام احتضار [[پیامبر اکرم]]، آن‌گاه که [[پیامبر]] خواست وصیتی بنویسد تا پس از او [[امت]] [[اسلام]] [[گمراه]] نشوند، [[پیامبر]] را به هذیان و استیلای [[مرض]] بر او متهم کرد.
*[[عمر بن خطاب]]، ملقب به ابوحفص، از [[قبیله قریش]]، تیره عدی بن کعب، مادرش حَنتَمَه و پدرش [[عبدالله بن عمر]]، دختر [[حفصه]]، [[همسر پیامبر اکرم]] و ام‌کلثوم، [[فرزند امام علی]] {{ع}} یکی از [[همسران]] او بود. او مردی بلند قامت، گندم‌گون و دارای هیبت و جذبه، با [[اراده]] و [[قاطع]] و در تصمیم‌گیری ساده‌زیست و بی‌تکلف می‌نمود. او در تمام غزوات در رکاب [[پیامبر اکرم]] {{صل}} حضور داشت، گرچه [[تاریخ]]، گزارشی از رشادت‌های او همپای [[امام علی]] {{ع}} [[روایت]] نکرده است. [[روایت]] مشهوری است مبنی بر این‌که [[عمر]] هنگام احتضار [[پیامبر اکرم]]، آن‌گاه که [[پیامبر]] خواست وصیتی بنویسد تا پس از او [[امت]] [[اسلام]] [[گمراه]] نشوند، [[پیامبر]] را به هذیان و استیلای [[مرض]] بر او متهم کرد.
*[[عمر]] پس از ارتحال [[پیامبر]]، در ابتدا [[مرگ]] ایشان را [[انکار]] کرد، سپس با [[همراهی]] [[ابوبکر]] سردمدار ماجرایی شدند که در آن [[حق]] مسلم [[امام علی]] {{ع}} در [[وصایت]] و [[جانشینی پیامبر اکرم]] [[غضب]] شد. از این ماجرا با عنوان ماجرای [[سقیفه بنی‌ساعده]] یاد می‌شود. به موجب [[واقعه سقیفه]]، [[خلافت]] پس از [[پیامبر اکرم]] به [[ابوبکر]] رسید. او نیز هنگام وفاتش [[عمر]] را به [[جانشینی]] خویش برگزید. [[امام علی]] {{ع}} در این مورد می‌فرماید: [[آگاه]] باشید! به‌خدا [[سوگند]] که فلان [[[ابوبکر]]] [[خلافت]] را چون جامه‌ای بر تن کرد و نیک می‌دانست که پایگاه من نسبت به آن چونان محور است نسبت به آسیاب... ای شگفتا! در آن روزها که زمام کار را به دست گرفته بود، همواره می‌خواست [[مردم]] معافش بدارند، ولی در سراشیب [[عمر]]، [[عقد]] آن عروس را بعد از خود به دیگری بست. بنگرید که چه‌سان پستان [[[خلافت]]] را آن دو میان خود تقسیم کردند و شیرش را دوشیدند<ref>نهج البلاغه، خطبه  ۳</ref>.
*[[عمر]] پس از ارتحال [[پیامبر]]، در ابتدا [[مرگ]] ایشان را [[انکار]] کرد، سپس با [[همراهی]] [[ابوبکر]] سردمدار ماجرایی شدند که در آن [[حق]] مسلم [[امام علی]] {{ع}} در [[وصایت]] و [[جانشینی پیامبر اکرم]] [[غضب]] شد. از این ماجرا با عنوان ماجرای [[سقیفه بنی‌ساعده]] یاد می‌شود. به موجب [[واقعه سقیفه]]، [[خلافت]] پس از [[پیامبر اکرم]] به [[ابوبکر]] رسید. او نیز هنگام وفاتش [[عمر]] را به [[جانشینی]] خویش برگزید. [[امام علی]] {{ع}} در این مورد می‌فرماید: [[آگاه]] باشید! به‌خدا [[سوگند]] که فلان [[ابوبکر]] [[خلافت]] را چون جامه‌ای بر تن کرد و نیک می‌دانست که پایگاه من نسبت به آن چونان محور است نسبت به آسیاب... ای شگفتا! در آن روزها که زمام کار را به دست گرفته بود، همواره می‌خواست [[مردم]] معافش بدارند، ولی در سراشیب [[عمر]]، [[عقد]] آن عروس را بعد از خود به دیگری بست. بنگرید که چه‌سان پستان [[خلافت]] را آن دو میان خود تقسیم کردند و شیرش را دوشیدند<ref>نهج البلاغه، خطبه  ۳</ref>.
*بدین ترتیب [[عمر بن خطاب]] در سال ۱۳ هجری بر کرسی [[خلافت]] تکیه زد. او در ابتدای [[خلافت]] بر خلاف [[سنت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بر [[تبعیض]] بین [[عرب]] و [[عجم]] صحه گذاشت و حکومتی [[عربی]] بنا نهاد، به‌گونه‌ای که [[غیر عرب]] [[حق]] سکونت در مرکز [[حکومت]]، یعنی [[مدینه]] را نداشتند. زمان [[عمر]] زمینة مناسبی برای کشورگشایی [[مسلمانان]] که از دوره [[ابوبکر]] آغاز شده بود، ایجاد شد. از این‌رو تسلط [[مسلمانان]] بر نواحی گوناگون مانند [[عراق]]، [[آذربایجان]]، [[اهواز]]، [[فارس]]، نواحی مرکزی و غربی [[ایران]]، [[شام]]، موصل و [[مصر]] صورت پذیرفت. هم‌زمان با فتوحات [[مسلمانان]]، سیل عظیم [[غنایم]]، [[خراج]] و [[جزیه]] به [[سرزمین‌های اسلامی]] سرازیر شد. [[خلیفه]] بر این اساس مستمری برای [[قبایل]] [[عرب]] تعیین و دیوانی برای ثبت آن تأسیس کرد. [[خلیفه]] در امر مستمری [[نظامی]] طبقاتی بنا کرد. در این [[نظام]] بیشترین سهم از [[بیت المال]] به [[همسران پیامبر اکرم]] تعلق گرفت و پس از آنان [[اصحاب بدر]] از [[بیت المال]] سهم بیشتری دریافت می‌کردند. بدین ترتیب سنگ بنای اختلاف‌های طبقاتی گسترده در [[جامعه اسلامی]] گذاشته شد.
*بدین ترتیب [[عمر بن خطاب]] در سال ۱۳ هجری بر کرسی [[خلافت]] تکیه زد. او در ابتدای [[خلافت]] بر خلاف [[سنت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بر [[تبعیض]] بین [[عرب]] و [[عجم]] صحه گذاشت و حکومتی [[عربی]] بنا نهاد، به‌گونه‌ای که [[غیر عرب]] [[حق]] سکونت در مرکز [[حکومت]]، یعنی [[مدینه]] را نداشتند. زمان [[عمر]] زمینة مناسبی برای کشورگشایی [[مسلمانان]] که از دوره [[ابوبکر]] آغاز شده بود، ایجاد شد. از این‌رو تسلط [[مسلمانان]] بر نواحی گوناگون مانند [[عراق]]، [[آذربایجان]]، [[اهواز]]، [[فارس]]، نواحی مرکزی و غربی [[ایران]]، [[شام]]، موصل و [[مصر]] صورت پذیرفت. هم‌زمان با فتوحات [[مسلمانان]]، سیل عظیم [[غنایم]]، [[خراج]] و [[جزیه]] به [[سرزمین‌های اسلامی]] سرازیر شد. [[خلیفه]] بر این اساس مستمری برای [[قبایل]] [[عرب]] تعیین و دیوانی برای ثبت آن تأسیس کرد. [[خلیفه]] در امر مستمری [[نظامی]] طبقاتی بنا کرد. در این [[نظام]] بیشترین سهم از [[بیت المال]] به [[همسران پیامبر اکرم]] تعلق گرفت و پس از آنان [[اصحاب بدر]] از [[بیت المال]] سهم بیشتری دریافت می‌کردند. بدین ترتیب سنگ بنای اختلاف‌های طبقاتی گسترده در [[جامعه اسلامی]] گذاشته شد.
*[[خلیفه دوم]] گرچه از مدیریتی قوی برخوردار بود، اما [[آگاهی]] ناچیزی از [[احکام شرع]] و امر [[قضا]] داشت. به دفعات فتوایی می‌داد، [[امام]] آن را نقض می‌کرد. وی مکرر از [[امام علی]] {{ع}} در حل مشکلات [[فقهی]] و حقوقی [[حکومت]] بهره برد و این جمله به [[تواتر]] از وی [[نقل]] شده است که "اگر [[علی]] نبود، [[عمر]] هلاک شده بود." زود عصابی می‌شد و هنگامی [[خشم]] حکمی می‌داد و سپس از [[حکم]] خویش صرف‌نظر می‌کرد. [[امام علی]] {{ع}} در این مورد می‌فرماید: ... پس [[خلافت]] را به عرصه‌ای [[خشن]] و درشتناک افکند، عرصه‌ای که درشتی‌اش پای را مجروح می‌کرد و ناهواری‌اش رونده می‌افکند. لغزیدن و به سر درآمدن و پوزش خواستن فراوان شد. [[صاحب]] آن [[مقام]] چونان مردی بود سوار بر اشتری [[سرکش]] که هرگاه مهارش را می‌کشید بینی‌اش مجروح می‌شد و اگر مهار آن‌را [[سست]] می‌کرد، سوار خود را هلاک می‌ساخت. به [[خدا]] قسم که [[مردم]] در آن روزها هم گرفتار [[خطا]] بودند و هم سرکشی، هم دست‌خوش بی‌ثباتی بودند و هم اعراض از [[حق]]...<ref>نهج البلاغه، خطبه  ۳</ref>.
*[[خلیفه دوم]] گرچه از مدیریتی قوی برخوردار بود، اما [[آگاهی]] ناچیزی از [[احکام شرع]] و امر [[قضا]] داشت. به دفعات فتوایی می‌داد، [[امام]] آن را نقض می‌کرد. وی مکرر از [[امام علی]] {{ع}} در حل مشکلات [[فقهی]] و حقوقی [[حکومت]] بهره برد و این جمله به [[تواتر]] از وی [[نقل]] شده است که "اگر [[علی]] نبود، [[عمر]] هلاک شده بود." زود عصابی می‌شد و هنگامی [[خشم]] حکمی می‌داد و سپس از [[حکم]] خویش صرف‌نظر می‌کرد. [[امام علی]] {{ع}} در این مورد می‌فرماید: ... پس [[خلافت]] را به عرصه‌ای [[خشن]] و درشتناک افکند، عرصه‌ای که درشتی‌اش پای را مجروح می‌کرد و ناهواری‌اش رونده می‌افکند. لغزیدن و به سر درآمدن و پوزش خواستن فراوان شد. [[صاحب]] آن [[مقام]] چونان مردی بود سوار بر اشتری [[سرکش]] که هرگاه مهارش را می‌کشید بینی‌اش مجروح می‌شد و اگر مهار آن‌را [[سست]] می‌کرد، سوار خود را هلاک می‌ساخت. به [[خدا]] قسم که [[مردم]] در آن روزها هم گرفتار [[خطا]] بودند و هم سرکشی، هم دست‌خوش بی‌ثباتی بودند و هم اعراض از [[حق]]...<ref>نهج البلاغه، خطبه  ۳</ref>.
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش