←شمایل امام مهدی پس از ولادت و دوران کودکی
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
#حکایاتی که ملاقات کنندگان با آن حضرت در طول [[دوران غیبت]]، ذکر کردهاند. | #حکایاتی که ملاقات کنندگان با آن حضرت در طول [[دوران غیبت]]، ذکر کردهاند. | ||
#احادیثی که به [[نقل]] از [[معصومان]]{{عم}}، شمایل و ویژگیهای جسمانی آن حضرت را [[هنگام ظهور]] و [[حکومت]] او بیان کرده است. | #احادیثی که به [[نقل]] از [[معصومان]]{{عم}}، شمایل و ویژگیهای جسمانی آن حضرت را [[هنگام ظهور]] و [[حکومت]] او بیان کرده است. | ||
==[[ | ==شمایل [[امام مهدی|مهدی]] پس از ولادت و دوران کودکی== | ||
*[[ضوء بن علی]] از مردی از اهل [[فارس]]، حکایتی [[نقل]] و در ضمن آن، برخی از اوصاف حضرت را در نوزادی بیان کرده است: ... پسربچهای سفید و زیباروی بود ... مویی از بالای سینه او تا ناف، به رنگ سبز- نه سیاه- روییده بود...<ref> محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۳۲۹، ح ۶؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۴۳۵، باب ۴۳، ح ۴</ref> | *[[ضوء بن علی]] از مردی از اهل [[فارس]]، حکایتی [[نقل]] و در ضمن آن، برخی از اوصاف حضرت را در نوزادی بیان کرده است: ... پسربچهای سفید و زیباروی بود ... مویی از بالای سینه او تا ناف، به رنگ سبز- نه سیاه- روییده بود...<ref> محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۳۲۹، ح ۶؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۴۳۵، باب ۴۳، ح ۴</ref> | ||
*[[یعقوب منقوش]] گوید: خدمت [[امام حسن عسکری]]{{ع}} وارد شدم. داخل حیاط بر سکویی نشسته بود. سمت راستش اتاقی قرار داشت و بر آن پردهای آویخته بود. گفتم: ای [[سید]] من! [[صاحب]] امر [[امامت]]، بعد از شما کیست؟ فرمود: این پرده را بالا بزن. آن را بالا زدم؛ پسربچّهای به قامت پنج وجب که به نظر میآمد هشت الی ده سال داشت، بیرون آمد؛ با پیشانی درخشان، روی سفید، دو چشم [[براق]]، دو کتف ستبر و دو زانوی برگشته؛ در گونه راستش خالی و در سرش گیسوانی بود. بر زانوی پدر خود [[ابو محمد]]{{ع}} نشست؛ پس به من فرمود: این است [[صاحب الامر]] شما"<ref> [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۷۸، ح ۱؛ ر ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۱۴، ح ۲</ref>. | *[[یعقوب منقوش]] گوید: خدمت [[امام حسن عسکری]]{{ع}} وارد شدم. داخل حیاط بر سکویی نشسته بود. سمت راستش اتاقی قرار داشت و بر آن پردهای آویخته بود. گفتم: ای [[سید]] من! [[صاحب]] امر [[امامت]]، بعد از شما کیست؟ فرمود: این پرده را بالا بزن. آن را بالا زدم؛ پسربچّهای به قامت پنج وجب که به نظر میآمد هشت الی ده سال داشت، بیرون آمد؛ با پیشانی درخشان، روی سفید، دو چشم [[براق]]، دو کتف ستبر و دو زانوی برگشته؛ در گونه راستش خالی و در سرش گیسوانی بود. بر زانوی پدر خود [[ابو محمد]]{{ع}} نشست؛ پس به من فرمود: این است [[صاحب الامر]] شما"<ref> [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۷۸، ح ۱؛ ر ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۱۴، ح ۲</ref>. |