←مقدمه
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←مقدمه) |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*[[قرآن کریم]] از یک سو خداوند را به صفات کمال و جمال متّصف میداند؛ مانند حیات: {{متن قرآن|هُوَ الْحَيُّ }}، علم: {{متن قرآن|يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِن لَّمْ يَكُن لَّهَا وَلَدٌ فَإِن كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِن كَانُواْ إِخْوَةً رِّجَالاً وَنِسَاء فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَن تَضِلُّواْ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}<ref> از تو نظر میخواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر میدهد که اگر مردی مرد و دارای فرزندی نبود و خواهری داشت، نصف میراث او به این خواهر میرسد و برادر نیز از خواهر (تمام دارایی را) ارث میبرد، اگر خواهر فرزندی نداشته باشد و اگر خواهران (مرد مرده) دو تن باشند دو سوم از میراث را میبرند و اگر (میراثبران) گروهی برادر و خواهر باشند هر مرد برابر با بهره دو زن ارث میبرد؛ خداوند (این احکام را) برای شما بیان میدارد مبادا که گمراه شوید و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۶.</ref>، قدرت: {{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ }}<ref> بزرگوار است آنکه پادشاهی در کف اوست و او بر هر کاری تواناست؛ سوره ملک، آیه: ۱.</ref> و سمع و بصر: {{متن قرآن|مَّا خَلْقُكُمْ وَلا بَعْثُكُمْ إِلاَّ كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}<ref> آفرینش و برانگیختن شما (همگی) جز همانند (آفرینش) یک تن نیست؛ بیگمان خداوند شنوایی بیناست؛ سوره لقمان، آیه: ۲۸.</ref> و بدین ترتیب قول معتزله به نفی صفات و نیابت ذات از صفات<ref>الالهیات، ج ۲، ص ۳۳ - ۳۴.</ref> باطل میگردد و از سوی دیگر بر بساطت و نیز غنا تأکید میکند و | *[[قرآن کریم]] از یک سو [[خداوند]] را به [[صفات کمال]] و [[جمال]] متّصف میداند؛ مانند حیات: {{متن قرآن|هُوَ الْحَيُّ }}، [[علم]]: {{متن قرآن|يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِن لَّمْ يَكُن لَّهَا وَلَدٌ فَإِن كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِن كَانُواْ إِخْوَةً رِّجَالاً وَنِسَاء فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَن تَضِلُّواْ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}<ref> از تو نظر میخواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر میدهد که اگر مردی مرد و دارای فرزندی نبود و خواهری داشت، نصف میراث او به این خواهر میرسد و برادر نیز از خواهر (تمام دارایی را) ارث میبرد، اگر خواهر فرزندی نداشته باشد و اگر خواهران (مرد مرده) دو تن باشند دو سوم از میراث را میبرند و اگر (میراثبران) گروهی برادر و خواهر باشند هر مرد برابر با بهره دو زن ارث میبرد؛ خداوند (این احکام را) برای شما بیان میدارد مبادا که گمراه شوید و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۶.</ref>، [[قدرت]]: {{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ }}<ref> بزرگوار است آنکه پادشاهی در کف اوست و او بر هر کاری تواناست؛ سوره ملک، آیه: ۱.</ref> و سمع و بصر: {{متن قرآن|مَّا خَلْقُكُمْ وَلا بَعْثُكُمْ إِلاَّ كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}<ref> آفرینش و برانگیختن شما (همگی) جز همانند (آفرینش) یک تن نیست؛ بیگمان خداوند شنوایی بیناست؛ سوره لقمان، آیه: ۲۸.</ref> و بدین ترتیب قول [[معتزله]] به نفی صفات و [[نیابت]] ذات از صفات<ref>الالهیات، ج ۲، ص ۳۳ - ۳۴.</ref> [[باطل]] میگردد و از سوی دیگر بر بساطت و نیز غنا تأکید میکند و بدینسان [[اعتقاد]] [[اشاعره]] به زیادت صفات بر ذات و تعدّد قدما<ref>شرح المواقف، ج ۸، ص ۴۴ - ۴۵.</ref> نفی میشود. | ||
*وجه بطلان عقیده معتزله این است که اعتقاد مزبور مستلزم خلوّ ذات واجب از اوصاف کمال است که این خود مستلزم نقص است<ref>الالهیات، ج ۲، ص ۳۵.</ref>، در حالی که خداوند از هر نقصی مبرّاست و راز نفی نظریه اشاعره آن است که قول آنان مستلزم ترکب واجب تعالی از ذات و صفتِ زاید بر ذات، اعتقاد به قدمای ثمانیه و احتیاج خداوند به امری خارج از ذات است<ref>الالهیات، ج ۲، ص ۳۷ - ۳۹؛ تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۳۰۵ - ۳۰۶، «توحید در قرآن».</ref> که این لوازم با توحید و غنای واجب منافات دارد<ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>. | *وجه بطلان [[عقیده]] [[معتزله]] این است که [[اعتقاد]] مزبور مستلزم خلوّ ذات [[واجب]] از اوصاف کمال است که این خود مستلزم [[نقص]] است<ref>الالهیات، ج ۲، ص ۳۵.</ref>، در حالی که [[خداوند]] از هر نقصی مبرّاست و [[راز]] نفی [[نظریه ]][[اشاعره]] آن است که قول آنان مستلزم ترکب [[واجب]] تعالی از ذات و صفتِ زاید بر ذات، [[اعتقاد]] به قدمای ثمانیه و احتیاج [[خداوند]] به امری خارج از ذات است<ref>الالهیات، ج ۲، ص ۳۷ - ۳۹؛ تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۳۰۵ - ۳۰۶، «توحید در قرآن».</ref> که این لوازم با [[توحید]] و غنای [[واجب]] منافات دارد<ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>. | ||
*برخلاف معتزله و | *برخلاف [[معتزله]] و [[اشاعره]]، [[متکلمان]] و [[دانشمندان]] [[شیعه]] معتقدند که گرچه [[صفات خدا]] از جهت لفظ و مفهوم با یکدیگر متغایر و نیز با ذات [[حق]] مغایرند، از جهت مصداق، هر یک عین دیگری است و همه عین ذاتاند<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۳۰۵.</ref> چون [[اختلاف]] ذات با صفات و [[اختلاف]] صفات با یکدیگر لازمه محدودیت وجود است و برای وجودِ نامحدود همان گونه که دومی تصورپذیر نیست، کثرت و ترکیب و [[اختلاف]] ذات و صفات نیز متصوّر نیست. [[توحید صفاتی]] مانند [[توحید ذاتی]] از اصول [[معارف اسلامی]] و عالیترین و پر اوجترین [[اندیشه]] بشری است که به خصوص در [[مکتب]] [[شیعی]] تبلور یافته است<ref>مجموعه آثار مطهری، ج ۲، ص ۱۰۱، «جهان بینی توحیدی».</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>. | ||
*[[امام علی]]{{ع}} در نخستین | *[[امام علی]]{{ع}} در نخستین [[خطبه]] [[نهج البلاغه]] ابتدا از صفات نامحدود [[خدا]] یاد می کند و سپس می فرماید: [[اخلاص]] کامل عبارت از نفی صفات از خداست، زیرا هر صفتی [[گواهی]] می دهد که او چیزی غیر از موصوف است و هر موصوفی [[گواهی]] می دهد که ذات او غیر صفت است و هرکس [[خدا]] را با صفتی [[وصف]] کند، ذات او را مقارن چیزی کرده و هرکس [[خدا]] را مقارن چیزی کند، او را دوگانه پنداشته و کسی که [[خدا]] را دوگانه فرض کند، او را دارای اجزاء دانسته است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱.</ref>. مراد از صفتِ منفی، صفتِ زاید بر ذات و مقصود از صفتِ ثابت صفتی است که عین ذات و نامحدود به نامحدودیت ذات است<ref>مجموعه آثار مطهری، ج ۲، ص ۱۰۲، «جهانبینی توحیدی».</ref>. | ||
*[[امام رضا|حضرت رضا]]{{ع}} درباره آنان که معتقدند خداوند همواره عالم است با علمِ زاید، قادر است با قدرتِ زاید و حی و قدیم و سمیع و بصیر است با حیات، قِدَم، سمع و بصر زاید میفرماید: هرکس درباره صفات خدا چنین گوید، خدایان متعددی را با خدا معبود خود کرده و از ولایت ما بهره ای ندارد و خدا همیشه ذاتا | *[[امام رضا|حضرت رضا]]{{ع}} درباره آنان که معتقدند [[خداوند]] همواره عالم است با علمِ زاید، [[قادر]] است با قدرتِ زاید و [[حی]] و قدیم و سمیع و [[بصیر]] است با حیات، قِدَم، سمع و بصر زاید میفرماید: هرکس درباره [[صفات خدا]] چنین گوید، خدایان متعددی را با [[خدا]] معبود خود کرده و از [[ولایت]] ما بهره ای ندارد و [[خدا]] همیشه ذاتا [[دانا]]، توانا، زنده، قدیم، شنوا و بیناست و از آنچه [[مشرکان]] و اهل [[تشبیه]] میگویند مبرّا و بسیار [[برتر]] است<ref>التوحید، صدوق، ص ۱۴۰.</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>. | ||
*بنابر روایتی از [[امام صادق|حضرت صادق]]{{ع}}، خداوند همواره پروردگار بوده و هنگامی که هیچ معلوم و مسموع و مبصَر و مقدوری نبود، | *بنابر روایتی از [[امام صادق|حضرت صادق]]{{ع}}، [[خداوند]] همواره [[پروردگار]] بوده و هنگامی که هیچ معلوم و مسموع و مبصَر و مقدوری نبود، [[دانایی]]، [[شنوایی]]، [[بینایی]] و [[توانایی]] ذاتی او بود<ref>التوحید، صدوق، ص ۱۳۹.</ref> و در روایتی از [[امام رضا]]{{ع}} آمده است که [[خداوند]] با همان که میبیند، میشنود و با همان که میشنود، میبیند <ref>التوحید، صدوق، ص ۱۴۴.</ref> "و آن چیزی جز ذات او نیست"<ref>المیزان، ج ۱، ص ۳۹۲.</ref> | ||
*با تکیه بر آیات [[قرآن]] میتوان برای توحید صفات معنای دیگری را نیز استنباط کرد و آن عبارت از حصر اوصاف کمال در ذات حق تعالی و نفی آنها از غیر است؛ بدین صورت که بگوییم: فقط اوست که | *با تکیه بر [[آیات]] [[قرآن]] میتوان برای [[توحید صفات]] معنای دیگری را نیز [[استنباط]] کرد و آن عبارت از حصر اوصاف کمال در ذات [[حق تعالی]] و نفی آنها از غیر است؛ بدین صورت که بگوییم: فقط اوست که [[حی]]، عالم، [[قادر]]، سمیع و [[بصیر]] است و آنچه از این صفات در غیر مشاهده میشود، در [[حقیقت]] تجلّی اوصاف خداست و همه آن ها فانی در اوصاف اویند و این معنا از ویژگیهای بحث های [[قرآنی]] است که نظیر آن را در مباحث [[فلسفی]] و [[کلامی]] نمیتوان یافت<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۳۲۹.</ref>. البته در عرفان نظری ردّ پایی از این بحث را میتوان یافت که آن نیز در [[قرآن]] "[[کشف]] تامّ محمدی{{صل}}" ریشه دارد، در هر صورت، لسان برخی از [[آیات]] مربوط به [[صفات الهی]] لسان حصر است؛ مانند [[آیه]] ۶۵ سوره [[غافر]] {{متن قرآن|هُوَ الْحَيُّ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ }}<ref> اوست که زنده است، هیچ خدایی جز او نیست، از این روی او را در حالی که دین خویش را برای او ناب میدارید بخوانید؛ سپاس خداوند پروردگار جهانیان را؛ سوره غافر، آیه: ۶۵.</ref> که مفید حصر حیات در خداست<ref>المیزان، ج ۱۷، ص ۳۴۶.</ref> و معنایش این است که زنده واقعی فقط خداست و دیگران بهرهای از این حیات ندارند؛ نه اینکه دیگران واقعا حیات دارند ولی به گونه موقّت و در [[آینده]] حیات خود را از دست میدهند و تنها او زنده میماند<ref> تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۳۱۷، «توحید در قرآن».</ref>، بنابراین، معنای دقیقتر [[آیه]] ۳۰ سوره زمر {{متن قرآن|إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ}}<ref> بیگمان تو خواهی مرد و آنان نیز میمیرند؛ سوره زمر، آیه: ۳۰.</ref> این است که هم اکنون نه توحیات واقعی داری و نه دیگران، چون [[حقیقت]] حیات از آن خداست و همه آیینهدار حیات واقعی خدایند و تنها اوست که به نحو مطلق [[حی]] است<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۳۱۷، «توحید در قرآن».</ref>. در [[قرآن کریم]] [[آیات]] دیگری هستند که افزون بر تصریح به برخی از اسما و [[صفات الهی]] زبانشان زبان حصر یا ظاهر در حصر است؛ مانند [[آیات]] ۸۳ و ۱۰۰ سوره [[یوسف]] {{متن قرآن|إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ }}<ref> اوست که دانای فرزانه است؛ سوره یوسف، آیه: ۸۳.</ref> که افزون بر یادکرد دو [[صفت علم]] و [[حکمت الهی]]، مفید آن اند که فقط [[خداوند]] [[دانا]] و [[حکیم]] است و [[آیه]] ۱۱ سوره [[شوری]]{{متن قرآن|فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}<ref> پدیدآورنده آسمانها و زمین است، برای شما از خودتان همسرانی آفرید و (نیز) از چارپایان جفتهایی (پدید آورد)، شما را با آن (آفریدن جفت) افزون میگرداند، چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست؛ سوره شوری، آیه: ۱۱.</ref> که ضمن تصریح به سمیع و [[بصیر]] بودن [[خدا]] بر حصر نیز دلالت دارد و گویای این است که تنها خداست که شنوا و بیناست و دیگران [[مظهر]] سمیع و بصیرند، و [[آیه]] ۱۶۵ سوره بقره{{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ }}<ref> و برخی از مردم به جای خداوند همتایانی میگزینند و آنها را چنان دوست میدارند که خداوند را و مؤمنان، خداوند را دوستدارترند. و کاش کسانی (که با گزینش بتها) به خود ستم کردند آنگاه که عذاب را (در رستخیز) مینگرند، دریابند که تمام توان (ها) از آن خداوند است و اینکه خداوند سختکیفر است؛ سوره بقره، آیه: ۱۶۵.</ref> که همه [[قدرت]] را از آن [[خدا]] دانسته، به نحوی اشاره میکند که [[قدرت]] به گونه انحصاری از خداست و برای دیگران هیچ سهمی از [[قدرت]] ـ نه در طول و نه در عرض [[قدرت الهی]] ـ وجود ندارد جز آنکه آنها تنها [[مظهر]] و آیت [[قدرت]] خدای سبحاناند؛ همچنیناند [[آیات]] ۱۰ سوره فاطر{{متن قرآن|مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُوْلَئِكَ هُوَ يَبُورُ}}<ref> هر که عزّت میخواهد (بداند که) عزّت همگی از آن خداوند است؛ سخن پاک به سوی او بالا میرود و کردار نیکو آن را فرا میبرد و آنان که نیرنگهای بد میبازند عذابی سخت خواهند داشت و نیرنگ آنان خود از میان خواهد رفت؛ سوره فاطر، آیه: ۱۰.</ref> و ۱۳۹ سوره نساء{{متن قرآن|الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا }}<ref> همان کسانی که به جای مؤمنان، کافران را دوست میگزینند؛ آیا عزّت را نزد آنان میجویند با آنکه بیگمان عزّت همه از آن خداوند است؛ سوره نساء، آیه: ۱۳۹.</ref> که همه [[عزّت]] را از آن [[خدا]] دانستهاند و دلالت میکنند که [[عزّت]] [[خدا]] [[حقیقی]] و اصیل و [[عزّت]] دیگران مجازی و اعتباری است، زیرا حصر [[عزّت]] در [[خدا]] و بی کرانگی آن، جایی برای [[عزّت]] [[حقیقی]] و مستقل غیر نمیگذارد<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۳۲۹ - ۳۷۳.</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>. | ||
==منابع== | ==منابع== |