بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*[[امام رضا]]{{ع}} فرمود: هرکس قبر پدرم را در بغداد [[زیارت]] کند، مثل کسی است که رسول خدا و قبر [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} را [[زیارت]] کرده است<ref>{{ | *[[امام رضا]]{{ع}} فرمود: هرکس [[قبر]] پدرم را در [[بغداد]] [[زیارت]] کند، مثل کسی است که [[رسول خدا]] و [[قبر]] [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} را [[زیارت]] کرده است<ref>{{متن حدیث| مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِي بِبَغْدَادَ كَانَ كَمَنْ زَارَ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِين}}، بحارالانوار، ج ۹۹، ص ۴.</ref> سرزمین [[عراق]]، غیر از [[امام حسین|سیدالشهدا]]{{ع}} و [[شهیدان]] [[کربلا]]، چهار گوهر جهانتاب دیگر را در [[دل]] خود دارد که [[آسمان]] آن دیار را روشن ساخته اند: [[عبد]] [[صالح]] [[خدا]]، زندانی [[بغداد]]، [[امام کاظم|موسی بن جعفر]]{{ع}} [[جوان]] ترین [[امام]] [[شهید]]، [[امام جواد|جوادالائمه]]{{ع}}، [[امام جواد|حضرت امام محمدتقی]]{{ع}} [[امام]] [[مظلوم]]، [[امام هادی|حضرت هادی، علی النقی]]{{ع}} [[پدر]] بزرگوار [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}}، [[امام عسکری|حضرت امام حسن عسکری]]{{ع}} دو گوهر نخست، در [[کاظمین]] به [[خاک]] آرمیدهاند و دو [[خورشید]] دیگر در [[سامرا]]. | ||
*آنکه به [[زیارت]] عتبات عالیات در عراق میرود، بی شک به آستان بوسی این چهار [[امام]] در کاظمین و سامرا مشرّف میشود. از این رو در این بخش، نگاهی به این شهر مقدس داریم و عرض ادب به پیشگاه آنان که شرافت بخش این تربت پاک گشته اند. آنانکه پارههای تن پیامبرند، و هرکدام، با ستم جائران در گوشه ای از | *آنکه به [[زیارت]] [[عتبات عالیات]] در [[عراق]] میرود، بی [[شک]] به آستان بوسی این چهار [[امام]] در [[کاظمین]] و [[سامرا]] مشرّف میشود. از این رو در این بخش، نگاهی به این [[شهر]] [[مقدس]] داریم و عرض [[ادب]] به پیشگاه آنان که [[شرافت]] بخش این [[تربت]] [[پاک]] گشته اند. آنانکه پارههای تن پیامبرند، و هرکدام، با [[ستم]] جائران در گوشه ای از [[خاک]]، پراکنده گشته اند. آنچه در [[کاظمین]]، کهربای [[جان]] [[زائر]] است، [[مرقد]] دو [[امام]] بزرگوار، [[امام کاظم|امام موسی بن جعفر]]{{ع}} و [[امام جواد]]{{ع}} است. نه آثار باستانی این [[شهر]]، نه سابقه دیرین این دیار که به پیش از میلاد [[مسیح]] میرسد، و نه به خاطر آنکه روزی به نام "مقابر [[قریش]]" شهرت داشته است، و نه به خاطر آنکه این گورستان [[قریش]] را پس از بنای [[بغداد]] در سال 164 هجری به دست [[منصور دوانیقی]] در [[غرب]] این پایتخت [[عباسی]] بنا کردند و نام قدیمش "شونیزیّه" بوده است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۶۸-۲۷۶.</ref>. | ||
*هرچند امروز هم، هرکس در گوشه و کنار این دیار بچرخد، به بقایای بناهای باستانی بر میخورد که از روزگاران کهن مانده است و شکوهی تأمّل برانگیز دارد؛ لکن پرچاذبه ترین اثر ماندگار این دیار، مرقد منوّر فرزندان [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}}، دو [[امام]] [[معصوم]] از نسل رسول خداست که چون نگینی مکرّر، زینت بخش این شهر است. از آن پس که [[امام کاظم]]{{ع}} در | *هرچند امروز هم، هرکس در گوشه و کنار این دیار بچرخد، به بقایای بناهای باستانی بر میخورد که از روزگاران کهن مانده است و شکوهی تأمّل برانگیز دارد؛ لکن پرچاذبه ترین اثر ماندگار این دیار، [[مرقد]] منوّر [[فرزندان]] [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}}، دو [[امام]] [[معصوم]] از [[نسل]] [[رسول]] خداست که چون نگینی مکرّر، زینت بخش این [[شهر]] است. از آن پس که [[امام کاظم]]{{ع}} در ۲۵ رجب ۱۸۳ هجری در ۵۵ سالگی در [[تربت]] پاکش آرمید، سپس [[امام جواد]]{{ع}} در آخر [[ذی قعده]] ۲۲۰هجری در این [[شهر]] مدفون گردید، این [[شهر]] به تدریج به [[کاظمین]] شهرت یافت. این دو [[نور]]، هر دو جلوه ای از یک [[حقیقت]] [[ناب]] بودند. بدین سبب این [[حرم]] [[شریف]] را، [[حرم]] [[کاظمین]] و [[حرم]] جوادین هم گفتهاند، چه اینکه [[امام کاظم]]{{ع}}، همان [[امام جواد]]{{ع}} است و هر دو، هم کاظمند و هم جواد. هر دو باب الحوائجاند و برآورنده نیازهای سائلان و متوسلان<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۶۸-۲۷۶.</ref>. | ||
*[[زیارت]] مرقد [[امام کاظم]]{{ع}} در | *[[زیارت]] [[مرقد]] [[امام کاظم]]{{ع}} در [[روایات]]، همپای [[زیارت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} و [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} و [[امام حسین|سیدالشهدا]]{{ع}} به حساب آمده است. در دورانهایی هم همچون [[کربلا]]، مورد سختگیری سلطههای [[جور]] بوده و [[زیارت]] [[قبر]] این دو [[امام]]، آسان و بی خطر نبوده است. از [[امام رضا]]{{ع}} میپرسند: [[پاداش]] کسی که [[قبر]] پدرت را [[زیارت]] کند چیست؟ پاسخ میدهد: [[بهشت]]! پس آن را [[زیارت]] کن<ref>بحارالانوار، ج ۹۹، ص۲.</ref> در روزگاری که دیواری بر مقابر [[قریش]] احاطه داشته و [[قبر]] [[امام]] به آسانی در دسترس نبوده و [[مخالفان]] [[اهل بیت]]{{عم}} هم سیطره داشته اند، [[امامان]] به لحاظ [[تقیه]]، [[دستور]] میدادند که از پشت دیوار، [[زیارت]] کنند. [[حسین بن یسار واسطی]] که [[فضیلت]] [[زیارت]] [[امام کاظم]]{{ع}} را از [[امام رضا]]{{ع}} میشنود که همتای [[زیارت]] [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]]{{صل}} است، میپرسد: اگر [[بیم]] داشتم و نتوانستم وارد آنجا شوم؟ [[حضرت]] فرمود: از پشت دیوار [[سلام]] بده<ref> بحارالانوار، ج ۹۹، ص ۴، ۵.</ref> به مرور زمان، [[قبه]] و بارگاهی بر [[مزار]] این دو [[امام]] بنا شد. در سال ۳۳۶ه- به [[دستور]] معزالدوله، [[حرم]] [[کاظمین]] تجدید بنا گردید، با ساختمانی نو و [[ضریح]] و دو گنبد که بر روی [[قبر]] ساختند و دیواری پیرامون آن<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۶۸-۲۷۶.</ref>. | ||
*سابقه تاریخی | *سابقه [[تاریخی]] [[کاظمین]]، نشان از خراب شدنهای مکرر دارد. چه با سیل های متعدد و [[طغیان]] [[آب]] و چه با [[هجوم]] [[فتنه]] گران به این [[شهر]] و [[قتل]] و [[غارت]] و [[تخریب]]. اما هر بار، باز هم مرمت و [[آبادان]] میشد و این منطقه مسکون میگشت. در قرن پنجم، در اواخر [[حکومت آل بویه]]، [[حرم]] [[شکوه]] و [[موقعیت]] و [[آراستگی]] بیشتری یافت و [[مرقد]] [[کاظمین]]، [[جاذبه]] های [[معنوی]] فراوان برای [[زیارت]] و سکونت در اطراف این [[حریم]] [[نورانی]] پیدا کرد. اینک، [[حرم]] [[کاظمین]]، با دو گنبد طلایی و چهار گلدسته زرّین، ضریحی زیبا و [[مقدس]] را در بر گرفته است که درون آن، دو [[قبر]] [[مقدس]] از دو [[امام]] [[پاک]] و [[معصوم]] است، همچون صندوقی که دو گوهر نفیس را در خود [[نهان]] دارد. آمیختگی [[هنر]] و [[دین]] و تلاقی ذوق هنری و احساس [[معنوی]] و [[عشق]] به [[اهل بیت]]{{عم}} را که در [[هنر]] [[مسلمانان]] [[تجلی]] یافته است، در مجموعه [[حرم]] [[کاظمین]] میتوان دید. روزی که به [[دستور]] [[هارون]] الرشید، [[امام کاظم]]{{ع}} به دست سندی بن شاهک با خرمای زهرآلود، در زندان [[مسموم]] و [[شهید]] شد و آنگاه، پیکرش را روی "[[جسر بغداد]]" نهادند، سپس شکوهمندانه تشییع شد و در [[غرب]] [[بغداد]]، در مقابر [[قریش]] به [[خاک]] سپرده شد، تصور نمیرفت این مدفن [[پاک]]، روزی [[مزار]] [[عاشقان]] گردد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۶۸-۲۷۶.</ref>. | ||
* | *[[کاظمین]]، از دیرباز مورد توجه خاص [[پیروان]] [[حق]] بوده است و شخصیت ها و [[عالمان]] فرزانه در آن زیسته و درگذشته و به [[خاک]] سپرده شده اند. [[فقها]] و علمای بزرگی هم در آنجا تلاش [[علمی]] داشته و [[حوزه علمیه]] برپا داشته اند و در [[مبارزات]] [[عظیم]] بر ضدّ [[دشمنان اسلام]] و مهاجمان به وطن [[اسلامی]]، قامت مردی افراشته اند. از مدفونین در آستانه [[کاظمین]] میتوان یاد کرد: | ||
**ابن قولویه قمی که پیش پای [[امام کاظم]]{{ع}} مدفون است؛ | **[[ابن قولویه قمی]] که پیش پای [[امام کاظم]]{{ع}} مدفون است؛ | ||
**شیخ | **[[شیخ مفید]]، استاد [[سید رضی]] و [[سید مرتضی]]؛ | ||
**خواجه نصیر طوسی | **[[خواجه نصیر طوسی ]]، در سردابی در [[حرم]] [[امام کاظم|موسی بن جعفر]]{{ع}} به [[خاک]] سپرده شد<ref>برای اطلاع بیشتر از علما و شخصیتهای مدفون در مقابر قریش در کاظمین، مراجعه کنید به موسوعه العتبات المقدسه، جعفر الخلیلی، ج ۱۰.</ref>؛ و این، بنا به [[وصیت]] خودش بود که در [[حرم]] [[کاظمین]] [[دفن]] شود<ref>آرامگاههای خاندان پاک پیامبر، عبدالرزاق کمونه، ص ۳۲۲.</ref>؛ | ||
**فرهاد میرزا مؤلف قمقام زخّار؛ | **[[فرهاد میرزا]] مؤلف قمقام زخّار؛ و بسیاری دیگر از چهرههای با [[ایمان]] و [[نیکان]] و [[صالحان]]<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۶۸-۲۷۶.</ref>. | ||
*سوگنامه [[امام کاظم|کاظم آل محمد]]{{ع}}: دیدهها، [[عبد]] [[صالح]] [[خدا]] را میجوید، [[دلها]]، عشق پاکان را میپرورد و چشم و دل، سراغ تو را میگیرد، که تو، تجسم عبودیت و تبلور صلاح و طهارتی. تو، قربانی استقامت و پیشوای راست قامتی. تو، [[امام]] [[مظلوم]] و [[مسموم]]، زجر دیده زندانی جفایی، ای [[امام]]! ... ای رداپوش محنت در [[راه خدا]]، ای جرعه نوش جام [[بلا]]، ای به [[عشق]] [[مولا ]][[مبتلا]]، ای کاظمینِ تو، [[قبله]] اهل ولا! ... ای [[حجت]] [[حق]]، ای [[کعبه]] [[عشق]]، ای منزلگه [[شوق]]! تا [[حق]] را از زندان [[اتهام]] بیرون آوری، زندانی [[طاغوتیان]] شدی، تا ذهن تیره [[تاریخ]] را روشن کنی، به زندانهای تاریک، تن دادی و آغوش گشودی، تا [[عزت]] [[امامت]] را تثبیت کنی، [[ظلمت]] محبس [[ستم]] را [[تحمل]] کردی، تا [[شرف]] [[دین]] و آبروی [[علی]] را حفظ کنی، همدم سلسله سنگین و حلقههای زنجیر شدی. تا [[غرور]] فرعونیِ [[هارون]] را در هم شکنی، [[موسی]] وار، از نیل [[بلا]] گذشتی، ای زندانی [[بغداد]]! ... ای [[شب زنده دار]] عابد، ای شیر بسته به زنجیر![[خلفای عباسی]] میپنداشتند که با بند زدن به پای حقپوی تو، میتوانند راهت را ببندند و با افکندن کُند و زنجیر بر دست و گردنت، قامت افراشته ات را به [[ذلت]] کشند، و با محبوس ساختنت، [[محبت]] تو را از [[دل]] حقپرستان بیرون کنند. اما غافل از آنکه [[نور]] را نمیتوان پوشاند و عطر [[حقیقت]] را نمیتوان [[پنهان]] کرد. تو رفتی، اما راه تو، در گامهای [[زندانیان]] [[مبارز]]، ادامه یافت، نالههای دردمندانهات، در فریاد خشمگین امتهای انقلابی انعکاس داشت، [[عزت]] تو، الهامبخش ستمدیدگان شد، [[عشق]] تو، هر [[دل]] را خانه خود کرد، نام تو، [[تاریخ]] حماسههای [[مقاومت]] را زینت بخشید، [[شهادت]] مظلومانه ات، رسواگر [[سلطه]] [[شکنجه]] و شلاق گشت، و جای کبود تازیانه ها بر پیکر نحیف تو، خطوط روشنی از سیه روزی [[حکام]] [[جور]] را ترسیم کرد. ای [[امام کاظم|کاظم آل محمد]]{{ع}} ای مهار [[حکمت]] و [[حلم]]، بر دهان [[کف]] آلود [[خشونت]] و [[خشم]] [[غضب]]، از [[حلم]] تو خشمگین میشد، و [[صبر]] از [[صبر]] تو بی [[طاقت]] میگشت. [[حکومت ستم]]، از نستوهی تو، به ستوه میآمد، و [[مقاومت]] جائران، از [[مقاومت]] تو درهم می [[شکست]]، و زندانبانان، [[اسیر]] [[صفا]] و [[عبودیت]] تو میشدند، و محبس به محبس، [[شب زنده داری]] تو را جابه جا میکردند، زندان به زندان، [[ایمان]] و ذکر و [[تهجد]] تو را به بند میکشیدند، پای ارادهات را به حلقههای کین و [[حسد]] میآزردند، تن رنجورت را در ژرفای تاریک مطامیر، محبوس و معذّب میکردند، و جنازه مطهرت را مظلومانه و غریبانه، تشییع مینمودند ...<ref> {{متن حدیث|الْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ وَ الْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ وَ الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَيْهَا بِذُلِّ الِاسْتِخْفَاف}}، زیارت امام کاظم، مفاتیح الجنان.</ref>. شگفتا ...! که دوش تشییع کنندگان، آن کوه سکینه و [[وقار]] را چگونه تاب آورد؟ و [[جسر بغداد]]، چگونه آن پیکر را که به [[عظمت]] [[عرش]] بود، [[تحمل]] کرد. [[سلام]] بر نام معطّر و زیبایت، که الهامبخش صبوری و [[شکیبایی]] است، [[سلام]] بر سجاده ای که از اشکهایت خیس میشد، و بر زمینی که پیشانی و صورت بر آن مینهادی، و بر آن دستها، که به درگاه [[خدا]] میگشودی، [[سلام]] بر گوهرهای غلطانی که از [[آسمان]] چشمانت بر گونه نورانیات میچکید، [[سلام]] بر کُند و زنجیری که از بوسه بر دست و پایت، [[قداست]] یافت، [[سلام]] بر [[مرقد]] [[نور]] افشانت، که [[آسمان]] تیره [[عراق]] را روشن ساخته است، [[سلام]] بر تو، و بر [[پدران]]، و فرزندانت، و بر شیفتگان و پیروانت، [[سلام]] بر تو که مایه افتخار [[اسلامی]]، و [[شیعه]]، به وجود تو مبالد، و [[ایران]]، همراه [[عشق]] تو، پیکر [[فرزندان]] بسیاری از [[نسل]] تو را در آغوش کشیده است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۶۸-۲۷۶.</ref>. | |||
*سوگنامه [[امام کاظم|کاظم آل محمد]]{{ع}}: دیدهها، عبد صالح خدا را میجوید، | *[[امام جواد|حضرت جواد]]{{ع}}، [[پیشوایی]] که بیست و پنج [[بهار]] را رویاند و شکوفاند و خود، فروزان تر از [[خورشید]]، تابید و درخشید و [[خورشید]] را به خجلت واداشت. آنکه [[سخاوت]] [[باران]] را داشت، و [[کرامت]] دریا را و زلالی [[آب]] را. آنکه [[جود]]، قطره ای بود، در پیشانی بلندش، و [[علم]]، غنچه ای بود از گلستان وجودش، و [[حلم]]، گوهری بود، از گنجینه فضایلاش. جواد بود، [[تقی]] بود، منتجب و [[مرتضی]] بود، [[فرزند]] [[رضا]] بود، [[راضی]] به [[قضا]] بود. علمش گسترده چون دریا بود. [[مأمون عباسی]] با همه [[دشمنی]] اش با او، چاره ای جز اعتراف به [[فضیلت]] [[ابن الرضا]] نداشت، تا آنجا که دخترش را به همسری [[امام]] درآورد. شخصیت [[حسد]] برانگیز [[امام جواد]]{{ع}} چنان بود که دستگاه [[خلافت]]، از حضور آن [[حضرت]] در [[مدینه]]، بیمناک بود و از بههمپیوستن قطرات [[ولایت]] هواداران میترسید که رودی [[عظیم]] و دریایی موج خیز پدید آید. این بود که [[امام]] را از [[مدینه]] به [[بغداد]] احضار کرد. [[امّ الفضل]]، دختر [[مأمون]] که [[همسر]] او بود، همراهش به [[بغداد]] آمد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۶۸-۲۷۶.</ref>. | ||
*[[امام جواد|حضرت جواد]]{{ع}}، پیشوایی که بیست و پنج بهار را رویاند و شکوفاند و خود، فروزان تر از | *[[خورشید]] حیات [[امام]] در [[بغداد]] غروب کرد، در بیست و پنج سالگی، آن هم با دسیسه [[خلیفه]] و هم دستی [[امّ الفضل]]. آه ... که این زهر، چه جگرهایی را از [[آل محمد|آل رسول]]{{صل}} دریده و سوخته است. از [[امام حسن|امام مجتبی]]{{ع}} گرفته، تا [[امام کاظم|حضرت کاظم]] و [[امام رضا]]{{عم}} و اینک [[حضرت جواد]]، [[جوان]] ترین [[امام]] [[شهید]]، که در اتاقی دربسته، چشم [[انتظار]] جرعهای [[آب]]، با جگر سوخته و [[مسموم]]، به [[شهادت]] میرسد. و این، زمانی است که از احضار [[امام]] به [[بغداد]]، به [[فرمان]] [[معتصم]] [[عباسی]] هنوز یک سال نگذشته است، و چه بی وفاست این [[دنیا]]! از روزی که در هفت سالگی داغ [[پدر]] دید و به سوگ [[امام رضا|ثامن الائمه]]{{ع}} نشست، تا روزی که غریبانه [[جان]] سپرد، حدود ۱۹سال [[گذشت]]. سالهایی پرآشوب و خفقان بار. ولی شخصیت پرفروغ [[امام]] از همان خردسالی که به [[امامت]] رسید، چنان [[جاذبه]] داشت که زبانزد خاص و عام شد. ره گشای معضلات [[فکری]]، [[فقهی]] و [[اعتقادی]] [[امت]] بود و دشوارترین سؤالها را بی درنگ پاسخ میداد و چرا نه؟ که علمش [[الهی]] بود و وصل به دریا. سرانجام، این [[حجت الهی]] در سال ۲۲۰هجری به [[شهادت]] رسید و در همان مقابر [[قریش]]، پشت [[قبر مطهر]] جدش [[امام کاظم|امام موسی کاظم]]{{ع}} به [[خاک]] آرمید<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۶۸-۲۷۶.</ref>. | ||
*خورشید حیات [[امام]] در بغداد غروب کرد، در بیست و پنج سالگی، آن هم با دسیسه خلیفه و هم دستی امّ الفضل. آه ... که این زهر، چه جگرهایی را از [[آل محمد|آل رسول]]{{صل}} دریده و سوخته است. از [[امام حسن|امام مجتبی]]{{ع}} گرفته، تا [[امام کاظم|حضرت کاظم]] و [[امام رضا]]{{عم}} و اینک | *اکنون، [[حرم]] [[کاظمین]]، با دو گنبد خورشیدگون، دو [[شاهد]] تابان بر دو [[آفتاب]] درخشانی است که در این گوشه از [[خاک]] [[عراق]] مدفونند. [[سلام]] بر او، که جواد [[امامان]] و [[امام]] جوادان است، و سخاوتی پرپر است در عنفوان [[جوانی]]<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۶۸-۲۷۶.</ref>. | ||
*اکنون، حرم | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |