تفویض امر دین به امام: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ']] صفحه ' به ']]، ص'
جز (جایگزینی متن - '''']]؛' به '''']]')
جز (جایگزینی متن - ']] صفحه ' به ']]، ص')
خط ۱۳: خط ۱۳:
*برخی روایاتی است که می‌گویند امر دین به [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} و امامان{{عم}} واگذار شده است. این روایات به‌طور عمده در دو کتاب بصائر الدرجات و الكافی نقل شده‌اند. مرحوم صفار در کتاب بصائر الدرجات ابتدا بابی با عنوان {{عربی|باب التفويض إلى رسول الله}}{{صل}} مطرح کرده، سپس باب دیگری با عنوان {{عربی|باب فی أن ما فوض إلى رسول الله فقد فوض إلى الأئمة}}{{عم}}" باز می‌کند. مرحوم کلینی نیز روایاتی را ذیل {{عربی|باب التفويض إلى رسول الله وإلى الأئمة}}{{عم}} فی أمر الدين" نقل می‌کند. برای بررسی دلالت این روایات لازم است به سند و مضمون آنها دقت کرد و آنگاه به بیان مقصود از آنها پرداخت. به نظر می‌رسد روایات موجود در این باب را می‌توان در دو دسته جداگانه بررسی کرد؛ زیرا به لحاظ محتوا دو آموزه را بیان می‌کنند:
*برخی روایاتی است که می‌گویند امر دین به [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} و امامان{{عم}} واگذار شده است. این روایات به‌طور عمده در دو کتاب بصائر الدرجات و الكافی نقل شده‌اند. مرحوم صفار در کتاب بصائر الدرجات ابتدا بابی با عنوان {{عربی|باب التفويض إلى رسول الله}}{{صل}} مطرح کرده، سپس باب دیگری با عنوان {{عربی|باب فی أن ما فوض إلى رسول الله فقد فوض إلى الأئمة}}{{عم}}" باز می‌کند. مرحوم کلینی نیز روایاتی را ذیل {{عربی|باب التفويض إلى رسول الله وإلى الأئمة}}{{عم}} فی أمر الدين" نقل می‌کند. برای بررسی دلالت این روایات لازم است به سند و مضمون آنها دقت کرد و آنگاه به بیان مقصود از آنها پرداخت. به نظر می‌رسد روایات موجود در این باب را می‌توان در دو دسته جداگانه بررسی کرد؛ زیرا به لحاظ محتوا دو آموزه را بیان می‌کنند:
#خداوند متعال امر تشریع دین را به پیامبرش واگذار کرد؛  
#خداوند متعال امر تشریع دین را به پیامبرش واگذار کرد؛  
#آنچه به پیامبر واگذار شده، به امامان نیز واگذار شده است.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] صفحه ۱۸۹ تا ۱۹۴.</ref>
#آنچه به پیامبر واگذار شده، به امامان نیز واگذار شده است.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۸۹ تا ۱۹۴.</ref>


*روایاتی چند در دسته نخست جای دارند که باید سند و دلالت آنها بررسی شود:
*روایاتی چند در دسته نخست جای دارند که باید سند و دلالت آنها بررسی شود:
خط ۲۸: خط ۲۸:
[[امام صادق]]{{ع}} در پایان بر این نکته تأکید کردند که [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} کارهایی را تجویز کرده، اموری را ناپسند دانستند؛ اما نسبت به آن امور ناپسند نهی الزامآور نکردند، بلکه در این موارد نیز رخصت دادند. بر بندگان خدا نیز لازم است که مطابق با امر و نهی ایشان عمل کنند: {{عربی|"فَوَافَقَ أَمْرُ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} أَمْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَهْيُهُ نَهْيَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ وَجَبَ عَلَى الْعِبَادِ التَّسْلِيمُ لَهُ كَالتَّسْلِيمِ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى"}}.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۶ و ۲۶۷.</ref> در این روایت نیز به صراحت بر برخی موارد تشریعشده به وسیله پیامبر اکرم{{صل}} تأکید شده است. پیش‌تر و به هنگام بحث از ادله قرآنی گفته شد اینکه خداوند متعال امر تشريع دین را به بندهای از بندگانش که معصوم است، تفویض کند، فی‌نفسه محال نیست؛ زیرا حکم، همان اراده ابرازشده خداوند و اراده معصوم نیز همان اراده خداوند است؛ از‌این‌رو، حکمی که معصوم تشریع کند، يقيناً همان حکمی است که متعلق اراده خدا - اگر امر تشريع دین را به فرد معصوم واگذار نمی‌کرد - است. روایاتی نیز که در این مجال نقل شدند، همگی مؤید این امرند که پیامبر خدا فردی است که به وسیله خداوند متعال تربیت شده، و آن‌گاه که به درجهای رسید که خداوند اراده کرده بود، امر تشريع دین را به او واگذار کرده است. روایات چنان صریح‌اند که حتی موارد تشریع را نیز بیان کرده‌اند. البته در اینجا مجالی برای آنکه تعیین کنیم چه مقدار از امور دینی به وسیله [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} تشریع شده است، وجود ندارد. ضمن آنکه در این بحث به تعیین مقدار امور تشریعشده به وسیله پیامبر{{صل}} نیاز نداریم. دسته دوم از روایات نیز چنان‌که گذشت بر این امر تأکید می‌کنند که آنچه به پیامبر خدا{{صل}} تفویض شده، به امامان{{عم}} نیز تفویض شده است. برای نمونه، [[امام صادق]]{{ع}} در روایتی معتبر می‌فرمایند: «همانا خداوند پیغمبرش را تربیت کرد و چنان‌که میخواست او را استوار ساخت، سپس [امر دین را] به او واگذار کرد و فرمود: "هرچه رسول خدا{{صل}} به شما داد، بگیرید و از هرچه شما را منع کرد، بازایستید" و خدا هرچه به رسولش تفویض کرده، به ما نیز تفویض فرمود».<ref>{{عربی|"إِنَّ اللَّهَ أَدَّبَ رَسُولَهُ حَتَّى قَوَّمَهُ عَلَى مَا أَرَادَ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ فَقَالَ: «مٰا آتٰاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مٰا نَهٰاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا». فَمَا فَوَّضَ اللَّهَ إِلَى رَسُولِهِ فَقَد فَوَّضَه إِلَيْنَا"}} (محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۸؛ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۳۸۳). این روایت به سند دیگری نیز نقل شده است (محمد بن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۳۸۵).</ref> در روایتی که البته دارای اعتبار سندی نیست<ref>این روایت را موسی بن اشیم نقل کرده که فردی مجهول به شمار می‌رود.</ref> نیز بیان شده که خداوند امر دین را ابتدا به پیامبر و سپس به امامان{{عم}} تفویض کرده، و آنچه به پیامبر تفویض شده، به امامان نیز تفویض شده است.<ref>{{عربی|"فَوَّضَ إِلَى مُحَمَّدٍ{{صل}} أَمْرَ دِينِهِ فَقَالَ: «مٰا آتٰاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مٰا نَهٰاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا». فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَوَّضَ إِلَى الْأَئِمَّةِ مِنَّا وَ إِلَيْنَا مَا فَوَّضَ إِلَى مُحَمَّدٍ{{صل}}"}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۵ و ۲۶۶؛ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۳۸۴).</ref> همچنین [[ابواسحاق نحوی]] در روایتی صحیح از [[امام صادق]]{{ع}} نقل می‌کند که فرمود: «خدای عزّوجلّ پیغمبرش را به محبت خود تربیت کرد و سپس فرمود: "تو دارای خُلق بزرگی هستی" و آنگاه [امر دین را] به او واگذار کرد و فرمود: "هرچه پیغمبر برای شما آورد بگیرید، و از هرچه منعتان کرد، بازایستید و باز فرمود: "هر کس از رسول خدا اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است". سپس امام فرمود: پیغمبر خدا کار را به علی واگذار کرد و او را امین شمرد؛ شما (شیعیان) تسلیم شدید و آن مردم (اهل سنت) انکار کردند...».<ref>{{عربی|"إِنَّ اللَّهَ أَدَّبَ نَبِيَّهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ فَقَالَ: «إِنَّكَ لَعَلىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ». ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ فَقَالَ: «مٰا آتٰاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مٰا نَهٰاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» وَ قَالَ: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطٰاعَ اَللّٰهَ». قَالَ: ثُمَّ قَالَ: وَ إِنَّ نَبِيَّ اللَّهِ فَوَّضَ إِلَى عَلِيٍّ{{ع}} وَ ائْتَمَنَهُ فَسَلَّمْتُمْ وَ جَحَدَ النَّاسُ..."}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۵؛ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۳۸۴ و ۳۸۵).</ref> اینک دو آموزه در اختیار ماست:
[[امام صادق]]{{ع}} در پایان بر این نکته تأکید کردند که [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} کارهایی را تجویز کرده، اموری را ناپسند دانستند؛ اما نسبت به آن امور ناپسند نهی الزامآور نکردند، بلکه در این موارد نیز رخصت دادند. بر بندگان خدا نیز لازم است که مطابق با امر و نهی ایشان عمل کنند: {{عربی|"فَوَافَقَ أَمْرُ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} أَمْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَهْيُهُ نَهْيَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ وَجَبَ عَلَى الْعِبَادِ التَّسْلِيمُ لَهُ كَالتَّسْلِيمِ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى"}}.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۶ و ۲۶۷.</ref> در این روایت نیز به صراحت بر برخی موارد تشریعشده به وسیله پیامبر اکرم{{صل}} تأکید شده است. پیش‌تر و به هنگام بحث از ادله قرآنی گفته شد اینکه خداوند متعال امر تشريع دین را به بندهای از بندگانش که معصوم است، تفویض کند، فی‌نفسه محال نیست؛ زیرا حکم، همان اراده ابرازشده خداوند و اراده معصوم نیز همان اراده خداوند است؛ از‌این‌رو، حکمی که معصوم تشریع کند، يقيناً همان حکمی است که متعلق اراده خدا - اگر امر تشريع دین را به فرد معصوم واگذار نمی‌کرد - است. روایاتی نیز که در این مجال نقل شدند، همگی مؤید این امرند که پیامبر خدا فردی است که به وسیله خداوند متعال تربیت شده، و آن‌گاه که به درجهای رسید که خداوند اراده کرده بود، امر تشريع دین را به او واگذار کرده است. روایات چنان صریح‌اند که حتی موارد تشریع را نیز بیان کرده‌اند. البته در اینجا مجالی برای آنکه تعیین کنیم چه مقدار از امور دینی به وسیله [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} تشریع شده است، وجود ندارد. ضمن آنکه در این بحث به تعیین مقدار امور تشریعشده به وسیله پیامبر{{صل}} نیاز نداریم. دسته دوم از روایات نیز چنان‌که گذشت بر این امر تأکید می‌کنند که آنچه به پیامبر خدا{{صل}} تفویض شده، به امامان{{عم}} نیز تفویض شده است. برای نمونه، [[امام صادق]]{{ع}} در روایتی معتبر می‌فرمایند: «همانا خداوند پیغمبرش را تربیت کرد و چنان‌که میخواست او را استوار ساخت، سپس [امر دین را] به او واگذار کرد و فرمود: "هرچه رسول خدا{{صل}} به شما داد، بگیرید و از هرچه شما را منع کرد، بازایستید" و خدا هرچه به رسولش تفویض کرده، به ما نیز تفویض فرمود».<ref>{{عربی|"إِنَّ اللَّهَ أَدَّبَ رَسُولَهُ حَتَّى قَوَّمَهُ عَلَى مَا أَرَادَ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ فَقَالَ: «مٰا آتٰاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مٰا نَهٰاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا». فَمَا فَوَّضَ اللَّهَ إِلَى رَسُولِهِ فَقَد فَوَّضَه إِلَيْنَا"}} (محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۸؛ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۳۸۳). این روایت به سند دیگری نیز نقل شده است (محمد بن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۳۸۵).</ref> در روایتی که البته دارای اعتبار سندی نیست<ref>این روایت را موسی بن اشیم نقل کرده که فردی مجهول به شمار می‌رود.</ref> نیز بیان شده که خداوند امر دین را ابتدا به پیامبر و سپس به امامان{{عم}} تفویض کرده، و آنچه به پیامبر تفویض شده، به امامان نیز تفویض شده است.<ref>{{عربی|"فَوَّضَ إِلَى مُحَمَّدٍ{{صل}} أَمْرَ دِينِهِ فَقَالَ: «مٰا آتٰاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مٰا نَهٰاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا». فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَوَّضَ إِلَى الْأَئِمَّةِ مِنَّا وَ إِلَيْنَا مَا فَوَّضَ إِلَى مُحَمَّدٍ{{صل}}"}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۵ و ۲۶۶؛ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۳۸۴).</ref> همچنین [[ابواسحاق نحوی]] در روایتی صحیح از [[امام صادق]]{{ع}} نقل می‌کند که فرمود: «خدای عزّوجلّ پیغمبرش را به محبت خود تربیت کرد و سپس فرمود: "تو دارای خُلق بزرگی هستی" و آنگاه [امر دین را] به او واگذار کرد و فرمود: "هرچه پیغمبر برای شما آورد بگیرید، و از هرچه منعتان کرد، بازایستید و باز فرمود: "هر کس از رسول خدا اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است". سپس امام فرمود: پیغمبر خدا کار را به علی واگذار کرد و او را امین شمرد؛ شما (شیعیان) تسلیم شدید و آن مردم (اهل سنت) انکار کردند...».<ref>{{عربی|"إِنَّ اللَّهَ أَدَّبَ نَبِيَّهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ فَقَالَ: «إِنَّكَ لَعَلىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ». ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ فَقَالَ: «مٰا آتٰاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مٰا نَهٰاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» وَ قَالَ: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطٰاعَ اَللّٰهَ». قَالَ: ثُمَّ قَالَ: وَ إِنَّ نَبِيَّ اللَّهِ فَوَّضَ إِلَى عَلِيٍّ{{ع}} وَ ائْتَمَنَهُ فَسَلَّمْتُمْ وَ جَحَدَ النَّاسُ..."}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۵؛ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۳۸۴ و ۳۸۵).</ref> اینک دو آموزه در اختیار ماست:
#امر تشريع دین به پیامبر واگذار شده است؛
#امر تشريع دین به پیامبر واگذار شده است؛
#آنچه به پیامبر خدا{{صل}} واگذار شده، به امامان{{عم}} نیز واگذار شده است. نتیجه این دو گزاره آن است که امر تشریع دین به امامان نیز واگذار شده است. این نتیجه همان مدعایی است که موافقان شأن ولایت تشریعی امامان{{عم}} در پی آن‌اند.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] صفحه ۱۸۹ تا ۱۹۴.</ref>
#آنچه به پیامبر خدا{{صل}} واگذار شده، به امامان{{عم}} نیز واگذار شده است. نتیجه این دو گزاره آن است که امر تشریع دین به امامان نیز واگذار شده است. این نتیجه همان مدعایی است که موافقان شأن ولایت تشریعی امامان{{عم}} در پی آن‌اند.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۸۹ تا ۱۹۴.</ref>


*در بررسی این روایات می‌توان گفت: بیشتر روایات یادشده به لحاظ سندی معتبرند، اما به لحاظ دلالی باید گفت که دقت دوباره در روایات قسم دوم (واگذاری اختیارات پیامبر به امامان{{عم}}) می‌تواند از نکتهای مهم پرده بردارد. وقتی سخن از تفویض اختیارات پیامبری به امام است، این اختیارات، گسترهای عظیم را دربرمی‌گیرد که از جمله آنها قضاوت، حکومت، تبیین دین و هدایت اخلاقی مردم است. اینک براساس قواعد اصولی می‌توان گفت اموری به پیامبر واگذار شده و پیامبر به‌طور مطلق آن را به امامان واگذار کرده است. این اطلاق، مقتضی آن است که تمام آن امور به امام واگذار شده باشد؛ مگر آنکه تقیدی در کار باشد. از سوی دیگر، در روایات قسم دوم، به صراحت آمده که آنچه به پیامبر واگذار شده، به امام نیز واگذار شده است؛ اما در خود همین روایات، سخن از تشریع دین به وسیله پیامبر نیامده تا گفته شود تشريع دین نیز به امامان واگذار شده است. توضیح آنکه، گاه در روایتی از واگذاری تشریع دین به پیامبر سخن به میان می‌آید و در همان روایت گفته می‌شود که آنچه به پیامبر واگذار شده، به امام نیز واگذار می‌شود. در اینجا انسان به این اطمینان نزدیک می‌شود که بحث تشریع دین به امامان واگذار شده است. اما گاه تنها به‌طور کلی گفته می‌شود که آنچه به پیامبر واگذار شده است، به امامان نیز واگذار می‌شود. در اینجا اولاً، اینکه بحث تشریع دین هم به امامان واگذار شده باشد، به‌طور خاص بیان نشده است؛ ثانياً، این سخن مانند تمام اطلاقاتی است که باید مقیدات نیز بررسی شوند و باید دید که آیا روایات مورد استناد برای انکار شأن ولایت تشریعی قابلیت تقیید این اطلاقات را دارد یا خیر؟ حاصل آنکه اگر مقیدی برای این روایات نباشد، شأن تشريع احکام برای امام{{ع}} اثبات می‌شود.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] صفحه ۱۸۹ تا ۱۹۴.</ref>
*در بررسی این روایات می‌توان گفت: بیشتر روایات یادشده به لحاظ سندی معتبرند، اما به لحاظ دلالی باید گفت که دقت دوباره در روایات قسم دوم (واگذاری اختیارات پیامبر به امامان{{عم}}) می‌تواند از نکتهای مهم پرده بردارد. وقتی سخن از تفویض اختیارات پیامبری به امام است، این اختیارات، گسترهای عظیم را دربرمی‌گیرد که از جمله آنها قضاوت، حکومت، تبیین دین و هدایت اخلاقی مردم است. اینک براساس قواعد اصولی می‌توان گفت اموری به پیامبر واگذار شده و پیامبر به‌طور مطلق آن را به امامان واگذار کرده است. این اطلاق، مقتضی آن است که تمام آن امور به امام واگذار شده باشد؛ مگر آنکه تقیدی در کار باشد. از سوی دیگر، در روایات قسم دوم، به صراحت آمده که آنچه به پیامبر واگذار شده، به امام نیز واگذار شده است؛ اما در خود همین روایات، سخن از تشریع دین به وسیله پیامبر نیامده تا گفته شود تشريع دین نیز به امامان واگذار شده است. توضیح آنکه، گاه در روایتی از واگذاری تشریع دین به پیامبر سخن به میان می‌آید و در همان روایت گفته می‌شود که آنچه به پیامبر واگذار شده، به امام نیز واگذار می‌شود. در اینجا انسان به این اطمینان نزدیک می‌شود که بحث تشریع دین به امامان واگذار شده است. اما گاه تنها به‌طور کلی گفته می‌شود که آنچه به پیامبر واگذار شده است، به امامان نیز واگذار می‌شود. در اینجا اولاً، اینکه بحث تشریع دین هم به امامان واگذار شده باشد، به‌طور خاص بیان نشده است؛ ثانياً، این سخن مانند تمام اطلاقاتی است که باید مقیدات نیز بررسی شوند و باید دید که آیا روایات مورد استناد برای انکار شأن ولایت تشریعی قابلیت تقیید این اطلاقات را دارد یا خیر؟ حاصل آنکه اگر مقیدی برای این روایات نباشد، شأن تشريع احکام برای امام{{ع}} اثبات می‌شود.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۸۹ تا ۱۹۴.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۲۱۸٬۱۵۹

ویرایش