سرگذشت زندگی امام علی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ']] صفحه' به ']]، ص'
جز (جایگزینی متن - '''']].' به '''']]')
جز (جایگزینی متن - ']] صفحه' به ']]، ص')
خط ۱۱: خط ۱۱:
==از تولد تا بعثت پیامبر==
==از تولد تا بعثت پیامبر==
مورخان اتفاق‌نظر دارند که [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]] {{صل}} [[امام علی|علی]] {{ع}} را از کودکی نزد خود آورد و او را در خانه خویش [[تربیت]] کرد. گرچه برخی از مورخان علت این امر را تنها حق‌شناسی و کمک [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} به [[ابوطالب]] عنوان کرده‌اند، اقامت طولانی [[امام علی]] {{ع}} در خانه [[پیامبر خاتم]] {{صل}}، همراهی با ایشان در مواقع [[عبادت]] و خلوت‌ها، [[محبت]] و علاقه خاص [[پیامبر خاتم|پیامبر]]  {{صل}} به [[امام علی]] {{ع}} می‌رساند که علت اصلی این [[تکفل]]، مناسبت‌های معنوی بوده است. [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]] {{صل}} او را [[تربیت]] کردند تا در آینده [[یاور]] و [[وزیر]] او باشد. [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} می‌فرمایند: [[خداوند]] [[موجود غیبی]] و [[فرشته|فرشته‌ای]] بزرگ همراه پیامبرش کرد که او را شب و روز به [[فضایل]] و [[مکارم]]، تأیید کند و من مانند فرزندی که دنبال مادر می‌رود، همیشه او را دنبال می‌کردم. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]  {{صل}} هر چه از [[تأیید الهی]] می‌گرفت از دست دیگر به من بهره می‌رساند و امر می‌کرد در [[عمل]] به او [[اقتدا]] کنم.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[حکمت‌ها و اندرزها (کتاب)|حکمت‌ها و اندرزها]] مجموعه آثار، ج ۲۲، صص ۲۵۱-۲۵۳.</ref>  
مورخان اتفاق‌نظر دارند که [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]] {{صل}} [[امام علی|علی]] {{ع}} را از کودکی نزد خود آورد و او را در خانه خویش [[تربیت]] کرد. گرچه برخی از مورخان علت این امر را تنها حق‌شناسی و کمک [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} به [[ابوطالب]] عنوان کرده‌اند، اقامت طولانی [[امام علی]] {{ع}} در خانه [[پیامبر خاتم]] {{صل}}، همراهی با ایشان در مواقع [[عبادت]] و خلوت‌ها، [[محبت]] و علاقه خاص [[پیامبر خاتم|پیامبر]]  {{صل}} به [[امام علی]] {{ع}} می‌رساند که علت اصلی این [[تکفل]]، مناسبت‌های معنوی بوده است. [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]] {{صل}} او را [[تربیت]] کردند تا در آینده [[یاور]] و [[وزیر]] او باشد. [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} می‌فرمایند: [[خداوند]] [[موجود غیبی]] و [[فرشته|فرشته‌ای]] بزرگ همراه پیامبرش کرد که او را شب و روز به [[فضایل]] و [[مکارم]]، تأیید کند و من مانند فرزندی که دنبال مادر می‌رود، همیشه او را دنبال می‌کردم. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]  {{صل}} هر چه از [[تأیید الهی]] می‌گرفت از دست دیگر به من بهره می‌رساند و امر می‌کرد در [[عمل]] به او [[اقتدا]] کنم.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[حکمت‌ها و اندرزها (کتاب)|حکمت‌ها و اندرزها]] مجموعه آثار، ج ۲۲، صص ۲۵۱-۲۵۳.</ref>  
این‌گونه [[تربیت]] نظیر و شبیهی در عالم ندارد. [[امام علی]] {{ع}} می‌فرماید: من و [[پیامبر خاتم|پیامبر]] مانند دو درخت بودیم که یک ریشه داشتند و من برای او مانند ساعد نسبت به بازو بودم.<ref>همان، ص ۲۵۳.</ref><ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]] صفحه ۱۳ تا۱۹.</ref>
این‌گونه [[تربیت]] نظیر و شبیهی در عالم ندارد. [[امام علی]] {{ع}} می‌فرماید: من و [[پیامبر خاتم|پیامبر]] مانند دو درخت بودیم که یک ریشه داشتند و من برای او مانند ساعد نسبت به بازو بودم.<ref>همان، ص ۲۵۳.</ref><ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]]، ص ۱۳ تا۱۹.</ref>


==از بعثت تا هجرت==
==از بعثت تا هجرت==
پس از [[بعثت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} [[امام علی|على]] {{ع}} که نوجوانی سیزده ساله بود افتخار یافت اولین مرد مسلمان در تاریخ اسلام باشد. فاصله بین [[بعثت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} و [[ایمان]] [[امام علی|على]] {{ع}} تنها یک روز بود. پس از سه سال [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} مأمور شد خویشاوندان خود را به [[اسلام]] فراخواند. مسؤولیت دعوت مهمانان و اداره آن جلسه مهم بر عهده [[امام علی|على]] {{ع}} بود و همو بود که دعوت پیامبر {{صل}} بر یاری دین خدا را در حضور جمع لبیک گفت و [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} وی را [[وصی]] و [[خلیفه]] خود معرفی کرد. یکی از حساس‌ترین و سرنوشت‌سازترین شب‌ها در تاریخ [[اسلام]] شبی بود که مشركان قصد حمله به خانه [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} را داشتند تا به کار او و [[مکتب]] نوپایش خاتمه دهند. آن شب [[امام علی|على]] {{ع}} با رشادت تمام در بستر [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} آرمید تا جان [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} و [[مکتب]] [[توحید]] در امان باشد. فداکاری و از جان‌گذشتگی این جوان، جان [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} را نجات داد.<ref>آشنایی با قرآن، ج ۳، صص ۲۸ و ۲۹.</ref> [[امانت|امانتداری]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} سبب شده بود قریش با همه دشمنی‌شان، امانت‌های خود را به او بسپارند. [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} در هنگام [[هجرت]] باید مأموریت رساندن آنها به صاحبانشان را به فردی معتمد و امين محول می‌کرد، از این‌رو [[امام علی|على]] {{ع}} را که نزدیک‌ترین فرد به خود بود، در شهر باقی گذاشت تا امانت‌ها را به صاحبان اصلی برساند.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[وحی و نبوت (کتاب)|وحی و نبوت]] مجموعه آثار، ج ۲، ص ۲۵۳.</ref> همچنین مسئولیت انتقال پاره تن [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} [[حضرت زهرا|فاطمه زهرا]] {{س}} و تعدادی دیگر از زنان [[بنی‌هاشم]] به مدینه بر عهده [[امام علی|على]] {{ع}} گذاشته شد.<ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]] صفحه ۱۳ تا۱۹.</ref>
پس از [[بعثت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} [[امام علی|على]] {{ع}} که نوجوانی سیزده ساله بود افتخار یافت اولین مرد مسلمان در تاریخ اسلام باشد. فاصله بین [[بعثت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} و [[ایمان]] [[امام علی|على]] {{ع}} تنها یک روز بود. پس از سه سال [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} مأمور شد خویشاوندان خود را به [[اسلام]] فراخواند. مسؤولیت دعوت مهمانان و اداره آن جلسه مهم بر عهده [[امام علی|على]] {{ع}} بود و همو بود که دعوت پیامبر {{صل}} بر یاری دین خدا را در حضور جمع لبیک گفت و [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} وی را [[وصی]] و [[خلیفه]] خود معرفی کرد. یکی از حساس‌ترین و سرنوشت‌سازترین شب‌ها در تاریخ [[اسلام]] شبی بود که مشركان قصد حمله به خانه [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} را داشتند تا به کار او و [[مکتب]] نوپایش خاتمه دهند. آن شب [[امام علی|على]] {{ع}} با رشادت تمام در بستر [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} آرمید تا جان [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} و [[مکتب]] [[توحید]] در امان باشد. فداکاری و از جان‌گذشتگی این جوان، جان [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} را نجات داد.<ref>آشنایی با قرآن، ج ۳، صص ۲۸ و ۲۹.</ref> [[امانت|امانتداری]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} سبب شده بود قریش با همه دشمنی‌شان، امانت‌های خود را به او بسپارند. [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} در هنگام [[هجرت]] باید مأموریت رساندن آنها به صاحبانشان را به فردی معتمد و امين محول می‌کرد، از این‌رو [[امام علی|على]] {{ع}} را که نزدیک‌ترین فرد به خود بود، در شهر باقی گذاشت تا امانت‌ها را به صاحبان اصلی برساند.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[وحی و نبوت (کتاب)|وحی و نبوت]] مجموعه آثار، ج ۲، ص ۲۵۳.</ref> همچنین مسئولیت انتقال پاره تن [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} [[حضرت زهرا|فاطمه زهرا]] {{س}} و تعدادی دیگر از زنان [[بنی‌هاشم]] به مدینه بر عهده [[امام علی|على]] {{ع}} گذاشته شد.<ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]]، ص ۱۳ تا۱۹.</ref>


==از هجرت تا رحلت پیامبر==
==از هجرت تا رحلت پیامبر==
خط ۲۱: خط ۲۱:


==از رحلت پیامبر {{صل}} تا خلافت==
==از رحلت پیامبر {{صل}} تا خلافت==
این دوران از سخت‌ترین دوران‌های عمر علی {{ع}} است. دورانی که على {{ع}} به امر پیامبر {{صل}} سکوت کرد. [[امام على]] {{ع}} از این سکوت به تلخی یاد می‌کند و آن را جان‌کاه و مرارت‌بار می‌خواند.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[سیری در نهج البلاغه (کتاب)|سیری در نهج البلاغه]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۸۵.</ref> سکوتی حساب شده، منطقی و نه صرفاً از روی اضطرار و بیچارگی. على {{ع}} برای پرهیز از تفرقه مسلمانان از حق خود چشم پوشید و از میان دو کار، قیام و سکوت، یکی را انتخاب کرد که شاق‌تر و فرساینده‌تر بود.<ref>م[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[سیری در نهج البلاغه (کتاب)|سیری در نهج البلاغه]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۸۶.</ref> در این دوران، على {{ع}} اشتباهات خلفا را نیز تصحیح می‌کرد تا جایی که خود اهل‌تسنن می‌گویند: عمر بسیار می‌گفت: {{عربی|لولا علي لهلك عمر}}.<ref>اگر علی نبود عمر هلاک شده بود.</ref> ایشان در کنار راهنمایی، به رفتار خلفا انتقادهای منطقی، غیر احساسی و غیر متعصبانه نیز داشتند.<ref>ر.ک: دفتر «گوهری به نام نهج البلاغه» از همین مجموعه (چلچراغ حکمت)، فصل سوم.</ref> على {{ع}} در این دوران گرچه از خلافت دور بود ولی برای اصلاح جامعه از هیچ کاری فروگذار نبود. مثلاً در دوران خلافت عثمان که مردم ضد او شورش کردند، على {{ع}} نه جزء شورشیان بود و نه جزء طرفداران عثمان. بلکه میان شورشیان و عثمان میانجی‌گری کرده، می‌کوشید امور به جایی برسد که از طرفی تقاضای عادلانه شورشیان برآورده گردد و از طرف دیگر عثمان کشته نشود.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[صلح امام حسن (کتاب)|صلح امام حسن]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۶۲۲.</ref> هم عثمان را نصیحت می‌کرد و هم به او آب و آذوقه می‌رساند.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[حماسه حسینی (کتاب)|حماسه حسینی]]، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۴۳۴.</ref> پس از قتل عثمان و هجوم مردم برای بیعت با علی {{ع}} نخست به دلیل نبود یاران و کادر قوی برای اصلاح جامعه، حکومت را نپذیرفتند، ولی از سویی این اقبال مردم را فرصتی برای اصلاح و اتمام حجتی برای خود دانسته، از این‌رو به ناچار پذیرفتند.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[نبوت (کتاب)|نبوت]]، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۹۲۹.</ref><ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]] صفحه ۱۳ تا۱۹.</ref>
این دوران از سخت‌ترین دوران‌های عمر علی {{ع}} است. دورانی که على {{ع}} به امر پیامبر {{صل}} سکوت کرد. [[امام على]] {{ع}} از این سکوت به تلخی یاد می‌کند و آن را جان‌کاه و مرارت‌بار می‌خواند.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[سیری در نهج البلاغه (کتاب)|سیری در نهج البلاغه]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۸۵.</ref> سکوتی حساب شده، منطقی و نه صرفاً از روی اضطرار و بیچارگی. على {{ع}} برای پرهیز از تفرقه مسلمانان از حق خود چشم پوشید و از میان دو کار، قیام و سکوت، یکی را انتخاب کرد که شاق‌تر و فرساینده‌تر بود.<ref>م[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[سیری در نهج البلاغه (کتاب)|سیری در نهج البلاغه]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۸۶.</ref> در این دوران، على {{ع}} اشتباهات خلفا را نیز تصحیح می‌کرد تا جایی که خود اهل‌تسنن می‌گویند: عمر بسیار می‌گفت: {{عربی|لولا علي لهلك عمر}}.<ref>اگر علی نبود عمر هلاک شده بود.</ref> ایشان در کنار راهنمایی، به رفتار خلفا انتقادهای منطقی، غیر احساسی و غیر متعصبانه نیز داشتند.<ref>ر.ک: دفتر «گوهری به نام نهج البلاغه» از همین مجموعه (چلچراغ حکمت)، فصل سوم.</ref> على {{ع}} در این دوران گرچه از خلافت دور بود ولی برای اصلاح جامعه از هیچ کاری فروگذار نبود. مثلاً در دوران خلافت عثمان که مردم ضد او شورش کردند، على {{ع}} نه جزء شورشیان بود و نه جزء طرفداران عثمان. بلکه میان شورشیان و عثمان میانجی‌گری کرده، می‌کوشید امور به جایی برسد که از طرفی تقاضای عادلانه شورشیان برآورده گردد و از طرف دیگر عثمان کشته نشود.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[صلح امام حسن (کتاب)|صلح امام حسن]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۶۲۲.</ref> هم عثمان را نصیحت می‌کرد و هم به او آب و آذوقه می‌رساند.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[حماسه حسینی (کتاب)|حماسه حسینی]]، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۴۳۴.</ref> پس از قتل عثمان و هجوم مردم برای بیعت با علی {{ع}} نخست به دلیل نبود یاران و کادر قوی برای اصلاح جامعه، حکومت را نپذیرفتند، ولی از سویی این اقبال مردم را فرصتی برای اصلاح و اتمام حجتی برای خود دانسته، از این‌رو به ناچار پذیرفتند.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[نبوت (کتاب)|نبوت]]، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۹۲۹.</ref><ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]]، ص ۱۳ تا۱۹.</ref>


==[[دوران خلافت امام علی|دوران خلافت]]==
==[[دوران خلافت امام علی|دوران خلافت]]==
* این دوره سخت‌ترین دوران زندگی [[امام علی]] {{ع}} است. ایشان در اوایل خلافت وضع آینده را مبهم و مه‌آلود توصیف کردند. یکی از علل این تعبیر قتل عثمان بود؛ چرا که فکر امام علی {{ع}} نه با انقلابیون سازگار بود، نه با حامیان عثمان و نه عامه مردم. از سویی سیره امام علی {{ع}} انعطاف‌ناپذیری در عدالت و صداقت و صراحت بود و از سوی دیگر معاویه با وجود دخالت و تأثیر در قتل عثمان، کوشش می‌کرد فتنه ناشی از قتل عثمان بالا بگیرد تا خود را خونخواه او جلوه دهد و جبهه نفاق را در برابر علی {{ع}} تشکیل داد.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[مشکلات علی (کتاب)|مشکلات علی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۵۹۴.</ref> در کنار اینها [[امام على]] {{ع}} با گروهی دوازده‌هزار نفره به نام خوارج روبه‌رو بود که تقوای ظاهری آنها هر مؤمن قوی ایمانی را به تردید وا می‌داشت. مجموع این عوامل جوی تاریک و مبهم و فضایی پر از شک و دودلی را در جامعه پیش آورده بود. علی {{ع}} خطر این گروه را حس کرده و آنان را سرکوب کرد، کاری که هیچ کس جرأت آن را نداشت.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[معاد (کتاب)|معاد]]، مجموعه آثار، ج ۱۶ ص ۶۹۱.</ref><ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]] صفحه ۱۳ تا۱۹.</ref>
* این دوره سخت‌ترین دوران زندگی [[امام علی]] {{ع}} است. ایشان در اوایل خلافت وضع آینده را مبهم و مه‌آلود توصیف کردند. یکی از علل این تعبیر قتل عثمان بود؛ چرا که فکر امام علی {{ع}} نه با انقلابیون سازگار بود، نه با حامیان عثمان و نه عامه مردم. از سویی سیره امام علی {{ع}} انعطاف‌ناپذیری در عدالت و صداقت و صراحت بود و از سوی دیگر معاویه با وجود دخالت و تأثیر در قتل عثمان، کوشش می‌کرد فتنه ناشی از قتل عثمان بالا بگیرد تا خود را خونخواه او جلوه دهد و جبهه نفاق را در برابر علی {{ع}} تشکیل داد.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[مشکلات علی (کتاب)|مشکلات علی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۵۹۴.</ref> در کنار اینها [[امام على]] {{ع}} با گروهی دوازده‌هزار نفره به نام خوارج روبه‌رو بود که تقوای ظاهری آنها هر مؤمن قوی ایمانی را به تردید وا می‌داشت. مجموع این عوامل جوی تاریک و مبهم و فضایی پر از شک و دودلی را در جامعه پیش آورده بود. علی {{ع}} خطر این گروه را حس کرده و آنان را سرکوب کرد، کاری که هیچ کس جرأت آن را نداشت.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[معاد (کتاب)|معاد]]، مجموعه آثار، ج ۱۶ ص ۶۹۱.</ref><ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]]، ص ۱۳ تا۱۹.</ref>


==[[مقتل امام علی|ساعات پایانی عمر]]==
==[[مقتل امام علی|ساعات پایانی عمر]]==
* شگفت‌انگیزترین دوره زندگی علی {{ع}} در حدود ۴۵ ساعت آخر عمر یعنی فاصله ضربت خوردن تا شهادت ایشان است. نخستین واکنش او هنگام ضربت خوردن بیان این جمله بود: {{عربی|"فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ"}}؛ "شهادت برای من رستگاری است". ایشان در بستر بیماری نیز سراغ قاتل خود را گرفته و از وضع غذای او می‌پرسید و بخشی از شیری را که برای مداوای علی {{ع}} آورده بودند به قاتلش عطا کرد تا گرسنه نماند. در حالی که ساعت‌به‌ساعت حال او وخیم‌تر شده و اطرافیان گریه می‌کردند، لب‌های علی {{ع}} خندان و شکفته شده، می‌فرمود: به خدا قسم، آنچه بر من وارد شده بر من ناپسند نیست. مَثَل من مَثَل عاشقی است که به معشوق خود رسیده باشد. در آخرین لحظات نیز به نماز، قرآن، همسایگان، انفاق و یتیمان و ... سفارش کردند.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[انسان کامل (کتاب)|انسان کامل]]، مجموعه آثار، ج ۲۳، ص ۱۶۰.</ref><ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]] صفحه ۱۳ تا۱۹.</ref>
* شگفت‌انگیزترین دوره زندگی علی {{ع}} در حدود ۴۵ ساعت آخر عمر یعنی فاصله ضربت خوردن تا شهادت ایشان است. نخستین واکنش او هنگام ضربت خوردن بیان این جمله بود: {{عربی|"فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ"}}؛ "شهادت برای من رستگاری است". ایشان در بستر بیماری نیز سراغ قاتل خود را گرفته و از وضع غذای او می‌پرسید و بخشی از شیری را که برای مداوای علی {{ع}} آورده بودند به قاتلش عطا کرد تا گرسنه نماند. در حالی که ساعت‌به‌ساعت حال او وخیم‌تر شده و اطرافیان گریه می‌کردند، لب‌های علی {{ع}} خندان و شکفته شده، می‌فرمود: به خدا قسم، آنچه بر من وارد شده بر من ناپسند نیست. مَثَل من مَثَل عاشقی است که به معشوق خود رسیده باشد. در آخرین لحظات نیز به نماز، قرآن، همسایگان، انفاق و یتیمان و ... سفارش کردند.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[انسان کامل (کتاب)|انسان کامل]]، مجموعه آثار، ج ۲۳، ص ۱۶۰.</ref><ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]]، ص ۱۳ تا۱۹.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۲۱۸٬۱۹۶

ویرایش