جز
جایگزینی متن - ']] صفحه' به ']]، ص'
(←مقدمه) |
جز (جایگزینی متن - ']] صفحه' به ']]، ص') |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*مِنی: سرزمینی است نزدیک [[مکه]] و [[عرفات]] که غار حرا نیز در کوهی نزدیک این منطقه واقع شده است. [[حجاج]] سه شب در این بیابان وقوف میکنند و در سه قسمت در آن "رجم" نموده و در نهایت در آن [[قربانی]] مینمایند. در آخرین سال قبل از [[قیام حضرت مهدی]]{{ع}} آشوبی بزرگ در این بخش روی میدهد. | *مِنی: سرزمینی است نزدیک [[مکه]] و [[عرفات]] که غار حرا نیز در کوهی نزدیک این منطقه واقع شده است. [[حجاج]] سه شب در این بیابان وقوف میکنند و در سه قسمت در آن "رجم" نموده و در نهایت در آن [[قربانی]] مینمایند. در آخرین سال قبل از [[قیام حضرت مهدی]]{{ع}} آشوبی بزرگ در این بخش روی میدهد. | ||
*[[رسول خدا]] فرمود: (در سال پایانی [[پیش از ظهور]]) در [[ماه]] [[ذی قعده]] [[قبایل]] به [[نزاع]] برخیزند و [[حجاج]] را [[غارت]] نموده و در منی [[شورشی]] برپا میشود و کشتاری بزرگ رخ میدهد، به گونهای که تا گردنه جمره [[خونها]] جاری شود. سپس سردسته آنان فرار میکند و در بین [[رکن و مقام]] [[حضرت]] با اکراه به آنها [[بیعت]] مینماید...<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۵۴.</ref>. در [[روایت]] دیگری میفرماید: [[قبایل]] با هم دیگر به [[نزاع]] برمیخیزند و [[جنگ]] [[سختی]] میان آنان در میگیرد، سپس در حالی که در منی و [[عرفات]] هستند، صدایی میشنوند که میگوید [[امیر]] شما فلان شخص است و پس از آن صدای دیگری میشنوند که میگوید: بدانید که راست است. سپس با هم چنان [[جنگ]] کنند گویا سگ هار آنان را گاز گرفته است. بسیاری کشته شوند و [[خون]] تا گردنه جمره را فرا گیرد. سپس به [[حضرت مهدی]]{{ع}} پناهنده میشوند در حالی که او صورت خود را به [[کعبه]] چسبانده و [[گریه]] مینمایند و میخواهند که با [[حضرت]] [[بیعت]] نمایند. [[حضرت مهدی]]{{ع}} به آنان یادآور میشود که چقدر [[پیمان]] بستند و شکستند و در پایان با اکراه، با آنها [[بیعت]] مینماید<ref>همان: ص ۶۹۱، ۶۵۸.</ref><ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]] | *[[رسول خدا]] فرمود: (در سال پایانی [[پیش از ظهور]]) در [[ماه]] [[ذی قعده]] [[قبایل]] به [[نزاع]] برخیزند و [[حجاج]] را [[غارت]] نموده و در منی [[شورشی]] برپا میشود و کشتاری بزرگ رخ میدهد، به گونهای که تا گردنه جمره [[خونها]] جاری شود. سپس سردسته آنان فرار میکند و در بین [[رکن و مقام]] [[حضرت]] با اکراه به آنها [[بیعت]] مینماید...<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۲۵۴.</ref>. در [[روایت]] دیگری میفرماید: [[قبایل]] با هم دیگر به [[نزاع]] برمیخیزند و [[جنگ]] [[سختی]] میان آنان در میگیرد، سپس در حالی که در منی و [[عرفات]] هستند، صدایی میشنوند که میگوید [[امیر]] شما فلان شخص است و پس از آن صدای دیگری میشنوند که میگوید: بدانید که راست است. سپس با هم چنان [[جنگ]] کنند گویا سگ هار آنان را گاز گرفته است. بسیاری کشته شوند و [[خون]] تا گردنه جمره را فرا گیرد. سپس به [[حضرت مهدی]]{{ع}} پناهنده میشوند در حالی که او صورت خود را به [[کعبه]] چسبانده و [[گریه]] مینمایند و میخواهند که با [[حضرت]] [[بیعت]] نمایند. [[حضرت مهدی]]{{ع}} به آنان یادآور میشود که چقدر [[پیمان]] بستند و شکستند و در پایان با اکراه، با آنها [[بیعت]] مینماید<ref>همان: ص ۶۹۱، ۶۵۸.</ref><ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص ۵۶۲.</ref>. | ||
==پرسش مستقیم== | ==پرسش مستقیم== |