بحث:علی بن ابی طالب: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۱٬۶۰۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۵ آوریل ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{خرد}} شرح مدخل اصلی '''علی بن ابی طالب'''{{ع}} هنوز آماده انتشار نیست. اين مدخل...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
==نویسنده: آقای واثق==
'''علی:''' به معنای بلند، والا، بلند مرتبه. [[علی]] و اعلی از [[نام‌های خداوند]] است که در [[قرآن]] هم فراوان به کار رفته است. وقتی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به [[دنیا]] آمد، [[جبرئیل]] از سوی [[خدا]] نازل شد و [[پیام]] آورد که نام این [[فرزند]] را "[[علی]]" بگذارید، این [[علی]] از [[نام خدا]] که [[علی]] است، مشتق شده است‌. این نام نزد [[شیعه]] از محبوب‌ترین نام‌هاست و به حسابِ ابجد، شماره آن "۱۱۱" می‌شود. [[علی]] از ریشه "عُلو" به معنای بلندی و [[برتری]] و [[غلبه]] است و کلماتی همچون: متعالی، [[عالی]]، [[علوی]]، معلا، تعالی همه از این واژه مشتق شده‌اند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[ فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)| فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۵۵-۱۵۶.</ref>.
==[[سرگذشت زندگی امام علی]]==
* علی بن ابی طالب{{ع}}، [[امام نخست شیعه]] و [[وصی]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}}، در روز [[۱۳ رجب]] [[سال ۳۰ عام الفیل]] (۱۰ سال [[پیش از بعثت]]) در [[مکّه]] و درون [[کعبه]] به [[دنیا]] آمد. پدرش [[ابو طالب]]، از چهره‌های بانفوذ و [[محبوب]] [[بنی هاشم]] و مادرش [[فاطمه بنت اسد]] بود. دوران کودکی را در کنار [[حضرت محمّد]]{{صل}} گذراند. وقتی [[پیامبر خدا]] به [[نبوت]] [[مبعوث]] شد، نخستین مردی بود که به او [[ایمان]] آورد و در روزی که [[پیامبر]]{{صل}} [[مأمور]] شد [[دعوت]] خود را نسبت به [[خویشاوندان]] علنی کند، [[ایمان]] خود را به [[پیامبر]] اظهار کرد، [[پیامبر]] هم او را [[وصیّ]] و [[جانشین]] خود خواند. سال‌های نخست دوران [[مکّه]] را در کنار [[رسول خدا]]{{صل}} بود و هنگامی که [[پیامبر]] می‌خواست به [[مدینه]] [[هجرت]] کند، در شب توطئه [[قریش]] برای [[کشتن پیامبر]]، در بستر آن [[حضرت]] خوابید. [[علی]]{{ع}} هم چند روز پس از [[پیامبر اسلام]]، به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد. در [[نبرد]] [[بدر]]، شرکت داشت، در سال دوم [[هجرت]]، با [[دختر پیامبر]]، [[فاطمه]]{{عم}} [[ازدواج]] کرد. ثمرۀ این [[ازدواج]] چهار [[فرزند]] بود: [[حسن]]، [[حسین]]، [[زینب]] و [[ام کلثوم]]{{عم}}. توطئه‌های [[کفار]] آغاز شد و [[علی]]{{ع}} در کنار [[پیامبر]]، به [[دفاع]] از [[اسلام]] و [[مبارزه]] با [[مشرکان]] و [[منافقان]] پرداخت و در غزواتی چون [[بدر]]، [[احد]]، [[خیبر]]، [[خندق]]، [[حنین]]،... [[حماسه‌ها]] آفرید و [[ذو الفقار]] او صف [[دشمنان]] را می‌شکافت و [[کفار]] [[کین‌توز]] را به [[هلاکت]] می‌رساند. در [[آخرین سال عمر پیامبر]]، وقتی‌ که [[حضرت رسول]] از واپسین [[حجّ]] خویش که [[حجة الوداع]] نام دارد برمی‌گشت، در منطقۀ [[غدیر خم]]، پس از خطبه‌ای طولانی در حضور نزدیک به صد و پنجاه هزار نفر، [[علی]]{{ع}} را به [[جانشینی]] خود تعیین کرد و جملۀ تاریخی خویش ({{متن حدیث| مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاه‏}}) را فرمود، همه با [[علی]]{{ع}} [[بیعت]] کردند. و ماه پس از این واقعه، [[رسول خدا]]{{صل}} [[وفات]] نمود، امّا گروهی از [[مردم]] به دنبال توطئه‌ای در [[سقیفه بنی ساعده]] با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کردند و [[علی]]{{ع}} را از [[خلافت]] کنار زدند. با آنکه [[امیر المؤمنین]]، خود را از همه سزاوارتر برای [[خلافت]] می‌دانست و این [[حق]] شرعی او بود، به خاطر [[مصلحت اسلام]] و [[حفظ وحدت]]، با [[حاکمان]] به [[منازعه]] برنخاست و ۲۵ سال دوران [[سه خلیفه]] را با تلخکامی و مظلومیّت تحمّل کرد. پس از [[کشته شدن عثمان]]، [[مردم]] دور آن [[حضرت]] جمع شدند و با اصرار بر او قبولاندند که [[خلافت]] را برعهده بگیرد. با او [[بیعت]] کردند و وی [[خلافت]] را عهده‌دار شد. [[دنیاطلبان]] و [[کین‌توزان]]، [[خون]] [[عثمان]] را بهانه قرار دادند و بر ضدّ [[حکومت علوی]] [[آشوب]] به راه انداختند. [[پیمان]] شکستند و به [[نزاع]] پرداختند. این بود که سه [[جنگ جمل]]، [[جنگ صفین]] و [[جنگ نهروان]] پیش‌آمد و [[علی]]{{ع}} با [[ناکثین]] و [[قاسطین]] و [[مارقین]] جنگید. [[حکومت علی]]{{ع}} [[حکومت]] [[عدالت]] و [[قسط]] و [[حق]] بود و این بر خیلی از امتیازخواهان گران بود و تحمّل [[عدل علوی]] را نداشتند. [[معاویه]] دسیسه‌های گوناگونی تدارک دید و علاوه بر [[جنگ صفین]]، [[شورش‌ها]] و فتنه‌های زیادی را به راه انداخت. گروهی که از [[سپاه]] خود او جدا شده و بنای ناسازگاری نهادند عامل بروز [[جنگ نهروان]] شدند و اغلب آنان در آن [[جنگ]] کشته شدند. در نهایت، در [[۱۹ رمضان]] سال ۴۰ هجری، [[امیر المؤمنین]] به دست یکی از همان [[خوارج]] که [[جان]] سالم به در برده بود، به نام [[ابن ملجم]] ضربت خورد و در [[۲۱ رمضان]] به [[شهادت]] رسید. [[امام علی]]{{ع}} هنگام [[شهادت]] ۶۳ سال داشت و مدّت نزدیک به ۵ سال [[حکومت]] کرد و [[شهید]] [[عدالت]] خویش گشت. پس از [[شهادت]]، پیکر او را در بیرون [[کوفه]] در محلّی به نام [[غریّ]] [[دفن]] کردند. جای [[قبر]] او تا سال‌ها [[پنهان]] بود. اکنون در شهر [[نجف]] از شهرهای [[عراق]]، [[مرقد]] نورانی او جلوه‌گاه [[محبّت]] و [[ولایت]] و [[عدالت]] است و [[زیارتگاه]] [[عاشقان]] [[مولی]]<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۹۸.</ref>.
==[[شمایل علی]]==
==[[فضایل علی]]==
==[[علی از زبان علی]]==
==[[علی در نگاه دیگران]]==
==[[مکتب فکری علی]]==
==[[سیره امام علی]]==
==[[جاذبه و دافعه علی]]==
==[[یاران علی]]==
==[[مخالفان علی]]==
==[[مظلومیت علی]]==
==علی در آثار هنری==
*هنرمندان [[مؤمن]] و [[متعهد]]، [[عشق]] خود را به [[امام علی]]{{ع}} به صورت‌های گوناگون ابراز کرده‌اند. در آثار معماری، کتیبه‌ها و کاشیکاری‌های مدارس و مساجد، خوشنویسی‌ها و مرقّعات، تابلوهای نقاشی فراوان می‌توان به نام "[[علی]]" یا [[احادیث]] کوتاه دربارۀ او یا احادیثی که نام [[امام علی|"علی"]]{{ع}} دارد برخورد. حتّی گاهی هنرمندان [[شیعه]] به‌طور [[ظریف]] و دقیق غیرآشکار، نام [[امام علی|"علی"]]{{ع}} را در بناهای عظیمی که در عصر سلطۀ [[سلاطین]] غیرشیعه ساخته شده گنجانده‌اند تا تعهّد ولایی خود را نشان دهند. این نام، [[زیبایی]] و جلوه و انعطاف‌پذیری خاصّی دارد که به خوبی قابل نقش‌آفرینی در کتیبه‌ها و خوشنویسی‌ها و تذهیب‌ها و هنرهای [[ظریف]] است <ref>ر. ک: ماهنامۀ «کوثر» ، شمارۀ ۱ مقالۀ «تجلّی نام [[امیر المؤمنین]] در معماری اسلامی» از [[حجّت]] کشفی.</ref>.
*[[حدیث]] معروف {{متن حدیث| أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا}} در کاشی‌کاری‌ها و خطوط کتیبۀ سردر مدارس دینی در شهرهای مختلف مشهود است. در موزه‌های مختلف، آثار هنری [[زیبایی]] که با استفاده از همین نام و [[احادیث]] مربوط به آن پدید آمده، یافت می‌شود<ref>ر. ک: «کتاب ماه [[هنر]]» شمارۀ ۳۱-۳۲ مقالۀ «تجلّی [[علی]] بر سفالینه‌های نیشابور» و «[[نام علی]] بر گنبد سلطانیه.</ref> قلمرو [[شعر]]، [[ادبیات]] داستانی، تآترها، تعزیه‌ها و حتّی فیلم و سریال‌هایی که با [[عشق]] مولا و ترسیم شخصیت او ساخته شده، گویای این واقعیّت است. ناگفته نماند که [[جایگاه]] [[امام علی|علی]]{{ع}} در [[هنر]] و سخنان او در زمینۀ [[شعر]]، [[کلام]] و [[بلاغت]]، خطّ، همچنین خطابه‌ها و [[کلمات قصار]] و نهج البلاغۀ او جلوۀ دیگری از ارتباط [[صاحب]] این نام [[مقدّس]] با [[هنر]] است<ref>ر. ک: «امام علی و هنر» جواد محدّثی</ref> <ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۴۱۰.</ref>.
==[[امام علی|علی]] در [[فرهنگ]] عامیانه==
*[[محبت]] [[امام علی|علی]]{{ع}} از عمیق‌ترین و فراگیرترین محبّت‌ها در [[دل]] [[انسان‌ها]] بوده و خواهد بود. [[جایگاه]] خاصّ او نزد شیفتگان، همۀ اقشار را دربر می‌گیرد. ازاین‌رو در [[فرهنگ]] [[مردم]] و فولکلور و آیین‌های شفاهی و سنت‌های مردمی و مراسمی که در خانه‌ها، خانواده‌ها، جشن‌ها، سوگ‌ها، تولّدها، مرگ‌ومیرها و برخوردها، برگزار می‌شود، همچنین در مراسم و مناسبت‌های مختلف در طول سال، در قصّه‌ها، افسانه‌ها، ترانه‌های عامیانه، نمایش‌های بومی و محلّی، تکیه‌کلام‌ها، نام و یاد [[امام علی|علی]]{{ع}} مطرح است.<ref>ر. ک: نشریه «گلستان قرآن» ، شمارۀ ۱ ص ۳۸ و شمارۀ ۲ ص ۴۳، نیز «علی، امیر غدیر» ، ص ۵۲ و «کتاب ماه هنر» ، ماهنامۀ وزارت ارشاد اسلامی، شمارۀ ۳۱-۳۲</ref> ذکر "[[ناد علی]]" ({{عربی| نَادِ عَلِيّاً مَظْهَرَ الْعَجَائِب‏}}) در مواقع نیاز و [[حاجت]] و دشواری و گرفتاری رواج دارد. در ماتم و حمل جنازه، از [[علی]] یاد می‌شود، هنگام قسم خوردن به [[امام علی|"مرتضی علی"]] [[سوگند]] می‌خورند.
*در [[باور]] عوام، رنگین‌کمان را [[شمشیر]] [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} می‌دانند، در بسیاری جاها ردّپای [[امام علی|علی]]{{ع}} یا جای پای اسب او [[دلدل]] را به عنوان "قدمگاه" [[مقدس]] می‌شمرند. در مواقع مختلف، کشتی‌گیران، ورزشکاران باستانی، درویشان و صوفیان، پهلوانان و زورخانه‌چیان، از آن [[حضرت]] [[استمداد]] می‌جویند و یاد می‌کنند. این معتقدات، در شکل‌گیری [[فرهنگ]] پهلوانی در عصر مغول نقش ایفا می‌کرده است. [[آیین]] فتوّت و جوانمردی با نام آن [[پیشوا]] گره خورده است و باستانی‌کاران هنگام ورود به زورخانه، "[[یا علی]]" می‌گویند و هنگام ورزش، [[مدح]] [[علی]] می‌خوانند، قوّالان و پرده‌خوانان به [[شمایل]] و تصاویر [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} [[عشق]] می‌ورزند و [[احترام]] می‌کنند. ذو الفقار در این [[فرهنگ]]، سمبل [[سلاح]] [[حق]] بر ضدّ [[باطل]] است. در بسیاری نام‌ها "[[علی]]" پسوند قرار می‌گیرد (شیر [[علی]]، زلف [[علی]]، چراغعلی، [[عبد]] العلی، [[فقیر]] [[علی]]، مجذوب [[علی]]، غلامعلی و...) حتی در منطقۀ لرستان که [[فرهنگی]] آمیخته از [[عشق]] به طبیعت و [[روح]] تشیّع و خصلت [[مردانگی]] و سلحشوری دارند، تعابیری همچون گرگ [[علی]] و ببر [[علی]] هم دیده می‌شود. کوچۀ [[علی]] چپ، [[علی]] سیاه، سفرۀ [[علی]]، علی‌آباد و... نیز بخشی از این تعابیر عامیانه است. گاهی برای خداحافظی از کلمۀ "[[یا علی]]"، یا "[[علی]] یارت" یا اگر [[علی]] ساربان است می‌داند شتر را کجا بخواباند یا ببرد، گوشه‌های دیگری از این [[فرهنگ]] است. از دید دیگر، [[اعتقادات]] [[شیعی]] و باورها و گرایش‌های [[پیروان]] [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} به نحوی در کارهای هنری، معماری ابنیه و آثار تاریخی، نقاشی‌ها و تذهیب‍‌ها، سنّت‌های مردمی و بومی انعکاس یافته است.<ref> در این زمینه ر. ک: مقالۀ «تأثیر تشیّع بر ابنیه، اماکن و زیارتگاه‌های مذهبی ایران» جابر عناصری، فصلنامۀ شیعه‌شناسی، شمارۀ ۷، پاییز ۸۳</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۴۱۰.</ref>.
==علی بن ابی طالب در معارف و عقاید ۵==
امیرالمؤمنین علی{{ع}} سال سی [[عام الفیل]] یعنی ده سال قبل از [[بعثت]] و ۲۳ سال [[قبل از هجرت]] [[رسول خدا]]{{صل}} در [[مکه]] متولد شد<ref>ر.ک: کافی، ج۱، ص ۴۵۲ و الارشاد، ج۱، ص ۶ و برای بررسی اقوال در سال ولادت امیرالمؤمنین{{ع}}، ر.ک: باز پژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان، ص ۱۸۴.</ref>.
===شخصیت [[خانوادگی]]===
درباره [[نسب]] [[شریف]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} گفته‌اند: {{متن حدیث|هُوَ أَوَّلُ‏ هَاشِمِيٍّ‏ وَلَدَهُ‏ هَاشِمٌ‏ مَرَّتَيْنِ‏}}<ref>ر.ک: کافی، ج۱، ص ۴۵۲ و رسائل شریف مرتضی، ج۴، ص ۱۰۸ و الصحیح من سیره الامام علی{{ع}}، ج۱، ص ۷۴.</ref>. [[والدین]] او هر دو از [[نسل]] [[هاشم بن عبد مناف]] جد اعلای [[رسول خدا]]{{صل}} هستند.
[[پدر]] بزرگوارش [[ابوطالب]] ابن [[عبد المطلب]] بن [[هاشم بن عبد مناف]]، [[سید]] البطحاء از [[بنی هاشم]]، اشرف فامیل‌های [[قریش]] و کفیل در دوران [[کودکی]] و حامی [[رسول خدا]]{{صل}} در روزهای سخت و بی‌یاوری آغاز [[بعثت]] است<ref>ر.ک: احمد حنبل فضائل امیرالمؤمنین، ص ۱۳۷ و موسوعه الامام امیرالمؤمنین{{ع}}، ج۱، ص ۶۲.</ref>. در روزی که [[عبدالمطلب]] جد [[پیامبر]] در [[گذشت]]، آن [[حضرت]]{{صل}} هشت سال تمام داشت از آن روز تا [[چهل]] و دو سال بعد، [[ابوطالب]] حراست و [[حفاظت]] و [[حمایت]] [[پیامبر]] را- در سفر و حضر- برعهده گرفت و با [[عشق]] و علاقه بی‌نظیری در راه [[هدف]] [[مقدس]] [[پیامبر]]{{صل}} که گسترش [[آیین]] یکتا‌پرستی بود [[فداکاری]] کرد<ref>ر.ک: فروغ ولایت، ص ۱۴ و الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج۲، ص ۱۷۵.</ref>.
مادرش [[فاطمه بنت اسد]] بن [[هاشم بن عبد مناف]] بانوی کریمه‌ای است که مدال [[افتخار]] پرستاری از [[رسول خدا]]{{صل}} در دوران [[کودکی]] آن [[حضرت]]{{صل}} را داشت تا جایی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} درباره او فرمودند: {{متن حدیث|کانت امی بعد امی التی ولدتنی}}. [[همراهی]] او با [[رسول خدا]]{{صل}} در [[هجرت]] و تا پایان عمرش در [[منابع تاریخی]] و [[حدیثی]] ثبت شده است و سرانجام هم آن [[حضرت]]{{صل}} وی را در پیراهن خود [[کفن]] کرده و بر او [[نماز]] خواند و با دست [[مبارک]] خود در [[قبر]] گذاشت<ref>ر.ک: فضائل امیرالمؤمنین علی{{ع}}، ص ۱۳۸ و موسوعه الامام امیرالمؤمنین{{ع}}، ج۱، ص ۶۷.</ref>.
'''نام‌‌گذاری''': بعد از ولادت [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} برای نام‌‌گذاری آن [[حضرت]] ابتدا مادرش "اسد" نام [[پدر]] خود را مطرح کرد اما این اسم مورد قبول [[ابوطالب]] قرار نگرفت و سر به سوی [[آسمان]] کرده و از [[خداوند تعالی]] در خواست نام برای فرزندش نمود:{{عربی|يَا رَبِّ‏ رَبَّ‏ الْغَسَقِ‏ الدُّجِيِّ وَ الْقَمَرِ الْمُنْبَلِجِ الْمُضِيِّ‏ بَيِّنْ لَنَا مِنْ حُكْمِكَ الْمَقْضِيِّ مَا ذَا تَرَى لِي فِي اسْمِ ذَا الصَّبِيِّ}}
بعد از مدت زمان اندکی پاسخ آمد: {{متن حدیث|خُصِّصْتُمَا بِالْوَلَدِ الزَّكِيِّ ‏ و الطَّاهِرِ الْمُنْتَخَبِ الرَّضِیِّ فَاسْمُهُ مِنْ شَامِخٍ عَلِیٍّ عَلِیٌّ اشْتُقَّ مِنَ الْعَلِیِّ}}<ref>ر.ک: قندوزی حنفی در ینابیع المودة، ج۲، ص ۳۰۵ و ابن صباغ المالکی در الفصول المهمة ج۱، ص ۱۷۳ و إحقاق الحق، الشوشتری ج۷، ص ۴۹۱ و مناقب آل أبی طالب{{عم}} (لابن شهر آشوب) ج۲، ص ۱۷۴ و الفضائل (لابن شاذان القمی)، ص ۵۶. بحار، ج ۳۵، ص ۱۰۲.</ref>
[[کنیه]] مشهور آن [[حضرت]] "[[ابوالحسن]]" است و کنیه‌های دیگری نیز دارد مانند "[[ابوالحسین]]" و "[[ابوالسبطین]]" و "[[ابوالریحانتین]]" و [[کنیه]] "[[ابوتراب]]" را [[رسول خدا]]{{صل}} هنگامی که وی را در [[سجده]] روی [[خاک]] مشاهده کردند و به آن جناب اعطاء کرد<ref>الفصل الثانی فی ذکر أسمائه و ألقابه{{ع}} طبرسی، فضل بن حسن، أعلام الوری بأعلام الهدی (ط- القدیمة)، ص ۱۵۴ و موسوعه الامام امیرالمؤمنین{{ع}}، ج۱، ص ۷۹.</ref>.
'''[[القاب]]''': یکی از [[القاب]] [[خاصه]] آن جناب "[[امیرالمؤمنین]]" بود. این [[لقب]] را [[حضرت رسول]]{{صل}} به آن [[حضرت]] دادند و فرمودند: به علی بن ابی طالب به عنوان "[[امیرالمؤمنین]]" [[سلام]] کنید. در [[مذهب شیعه]] اطلاق این عنوان به هیچ یک از [[ائمه]] تجویز نشده است زیرا که این عنوان مخصوص [[علی]]{{ع}} می‌باشد<ref>ر.ک: الصحیح من سیره امیرالمؤمنین{{ع}}، ج۱، ص ۱۵۴ و الیقین باختصاص مولانا علی بامرة المؤمنین نوشته سید بن طاووس. </ref>. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از طرف [[حضرت رسول]]{{صل}} به [[القاب]] و عناوین دیگری نیز ملقب بوده مانند: [[سید المسلمین]]، [[امام المتقین]]، [[قائد الغر المحجلین]]، [[سید]] الأوصیاء، [[سید العرب]]، اخو [[رسول الله]]، [[وزیر]] [[وصی]]، [[خلیفه رسول الله]]، [[مرتضی]]، [[یعسوب المؤمنین]] و صهر [[رسول الله]]<ref>{{متن حدیث|قَالَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ مَعَاشِرَ النَّاسِ‏ إِنَّ‏ عَلِيَ‏ بْنَ‏ أَبِي‏ طَالِبٍ‏{{ع}} مِنِّي وَ أَنَا مِنْ عَلِيٍّ خُلِقَ عَلِيٌّ مِنْ طِينَتِي وَ هُوَ إِمَامُ الْخَلْقِ بَعْدِي يُبَيِّنُ لَهُمْ مَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنْ سُنَّتِي وَ هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ يَعْسُوبُ الدِّينِ وَ خَيْرُ الْوَصِيِّينَ وَ زَوْجُ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ أَبُو الْأَئِمَّةِ الْمَهْدِيِّينَ‏}} بشارة المصطفی لشیعة المرتضی (ط القدیمة)، ص ۲۴ و ر.ک: الصحیح من سیره امیرالمؤمنین{{ع}}، ج۱، ص ۱۴۰ الفصل الرابع الاسماء و الالقاب و الکنی. </ref>.
===دوران [[زندگی]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}===
[[زندگی]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را به یک ملاحظه می‌توان به سه گروه تقسیم کرد: از ولادت تا [[بعثت]]، از [[بعثت]] تارحلت [[رسول خدا]]{{صل}} و ازرحلت [[رسول خدا]] تا [[شهادت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}.
'''دوره اول: از ولادت تا [[بعثت]] [[پیامبر]]{{صل}}'''
[[کودکی]] [[علی]] در دامان [[رسول خدا]]{{صل}}: [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از همان آغاز [[کودکی]] در دامان [[رسول خدا]]{{صل}} پرورش یافت. جناب [[فاطمه بنت اسد]] می‌گوید: [[علی]] را به [[دنیا]] آوردم در حالی که [[رسول خدا]]{{صل}} سی ساله بود او [[علی]] را بسیار [[دوست]] می‌داشت و به من می‌گفت: گهواره [[علی]] را نزدیک محل [[خواب]] من قرار بده. بیشتر کارهای مربوط به [[تربیت]] او را به عهده داشت؛ او را شست‌وشو می‌داد، به او شیر می‌خورانید و او را در آغوش می‌گرفت و می‌فرمود: {{متن حدیث|هَذَا أَخِي‏ وَ وَلِيِّي‏ وَ نَاصِرِي‏ وَ وَصِيِّي‏ وَ زَوْجُ‏ كَرِيمَتِي‏ وَ ذُخْرِي وَ كَهْفِي وَ صِهْرِي وَ أَمِينِي عَلَى وَصِيَّتِي وَ خَلِيفَتِي}}<ref>نهج‌الحق و کشف الصدق، ص ۲۳۳.</ref>.
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در این باره می‌گوید: او مرا در دامن خویش پرورش داد. من [[کودک]] بودم که او مرا در آغوش خود می‌فشرد و در استراحت‌گاه مخصوص خویش جای می‌داد. بدنش را به بدنم می‌چسباند و بوی [[پاکیزه]] خود را شامه من رسانید و من استشمام می‌کردم [[غذا]] را می‌جوید و در دهانم می‌گذاشت<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.</ref>.
[[علی]]{{ع}} در [[مکتب]] [[تربیتی]] [[رسول خدا]]{{صل}}: زمانی که [[قریش]] در [[سختی]] معیشت بودند روزی [[رسول خدا]]{{صل}} به [[عباس]] عموی خود که وضعیت [[مالی]] خوبی داشت فرمود: برادرت [[ابوطالب]] عائله زیادی دارد، برای کم کردن فشار و [[سختی]] [[زندگی]] هر یک از ما فرزندی از [[فرزندان]] او را تحت کفالت خود قرار دهیم. [[ابوطالب]] با این پیشنهاد آنان موافقت کرد و [[رسول خدا]]{{صل}} [[علی]]{{ع}} و [[عباس]] [[جعفر]] را با خود به خانه بردند و [[علی]]{{ع}} تا زمان [[بعثت]] [[رسول خدا]]{{صل}} درخانه آن [[حضرت]] بود<ref>ر.ک: تاریخ طبری، ج۲، ص ۵۸ و سیره ابن هاشم، ج۱، ص ۱۶۲ و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص ۲۰۰ و بحارالانوار، ج۱۸، ص۲۰۹.</ref>.
[[محبت]] [[پدری ]][[رسول خدا]]{{صل}} نسبت به [[علی]]{{ع}} به قدری زیاد است که او را محبوب‌ترین [[فرزندان]] خود می‌دانست. [[فضل بن عباس]] می‌گوید: از پدرم پرسیدم: [[رسول خدا]]{{صل}} کدام یک از فرزندانش را بیشتر [[دوست]] می‌داشت؟ در پاسخ گفت: علی بن ابی طالب را. به او گفتم: من از [[فرزندان]] [[رسول خدا]] سوال کردم. در جواب گفت: [[علی]] نزد [[پیامبر]] محبوب‌تر از تمام فرزندانش بود و [[مهربانی]] و [[رأفت]] [[رسول خدا]] با [[علی]] بیشتر از [[مهربانی]] او با [[فرزندان]] خودش بود [[علی]] هیچ‌گاه از [[پیامبر]] جدا نشد مگر در سفری که با [[خدیجه]] به مسافرت رفته بود. هیچ پدری نیافتم که به فرزندش آن‌گونه که [[پیامبر]] به [[علی]] [[خیرخواهی]] می‌کرد، [[خیرخواهی]] کند و هیچ فرزندی را نیافتم که آن‌گونه که [[علی]] از [[پیامبر]] [[اطاعت]] می‌کرد از پدرش [[تبعیت]] کند<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص ۲۰۰.</ref>.
[[امیرالمؤمنین]] درباره [[پیروی]] محض و کسب [[ادب]] و [[اخلاق]] والای [[انسانی]] از [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ لَقَدْ كُنْتُ‏ أَتَّبِعُهُ‏ اتِّبَاعَ‏ الْفَصِيلِ‏ أَثَرَ أُمِّهِ يَرْفَعُ لِي فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً وَ يَأْمُرُنِي بِالاقْتِدَاءِ بِهِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲. من همچون بچه شتری که در پی مادرش می‌رود در پی رسول خدا، ص بودم و از او جدا نمی‌شدم. او هر روز نشانه تازه‌ای از اخلاق نیکو برایم اشکار می‌کرد و به من فرمان می‌‌داد که به او اقتدا کنم. </ref>. عبارت {{متن حدیث|أَتَّبِعُهُ‏ اتِّبَاعَ‏ الْفَصِيلِ‏ أَثَرَ أُمِّهِ}} کنایه از شدت ملازمت و [[همراهی]] [[علی]]{{ع}} با [[رسول خدا]]{{صل}} است. در سخن دیگر می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ أَنَا مِنْ‏ رَسُولِ‏ اللَّهِ‏ كَالضَّوْءِ مِنَ‏ الضَّوْءِ وَ الذِّرَاعِ مِنَ الْعَضُدِ }}<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۵. رابطه من با رسول خدا، ص همانند دو نور منشعب از یکدیگر و دو نخل به هم پیوسته و به مانند آرنج و بازوست. </ref>.
'''دوره دوم: از [[بعثت]] تا [[وفات رسول خدا]]{{صل}}'''
[[امیرالمؤمنین]] از [[بعثت]] [[رسول خدا]]{{صل}} تا [[وفات]] آن [[حضرت]] لحظه‌ای ملازمت و [[همراهی]] و [[تبعیت]] محض از آن [[حضرت]] را رها نکرد.
[[سبقت]] در [[ایمان]]: [[عبدالله بن مسعود]] در ضمن اولین خاطره خود از [[رسول خدا]]{{صل}} و ماجرای ورود [[رسول خدا]] با [[همراهی]] [[خدیجه]] کبرا و [[علی]]{{ع}} به [[مسجد الحرام]] و [[عبادت]] آن [[حضرت]] و [[تبعیت]] آن دو می‌گوید: از [[عباس]] درباره آنان و [[آیین]] جدیدشان سوال کردم. او در پاسخ گفت: او را نمی‌شناسید. او [[محمد بن عبدالله]] پسر برادرم است و آن پسر [[علی بن ابیطالب]] است و آن [[زن]] [[خدیجه]] [[همسر]] [[محمد]] است به [[خدا]] [[سوگند]] در روی [[زمین]] هیچ‌کس را نمی‌شناسیم که [[خدا]] را بر اساس این [[دین]] [[عبادت]] کند مگر این سه نفر<ref>تاریخ مدینه دمشق، ابن عسا کر، ص۵۷۱ و سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۱، ص ۴۶۳ و معجم کبیر طبرانی، ج۱۰، ص ۱۸۳ و کنزالعمال، ج۱۳، ص ۴۶۷ و سایر مصادر فریقین. </ref>.
خود [[امیرالمؤمنین]] درباره [[همراهی]] با [[رسول الله]]{{صل}} می‌فرماید: او در هر سال مدتی را در مجاورت غارحرا به سر می‌برد و به [[عبادت خدا]] می‌پرداخت من او را می‌دیدم و کسی دیگر او را نمی‌دید و از برنامه [[عبادت]] او خبر نداشت و هنگامی که آن [[حضرت]] به [[نبوت]] [[مبعوث]] شد در آن روز خانه‌ای که [[اسلام]] در آن راه یافته باشد، جز خانه [[پیامبر]] نبود تنها او و [[خدیجه]] در آن بودند و من نفر سوم بودم. من [[نور]] [[وحی]] و [[رسالت]] را می‌یدم و بوی [[نبوت]] را استشمام می‌کردم. من صدای ناله [[شیطان]] را در غار [[نزول وحی]] بر آن [[حضرت]] شنیدم و گفتم ای [[رسول خدا]] این ناله از کیست و برای چیست؟ فرمود: این ناله [[شیطان]] است، زیرا از اینکه پیروی‌اش کنند [[مأیوس]] شده است. سپس [[پیامبر]]{{صل}} به من فرمود: {{متن حدیث|إِنَّكَ‏ تَسْمَعُ‏ مَا أَسْمَعُ‏ وَ تَرَى‏ مَا أَرَى‏ إِلَّا أَنَّكَ‏ لَسْتَ بِنَبِيٍّ وَ لَكِنَّكَ لَوَزِيرٌ وَ إِنَّكَ لَعَلَى خَيْرٍ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.</ref>.
آن [[حضرت]] به [[سبقت]] در [[ایمان]] و [[هجرت]] در [[راه خدا]] فرموده: {{متن حدیث|فَإِنِّي‏ وُلِدْتُ‏ عَلَى‏ الْفِطْرَةِ وَ سَبَقْتُ إِلَى الْإِيمَانِ وَ الْهِجْرَةِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۵۷.</ref>.
[[استقامت]] و [[فداکاری]] درراه [[اسلام]]: [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[فداکاری]] و جانبازی در راه [[رسول خدا]]{{صل}} را به اوج رسانده و در این مسیر هیچ یک از [[اصحاب]] به او نمی‌رسند و هرگز به ذهن آنان نیز خطور نمی‌کند که با او هماوردی نمایند.
در این زمینه خود [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: [[یاران]] [[راز]] دار [[محمد]]{{صل}} به خوبی می‌دانند که من هرگز به معارضه با [[احکام]] و [[دستورات]] [[خدا]] و پیامبرش برنخاستم بلکه [[گوش به فرمان]] بودم. من با [[جان]] خود در صحنه‌های نبردی که شجاعان فرار می‌کردند و گام‌هایشان به عقب برمی‌گشت او را [[یاری]] کردم این شجاعتی است که [[خداوند]] مرا به آن اکرام نموده است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۷.</ref>.
وداع با [[رسول خدا]]{{صل}}: [[همراهی]] و [[مصاحبت]] همراه با شدت [[محبت]] و [[تبعیت]] تا آخر [[عمر]] [[رسول خدا]]{{صل}} ادامه داشت تا جایی که [[رسول خدا]]{{صل}} در آغوش [[علی]]{{ع}} به [[ملکوت]] اعلی پیوست. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} ماجرای [[رحلت]] [[رسول الله]] را این‌گونه [[بیان]] می‌کند: [[رسول خدا]] در حالی که سرش بر سینه‌ام قرار داشت [[قبض روح]] گردید جانش در دستم جریان پیدا کرد آن را بر چهره‌ام کشیدم. من متصدی [[غسل]] آن [[حضرت]] بودم و [[فرشتگان]] مرا [[یاری]] می‌‌کردند گروهی از [[فرشتگان]] به [[زمین]] می‌آمدند و گروهی به [[آسمان]] می‌رفتند. گوش من از صدای آنان که بر [[حضرت]] [[نماز]] می‌خواندند خالی نمی‌شد تا آن‌گاه که او را در آرامگاهش به [[خاک]] سپردم. و در پایان می‌فرماید: {{متن حدیث|فَمَنْ‏ ذَا أَحَقُّ‏ بِهِ‏ مِنِّي‏ حَيّاً وَ مَيِّتاً}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۷.</ref>.
'''دوره سوم: از [[وفات رسول خدا]]{{صل}} تا [[شهادت علی]]{{ع}}'''
این دوره را می‌توان به دو عصر خلفای ثلاث و عصر [[خلافت امیرالمؤمنین]]{{ع}} تقسیم کرد:
عصر خلفای ثلاث: در این دوره نسبتا طولانی [[علی]]{{ع}} هر چند [[قدرت]] و [[حکومت]] نداشت، اما این هرگز به معنای [[انزوا]] و [[گوشه‌گیری]] از [[جامعه اسلامی]] نبود بلکه در این دوران خدمات بسیار ارزنده‌ای را به [[امت اسلامی]] ارائه کرد. [[امام امیرالمؤمنین]]{{ع}} به خاطر نرسیدن به [[حکومت]] و [[قدرت]] دست از [[یاری]] [[اسلام]] و [[مسلمانان]] برنداشت<ref>نهج البلاغه، نامه ۶۲. ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم شاهد شکافی در اسلام یا نابودی آن باشم که مصیبتش برای من از رها ساختن خلافت و حکومت بر شما بزرگ‌تر باشد حکومتی که متاع و بهره‌ دوران کوتاه زندگی دنیاست و آنچه از آن بوده است به زودی زوال می‌پذیرد همان گونه که سراب زائل می‌گردد.</ref>.
به صورت خلاصه به برخی از فعالیت‌های [[فرهنگی]] و [[اجتماعی]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[عصر خلفا]] اشاره می‌کنیم:
الف- [[دفاع]] از [[حریم]] [[عقاید]] در [[اصول اسلام]] در برابر تهاجمات [[علمی]] [[یهود]] و [[نصارا]] و پاسخگویی به سؤالات و دفع [[شبهات]] آنان<ref>ر.ک: فروغ ولایت، ص ۲۸۳ و سیره پیشوایان، ص ۷۱.</ref>.
ب- [[هدایت]] و [[راهنمایی]] دستگاه [[خلافت]] در مسائل دشوار، به ویژه امور [[قضایی]]<ref>ر.ک: همان و امام علی{{ع}} و همگرایی اسلامی در عصر خلافت. </ref>.
ج- انجام [[خدمات اجتماعی]] مانند: [[انفاق]] به [[فقرا]] و [[یتیمان]] و آزاد کردن بردگان از [[مالی]] که با دسترنج خود کسب کرده بود و این [[سیره]] [[علی]]{{ع}} از زمان [[رسول خدا]]{{صل}} بوده و [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} أَعْتَقَ‏ أَلْفَ‏ مَمْلُوكٍ‏ مِنْ‏ مَالِهِ‏ وَ كَدِّ يَدِهِ‏}}<ref>الکافی، ج ۵، ص ۷۴.</ref>.
درختکاری و حفر قنات: یکی از [[مشاغل]] [[علی]]{{ع}} در [[عصر رسالت]] و پس از آن، [[کشاورزی]] و درختکاری بود. آن [[حضرت]] بسیاری از خدمات و انفاقات خود را از این طریق انجام می‌داد. به علاوه املاک زیادی را نیز که خود آباد کرده بود [[وقف]] کرد. [[امام صادق]]{{ع}} در این باره فرموده است: {{متن حدیث|كَانَ‏ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ‏ صَلَوَاتُ‏ اللَّهِ‏ عَلَيْهِ‏ يَضْرِبُ‏ بِالْمَرِّ وَ يَسْتَخْرِجُ‏ الْأَرَضِينَ‏‏}}<ref>همان. امیرمؤمنان بیل می‌‌زد و نعمت‌های نهفته در دل زمین را استخراج می‌کرد. </ref>.
زمین‌های [[انفال]] را که [[ملک]] شخصی [[رسول خدا]]{{صل}} بود و به [[علی]]{{ع}} بخشیده بود با حفر قنات آباد کرد و آن را [[ینبع]] نام نهاد و برای استفاده [[حاجیان]] [[خانه خدا]] [[وقف]] کرد<ref>ر.ک: الکافی، ج۷، ص ۴۹ و ۷۴.</ref>. هم‌اکنون در مسیر [[حاجیان]] در راه [[مدینه]] به [[مکه]] منطقه‌ای است به نام "[[آبار علی]]" که آن [[حضرت]] در آنجا [[چاه]] زده بوده است.
دوران [[خلافت]]: [[مردم]] به ستوه آمده به [[خانه علی]]{{ع}} [[هجوم]] آورده و از او خواستند که [[خلافت ظاهری]] و [[حکومت]] را بر عهده بگیرد. آن [[حضرت]] هر چند ابتدا استنکاف کرده و [[دعوت]] آنان را نپذیرفت اما در نهایت با [[اصرار]] [[مردم]] و [[تمام شدن حجت]]، [[خلافت]] را قبول کرد.
اما طولی نکشید که نغمه‌های مخالف و ناموزون بالا گرفت و آنان که به ویژه‌خواری و [[تبعیض]] ناروا در تقسیم [[بیت‌المال]] و [[مناصب]] [[حکومتی]] عادت کرده بودند سر به [[مخالفت]] و [[نافرمانی]] برداشتند. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در دوره کوتاه [[حکومت]] خود که با درخواست [[مردم]] تشکیل شده بود با سه [[جنگ]] داخلی روبه‌رو گردید که طولانی‌ترین آنها [[جنگ]] با [[شورشیان]] سرزمین [[شام]] به سرکردگی [[معاویه]] بود.
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} خود مشکلاتی که دوران [[خلافت]] با آن دست به گریبان بود را این‌گونه ترسیم می‌کند: هنگامی که [[قیام]] به امر [[خلافت]] کردم، جمعی [[پیمان]] خود را شکستند و گروهی به بهانه‌های واهی سر از اطاعتم پیچیدند و از [[دین خدا]] بیرون پریدند و دسته دیگری راه [[ظلم]] و [[طغیان]] را پیش‌ گرفتند و از [[اطاعت]] [[حق]] سربرتافتند، گویی که آنها این سخن [[خدا]] را نشنیده بودند که می‌فرماید: "سرای [[آخرت]] را تنها برای کسانی قرار می‌دهیم که نه خواهان برتری‌جویی و [[استکبار]] در روی زمینند و نه طلب [[فساد]]، و [[عاقبت]] [[نیک]] برای [[پرهیزگاران]] است" آری به [[خدا]] [[سوگند]] آن را شنیده بودند و خوب آن را حفظ داشتند ولی زرق و برق [[دنیا]] چشمشان را خیره کرده و زینتش آنها را فریفته بود<ref>نهج البلاغه، خطبه سوم:</ref>.
سرانجام در [[سحرگاه]] ۱۹ [[رمضان]] سال ۴۰ هجری در سن ۶۳ سالگی در [[محراب]] [[عبادت]] به [[فیض]] [[شهادت]] نائل گردید<ref>ر.ک: الارشاد، ج۱، ص ۹ و فروغ ولایت، ص ۷۶۹.</ref>
==پانویس==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}
{{خرد}}
{{خرد}}


۱۱۳٬۲۵۵

ویرایش