←تکفیر شیخ احمد احسایی
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
*با ورود [[شیخ]] [[احمد احسایی]] به [[قزوین]]، فصل جدیدی در [[زندگی]] او باز شد و با ابراز [[عقیده]] [[شیخ]] در بعضی مسائل، عدهای به [[مخالفت]] او پرداختند، تا جایی که او را به خاطر [[بیان]] عقایدش [[تکفیر]] کردند؛ چنانکه مؤلف کتاب روضات الجنات چنین گزارش میکند: "[[احسایی]] پس از فوت اساتید و [[مشایخ]] اجازات خود، ادعای [[کشف]] و [[الهام]] و [[تفویض]] و [[غلو]] و موهومات نمود و این، در مراکز [[شیعه]] و محافل [[علمی]] قیل و قال به راه انداخت و به ویژه هنگام [[مسافرت]] به [[قزوین]] این مسئله به اوج خود رسید و هنگام سفر به [[قزوین]] نامههای متعددی از مراکز [[علمی]] [[شیعه]] به [[بیت]] [[شهید]] ثالث و برادرش، ملا محمدصالح برغانی رسید که حاکی از سؤال و [[دادخواهی]] بود"<ref>ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۷۶ – ۲۸۰؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۰۵-۳۰۷.</ref>. | *با ورود [[شیخ]] [[احمد احسایی]] به [[قزوین]]، فصل جدیدی در [[زندگی]] او باز شد و با ابراز [[عقیده]] [[شیخ]] در بعضی مسائل، عدهای به [[مخالفت]] او پرداختند، تا جایی که او را به خاطر [[بیان]] عقایدش [[تکفیر]] کردند؛ چنانکه مؤلف کتاب روضات الجنات چنین گزارش میکند: "[[احسایی]] پس از فوت اساتید و [[مشایخ]] اجازات خود، ادعای [[کشف]] و [[الهام]] و [[تفویض]] و [[غلو]] و موهومات نمود و این، در مراکز [[شیعه]] و محافل [[علمی]] قیل و قال به راه انداخت و به ویژه هنگام [[مسافرت]] به [[قزوین]] این مسئله به اوج خود رسید و هنگام سفر به [[قزوین]] نامههای متعددی از مراکز [[علمی]] [[شیعه]] به [[بیت]] [[شهید]] ثالث و برادرش، ملا محمدصالح برغانی رسید که حاکی از سؤال و [[دادخواهی]] بود"<ref>ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۷۶ – ۲۸۰؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۰۵-۳۰۷.</ref>. | ||
*[[شهید]] ثالث [[علما]] را به منزل خود [[دعوت]] کرد که در این میان، عدهای از [[علما]] و متخصصین [[فلسفه]] [[الهی]] و [[حدیث]] و [[فقه]] به [[رهبری]] [[شهید]] ثالث کوشیدند، [[شیخ]] [[احمد]] را مجاب کنند، ولی [[اصرار]] او به [[رأی]] خویش باعث [[تکفیر]] او شد و علمای [[امامیه]] در [[ایران]] و [[عراق]] و سایر مراکز [[شیعه]] از این [[حکم]] [[تبعیت]] کردند. از [[علما]] و فقهایی که او را [[تکفیر]] نمودند، میتوان از حاج [[محمدتقی]] قزوینی، معروف به [[شهید]] ثالث؛ آقاسید [[مهدی]] [[فرزند]] [[صاحب]] ریاض؛ ملاجعفر استرآبادی؛ ملا آخوند دربندی؛ شریفالعلمای مازندرانی (استاد [[شیخ]] [[انصاری]])؛ [[صاحب]] کتاب جواهر و تعداد کثیر دیگری از علمای [[ایران]] و [[عراق]] نام برد<ref>ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۷۶ – ۲۸۰؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۰۵-۳۰۷.</ref>. | *[[شهید]] ثالث [[علما]] را به منزل خود [[دعوت]] کرد که در این میان، عدهای از [[علما]] و متخصصین [[فلسفه]] [[الهی]] و [[حدیث]] و [[فقه]] به [[رهبری]] [[شهید]] ثالث کوشیدند، [[شیخ]] [[احمد]] را مجاب کنند، ولی [[اصرار]] او به [[رأی]] خویش باعث [[تکفیر]] او شد و علمای [[امامیه]] در [[ایران]] و [[عراق]] و سایر مراکز [[شیعه]] از این [[حکم]] [[تبعیت]] کردند. از [[علما]] و فقهایی که او را [[تکفیر]] نمودند، میتوان از حاج [[محمدتقی]] قزوینی، معروف به [[شهید]] ثالث؛ آقاسید [[مهدی]] [[فرزند]] [[صاحب]] ریاض؛ ملاجعفر استرآبادی؛ ملا آخوند دربندی؛ شریفالعلمای مازندرانی (استاد [[شیخ]] [[انصاری]])؛ [[صاحب]] کتاب جواهر و تعداد کثیر دیگری از علمای [[ایران]] و [[عراق]] نام برد<ref>ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۷۶ – ۲۸۰؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۰۵-۳۰۷.</ref>. | ||
*بهدنبال این اتفاقات، [[شیخ]] [[احمد احسایی]] از [[قزوین]] به [[مشهد]] عزیمت کرد و پس از [[زیارت]] به یزد رفت و از آنجا به [[اصفهان]] و بعد به [[کرمانشاه]] روی آورد. در تمام این [[شهرها]] با سردی از او استقبال شد. حتی [[شاگردان]] و برخی از اهل [[علم]] که قبلاً نسبت به او اظهار ارادت میکردند و از وی [[ستایش]] میکردند، [[تغییر]] روش دادند. فتحعلیشاه و جمعی از شاهزادگان در وهله اول سعی کردند که این حادثه را به ترتیبی تدارک نمایند؛ ولی از [[خشم]] [[علما]] و [[مردم]] کناره گرفتند. [[احسایی]] [[ایران]] را به قصد [[عراق]] ترک گفت، ولی در [[عراق]] نیز با همان روش [[مردم ایران]] روبهرو شده و ناچار از [[کربلا]] به [[مکه]] رفت و پس از [[مکه]]، عازم موطن خود گردید. در این سفر، در نزدیکیهای [[شهر مدینه]] در سال ۱۲۴۱ ق. در ۷۵ سالگی درگذشت و در [[قبرستان بقیع]] به [[خاک]] سپرده شد<ref>ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۷۶ – ۲۸۰؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۰۵-۳۰۷.</ref>. | |||
==[[جانشینی]] [[سید کاظم رشتی]]== | ==[[جانشینی]] [[سید کاظم رشتی]]== | ||
*پس از [[شیخ]] [[احمد احسایی]]، راه او توسط یکی از از شاگردانش به نام [[سید کاظم رشتی]] تداوم یافت. [[سید]] کاظم در یزد به [[شیخ]] [[احمد احسایی]] ملحق شد و از محضر او استفاده کرد و نزد [[شیخ]]، به مقامی رسید که تا او در مجلس درس حاضر نمیشد، درس را شروع نمیکرد<ref>ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۷۶ – ۲۸۰؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۰۷.</ref>. | *پس از [[شیخ]] [[احمد احسایی]]، راه او توسط یکی از از شاگردانش به نام [[سید کاظم رشتی]] تداوم یافت. [[سید]] کاظم در یزد به [[شیخ]] [[احمد احسایی]] ملحق شد و از محضر او استفاده کرد و نزد [[شیخ]]، به مقامی رسید که تا او در مجلس درس حاضر نمیشد، درس را شروع نمیکرد<ref>ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۷۶ – ۲۸۰؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۰۷.</ref>. |