دلیل عقلی نصب الهی امام: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۳۷: خط ۳۷:
بعد از [[نبی اکرم]]{{صل}} دیگران هم به [[ضرورت عقلی]] و [[لزوم]] [[نصب]] و [[تعیین جانشین]] توجه و تصریح کرده‌اند<ref>عایشه از طریق فرزند عمر برایش پیغام می‌‌فرستند و لزوم نصب جانشین را گوشزد می‌‌کند: {{عربی|یا بنی ابلغ عمر سلامی و قل له لا تدع امه محمد{{صل}} بلا راع استخلف علیهم و لا تدعهم بعدک هملا فانی اخشی علیهم الفتنه فاتی عبدالله فاعلمه الامامه و السیاسه}}. ابن قتیبه الدینوری (م ۲۷۶)، ج ۱، ص ۲۸.</ref>. حاصل سخن اینکه بی توجهی و [[مسامحه]] [[پیامبر]]{{صل}} نسبت به امر [[خلافت]] و [[جانشینی]] برای بعد از خودش به [[حکم عقل]] پذیرفتنی نیست و عدم [[نصب امام]] خلاف [[لطف]] و [[نقض غرض]] محسوب می‌‌شود و [[نقض غرض]] از [[حکیم]] تعالی محال است<ref>غیر از آنچه گفته شد ادله گوناگونی بر ضرورت وجود امام منصوب اقامه شده است. شیخ طوسی در کتاب الاقتصاد، ص ۱۸۷ بعد از دلیل لطف دلیل خاتمیت را تقریر کرده است و نیز ر.ک: امامت پژوهی، ص ۱۳۸.</ref><ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۱۹-۱۲۳</ref>.
بعد از [[نبی اکرم]]{{صل}} دیگران هم به [[ضرورت عقلی]] و [[لزوم]] [[نصب]] و [[تعیین جانشین]] توجه و تصریح کرده‌اند<ref>عایشه از طریق فرزند عمر برایش پیغام می‌‌فرستند و لزوم نصب جانشین را گوشزد می‌‌کند: {{عربی|یا بنی ابلغ عمر سلامی و قل له لا تدع امه محمد{{صل}} بلا راع استخلف علیهم و لا تدعهم بعدک هملا فانی اخشی علیهم الفتنه فاتی عبدالله فاعلمه الامامه و السیاسه}}. ابن قتیبه الدینوری (م ۲۷۶)، ج ۱، ص ۲۸.</ref>. حاصل سخن اینکه بی توجهی و [[مسامحه]] [[پیامبر]]{{صل}} نسبت به امر [[خلافت]] و [[جانشینی]] برای بعد از خودش به [[حکم عقل]] پذیرفتنی نیست و عدم [[نصب امام]] خلاف [[لطف]] و [[نقض غرض]] محسوب می‌‌شود و [[نقض غرض]] از [[حکیم]] تعالی محال است<ref>غیر از آنچه گفته شد ادله گوناگونی بر ضرورت وجود امام منصوب اقامه شده است. شیخ طوسی در کتاب الاقتصاد، ص ۱۸۷ بعد از دلیل لطف دلیل خاتمیت را تقریر کرده است و نیز ر.ک: امامت پژوهی، ص ۱۳۸.</ref><ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۱۹-۱۲۳</ref>.
==شبهات دلیل عقلی نصب الهی امام==
==شبهات دلیل عقلی نصب الهی امام==
===[[شبهه]] در مصداق [[لطف]]===
در کتب [[کلامی]] [[اهل سنت]] شبهاتی پیرامون این [[دلیل]] مطرح شده از جمله اینکه [[امام]]، هنگامی می‌‌تواند مصداق [[لطف]] باشد که ظاهر [[قاهر]] باشد در حالی که غالب [[امامان شیعه]] مقهور و تحت [[سلطه]] [[حاکمان]] بوده و دوازدهمین آنان هم [[غائب]] است<ref>رک: شرح المواقف، ج ۸، ص ۳۴۸.</ref>.
پاسخ: اولاً عدم دسترسی تک تک [[مردم]] و عدم [[تصرف]] [[امام]] به صورت عادی و معمولی ناشی از کم کاری و عدم [[انجام وظیفه]] از [[ناحیه]] [[امام]] نیست بلکه نتیجه عدم [[پذیرش مردم]] و [[مخالفت]] جدی و سوءقصد به [[جان]] [[امام]] است. خواجه می‌‌گوید: {{عربی| وجوده لطف و تصرفه آخر و عدمه منا}}<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص ۱۸۲.</ref> و [[علامه حلی]] در توضیح، تمامیت [[لطف]] را متوقف بر سه رکن می‌‌داند اول: [[نصب امام]] از [[ناحیه]] [[شارع]] دوم: قبول و [[تحمل]] [[مسئولیت]] از [[ناحیه]] [[امام]] و سوم؛ پذیرش و قبول [[مردم]]<ref>{{عربی|و التحقیق ان نقول: لطف الامامه یتم بامور منها ما یجب علی الله و هو خلق الامام و تمکینه بالقدره و العلم و النص علیه باسمه و نسبه و هذا قد فعله الله تعالی و منها ما یجب علی الامام و هو تحمله للامامه و قبوله لها و هذا قد فعله الامام و ما یجب علی الرعیه و هو مساعدته و النصره له و امتثال قوله و هذا لم تفعله الرعیه فکان منع اللطف الکامل منهم لامن الله تعالی و لا من الامام}}؛ کشف المراد، ص ۱۸۳.</ref>. هرگاه رکن سوم محقق نشود خللی در امو [[امامت]] ایجاد نمی‌کند زیرا در زمان [[رسول خدا]]{{صل}} و [[پیامبران پیشین]] هم انجام [[تکالیف]] بر اساس [[قهر]] و [[غلبه]] نبوده، لذا کسانی که [[لطف]] را متوقف بر [[وجود امام]] ظاهر [[قاهر]] می‌‌دانند، به معنی [[حقیقی]] [[لطف]] توجه نداشته‌اند که [[لطف]] نباید به [[حد ]][[الجاء]] برسد<ref>برای مطالعه بیشتر پیرامون لطف و اقسام و شرائط آن ر.ک: القواعد الکلامیه، ص ۶۹ و امامت در بینش اسلامی، ص ۶۷.</ref>. بنابراین استفاده از [[امام]] و [[لطف]] بودن او متوقف بر حضور و [[تشکیل حکومت]] نیست.
با توجه به اینکه مراد از [[شناخت امام]]، [[آگاهی]] از [[جایگاه]] و [[منصب]] او و [[پیروی]] از [[خواسته‌ها]] و منویاتش هست، چنین شناختی موقوف به رؤیت و مشاهده نمی‌باشد.
ثانیاً: [[وظیفه امام]] [[هدایت]] است {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> و [[هدایت]] هم دارای مراتبی است [[اجرای احکام]] و [[تشکیل حکومت]] نیز یکی از [[وظائف امام]] و یکی از مراتب [[هدایت]] است که گاه زمینه آن فراهم و گاهی فراهم نیست، چنان که برای بسیاری از راهنمایان [[الهی]] و [[انبیای سلف]] فراهم نبود و آنان پیوسته مقهور [[ظالمان]] بودند اما هیچ گاه [[وظیفه]] [[هدایت]] را تعطیل نکردند<ref>امیرالمؤمنین درباره انبیای الهی می‌‌فرماید: {{متن حدیث|...وَ كَانُوا قَوْماً مُسْتَضْعَفِينَ قَدِ اخْتَبَرَهُمُ اللَّهُ بِالْمَخْمَصَةِ وَ ابْتَلَاهُمْ بِالْمَجْهَدَةِ وَ امْتَحَنَهُمْ بِالْمَخَاوِفِ وَ مَخَضَهُمْ بِالْمَكَارِهِ... وَ لَكِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ أُولِي قُوَّةٍ فِي عَزَائِمِهِمْ وَ ضَعَفَةً فِيمَا تَرَى الْأَعْيُنُ مِنْ حَالاتِهِمْ مَعَ قَنَاعَةٍ تَمْلَأُ الْقُلُوبَ وَ الْعُيُونَ غِنًى وَ خَصَاصَةٍ تَمْلَأُ الْأَبْصَارَ وَ الْأَسْمَاعَ أَذًى}}. ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲ معروف به خطبه قاصعه.</ref>.
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} بعد از [[نزول وحی]] در غار حرا و [[مبعوث]] شدن به [[نبوت]] و [[رسالت]] در دوران [[اختفا]] و عدم [[دعوت علنی]] و در شعب ابیطالب نبی و مصداق [[لطف]] بود در حالی که [[قاهر]] و دارای [[حکومت]] و [[قدرت]] برای [[اجرای احکام]] نبود.
ثالثاً: دسترسی همه [[مردم]] به [[امام]] مقوم [[لطف بودن امام]] نیست و لازم نیست [[امام]] به شخصه تک تک افراد [[جامعه]] را [[هدایت]] کند. در زمان [[نبی]] مکرم{{صل}} همچنین نبوده که آن [[حضرت]] موظف به [[هدایت]] فردی باشد و ملزم باشد در اقصا نقاط [[راهنمائی]] تک تک افراد را به عهده داشته باشد بلکه آن [[حضرت]] سفیران و نمایندگانی برای [[ارشاد]] به نقاط مختلف می‌‌فرستادند و چه بسا مسلمانانی که هرگز موفق به مشاهده و رؤیت [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نشدند در عین حال درجات والایی از [[ایمان]] را به دست آورده و [[صاحب]] [[مقام شفاعت]] هم شدند مانند [[اویس قرنی]] خیرالتابعین و دارای [[مقام شفاعت]] که [[نبی اکرم]]{{صل}} را مشاهده نکرده بود<ref>احمد حنبل از عمر نقل می‌‌کند: {{متن حدیث|انی سمعت رسول الله{{صل}}: ان خیر التابعین رجل یقال له اویس}} مسند احمد، ج ۱، ص ۳۸ و نیز، ج ۳، ص ۴۸۰ و صحیح مسلم، ج ۷، ص ۱۸۹ و مستدرک، ج ۳، ص ۴۰۲. درباره شخصیت والای اویس قرنی نزد فریقین و مقام ویژه سفاعت او رجوع کنید به: العقائد الاسلامیة، ج ۴، ص ۷۲.</ref>.
برخی از [[متکلمان]] [[عامه]] در پاسخ به اشکال عدم دسترسی به [[امام]]<ref>{{عربی| الاتنفاع بالامام انما یکون بالوصول الیه و لا یخفی تعذز وصول آحاد الرعیه الیه فی کل ما یعن لهم من الامور الدنیویه عاده فلا فائده فی نصبه للعامه فلا یکون واجبا}} شرح مواقف، ج ۸، ص ۳۴۷.</ref> گفته‌اند: {{عربی| لا نسلم ان الانتفاع بالامام انما یکون بالوصول الیه فقط بل و یکون بوصول احکامه و سیاسته الیهم و نصبه من یرجعون الیه}}<ref>شرح مواقف، ج ۸، ص ۳۴۸.</ref>. قبول نداریم که استفاده از [[امام]] منحصر به دسترسی به او باشد بلکه راه دیگر آن [[نصب]] فردی است که [[مردم]] به او مراجعه کنند<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۱۹-۱۲۳</ref>.


==جستارهاوابسته==
==جستارهاوابسته==
۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش