←رفع اختلاف مردم یکی از وظایف امام
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
*در روایاتی تصریح میشود که [[امام]]{{ع}} [[وظیفه]] دارد بر [[دین]] [[نظارت]] داشته باشد تا اگر کسانی چیزی بر آن افزوده یا از آن کاستند، [[دین]] را به حالت نخست خود برگرداند. دراینباره در روایتی صحیح از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] شده است که فرمودند: "همانا [[زمین]] خالی نمیشود، مگر آنکه در آن امامی است تا هرگاه [[مؤمنان]] چیزی به [[دین]] افزودند، آن را برگرداند و اگر از آن چیزی کاستند، آن را تمام کند".<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۳۸. این روایت در دیگر متون حدیثی نیز با اندکی تفاوت نقل شده است (ر.ک: محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۳۳۱؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۹۹؛ همو، [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، ص۲۰۴ و ۲۰۵).</ref>. | *در روایاتی تصریح میشود که [[امام]]{{ع}} [[وظیفه]] دارد بر [[دین]] [[نظارت]] داشته باشد تا اگر کسانی چیزی بر آن افزوده یا از آن کاستند، [[دین]] را به حالت نخست خود برگرداند. دراینباره در روایتی صحیح از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] شده است که فرمودند: "همانا [[زمین]] خالی نمیشود، مگر آنکه در آن امامی است تا هرگاه [[مؤمنان]] چیزی به [[دین]] افزودند، آن را برگرداند و اگر از آن چیزی کاستند، آن را تمام کند".<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۳۸. این روایت در دیگر متون حدیثی نیز با اندکی تفاوت نقل شده است (ر.ک: محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۳۳۱؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۹۹؛ همو، [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، ص۲۰۴ و ۲۰۵).</ref>. | ||
*در برخی [[روایات]]، رفع اختلافهای [[مردم]] در [[تفسیر دین]]، از جمله [[وظایف امام]] شمرده شده است؛ چنانکه این مدعا در [[مناظره]] [[هشام بن حکم]] با [[عمرو بن عبید]] که برای [[امام صادق]]{{ع}} تقریر شد، آمده است. هشام در این [[مناظره]] با [[تشبیه]] [[وظیفه]] [[قلب]] نسبت به اعضای [[بدن]] با [[وظیفه امام]] نسبت به [[مردم]] چنین بیان میکند که [[خداوند]]، اعضای [[بدن]] را رها نکرد و برای آنها امامی قرار داد تا صحیح را بیان، و نسبت به آنچه در آن تردید وجود دارد، [[یقین]] ایجاد کند. حال آیا ممکن است [[مردم]] را در [[حیرت]] و تردید و اختلافشان رها کند و برای آنها امامی قرار ندهد؟<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۶۹ و ۱۷۰؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۵۸۹ و ۵۹۰؛ همو، [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، ص۲۰۷ و ۲۰۸. گفتنی است سند کلینی به دلیل وجود «حسن بن ابراهیم» - که مهمل یا مجهول است - معتبر نیست؛ اما سند شیخ صدوق صحیح است.</ref> گاه نیز جریانی [[انحرافی]] در [[جامعه]] شیوع پیدا میکند. در اینجاست که [[امام]]{{ع}} [[احساس]] [[وظیفه]]، و [[روشنگری]] را آغاز میکند؛ چنانکه در عصر [[امام سجاد]]{{ع}} [[تفکرات]] تشبیهی و تجسیمی رواج ویژهای یافت<ref>دراینباره ر.ک: سید محمد رضا حسینی جلالی، جهاد الامام السجاد{{ع}}، ص۹۱ و ۹۲.</ref>. بنابر گزارشهای [[تاریخی]]، [[امام]]{{ع}} که مجال چندانی برای [[تبیین]] علنی [[معارف]] [[حقیقی]] [[اسلام]] نداشت، نزد [[قبر]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[مسجد]] [[نبوی]] رفته، چنین فریاد زد: "خدایا، [[قدرت]] تو [[آشکار]] شده و هیئت جلال تو پدیدار نگشته؛ پس تو را نشناخته و... بدانچه نیستی، [[تشبیه]] کنند و خدایا، من از کسانی که تو را با [[تشبیه]] میخوانند بیزارم. چیزی مانند تو نیست.... تو را با آفریدههایت مساوی دانسته؛ ازاینرو تو را نشناخته و بعضی نشانههای تو را [[پروردگار]] خود دانسته و تو را بِدان توصیف کردند. پس ای خدایا، تو [[برتر]] از آن چیزی هستی که تشبیهکنندگان، تو را بِدان توصیف میکنند"<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۵۳؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج۲، ص۸۹.</ref>. | *در برخی [[روایات]]، رفع اختلافهای [[مردم]] در [[تفسیر دین]]، از جمله [[وظایف امام]] شمرده شده است؛ چنانکه این مدعا در [[مناظره]] [[هشام بن حکم]] با [[عمرو بن عبید]] که برای [[امام صادق]]{{ع}} تقریر شد، آمده است. هشام در این [[مناظره]] با [[تشبیه]] [[وظیفه]] [[قلب]] نسبت به اعضای [[بدن]] با [[وظیفه امام]] نسبت به [[مردم]] چنین بیان میکند که [[خداوند]]، اعضای [[بدن]] را رها نکرد و برای آنها امامی قرار داد تا صحیح را بیان، و نسبت به آنچه در آن تردید وجود دارد، [[یقین]] ایجاد کند. حال آیا ممکن است [[مردم]] را در [[حیرت]] و تردید و اختلافشان رها کند و برای آنها امامی قرار ندهد؟<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۶۹ و ۱۷۰؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۵۸۹ و ۵۹۰؛ همو، [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، ص۲۰۷ و ۲۰۸. گفتنی است سند کلینی به دلیل وجود «حسن بن ابراهیم» - که مهمل یا مجهول است - معتبر نیست؛ اما سند شیخ صدوق صحیح است.</ref> گاه نیز جریانی [[انحرافی]] در [[جامعه]] شیوع پیدا میکند. در اینجاست که [[امام]]{{ع}} [[احساس]] [[وظیفه]]، و [[روشنگری]] را آغاز میکند؛ چنانکه در عصر [[امام سجاد]]{{ع}} [[تفکرات]] تشبیهی و تجسیمی رواج ویژهای یافت<ref>دراینباره ر.ک: سید محمد رضا حسینی جلالی، جهاد الامام السجاد{{ع}}، ص۹۱ و ۹۲.</ref>. بنابر گزارشهای [[تاریخی]]، [[امام]]{{ع}} که مجال چندانی برای [[تبیین]] علنی [[معارف]] [[حقیقی]] [[اسلام]] نداشت، نزد [[قبر]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[مسجد]] [[نبوی]] رفته، چنین فریاد زد: "خدایا، [[قدرت]] تو [[آشکار]] شده و هیئت جلال تو پدیدار نگشته؛ پس تو را نشناخته و... بدانچه نیستی، [[تشبیه]] کنند و خدایا، من از کسانی که تو را با [[تشبیه]] میخوانند بیزارم. چیزی مانند تو نیست.... تو را با آفریدههایت مساوی دانسته؛ ازاینرو تو را نشناخته و بعضی نشانههای تو را [[پروردگار]] خود دانسته و تو را بِدان توصیف کردند. پس ای خدایا، تو [[برتر]] از آن چیزی هستی که تشبیهکنندگان، تو را بِدان توصیف میکنند"<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۵۳؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج۲، ص۸۹.</ref>. | ||
*در دوران [[امام صادق]]{{ع}} جریان تصوف از سوی زهد فروشان، شیوع نسبی یافته بود. دراینباره [[جابر بن یزید جعفی]] به [[امام باقر]]{{ع}} عرض کرد که فرقهای پیدا شده است که هرگاه [[قرآن]] [[تلاوت]] میشود، یکی از ایشان [[غش]] میکند و چنان [[غش]] میکند که اگر دست و پای او را ببرند، نمیفهمد. [[امام باقر]]{{ع}} فرمودند: "سبحان [[الله]]، این کار [[شیطان]] است و | *در دوران [[امام صادق]]{{ع}} جریان تصوف از سوی زهد فروشان، شیوع نسبی یافته بود. دراینباره [[جابر بن یزید جعفی]] به [[امام باقر]]{{ع}} عرض کرد که فرقهای پیدا شده است که هرگاه [[قرآن]] [[تلاوت]] میشود، یکی از ایشان [[غش]] میکند و چنان [[غش]] میکند که اگر دست و پای او را ببرند، نمیفهمد. [[امام باقر]]{{ع}} فرمودند: "سبحان [[الله]]، این کار [[شیطان]] است و [[متقین]] به چنین چیزی توصیف نشدهاند. همانا تأثر از [[قرآن]] با نرم شدن [[دل]]، [[رقت قلب]]، [[اشک]] ریختن و [[ترس]] است"<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۱۷. گفتنی است سخن امام را میتوان برگرفته از آیات قرآن کریم دانست؛ مانند {{متن قرآن|تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ}} (زمر، ۲۳). ممکن است ظاهر این روایت با برخی دیگر از روایات بیانگر غش کردن شنونده صدای تلاوت قرآن امام سجاد{{ع}} یا غش کردن همّام پس از شنیدن خطبه متقين منافات داشته باشد. محققان دراینباره وجوه جمعی بیان کردهاند که به دلیل رعایت اختصار، خوانندگان را به آثار ایشان ارجاع میدهیم (ر.ک: محمد تقی مجلسی، روضة المتقین، ج۱۳، ص۱۳۳؛ ملا صالح مازندرانی، شرح الکافی، ج۱۱، ص۴۴). برای تفصیل بیشتر درباره جریان تصوف در عصر امام صادق{{ع}} و چگونگی مقابله آن امام با این جریان، ر.ک: سید سعید حسینی، برخی از انحرافات فکری عصر امام صادق{{ع}} و موضع حضرت (پایاننامه)، ص۹۷-۱۲۳.</ref><ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص ۲۲۲ تا ۲۳۵.</ref>. | ||
==منابع== | ==منابع== |