جاهلیت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۶٬۷۳۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۰ ژوئن ۲۰۲۰
خط ۷۲: خط ۷۲:
*گفته‌اند که ماده شتری که ۱۰ شکم ماده بزاید، سائبه (رها شده) است؛ همچنین گاه فردی [[عهد]] می‌‌کرد چنانچه از [[بیماری]] [[نجات]] یابد یا به [[سلامت]] از سفر بازگردد شترش را سائبه گرداند<ref> غریب الحدیث، ابن قتیبه، ج ۱، ص ۱۶۷؛ النهایه، ج ۱، ص ۱۰۰؛ ج ۲، ص ۴۳۱؛ لسان العرب، ج ۱، ص ۴۷۸، «سیب».</ref>. هرگونه استفاده از سائبه، مانند دوشیدن شیر، سواری گرفتن و بهره‌گیری از پشم آن [[ممنوع]] بود و اگر برای خوردن علوفه یا [[آشامیدن]] [[آب]] به [[زمین]] دیگران وارد می‌‌شد، کسی [[حق]] نداشت [[مانع]] آن گردد. از نظر [[عرب]] استفاده از سائبه موجب گرفتاری و [[رنج]] می‌‌شد.
*گفته‌اند که ماده شتری که ۱۰ شکم ماده بزاید، سائبه (رها شده) است؛ همچنین گاه فردی [[عهد]] می‌‌کرد چنانچه از [[بیماری]] [[نجات]] یابد یا به [[سلامت]] از سفر بازگردد شترش را سائبه گرداند<ref> غریب الحدیث، ابن قتیبه، ج ۱، ص ۱۶۷؛ النهایه، ج ۱، ص ۱۰۰؛ ج ۲، ص ۴۳۱؛ لسان العرب، ج ۱، ص ۴۷۸، «سیب».</ref>. هرگونه استفاده از سائبه، مانند دوشیدن شیر، سواری گرفتن و بهره‌گیری از پشم آن [[ممنوع]] بود و اگر برای خوردن علوفه یا [[آشامیدن]] [[آب]] به [[زمین]] دیگران وارد می‌‌شد، کسی [[حق]] نداشت [[مانع]] آن گردد. از نظر [[عرب]] استفاده از سائبه موجب گرفتاری و [[رنج]] می‌‌شد.
*برخی درباره [[ارتباط]] سائبه و بحیره گفته‌اند: بحیره ماده شتری است که از شکم دهم سائبه به [[دنیا]] آمده باشد<ref> السیرة النبویه، ج ۱، ص ۸۹. </ref>. درباره نخستین کسی که [[سنت]] سائبه را رواج داد نیز از عمرو بن لُحَیّ نام برده اند<ref>السیرة النبویه، ج ۱،  ص ۷۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۳۳۷. </ref> به [[روایت]] [[ابن اسحاق]] به گوسفند ماده ای که در ۵ شکم، ۱۰ ماده می‌‌زایید و گوسفند نری در این ۵ شکم نداشت، وصیله (به مقصود رسیده) می‌‌گفتند و شکم‌های بعدی آن تنها به مردان تعلق داشت؛ ولی به [[روایت]] [[ابوعبیده]] اگر گوسفند تنها نر می‌‌زایید، نرها را به [[خدایان]] هدیه می‌‌دادند؛ ولی اگر تنها ماده می‌‌زایید آن را از آن خود می‌‌دانستند. اگر نر و ماده می‌‌زایید می‌‌گفتند: نر به ماده مرتبط است (وصیله) و هر دو را برای خود نگه می‌‌داشتند. بنا به گزارشی دیگر این تنها در شکم هفتم بود؛ اگر شکم هفتم گوسفندی نر بود، [[ذبح]] و خورده می‌‌شد و گوشتش بر [[زنان]] [[حرام]] بود. اگر ماده بود در [[گله]] رها می‌‌شد و اگر نر و ماده بود، هر دو زنده می‌‌ماندند<ref> غریب الحدیث، ابن قتیبه، ج ۱، ۱۶۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۳۳۷. </ref>. حام شتر نری بود که از صلب آن ۱۰ شتر به دست آمده باشد. استفاده از حام برای سواری یا حمل بار مجاز نبود و حام مجاز بود از هر [[آب]] یا چرآگاهی استفاده کند<ref> غریب الحدیث، ابن قتیبه، ج ۱، ص ۱۶۸؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۸۹؛ زبدة البیان، ص ۳۴۲. </ref>. گفته شده: [[عمرو بن لحی]] [[سنت]] حام را وضع کرد<ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۰. </ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[جاهلیت (مقاله)|جاهلیت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>.
*برخی درباره [[ارتباط]] سائبه و بحیره گفته‌اند: بحیره ماده شتری است که از شکم دهم سائبه به [[دنیا]] آمده باشد<ref> السیرة النبویه، ج ۱، ص ۸۹. </ref>. درباره نخستین کسی که [[سنت]] سائبه را رواج داد نیز از عمرو بن لُحَیّ نام برده اند<ref>السیرة النبویه، ج ۱،  ص ۷۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۳۳۷. </ref> به [[روایت]] [[ابن اسحاق]] به گوسفند ماده ای که در ۵ شکم، ۱۰ ماده می‌‌زایید و گوسفند نری در این ۵ شکم نداشت، وصیله (به مقصود رسیده) می‌‌گفتند و شکم‌های بعدی آن تنها به مردان تعلق داشت؛ ولی به [[روایت]] [[ابوعبیده]] اگر گوسفند تنها نر می‌‌زایید، نرها را به [[خدایان]] هدیه می‌‌دادند؛ ولی اگر تنها ماده می‌‌زایید آن را از آن خود می‌‌دانستند. اگر نر و ماده می‌‌زایید می‌‌گفتند: نر به ماده مرتبط است (وصیله) و هر دو را برای خود نگه می‌‌داشتند. بنا به گزارشی دیگر این تنها در شکم هفتم بود؛ اگر شکم هفتم گوسفندی نر بود، [[ذبح]] و خورده می‌‌شد و گوشتش بر [[زنان]] [[حرام]] بود. اگر ماده بود در [[گله]] رها می‌‌شد و اگر نر و ماده بود، هر دو زنده می‌‌ماندند<ref> غریب الحدیث، ابن قتیبه، ج ۱، ۱۶۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۳۳۷. </ref>. حام شتر نری بود که از صلب آن ۱۰ شتر به دست آمده باشد. استفاده از حام برای سواری یا حمل بار مجاز نبود و حام مجاز بود از هر [[آب]] یا چرآگاهی استفاده کند<ref> غریب الحدیث، ابن قتیبه، ج ۱، ص ۱۶۸؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۸۹؛ زبدة البیان، ص ۳۴۲. </ref>. گفته شده: [[عمرو بن لحی]] [[سنت]] حام را وضع کرد<ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۰. </ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[جاهلیت (مقاله)|جاهلیت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>.
==[[جهان]] [[پنهان]]==
*در بسیاری از [[فرهنگ‌ها]] و بنا به تفکیک هستی و موجودات به دو گروه مرئی و نامرئی، [[جهان]] نیز به دو بخش عیان و [[پنهان]] قسمت می‌‌شود. [[عرب]] در [[تفسیر]] یا تعلیل اموری خاص به ویژه [[بیماری]]، دشواری، [[بلا]] و دیگر مسائل که پاسخ آن را نمی‌دانست، آن را به [[غیب]] نسبت می‌‌داد که [[جن]] برجسته ترین و مهم ترین ساکن آن بود. آنها در یک تقسیم دوگانه از [[جن]] و حن سخن گفته‌اند. در این طبقه‌بندی سگ جزو حن و بدتر از [[جن]] است و [[انسان]] برای دفع شرّ چشم سگ همواره بهتر است غذایی جلو آن بیندازد<ref>الحیوان، ج ۱، ص ۱۴۶، ۱۹۲ - ۱۹۳.</ref>. در برابر، طبقه‌بندی [[قرآن]] از دو بخش [[انسان]] و [[جن]] تشکیل شده است.(الرحمن / ۵۵، ۷۴) همان طور که در [[ادبیات]] پارسی دیوانه دیو زده است، در [[ادبیات]] [[عربی]] نیز [[مجنون]] [[جن]] زده است. کاربرد واژگان متعددی برای گونه‌های مختلف [[جن]] از جمله عامر، [[روح]]، [[شیطان]]، [[عفریت]] و [[ملک]]<ref>الحیوان، ج ۱، ص ۱۴۶، ۱۹۲ - ۱۹۳؛ ج ۶، ص ۴۱۵.</ref> بیانگر رواج این [[اندیشه]] در میان [[مردمان]] شبه جزیره پیش از [[اسلام]] است. به نظر می‌‌رسد که [[مردمان]] شبه جزیره [[قدرت]] و تأثیر [[جن]] بر [[زندگی]] روزمره خود را در اندازه [[خدایان]] می‌‌دیدند و [[مناسک]] و اعمالی را برای جلب [[رضایت]] آنها انجام می‌‌دادند. (همین مقاله <= [[خدایان]] و [[بت‌ها]]) در [[باور]] [[جاهلی]]، [[جنیان]] نیز همچون دیگران به گونه [[قبیله]] ای [[زندگی]] می‌‌کنند و با یکدیگر [[همبستگی]] دارند. گاه نیز با هم می‌‌جنگند که موجب گرد و غبار می‌‌شود. در منابع به نام [[طایفه]] ای از [[جنیان]] یعنی بنی عزوان اشاره شده است<ref>الحیوان، ج ۱، ص ۲۰۳؛ لسان العرب، ج ۱۵، ص ۸۹؛ القاموس المحیط، ج ۴، ص ۳۶۲، «عز».</ref>. [[مرگ]] بسیاری از [[انسان‌ها]] به [[جن]] نسبت داده شده است. درگیری [[طایفه]] قرشی [[بنی سهم]] با جنّیان در [[تاریخ]] [[مکه]]، حادثه ای بارز دانسته شده که [[طی]] آن شمار فراوانی از سهمیان کشته شدند. در برابر، [[بنی سهم]] با متحدان خود به وادی‌ها و کوهستان‌ها حمله ور شدند و بر [[جنیان]] [[غلبه]] یافتند<ref>اخبار مکه، ج ۲، ص ۱۶ - ۱۷.</ref>. [[مرگ]] [[سعد بن عباده]] [[خزرجی]] [[رهبر]] [[خزرج]] پس از [[مخالفت]] با [[رهبری]] [[ابوبکر]]<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۴۶۴؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۹۰ - ۲۹۱.</ref>، نیز [[مرگ]] آوازخوانی به نام غریض<ref>الاغانی، ج ۲، ص ۶۰۰ - ۶۰۱؛ الحیوان، ج ۱، ص ۱۹۹.</ref>، [[حرب بن امیه]]، [[مرداس]] بن ابی عامر، طالب بن [[ابی طالب]]، عمرو بن عدی لخمی و دیوانگی [[عمارة بن ولید]] بن [[مغیره]] به [[جنیان]] نسبت داده شده است<ref>الحیوان، ج ۱، ص ۱۹۹.</ref>؛ همچنین گفته شده: [[ذی القرنین]] و [[بلقیس]] [[ملکه سبا]] به [[جن]] [[نسب]] می‌‌برند<ref>الآثار الباقیه، ص ۴۷.</ref> و عمرو بن [[یربوع]] تمیمی هم با [[جنیان]] [[ازدواج]] کرد<ref>الحیوان، ج ۶، ص ۳۹۸.</ref>. گاه [[جنیان]] به کمک [[انسان‌ها]] می‌‌آیند و با صدایی که هاتف خوانده می‌‌شود او را [[راهنمایی]] می‌‌کنند یا از [[آینده]] به او خبر می‌‌دهند<ref>الحیوان، ج ۶، ص ۴۲۴.</ref>. بنا به [[فرهنگ]] پیش از [[اسلام]]، [[جنیان]] در اماکن [[رعب]] انگیزی که رفت و آمد وجود ندارد یا شب هنگام در [[قبرستان]] هستند. گفته شده: در منطقه ای به نام وبار که بسیار آباد است و محصولات فراوانی دارد [[جنیان]] [[زندگی]] می‌‌کنند و به دیگران اجازه نمی‌دهند وارد آن شوند<ref>الحیوان، ج ۶، ص ۴۲۳، ۴۲۷.</ref>. [[مردمان]] [[عرب]] هنگام ساخت، خرید یا انتقال به [[خانه]] [[جدید]] [[قربانی]] می‌‌کردند تا [[مانع]] سکونت [[جن]] در آنجا شوند<ref>غریب الحدیث، ابن سلام، ج ۲، ص ۲۲۱؛ معانی الاخبار، ص ۲۸۲.</ref>. معمولاً در هر [[قبیله]] یا مجموعه، کاهنی بود تا در [[تصمیم]] گیری‌های مهم با او [[مشورت]] کنند. سوداء دختر زهرة بن [[کلاب]] مدتی کاهن [[قریش]] بود<ref>حیاة الحیوان، ج ۲، ص ۵۳۹.</ref>. افزون بر [[پیشگویی]]، [[داوری]] در اختلاف‌ها را نیز [[کاهنان]] بر عهده داشتند. در درگیری [[هاشم]] و پسر برادرش [[امیه]] یکی از [[کاهنان]] [[خزاعی]] [[داوری]] کرد<ref>المستطرف، ص ۳۳۳.</ref>. در درگیری [[قبایل]] یثرب نیز کاهنی به نام [[ابوبرزه اسلمی]] [[داوری]] کرد<ref>جامع البیان، ج ۵، ص ۹۷.</ref>. در [[قرآن کریم]] اشاره شده که [[مشرکان]]، [[پیامبر]] را کاهن یا شاعر دانسته‌اند؛ ولی [[خداوند]] این نسبت را که به مفهوم [[ارتباط]] با [[شیطان]] و دریافت [[اخبار]] از اوست از [[پیامبر]] نفی کرده است. (حاقّه / ۶۹، ۴۱ - ۴۲؛ طور / ۵۲، ۲۹ - ۳۰)<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[جاهلیت (مقاله)|جاهلیت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>.


==منابع==
==منابع==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش