محکم و متشابه: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۰۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ ژوئن ۲۰۲۰
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
# [[قرآن]]، مشتمل بر [[دعوت]] همه طوایف، ‌از [[خواص]] و عوام است. از آنجا که طبایع عوام اغلب از [[درک]] [[حقیقت]] عاجز است، به طوری که اگر فردی از عوام، در ابتدای امر توصیفی از موجودی را که فاقد جسمانیت، مکان و جهت است، بشنود، آن موجود را [[انکار]] می‌کند و گرفتار تعطیل می‌‌شود؛ از این رو، بهتر آن است که عوام [[مردم]] با الفاظی مورد خطاب قرار گیرند که با برخی از مفاهیم وهمی و خیالی‌‌شان سازگار باشد، اما در کنار این [[آیات]]، [[آیات محکم]]، آشکارا بر آنچه [[حقیقت]] است، دلالت داشته باشد<ref>التفسیر الکبیر، فخر رازی، لبنان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۴۲ ﻫ، چاپ چهارم، ج ۳، ص ۱۴۲.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۱۷۶ - ۱۷۷.</ref>.
# [[قرآن]]، مشتمل بر [[دعوت]] همه طوایف، ‌از [[خواص]] و عوام است. از آنجا که طبایع عوام اغلب از [[درک]] [[حقیقت]] عاجز است، به طوری که اگر فردی از عوام، در ابتدای امر توصیفی از موجودی را که فاقد جسمانیت، مکان و جهت است، بشنود، آن موجود را [[انکار]] می‌کند و گرفتار تعطیل می‌‌شود؛ از این رو، بهتر آن است که عوام [[مردم]] با الفاظی مورد خطاب قرار گیرند که با برخی از مفاهیم وهمی و خیالی‌‌شان سازگار باشد، اما در کنار این [[آیات]]، [[آیات محکم]]، آشکارا بر آنچه [[حقیقت]] است، دلالت داشته باشد<ref>التفسیر الکبیر، فخر رازی، لبنان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۴۲ ﻫ، چاپ چهارم، ج ۳، ص ۱۴۲.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۱۷۶ - ۱۷۷.</ref>.


==دیدگاه [[علامه‌ طباطبایی]] در باره حکمت وجود متشابهات در قرآن==
==دیدگاه [[علامه‌ طباطبایی]] در باره [[حکمت]] وجود [[متشابهات]] در [[قرآن]]==
*[[علامه طباطبایی]]، با وجود این‌که برخی از وجوه بالا را سست توصیف کرده است، اما اشتمال قرآن بر متشابهات را امری اجتناب‌ناپذیر می‌داند. بیان علامه طباطبایی در ضرورت اشتمال قرآن بر محکم و متشابه را می‌‌توان در چند گزاره به ترتیب زیر خلاصه کرد:
*[[علامه طباطبایی]]، با وجود اینکه برخی از وجوه بالا را [[سست]] توصیف کرده است، اما اشتمال [[قرآن]] بر [[متشابهات]] را امری اجتناب‌ناپذیر می‌داند. بیان [[علامه طباطبایی]] در [[ضرورت]] اشتمال [[قرآن]] بر [[محکم و متشابه]] را می‌‌توان در چند گزاره به ترتیب زیر خلاصه کرد:
#فهم عامه بشر بیش‌تر با محسوسات سر و کار دارد، لذا نمی‌‌تواند مافوق محسوسات را به آسانی درک کند و مرغ فکر خود را تا بام طبیعت پرواز دهد.
# [[فهم]] [[عامه]] [[بشر]] بیش‌تر با [[محسوسات]] سر و کار دارد، لذا نمی‌‌تواند مافوق [[محسوسات]] را به آسانی [[درک]] کند و مرغ [[فکر]] خود را تا بام [[طبیعت]] پرواز دهد.
#هر معنایی که به انسان القا شود، تنها و تنها از راه معلومات ذهنی او صورت می‌گیرد. حال اگر معلومات ذهنی او همه از جنس محسوسات باشد و ذهن او تنها با محسوسات مأنوس باشد، ما نیز باید مسائل معنوی خود را تنها از راه محسوسات به او القا کنیم. البته این القا نیز تنها به مقدار کشش فکری فرد در محسوسات امکان‌پذیر است. برای نمونه لذّت نکاح را برای کودکی که کشش فکری‌اش به این امر محسوس نرسیده است، به شیرینی عسل یا حلوا مثال می‌زنیم.
#هر معنایی که به [[انسان]] [[القا]] شود، تنها و تنها از راه معلومات [[ذهنی]] او صورت می‌گیرد. حال اگر معلومات [[ذهنی]] او همه از جنس [[محسوسات]] باشد و [[ذهن]] او تنها با [[محسوسات]] مأنوس باشد، ما نیز باید مسائل [[معنوی]] خود را تنها از راه [[محسوسات]] به او [[القا]] کنیم. البته این [[القا]] نیز تنها به مقدار کشش [[فکری]] فرد در [[محسوسات]] امکان‌پذیر است. برای نمونه لذّت [[نکاح]] را برای [[کودکی]] که کشش فکری‌اش به این امر محسوس نرسیده است، به شیرینی عسل یا حلوا مثال می‌زنیم.
#هدایت دینی به یک یا دو طایفه اختصاص ندارد و باید تمامی مردم و همه طبقات از آن برخوردار شوند.
# [[هدایت دینی]] به یک یا دو [[طایفه]] اختصاص ندارد و باید تمامی [[مردم]] و همه طبقات از آن برخوردار شوند.
#وجود متشابهات، باعث می‌شود که بیانات [[قرآن کریم]] جنبه مَثل به خود بگیرد؛ به این معنا که، قرآن کریم معانی معروف و شناخته‌شده ذهن مردم را گرفته و معارفی را که برای آنان شناخته‌شده نیست، در قالب آن معانی در ‌‌آورده است تا آن معارف را بفهمند؛ همان‌گونه که مردم اجناس خود را با سنگ، کیلو و مثقال می‌‌سنجند با این‌که همه می‌دانند که هیچ مناسبتی بین انگور و آهن نیست، چرا که انگور نه شکل آهن و نه حجم آن را دارد، ولی همین‌که از نظر سنگینی مناسبتی بین آن دو هست، آن را با آهن می‌‌سنجند. پس می‌‌توان گفت که بیانات قرآن، مثل‌هایی برای معارف حق الهی است و خدای تعالی برای این‌که آن معارف را بیان کند، آن‌ها را تا سطح افکار عامه مردم تنزُّل داده است و چاره‌ای هم جز این نیست، چون عامه مردم جز حسّیّات را درک نمی‌‌کنند. پس، باید این معانی را در قالب حسّیات و جسمانیات به آن‌ها فهماند<ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بی‌تا، ج ۳، ص ۶۰.</ref>.
#وجود [[متشابهات]]، باعث می‌شود که بیانات [[قرآن کریم]] جنبه مَثل به خود بگیرد؛ به این معنا که، [[قرآن کریم]] معانی معروف و شناخته‌شده [[ذهن]] [[مردم]] را گرفته و معارفی را که برای آنان شناخته‌شده نیست، در قالب آن معانی در ‌‌آورده است تا آن [[معارف]] را بفهمند؛ همان‌گونه که [[مردم]] اجناس خود را با سنگ، کیلو و مثقال می‌‌سنجند با اینکه همه می‌دانند که هیچ مناسبتی بین انگور و آهن نیست، چرا که انگور نه شکل آهن و نه حجم آن را دارد، ولی همین‌که از نظر سنگینی مناسبتی بین آن دو هست، آن را با آهن می‌‌سنجند. پس می‌‌توان گفت که بیانات [[قرآن]]، مثل‌هایی برای [[معارف]] [[حق الهی]] است و [[خدای تعالی]] برای اینکه آن [[معارف]] را بیان کند، آنها را تا سطح [[افکار]] [[عامه]] [[مردم]] تنزُّل داده است و چاره‌ای هم جز این نیست، چون [[عامه]] [[مردم]] جز حسّیّات را [[درک]] نمی‌‌کنند. پس، باید این معانی را در قالب حسّیات و جسمانیات به آنها فهماند<ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بی‌تا، ج ۳، ص ۶۰.</ref>.
#این جریان در تمامی معارف و ابحاث غیرمادی و غایب از حس هست و تنها به معارف قرآن اختصاص ندارد. معارف سایر کتب آسمانی، البته آن معارف عالی که دستخوش تحریف نشده است و همچنین مباحث الهی که در فلسفه عنوان می‌‌شود، نیز همین طور است<ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بی‌تا، ج ۱، ص ۲۳.</ref>.
#این جریان در تمامی [[معارف]] و ابحاث غیرمادی و [[غایب]] از [[حس]] هست و تنها به [[معارف قرآن]] اختصاص ندارد. [[معارف]] سایر [[کتب آسمانی]]، البته آن [[معارف]] عالی که دستخوش [[تحریف]] نشده است و همچنین مباحث [[الهی]] که در [[فلسفه]] عنوان می‌‌شود، نیز همین طور است<ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بی‌تا، ج ۱، ص ۲۳.</ref>.
#چیزی که باقی می‌ماند آن است که در این‌گونه موارد، گوینده علاوه بر این، باید مطالبی را که در گفتارش مبهم و دقیق است با ایراد داستان‌های متعدد و مثل‌های بسیار و متنوع روشن سازد<ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بی‌تا، ج ۳، ص ۶۳.</ref>
#چیزی که باقی می‌ماند آن است که در این‌گونه موارد، گوینده علاوه بر این، باید مطالبی را که در گفتارش مبهم و [[دقیق]] است با ایراد داستان‌های متعدد و مثل‌های بسیار و متنوع روشن سازد<ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بی‌تا، ج ۳، ص ۶۳.</ref>
*بنا بر این، تا اینجا روشن شد که قرآن کریم هم مانند هر کلام دیگر باید مشتمل بر آیات متشابه باشد. همچنین باید تشابهی را که به حکم ضرورت در یک آیه هست، در دیگر آیات محکم برطرف کند<ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بی‌تا، ج ۳، ص ۶۳.</ref>
*بنا بر این، تا اینجا روشن شد که [[قرآن کریم]] هم مانند هر [[کلام]] دیگر باید مشتمل بر [[آیات]] [[متشابه]] باشد. همچنین باید تشابهی را که به [[حکم]] [[ضرورت]] در یک [[آیه]] هست، در دیگر [[آیات محکم]] برطرف کند<ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بی‌تا، ج ۳، ص ۶۳.</ref>
*نتیجه آن‌که فرض بسیاری از وجوهِ بیان‌شده و بلکه اصل طرح موضوع حکمت وجود متشابهات در قرآن، از آن روست که گویی محکم و متشابه تنها به قرآن اختصاص داشته و خداوند از روی عمد و برای اَغراضی خاص آیات متشابه را در میان آیات محکم تعبیه کرده است، در حالی که محکم و متشابه امری فراگیر در همه زبان‌ها و بلکه از ویژگی‌های زبان است و امری نیست که تنها به قرآن اختصاص داشته باشد. از این رو، [[ائمه اطهار]]{{عم}} تأکید کرده‌اند که کلام آنها نیز حاوی محکم و متشابه است.
*نتیجه آن‌که فرض بسیاری از وجوهِ بیان‌شده و بلکه اصل طرح موضوع [[حکمت]] وجود [[متشابهات]] در [[قرآن]]، از آن روست که گویی [[محکم و متشابه]] تنها به [[قرآن]] اختصاص داشته و [[خداوند]] از روی عمد و برای اَغراضی خاص [[آیات]] [[متشابه]] را در میان [[آیات محکم]] تعبیه کرده است، در حالی که [[محکم و متشابه]] امری فراگیر در همه زبان‌ها و بلکه از ویژگی‌های زبان است و امری نیست که تنها به [[قرآن]] اختصاص داشته باشد. از این رو، [[ائمه اطهار]]{{عم}} تأکید کرده‌اند که [[کلام]] آنها نیز حاوی [[محکم و متشابه]] است.
*کاربرد واژه‌ها و ترکیب‌ها در همه زبان‌ها، به ویژه در زبان متونی که در صدد بیان حقایق متعالی است، به گونه‌ای است که در بسیاری از موارد، وقتی واژه یا ترکیبی جدا از کل متن و مقاصد اصلی گوینده در نظر گرفته می‌‌شود، تاب تحمل بیش از یک معنا را دارد، ولی با توجه به کل متن و گزاره‌های روشن و اصول مسلم حاکم بر متن نمی‌‌توان برخی از آن معانی را به پدیدآورنده متن نسبت داد. بنا بر‌‌ این، قرآن هم از این موضوع فراگیر در زبان مستثنی نیست. شاهد این سخن که محکم و متشابه در هر کلامی امری عادی است و تنها به قرآن اختصاص ندارد، آن‌ است که قرآن، در سوره آل عمران، که یک سوره مدنی است، به تذکر این نکته پرداخته است، در حالی که هنگام نزول این سوره بیش از پانزده سال از آغاز نزول قرآن می‌گذشت. این امر نشان می‌‌دهد که این تذکر نیز یک امر ارشادی است و اگر هم تذکری داده نمی‌‌شد، توجیهی برای تمسک به متشابهات، بدون توجه به محکمات، وجود نداشت<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۱۷۶ - ۱۷۷ێ.</ref>.
*کاربرد واژه‌ها و ترکیب‌ها در همه زبان‌ها، به ویژه در زبان متونی که در صدد بیان حقایق متعالی است، به گونه‌ای است که در بسیاری از موارد، وقتی واژه یا ترکیبی جدا از کل متن و مقاصد اصلی گوینده در نظر گرفته می‌‌شود، تاب [[تحمل]] بیش از یک معنا را دارد، ولی با توجه به کل متن و گزاره‌های روشن و اصول مسلم [[حاکم]] بر متن نمی‌‌توان برخی از آن معانی را به پدیدآورنده متن نسبت داد. بنا بر‌‌ این، [[قرآن]] هم از این موضوع فراگیر در زبان مستثنی نیست.[[شاهد]] این سخن که [[محکم و متشابه]] در هر [[کلامی]] امری عادی است و تنها به [[قرآن]] اختصاص ندارد، آن‌ است که [[قرآن]]، در [[سوره آل عمران]]، که یک [[سوره]] [[مدنی]] است، به [[تذکر]] این نکته پرداخته است، در حالی که هنگام [[نزول]] این [[سوره]] بیش از پانزده سال از آغاز [[نزول قرآن]] می‌گذشت. این امر نشان می‌‌دهد که این [[تذکر]] نیز یک [[امر ارشادی]] است و اگر هم تذکری داده نمی‌‌شد، توجیهی برای [[تمسک]] به [[متشابهات]]، بدون توجه به [[محکمات]]، وجود نداشت<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص۱۷۶ - ۱۷۷ێ.</ref>.


==نسبی بودن محکم و متشابه==
==نسبی بودن محکم و متشابه==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش