توحید صفاتی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۳ ژوئن ۲۰۲۰
جز
جایگزینی متن - ' ]]' به ' [['
جز (جایگزینی متن - 'رده:مدخل‌های درجه دو دانشنامه' به '')
جز (جایگزینی متن - ' ]]' به ' [[')
خط ۱۱: خط ۱۱:
==مقدمه==
==مقدمه==
*[[قرآن کریم]] از یک سو [[خداوند]] را به [[صفات کمال]] و [[جمال]] متّصف می‌داند؛ مانند حیات: {{متن قرآن|هُوَ الْحَيُّ }}، [[علم]]: {{متن قرآن|يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِن لَّمْ يَكُن لَّهَا وَلَدٌ فَإِن كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِن كَانُواْ إِخْوَةً رِّجَالاً وَنِسَاء فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَن تَضِلُّواْ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}<ref> از تو نظر می‌خواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر می‌دهد که اگر مردی مرد و دارای فرزندی نبود و خواهری داشت، نصف میراث او به این خواهر می‌رسد و برادر نیز از خواهر (تمام دارایی را) ارث می‌برد، اگر خواهر فرزندی نداشته باشد و اگر خواهران (مرد مرده) دو تن باشند دو سوم از میراث را می‌برند و اگر (میراث‌بران) گروهی برادر و خواهر باشند هر مرد برابر با بهره دو زن ارث می‌برد؛ خداوند (این احکام را) برای شما بیان می‌دارد مبادا که گمراه شوید و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۶.</ref>، [[قدرت]]: {{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ }}<ref> بزرگوار است آنکه پادشاهی در کف اوست و او بر هر کاری تواناست؛ سوره ملک، آیه: ۱.</ref> و سمع و بصر: {{متن قرآن|مَّا خَلْقُكُمْ وَلا بَعْثُكُمْ إِلاَّ كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}<ref> آفرینش و برانگیختن شما (همگی) جز همانند (آفرینش) یک تن نیست؛ بی‌گمان خداوند شنوایی بیناست؛ سوره لقمان، آیه: ۲۸.</ref> و بدین ترتیب قول [[معتزله]] به نفی صفات و [[نیابت]] ذات از صفات<ref>الالهیات، ج ۲، ص ۳۳ - ۳۴.</ref> [[باطل]] می‌گردد و از سوی دیگر بر بساطت و نیز غنا تأکید می‌کند و بدین‌سان [[اعتقاد]] [[اشاعره]] به زیادت صفات بر ذات و تعدّد قدما<ref>شرح المواقف، ج ۸، ص ۴۴ - ۴۵.</ref> نفی می‌شود.
*[[قرآن کریم]] از یک سو [[خداوند]] را به [[صفات کمال]] و [[جمال]] متّصف می‌داند؛ مانند حیات: {{متن قرآن|هُوَ الْحَيُّ }}، [[علم]]: {{متن قرآن|يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِن لَّمْ يَكُن لَّهَا وَلَدٌ فَإِن كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِن كَانُواْ إِخْوَةً رِّجَالاً وَنِسَاء فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَن تَضِلُّواْ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}<ref> از تو نظر می‌خواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر می‌دهد که اگر مردی مرد و دارای فرزندی نبود و خواهری داشت، نصف میراث او به این خواهر می‌رسد و برادر نیز از خواهر (تمام دارایی را) ارث می‌برد، اگر خواهر فرزندی نداشته باشد و اگر خواهران (مرد مرده) دو تن باشند دو سوم از میراث را می‌برند و اگر (میراث‌بران) گروهی برادر و خواهر باشند هر مرد برابر با بهره دو زن ارث می‌برد؛ خداوند (این احکام را) برای شما بیان می‌دارد مبادا که گمراه شوید و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۶.</ref>، [[قدرت]]: {{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ }}<ref> بزرگوار است آنکه پادشاهی در کف اوست و او بر هر کاری تواناست؛ سوره ملک، آیه: ۱.</ref> و سمع و بصر: {{متن قرآن|مَّا خَلْقُكُمْ وَلا بَعْثُكُمْ إِلاَّ كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}<ref> آفرینش و برانگیختن شما (همگی) جز همانند (آفرینش) یک تن نیست؛ بی‌گمان خداوند شنوایی بیناست؛ سوره لقمان، آیه: ۲۸.</ref> و بدین ترتیب قول [[معتزله]] به نفی صفات و [[نیابت]] ذات از صفات<ref>الالهیات، ج ۲، ص ۳۳ - ۳۴.</ref> [[باطل]] می‌گردد و از سوی دیگر بر بساطت و نیز غنا تأکید می‌کند و بدین‌سان [[اعتقاد]] [[اشاعره]] به زیادت صفات بر ذات و تعدّد قدما<ref>شرح المواقف، ج ۸، ص ۴۴ - ۴۵.</ref> نفی می‌شود.
*وجه بطلان [[عقیده]] [[معتزله]] این است که [[اعتقاد]] مزبور مستلزم خلوّ ذات [[واجب]] از اوصاف کمال است که این خود مستلزم [[نقص]] است<ref>الالهیات، ج ۲، ص ۳۵.</ref>، در حالی که [[خداوند]] از هر نقصی مبرّاست و [[راز]] نفی [[نظریه ]][[اشاعره]] آن است که قول آنان مستلزم ترکب [[واجب]] تعالی از ذات و صفتِ زاید بر ذات، [[اعتقاد]] به قدمای ثمانیه و احتیاج [[خداوند]] به امری خارج از ذات است<ref>الالهیات، ج ۲، ص ۳۷ - ۳۹؛ تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۳۰۵ - ۳۰۶، «توحید در قرآن».</ref> که این لوازم با [[توحید]] و غنای [[واجب]] منافات دارد<ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>.
*وجه بطلان [[عقیده]] [[معتزله]] این است که [[اعتقاد]] مزبور مستلزم خلوّ ذات [[واجب]] از اوصاف کمال است که این خود مستلزم [[نقص]] است<ref>الالهیات، ج ۲، ص ۳۵.</ref>، در حالی که [[خداوند]] از هر نقصی مبرّاست و [[راز]] نفی [[نظریه]] [[اشاعره]] آن است که قول آنان مستلزم ترکب [[واجب]] تعالی از ذات و صفتِ زاید بر ذات، [[اعتقاد]] به قدمای ثمانیه و احتیاج [[خداوند]] به امری خارج از ذات است<ref>الالهیات، ج ۲، ص ۳۷ - ۳۹؛ تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۳۰۵ - ۳۰۶، «توحید در قرآن».</ref> که این لوازم با [[توحید]] و غنای [[واجب]] منافات دارد<ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>.
*برخلاف [[معتزله]] و [[اشاعره]]، [[متکلمان]] و [[دانشمندان]] [[شیعه]] معتقدند که گرچه [[صفات خدا]] از جهت لفظ و مفهوم با یکدیگر متغایر و نیز با ذات [[حق]] مغایرند، از جهت مصداق، هر یک عین دیگری است و همه عین ذات‌اند<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۳۰۵.</ref> چون [[اختلاف]] ذات با صفات و [[اختلاف]] صفات با یکدیگر لازمه محدودیت وجود است و برای وجودِ نامحدود همان گونه که دومی تصورپذیر نیست، کثرت و ترکیب و [[اختلاف]] ذات و صفات نیز متصوّر نیست. [[توحید صفاتی]] مانند [[توحید ذاتی]] از اصول [[معارف اسلامی]] و عالی‌ترین و پر اوج‌ترین [[اندیشه]] بشری است که به خصوص در [[مکتب]] [[شیعی]] تبلور یافته است<ref>مجموعه آثار مطهری، ج ۲، ص ۱۰۱، «جهان بینی توحیدی».</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>.
*برخلاف [[معتزله]] و [[اشاعره]]، [[متکلمان]] و [[دانشمندان]] [[شیعه]] معتقدند که گرچه [[صفات خدا]] از جهت لفظ و مفهوم با یکدیگر متغایر و نیز با ذات [[حق]] مغایرند، از جهت مصداق، هر یک عین دیگری است و همه عین ذات‌اند<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۳۰۵.</ref> چون [[اختلاف]] ذات با صفات و [[اختلاف]] صفات با یکدیگر لازمه محدودیت وجود است و برای وجودِ نامحدود همان گونه که دومی تصورپذیر نیست، کثرت و ترکیب و [[اختلاف]] ذات و صفات نیز متصوّر نیست. [[توحید صفاتی]] مانند [[توحید ذاتی]] از اصول [[معارف اسلامی]] و عالی‌ترین و پر اوج‌ترین [[اندیشه]] بشری است که به خصوص در [[مکتب]] [[شیعی]] تبلور یافته است<ref>مجموعه آثار مطهری، ج ۲، ص ۱۰۱، «جهان بینی توحیدی».</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>.
*[[امام علی]]{{ع}} در نخستین [[خطبه]] [[نهج البلاغه]] ابتدا از صفات نامحدود [[خدا]] یاد می کند و سپس می فرماید: [[اخلاص]] کامل عبارت از نفی صفات از خداست، زیرا هر صفتی [[گواهی]] می دهد که او چیزی غیر از موصوف است و هر موصوفی [[گواهی]] می دهد که ذات او غیر صفت است و هرکس [[خدا]] را با صفتی [[وصف]] کند، ذات او را مقارن چیزی کرده و هرکس [[خدا]] را مقارن چیزی کند، او را دوگانه پنداشته و کسی که [[خدا]] را دوگانه فرض کند، او را دارای اجزاء دانسته است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱.</ref>. مراد از صفتِ منفی، صفتِ زاید بر ذات و مقصود از صفتِ ثابت صفتی است که عین ذات و نامحدود به نامحدودیت ذات است<ref>مجموعه آثار مطهری، ج ۲، ص ۱۰۲، «جهانبینی توحیدی».</ref>.
*[[امام علی]]{{ع}} در نخستین [[خطبه]] [[نهج البلاغه]] ابتدا از صفات نامحدود [[خدا]] یاد می کند و سپس می فرماید: [[اخلاص]] کامل عبارت از نفی صفات از خداست، زیرا هر صفتی [[گواهی]] می دهد که او چیزی غیر از موصوف است و هر موصوفی [[گواهی]] می دهد که ذات او غیر صفت است و هرکس [[خدا]] را با صفتی [[وصف]] کند، ذات او را مقارن چیزی کرده و هرکس [[خدا]] را مقارن چیزی کند، او را دوگانه پنداشته و کسی که [[خدا]] را دوگانه فرض کند، او را دارای اجزاء دانسته است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱.</ref>. مراد از صفتِ منفی، صفتِ زاید بر ذات و مقصود از صفتِ ثابت صفتی است که عین ذات و نامحدود به نامحدودیت ذات است<ref>مجموعه آثار مطهری، ج ۲، ص ۱۰۲، «جهانبینی توحیدی».</ref>.
۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش