|
|
خط ۱۱۹: |
خط ۱۱۹: |
|
| |
|
| ==[[صفات امام]]== | | ==[[صفات امام]]== |
| *[[صفات امام]] یا [[شرایط امامت]] یکی از مهمترین مباحث [[امامت]] است. [[متکلمان اسلامی]] فهرستهای متفاوتی از [[صفات امامت]] ارائه کردهاند. یکی از فهرستهای نسبتاً جامع که بیانگر دیدگاه [[اهل سنت]] در این باره است توسط [[سعدالدین تفتازانی]] ارائه گردیده است، وی [[مکلف]] بودن ([[بلوغ]])، [[عدالت]]، [[حریت]]، [[مرد بودن]]، [[اجتهاد]]، [[شجاعت]]، [[صاحب رأی]] و [[کفایت]] بودن و [[قریشی بودن]] را به عنوان [[صفات امام]] یادآور شده است. آن گاه افزوده است: چهار شرط نخست [[مورد اتفاق]] است ولی صفات: [[اجتهاد]]، [[شجاعت]] و [[با کفایت]] بودن را اکثر [[متکلمان]] لازم دانستهاند، اما برخی از آنان آنها را لازم ندانسته و گفتهاند چون این صفات کمیاب است، شرط داشتن آنها موجب [[تکلیف مالایطاق]] یا لغویت خواهد بود. [[وصف]] [[قریشی بودن]] نیز مورد قبول [[اکثریت]] [[مذاهب اسلامی]] است، فقط [[خوارج]] و گروهی از [[معتزله]] با آن [[مخالفت]] کردهاند<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴.</ref>.
| |
| *در میان [[متکلمان شیعه]]، [[جامعترین]] فهرست صفات و [[شرایط امام]] توسط [[خواجه نصیرالدین طوسی]] در رساله [[امامت]] تنظیم و ارائه شده است. وی صفات هشت گانهای را به عنوان [[صفات لازم امام]] یادآور شده است که عبارتند از: [[عصمت]]، [[علم به احکام شریعت]] و روش [[سیاست]] و [[مدیریت]]، [[شجاعت]]، [[افضلیت]] در [[صفات کمال]]، پیراسته بودن از [[عیوب]] [[نفرت آور]] جسمی، روحی و نَسَبی، مقربترین افراد بودن در پیشگاه [[خداوند]] و در استحقاق پاداشهای [[اخروی]]، [[توانایی]] برآوردن [[معجزه]] برای [[اثبات امامت]] خود در مواقع [[لزوم]] و یگانه بودن در [[منصب امامت]]<ref>تلخیص المحصل، ص۴۲۹- ۴۳۰.</ref>.
| |
| *در این که [[امام]] باید [[مسلمان]]، [[عاقل]]، آزاد و مرد بوده و از [[بلوغ]] و رشد [[فکری]] برخوردار باشد تردید و اختلافی وجود ندارد و به طرح بحث [[کلامی]] درباره آنها نیازی نیست. ولی صفاتی که یا به [[دلیل]] اختلافی بودن یا به جهت اهمیت ویژهای که دارند، بیشتر مورد اهتمام و توجه [[متکلمان]] قرار گرفتهاند، عبارتند از<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۴۱۱</ref>:
| |
| ===[[قریشی بودن امام]]===
| |
| *مقصود از [[قریشی بودن]] [[امام]] این است که [[نسب]] او به نضر بن کنانه بازگردد. اکثر [[معتزله]]، [[اشعریه]] و [[ماتریدیه]] [[قریشی بودن]] را از [[شرایط امام]] دانستهاند. آنان در این باره به [[حدیث]] {{متن حدیث|الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَيْشٍ}} [[استدلال]] کردهاند<ref>الإرشاد جوینی، ص۱۷۰؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴؛ تمهید الأوائل، ص۴۷۲؛ شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۱؛ شرح الفقه الأکبر، ص۱۸۰؛ اصول الدین، ص۲۷۳؛ المغنی، ج۱، ص۱۹۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۷۰.</ref>.
| |
| *از نظر [[شیعه]] [[امامت]] به [[قریش]] اختصاص دارد، ولی شامل همه طوایف و [[قبایل]] [[قریش]] نمیشود، بلکه ویژه [[بنی هاشم]] است. [[دلیل]] آنان [[حدیث]] {{متن حدیث|الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَيْشٍ}} نیست، بلکه [[حدیث ثقلین]] و مانند آن است که [[امامت]] را مخصوص [[امیرمؤمنان]] و [[خاندان]] او از ذریه [[حضرت زهرا]] {{س}} میداند. به این جهت است که آنان به جای صفت [[قریشی بودن]]، صفت [[هاشمی بودن]] را ذکر کردهاند<ref>الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۸۳- ۱۹۶.</ref>. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در این باره فرموده است: [[امامان]] از [[قریش]] هستند و ریشه در [[بنی هاشم]] دارند و غیر [[بنی هاشم]] [[صلاحیت امامت]] را ندارند<ref>نهج البلاغه، خطبه۱۴۴.</ref>.
| |
| *[[خوارج]] و برخی از [[معتزله]] [[لزوم]] [[قریشی]] یا [[هاشمی بودن امام]] را رد کردهاند. آنان بر نظریه خود دو [[دلیل]] آوردهاند: یکی [[حدیثی]] از [[پیامبر]]{{صل}} که فرموده است: از فرمانروای خویش [[اطاعت]] کنید، هر چند بردهای حبشی باشد که اعضایش قطع شده است<ref>{{متن حدیث|أَطيعوا و لو أُمِّر عليكم عبدٌ حبشِيٌّ مُجَدَّعٌ}}؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۹۴۴، حدیث۳۱۱.</ref>. [[دلیل]] دیگر این که از نظر [[عقل]] آنچه در [[امامت]] لازم است [[علم]] و [[بصیرت]] و دیگر [[کمالات]] [[عقلی]] و روحی است، ولی [[نسب]] و نژاد در آن نقشی ندارد<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.</ref>.
| |
| *در نقد [[دلیل]] اول گفته شده است: [[حدیث]] مزبور مربوط به [[امامت]] اصلی نیست، بلکه مربوط به [[حکام]] و فرماندهانی است که توسط [[امام]] اصلی [[برگزیده]] میشوند. در نقد [[دلیل]] دوم نیز گفته شده است: نَسَب در [[امامت]] بیتأثیر نیست، زیرا [[مردم]] از کسانی که از نَسب [[عالی]] و [[شریف]] برخوردارند، [[اطاعت]] و [[انقیاد]] بهتری دارند و در نتیجه دستورهای آنان کاملتر رعایت خواهد شد<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۴۱۲</ref>.
| |
|
| |
| ===[[عدالت]] و [[پارسایی]]===
| |
| *[[مذاهب کلامی]] درباره این صفت [[اتفاق نظر]] ندارند. از نظر [[شیعه امامیه]] [[عدالت]] و [[پارسایی]] از [[شرایط لازم امامت]] است، زیرا اگر [[امام]] [[عادل]] نباشد یا [[تسلیم]] [[ظلم]] میشود که از [[رذایل اخلاقی]] و مخالف با [[عصمت]] است یا به دیگران [[ستم]] خواهد کرد که از [[گناهان کبیره]] و با [[عصمت]] [[مخالفت]] دارد<ref>قواعد المرام، ص۱۷۹- ۱۸۰.</ref>.
| |
| *[[شیعه]] [[اسماعیلیه]] و [[زیدیه]] نیز [[عدالت]] و [[پارسایی]] را از [[صفات لازم امام]] دانستهاند<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱؛ الزیدیه، ص۳۳۸- ۳۳۹.</ref>.
| |
| *[[معتزله]] نیز [[عدالت]] و [[پاکدامنی]] را از [[صفات امام]] شناختهاند<ref>المغنی، ج۱، ص۲۰۱- ۲۰۲.</ref>.
| |
| *از نظر [[اباضیه]] نیز [[عدالت]] از [[شرایط لازم امامت]] است<ref>الأباضیه مذهب اسلامی معتدل، ص۲۵.</ref>.
| |
| *دیدگاه مشهور [[اشاعره]] نیز [[لزوم]] [[عدالت]] وپارسایی در [[باب ]] [[امامت]] است<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۰؛ اصول الدین بغدادی، ص۱۴۷؛ الإقتصاد فی الاإعتقاد، ص۲۵۶.</ref>.
| |
| *[[حشویه]] و ظاهرگرایان [[اهل حدیث]] [[عدالت]] را در [[امامت]] شرط ندانستهاند. به [[اعتقاد]] آنان اگر فردی از طریق [[قهر]] و [[غلبه]] زمام امر [[حکومت]] را در دست گیرد هر چند [[جائر]] و [[ستمکار]] باشد امامتش اثبات خواهد گردید<ref>المغنی، ج۱، ص۱۹۹.</ref>. آنچه این سخن را [[تأیید]] میکند سخن [[احمد بن حنبل]] است که گفته است [[اطاعت از امام]] اگر چه [[تبهکار]] باشد، [[واجب]] است<ref>اصول السنة، ص۸۰.</ref>.
| |
| *از نظر اکثر [[اهل حدیث]]، [[امام]] با [[ارتکاب ظلم]] و [[فسق]] از [[مقام]] خود [[خلع]] نمیشود و [[قیام]] علیه او روا نیست، فقط باید او را [[موعظه]] کرد و از [[اطاعت]] وی در [[معاصی]] [[خداوند]] سرباز زد<ref>تمهید الأوائل، ص۴۷۸.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۴۱۲</ref>
| |
| *با این که [[ماتریدیه]] در [[کلام]]، روشی [[عقلی]] دارند، [[ابوحفص ماتریدی]] در این مسئله با [[اهل حدیث]] و ظاهرگرایان همراه شده و گفته است: [[امام]] با [[ارتکاب ظلم]] و [[فسق]] از [[مقام]] خود [[عزل]] نمیشود <ref>شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۴.</ref>.
| |
| *[[ابوجعفر طحاوی]] نیز همین دیدگاه را [[برگزیده]] است<ref>شرح العقیدة الطحاویه، ص۳۷۹.</ref>. طرفداران این [[عقیده]] به دو وجه استناد کردهاند: یکی [[عمل صحابه]] و [[تابعین]] که در زمان حکومتهای [[اموی]] [[زندگی]] میکردند و در برابر [[ستمگری]] و [[تبهکاری]] آنان روش [[مدارا]] و [[سکوت]] را [[برگزیده]] بودند و حتی برخی از آنان، مانند [[عبدالله بن عمر]] از [[قیام]] علیه [[بنی امیه]] منع میکردند<ref>شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۴.</ref> و دیگری احادیثی که بر [[اطاعت]] از [[فرمانروا]] [[دستور]] داده و از [[سرپیچی]] از [[فرمان]] او [[نهی]] کرده است<ref>شرح الفقه الأکبر، ص۱۸۱.</ref>.
| |
| *دو [[استدلال]] مزبور ناتمام است، زیرا در برابر [[احادیث]] یاد شده، [[احادیث]] دیگری [[روایت]] شده که از هرگونه [[همکاری]] با فرمانروای [[ستمگر]] [[نهی]] کرده است. [[ابن اثیر جزری]] به [[نقل]] از [[ترمذی]] و [[نسایی]] از [[پیامبر گرامی]]{{صل}} [[روایت]] کرده که فرمود: پس از من امیرانی [[رهبری]] شما را برعهده میگیرند، هر کس [[دروغگویی]] آنها را [[تصدیق]] کرده و [[ستمکاری]] آنان را [[تأیید]] کند، از من نخواهد بود<ref>جامع الاصول، ج۴، ص۷۵.</ref>.
| |
| *در [[حدیث]] دیگری از [[پیامبر]]{{صل}} آمده است که در [[قیامت]] کسانی که [[ستمکاران]] را [[یاری]] کردهاند با آنها محشور خواهند شد<ref>وسائل الشیعه، ج۱۲، باب۴۲، حدیث۱۰.</ref>. [[امام حسین]]{{ع}} از [[پیامبر]]{{صل}} [[روایت]] کرده که فرمود: هر کس فرمانروای [[ستمکاری]] را ببیند که [[حرام]] [[خدا]] را [[حلال]] کرده، [[عهد الهی]] را میشکند و بر خلاف [[سنت پیامبر]]{{صل}} عمل میکند و در میان [[مردم]] دست به [[تبهکاری]] و [[ستمگری]] میزند، با گفتار و [[کردار]] خود علیه او [[اقدام]] نکند، بر [[خداوند]] است که او را با آن فرمانروای [[ستمکار]] همنشین کند<ref>تاریخ طبری، ج۶، ص۲۲۹.</ref>.
| |
| *از سوی دیگر، همه [[صحابه]] و [[تابعین]] در برابر [[ستمکاری]] و [[تبهکاری]] [[بنی امیه]] [[سکوت]] نکردند. روشنترین [[گواه]] این مطلب [[قیام امام حسین]]{{ع}} علیه [[یزید]] [[ستمکار]] و [[تبهکار]] است. عدهای از [[صحابه]] یا [[تابعین]] نیز که علیه [[یزید]] [[قیام]] نکردند بدان جهت نبود که [[مخالفت]] با [[حاکم ستمکار]] را روا نمیدانستند، بلکه یا به خاطر [[ترس]] بر [[جان]] و [[مال]] خود بود، و یا به این [[دلیل]] بود که [[گمان]] میکردند [[قیام]] علیه او نتیجهای نخواهد داشت<ref>مقدمه ابن خلدون، ص۲۱۶- ۲۱۷.</ref>. ولی [[امام حسین]]{{ع}} بر آن بود که [[سکوت]] در برابر [[رفتار]] جائرانه و تبهکارانه [[یزید]] سبب نابودی [[اسلام]] خواهد شد، بدین جهت حاضر شد [[جان]] و [[مال]] و [[فرزندان]] و [[یاران]] [[فداکار]] خود را در راه [[دفاع]] از [[اسلام]] [[فدا]] نماید. [[امام حسین]]{{ع}} با [[قیام]] خود چند مطلب مهم را اثبات کرد: [[نامشروع]] بودن [[حکومت]] [[یزید]]، [[مشروع]] بودن [[قیام]] علیه [[حاکم ستمکار]] و [[تبهکار]]، احیای [[سنت]] [[امر به معروف و نهی از منکر]]، [[پایداری]] [[سیره]] و [[سنت پیامبر]]{{صل}} و [[امیرمؤمنان]]{{ع}}<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۴۱۳</ref>
| |
| ===[[دانایی]] و [[کفایت]]===
| |
| *پیشوای [[جامعه اسلامی]] باید از دو گونه [[معرفت]] برخوردار باشد: یکی [[شناخت]] [[معارف]] و [[احکام اسلامی]] و دیگری [[معرفت]] به [[مصالح]] و [[مفاسد]] امور و [[شئون]] مربوط به [[مدیریت]] [[جامعه]]، که از آن به عنوان [[کفایت در رهبری]] یاد میشود.
| |
| *[[متکلمان اسلامی]] در [[لزوم معرفت]] و [[کفایت]] در [[امامت]] اختلافی ندارند، ولی در گستره و چگونگی آن، دیدگاههای متفاوتی اظهار کردهاند. [[شیعه امامیه]] [[علم]] و [[کفایت]] در [[امامت]] را در عالیترین سطح لازم دانسته است<ref>تلخیص المحصل، ص۴۳۰؛ قواعد المرام، ص۱۷۹؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۹۰- ۲۹۵؛ الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۳۳- ۴۳۴؛ الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۶۳- ۱۶۵.</ref>.
| |
| *[[معتزله]] [[علم به احکام شریعت]] را از [[صفات لازم امام]] دانستهاند. البته، آنان [[علم بالفعل]] به همه [[احکام]] را شرط ندانسته و گفتهاند تحصیل [[علم]] از طریق [[اجتهاد]] نیز [[کافی]] است، و اگر از این طریق نیز نتواند [[احکام شریعت]] را به دست آورد میتواند به [[مجتهدان]] [[رجوع]] کند و مطابق [[رأی]] آنان [[حکم]] نماید<ref>المغنی، ج۱، ص۱۹۸ و ۲۰۹.</ref>.
| |
| *[[متکلمان اشعری]]، [[علم به احکام شریعت]] و داشتن [[بصیرت]] و [[کفایت]] لازم در [[مدیریت]] را از [[شرایط امام]] دانستهاند. مقصود آنان از [[علم به شریعت]]، [[علم]] حاصل از طریق [[اجتهاد]] است<ref>تمهید الأوائل، ص۴۷۱؛ الارشاد جوینی، ص۱۶۹- ۱۷۰؛ اصول الدین بغدادی، ص۱۴۷؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴.</ref>. از سخن مؤلف و [[شارح مواقف]] به دست میآید که شرط [[علم اجتهادی]] برای [[امام]]، [[رأی]] [[اکثریت]] [[اشاعره]] است، ولی برخی از آنان آن را شرط ندانستهاند<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۹.</ref>. چنان که از گفتار [[مولوی]] [[محمد]] [[عبدالعزیز فرهاری]] به دست میآید که [[متکلمان ماتریدیه]] نیز در این باره همین دیدگاه را داشتهاند. اکثر آنان معتقدند [[امام]] باید در اصول و [[فروع دین]] [[مجتهد]] باشد، ولی برخی از آنان [[اجتهاد]] را شرط ندانستهاند، با این همه قول دوم را ترجیح داده است<ref>النبراس، ص۵۳۶.</ref>.
| |
| *[[عالمان زیدیه]] نیز [[علم به شریعت]] را یکی از شرایط لازم برای [[امام]] دانستهاند، برخی از آنان، علاوه بر شرط عالم بودن به [[احکام شریعت]]، [[اعلم بودن]] [[امام]] را نیز شرط کردهاند<ref>الزیدیه، ص۳۳۸؛ قواعد العقائد، ص۱۲۶.</ref>. با توجه به این که [[اسماعیلیه]] [[عصمت]] را از [[شرایط امام]] دانستهاند و از طرفی مهمترین [[فلسفه امامت]] را [[تعلیم]] [[معارف الهی]] توسط [[امام]] به دیگر [[مکلفان]] شناختهاند، دیدگاه آنان درباره [[لزوم]] شرط [[علم]] برای [[امام]] روشن خواهد بود، اما روشنترین و [[کاملترین]] دیدگاه در این باره چنان که اشاره شد - دیدگاه [[شیعه امامیه]] است که [[امام]] باید به همه [[معارف]] و [[احکام اسلامی]] [[علم بالفعل]] و [[خطا]] ناپذیر داشته باشد، زیرا بدون داشتن چنین [[علمی]]، [[غرض از امامت]] که حفظ و [[تبیین احکام]] [[شریعت]] است به صورت کامل به دست نخواهد آمد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۴۱۴</ref>
| |
|
| |
|
| ==[[راه تعیین امام]]== | | ==[[راه تعیین امام]]== |