جز
جایگزینی متن - 'نیاز' به 'نیاز'
جز (جایگزینی متن - 'نیاز' به 'نیاز') |
|||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
#تسلسل [[علل]] محال است، یعنی اگر [[علل]] در طول یکدیگر قرار گیرند، باید به علتی منتهی شوند که برای آن [[علت]]، علتی فرض نشود. | #تسلسل [[علل]] محال است، یعنی اگر [[علل]] در طول یکدیگر قرار گیرند، باید به علتی منتهی شوند که برای آن [[علت]]، علتی فرض نشود. | ||
#هر علتی با معلول خویش معیت دارد، یعنی [[علت]] از معلول (و در این مورد خاص محرک از متحرک) خود نه تنها انفکاک زمانی، بلکه تقدم و تأخر زمانی نیز ندارد. محرک باید همواره همراه حرکت بوده و نمیتواند بر آن تقدم زمانی داشته باشد. به عبارت دیگر، چنین نیست که حرکت تنها در آغاز کار و در حدوث خود به [[علت]] محتاج باشد، بلکه در بقای خود نیز هر چند حرکت عین حدوث تدریجی است، به [[علت]] محتاج است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۶۵.</ref>. | #هر علتی با معلول خویش معیت دارد، یعنی [[علت]] از معلول (و در این مورد خاص محرک از متحرک) خود نه تنها انفکاک زمانی، بلکه تقدم و تأخر زمانی نیز ندارد. محرک باید همواره همراه حرکت بوده و نمیتواند بر آن تقدم زمانی داشته باشد. به عبارت دیگر، چنین نیست که حرکت تنها در آغاز کار و در حدوث خود به [[علت]] محتاج باشد، بلکه در بقای خود نیز هر چند حرکت عین حدوث تدریجی است، به [[علت]] محتاج است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۶۵.</ref>. | ||
*مطابق این اصول، گفته میشود حرکاتی که در [[طبیعت]] میبینیم و وجودشان بدیهی است و به محرک | *مطابق این اصول، گفته میشود حرکاتی که در [[طبیعت]] میبینیم و وجودشان بدیهی است و به محرک نیاز دارند؛ محرک این حرکات یا طبیعی است و یا از غیر [[طبیعت]] منشأ گرفته است. در صورت [[انتخاب]] شق دوم فهو المطلوب و در صورتی که بگوییم عامل این حرکت، امری مادی و جسمانی است، آنگاه همین سؤال و جواب در مورد خود این محرک متحرک نیز مطرح میشود تا به محرک آن برسیم و همین طور ادامه مییابد و چون تسلسل [[علل]] محال است؛ محرکات باید به محرکی که خود متحرک نیست، منتهی شوند. | ||
*به بیان دیگر: حرکت به محرک [[نیازمند]] است. هر محرکی یا خود متحرک است و یا نه. در صورت دوم، محرک همان خداست. در صورت اول، حرکت آن از سوی محرکی است تا به محرکی برسد که غیر متحرک باشد که باز همان [[خدا]] یا محرک اول باشد. | *به بیان دیگر: حرکت به محرک [[نیازمند]] است. هر محرکی یا خود متحرک است و یا نه. در صورت دوم، محرک همان خداست. در صورت اول، حرکت آن از سوی محرکی است تا به محرکی برسد که غیر متحرک باشد که باز همان [[خدا]] یا محرک اول باشد. | ||
*محرک اول، همین محرک غیر متحرک است که [[ارسطو]] از آن به محرک اول تعبیر کرده است<ref>مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۵، ص۹۹؛ ج۳، ص۲۳۶ - ۲۳۵؛ همو، حرکت و زمان در فلسفه اسلامی، ج۱، ص۹۳ - ۹۱؛ همو، شرح منظومه، ج۲، ص۷۲ - ۷۰؛ همو، نقدی بر مارکسیسم، ص۳۴۰ - ۳۳۹؛ همو، توحید، ص۱۹۶ - ۱۹۴.</ref>. همواره ایرادهایی بر [[برهان]] حرکت، به ویژه از نظر ربط حادث به قدیم و استحاله تسلسل [[علل]] وارد بوده که قابل تأمل و بررسی است<ref>رجوع شود به جوادی آملی، براهین اثبات خدا، برهان حرکت و حدوث.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۶۶.</ref>. | *محرک اول، همین محرک غیر متحرک است که [[ارسطو]] از آن به محرک اول تعبیر کرده است<ref>مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۵، ص۹۹؛ ج۳، ص۲۳۶ - ۲۳۵؛ همو، حرکت و زمان در فلسفه اسلامی، ج۱، ص۹۳ - ۹۱؛ همو، شرح منظومه، ج۲، ص۷۲ - ۷۰؛ همو، نقدی بر مارکسیسم، ص۳۴۰ - ۳۳۹؛ همو، توحید، ص۱۹۶ - ۱۹۴.</ref>. همواره ایرادهایی بر [[برهان]] حرکت، به ویژه از نظر ربط حادث به قدیم و استحاله تسلسل [[علل]] وارد بوده که قابل تأمل و بررسی است<ref>رجوع شود به جوادی آملی، براهین اثبات خدا، برهان حرکت و حدوث.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۶۶.</ref>. |