|
|
خط ۲۲: |
خط ۲۲: |
| *تمسک به [[اهل بیت]]{{عم}} نیز بهمعنای [[چنگ زدن به اهل بیت]]{{عم}} و محکم گرفتن آنهاست، به گونهای که با وجودمان آمیخته گردد و هیچ جدایی از آن نداشته باشیم. | | *تمسک به [[اهل بیت]]{{عم}} نیز بهمعنای [[چنگ زدن به اهل بیت]]{{عم}} و محکم گرفتن آنهاست، به گونهای که با وجودمان آمیخته گردد و هیچ جدایی از آن نداشته باشیم. |
| *[[تمسّک به قرآن]] و [[اهل بیت]]{{عم}} [[انسان]] را از [[ضلالت]] و [[گمراهی]] [[حفظ]] میکند <ref>{{متن حدیث|مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا}}</ref> و به [[سعادت]] میرساند <ref>{{متن حدیث|وَ فَازَ مَنْ تَمَسَّكَ بِكُمْ}}.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص ۹۳.</ref>. | | *[[تمسّک به قرآن]] و [[اهل بیت]]{{عم}} [[انسان]] را از [[ضلالت]] و [[گمراهی]] [[حفظ]] میکند <ref>{{متن حدیث|مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا}}</ref> و به [[سعادت]] میرساند <ref>{{متن حدیث|وَ فَازَ مَنْ تَمَسَّكَ بِكُمْ}}.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص ۹۳.</ref>. |
|
| |
| ==تمسک به اهل بیت در قرآن==
| |
| *از [[قرآن کریم]] به خوبی استفاده میشود، که [[شریعت]] مطهّر بدون تمسّک به [[عترت]] ناقص بوده، مورد [[رضایت]] و پذیرش [[حضرت حق]] قرار نخواهد گرفت: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۰۱.</ref>.
| |
| *بلکه [[آشکار]] میشود که [[اسلام]] بدون [[اهل بیت]]{{عم}} چیزی نبوده، عنوان یک [[دین کامل]] را نخواهد یافت: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>.
| |
| *گذشته از این، از [[روایات]] فراوان موجود در کتب [[شیعه]] و [[سنّی]] نیز استفاده میشود، که [[اعتقاد]] به [[اسلامی]] که [[اهل بیت]]{{عم}} در آن از [[جایگاه]] ویژه خود برخوردار نباشند، تنها گمراهیآور و هلاکتساز بوده، و سرانجام به [[کفر]]، [[نفاق]] و [[مرگ جاهلی]] منجر خواهد شد. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بارها و بارها میفرمودند: "من در میان شما دو چیز پربها را به یادگار میگذارم: [[کتاب خدا]] و [[خاندان]] خود را، این دو هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا در کنار [[حوض]] بر من وارد شوند" <ref>{{متن حدیث|إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}}؛ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۱۳۲.</ref>.
| |
| *و نیز میفرمودند: "مثال [[اهل بیت]] من در میان شما، مثال [[کشتی نوح]] است، که هرکس بدان [[پناه]] جست [[نجات]] یافت، و هرکس از آن باز ماند [[غرق]] شد" <ref>{{متن حدیث|مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ}}؛ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۱۱۹.</ref>.
| |
| *و نیز میفرمودند: "هرکس بمیرد در حالی که [[امام زمان]] خود را نمیشناسد، به [[مرگ جاهلی]] - عصر پیش از [[نزول]] [[اسلام]] - از [[دنیا]] رفته است"<ref>{{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ فَقَدْ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}؛ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۸۹.</ref>: .
| |
| *همراهیِ [[قرآن]] با [[عترت]] و [[عترت]] با [[قرآن]]، و گردش این دو در مدار یکدیگر، از جمله مباحثی است که [[آیات]] و [[روایات]] فراوانی، بدون هیچگونه ابهام و اجمالی بر آن دلالت دارند. آری! هرکس این مطلب را در طول [[تاریخ]] نپذیرفته، تنها از آن روی بوده که حبّ [[ریاست]]، [[ثروت]] و یا خودنمائی او را به خود دچار ساخته، اینگونه به خطایش انداخته است. عموم [[مردم]] نیز از [[پیشوایان]] خود [[پیروی]] کرده در این دام [[شیطان]] گرفتار شدهاند؛ به این [[حدیث شریف]] بنگرید: "[[پیامبر اکرم]]{{صل}} میفرمایند: [[حق با علی است]] و [[علی]] با [[حقّ]] است، و هرکجا [[علی]] باشد [[حق]] همانجاست" <ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ وَ عَلِيٌ مَعَ الْحَقِ يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ}}؛ بحارالأنوار، ج۱۰، ص۴۳۲.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۰۲-۴۰۳.</ref>.
| |
|
| |
| ==مراتب تمسّک به [[عترت]]==
| |
| *تمسّک به [[عترت]] نیز همچون تمسّک به [[قرآن کریم]]، از مراتبی چند برخوردار است؛ مراتبی که از سویه [[ضعف]] به سویه شدّت رو مینهد، و مرتبه کمال [[آدمی]] را معیّن میسازد.
| |
| * '''مرتبه نخست''': گاه از [[باب]] [[علم الیقین]] میباشد. میتوان ادّعا کرد که تمامی شیعیان دستکم به این مرتبه رسیدهاند. سخنان، [[رفتار]]، مجالس [[عزاداری]]، [[زیارتها]] و تجلیلی که از [[اهل بیت]]{{عم}} مینمایند، [[دلیل]] آشکاری است که نشان دهنده رسیدن آنان به این مرتبه میباشد. خدای را بر این [[نعمت]] بزرگ [[سپاس]] میگوئیم، و از او طلب مینمائیم که ما، [[پدران]] و مادرانمان را از دریای [[مغفرت]] خود بهرهمند نماید!<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۰۳.</ref>.
| |
| * '''مرتبه دوم''': این مرتبه، ویژه [[خواصّ]] [[شیعه]] است. آنان کسانی هستند که به مرتبه عین الیقین رسیدهاند، از اینرو تمسّک به [[اهل بیت]]{{عم}} نه تنها در [[عقل]] ایشان که در قلبشان نیز [[رسوخ]] کرده است. بالاتر آنکه آنان بدون هیچ شبههای با آن عجین شده گوشت و پوستشان با آن مخلوط شده است. اینان [[نور]] [[ولایت]] را همچون چراغی که در اُطاق روشن است، میبینند، و بلکه آن [[نور]] را از [[نور]] [[جهان]] افروز [[خورشید]] نیز روشنتر مییابند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۰۴.</ref>.
| |
| * '''مرتبه سوم''': [[اَخصّ خواصّ]] [[شیعه]] اما، کسانی هستند که به مرتبه سوّم از مراتب تمسّک به [[اهل بیت]]{{عم}} دست یافتهاند. اینان از مرتبه [[کشف و شهود]] گذشته آنچه برای دیگران در مرحله [[غیب]] قرار دارد را، به عیان یافته برای آنان به مرحله [[شهود]] رسیده است. [[خداوند]] این مرتبه بلند را برای آنان [[مبارک]] گرداند؛ و [[مبارک]] است خداوندی که آنان را به این [[مقام]] بینظیر ارتقاء بخشیده است! اینان هر لحظه در حضور [[اهل بیت]]{{عم}} به سر میبرند، و در [[غیبت]] و حضور آنان را در مییابند؛ از اینرو [[غیب]] برای آنان حضور است، و حضور [[شهود]]. در [[زیارت جامعه]] اینگونه به این مرتبه اشاره شده است: "پدرم، مادرم، خودم، خانوادهام و دارائیام فدای شما [[باد]]!، یاد شما در میان یادکنندگان است و [[اسامی]] شما در میان [[اسامی]] و تنهای شما در میان سایر تنها و روحهای شما در میان سایر روحها و [[جان]] شما در میان سایر [[جانها]] و آثار شما در میان سایر آثار و قبرهای شما در میان سایر قبرها؛ چه شیرین است اسماء شما و چه بلند مرتبه است جانهای شما و چه [[عظیم]] است [[شأن]] و مرتبه شما و چه بزرگ است [[ارزش]] شما" <ref>{{متن حدیث|بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي ذِكْرُكُمْ فِي الذَّاكِرِينَ وَ أَسْمَاؤُكُمْ فِي الْأَسْمَاءِ وَ أَجْسَادُكُمْ فِي الْأَجْسَادِ وَ أَرْوَاحُكُمْ فِي الْأَرْوَاحِ وَ أَنْفُسُكُمْ فِي النُّفُوسِ وَ آثَارُكُمْ فِي الْآثَارِ وَ قُبُورُكُمْ فِي الْقُبُورِ فَمَا أَحْلَى أَسْمَاءَكُمْ وَ أَكْرَمَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَعْظَمَ شَأْنَكُمْ وَ أَجَلَّ خَطَرَكُمْ}}؛ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۰۴.</ref>
| |
|
| |
| ==مراتب دیگر از تمسّک به [[عترت]]==
| |
| *گذشته از این، تمسّک به [[عترت]] همچون تمسّک به همسنگ آن [[قرآن کریم]]، به اعتبار متعلق و فوائدی که بر آن مترتّب میشود، از مراتب دیگری برخوردار است. در اینجا به شماری از این مراتب اشاره میکنیم:
| |
| ===١. [[شناخت امام]]===
| |
| *[[امامت در قرآن]] [[کریم]] از جایگاهی ویژه برخوردار است، چه برخی از مراتب آن از [[نبوّت]] بلندمرتبهتر و رفیعتر میباشد. این از آن رو است که [[امامت]] را مراتبی چند است، که از مراتب نخست آن به طرف مراتب بلند و کامل در حرکت میباشد.
| |
| *در [[قرآن کریم]] گاه [[امام]] بر [[اولی الأمر]] إطلاق میشود. [[اولی الأمر]] کسی است که [[رهبری]] [[مردم]] و حکمرانی بر آنان را در [[اختیار]] دارد. واضح است که هر جامعهای به حکمرانی و [[حکمران]] [[نیازمند]] است، همانگونه که [[جامعه]] مذهبی که در پرتو [[دین]] تشکیل شده نیز، به [[حکمران]] [[نیازمند]] میباشد.
| |
| *به واسطه همین [[دلیل]] ضروری تردیدناپذیر است، که [[شیعیان]] در طول [[تاریخ]] [[نصب]] ولی را بر [[خداوند]] و [[پیامبر]] او [[واجب]] دانستهاند، تا [[نظام اجتماعی]] از هم گسیخته نشود و [[جامعه]] ره به سوی ناکجا آباد [[نبرد]]؛
| |
| *نیز بر همین اساس است، که [[شیعیان]] ادّعا میکنند که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در مواقع بسیاری به تصریح [[امیرمؤمنان]]{{ع}} را به [[ولایت]] [[انتخاب]]، و [[حکومت]] پس از خویش را بر دوش ایشان نهادهاند. نمونه را در روز [[غدیرخم]] در مقابل همگان فرمودند: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}<ref> "هرکس من مولای اویم این [[علی]] مولای اوست"؛ بحارالأنوار، ج۳۷، ص۱۰۸.</ref>. پس از آن بود که [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref> نازل شد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۰۵.</ref>.
| |
| *[[شیعه]] به همین [[دلیل]] ادّعا میکند، که [[خداوند]] از زبان رسولش{{صل}} [[زعامت]] [[اهل بیت]]{{عم}} را یکان یکان بیان کرده، از [[حکومت]] [[حضرت]] مجتبی{{ع}} تا [[حکومت]] [[قائم]] آل [[محمّد]]{{صل}} را به وضوح نشان داده است؛ و پس از آن نیز در [[عصر غیبت]] و زمان کوتاهی دست [[مردم]] از [[امام]]، [[فقیه عادل]] جامع شرائط [[زعامت]] را به [[رهبری]] [[مردم]] گمارده است. در این خصوص [[روایات]] بسیاری از [[ائمه اهل بیت]]{{عم}} در دست است؛ نمونه را تنها به همین یک [[حدیث]] بنگرید: "اما حوادثی که پیش میآید، در آنها به [[راویان احادیث]] ما مراجعه کنید، چه آنها [[حجّت]] من بر شما هستند و من [[حجّت]] [[خدا]] میباشم" <ref>{{متن حدیث|وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ}}؛ الإحتجاج، ص۴۷۰.</ref>.
| |
| *از اینرو [[وجوب]] [[رهبری]] و [[ولایت]] در هر زمان در شمار اُموری است، که ناگزیر بوده به [[ضرورت]] [[عقل]] و [[شرع]] ثابت میباشد.
| |
| *[[شیعه]] مدّعی است که [[ولایت]] در [[عصر حضور]] [[معصومان]]{{عم}} ویژه آنان، و در [[زمان غیبت]] بر عهده [[فقیه عادل]] جامع الشَّرائطی است، که میتواند [[رهبری]] [[جامعه]] را بر عهده گیرد. این [[فقیه]] را در روزگار ما "ولیّفقیه" میخوانند، حال از آنجا که وجود فقهای متعدّدی که در هر روزگار میتوانند [[ولایت]] را برعهده گیرند، با انعقاد [[رهبری]] برای یکی از آنان موافقت نخواهد داشت، بر عهده آنان است که امر [[ولایت]] را بر دوش کسی که بیش از دیگران صلاحیّت این امر را دارد، نهاده او را در این زمینه [[یاری]] نمایند. [[قانون]] اساسی [[جمهوری اسلامی]] [[ایران]] نیز مجلس خبرگان را برای همین مطلب در نظر گرفته، که از سوی یکایک [[مردم]] [[فقیه]] جامع شرائط را به [[ولایت]] برگزیند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۰۶.</ref>.
| |
| *این مطلب را ما به تفصیل در "دروس [[ولایت فقیه]]" خویش ذکر کردهایم، و طالبان میتوانند با مراجعه به آن، تفصیل این مطلب را دریابند<ref>این دروس به وسیله این قلم تقریر شده، و سالیانی پیش از این تحت عنوان "فقه الولایة و الحکومة الإسلامیة" به چاپ رسیده است. در همان ایام، تحریری فارسی از مباحث غیرفقهی آن نیز نگاشتهام، که هنوز به طبع نرسیده است. شاید پس از این، خداوند این بنده ضعیف را به ارائه عمومی آن نیز موفّق فرماید؛ و هو الموفق و المعین!</ref>.
| |
| *همین [[امامت]]، در [[قرآن کریم]] گاه به معنای [[زعامت]] و [[ولایت]] در فتوی نیز به کار رفته است. منظور از این نوع از [[ولایت]]، [[رهبری]] در [[احکام شرعی]] است، که در [[شیعه]] امامیّه با عنوان مرجعیّت [[تقلید]] نامبردار شده است. به این [[آیه شریفه]] بنگرید: {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳.</ref>.
| |
| *این [[آیه شریفه]]، هرچند درباره دروغهائی که [[منافقان]] برای تضعیف صفوف [[مسلمین]] در [[جنگ]] به هم میبافتند، نازل شده است، امّا به هیچ وجه تنها مختص آن سخنان نیست؛ بلکه در آن معنای [[رجوع]] به متخصّص در همه امور غیر معلوم، نهفته است؛ بلکه [[رجوع]] به آگاهان در امور مشتبه و مشکوک نیز از آن استفاده میشود. از اینرو، به وضوح دلالت مینماید که باید در مرتبه نخست، به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و جانشیان خاصّ ایشان مراجعه کرد، و زان پس به کسانی که میتوانند [[احکام]] را [[استنباط]] کرده موارد غیر مشخّص را مشخّص سازند، مراجعه نمود؛ امّا مراجعه در این موارد به غیر آنان [[گمراهی]] و [[هلاکت]] به همراه خواهد داشت<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۰۷.</ref>.
| |
| *این [[حکم]]، از نظر [[عقل]] نیز ضروری شمرده میشود.
| |
| *از اینرو، [[آیه شریفه]] فقط [[ارشاد]] به همین [[حکم]] شرعی بوده به آن [[راهنمایی]] میکند؛ چه [[عقل]] به خودی خود دلالت مینماید که [[انسان]] نا [[آگاه]] میباید به آگاهان [[رجوع]] کرده در تمامی امور خود را از [[جهل]] رهائی بخشد، بر این اساس در میان [[فقیهان]] مشهور شده که در امر [[تقلید]]، تقلیدی در میان نیست، یعنی نمیتوان به فتوای [[مجتهد]]، [[تقلید]] را [[واجب]] دانست، بلکه به [[حکم عقل]] است که [[تقلید]] در [[فروع فقهی]] [[واجب]] میباشد. نیز [[تقلید]] تنها ویژه امور تعبّدی است و در امور [[عقلی]] - که [[عقل انسان]] میتواند در آن به کنکاش بپردازد- نمیتوان از کسی [[تقلید]] کرد.
| |
| *همین اصطلاح [[امامت]]، گاه در [[قرآن کریم]] به معنای [[قضاوت]] و [[قاضی]] بودن به کار رفته است، در این شمار است [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref>.
| |
| *این مطلب نیز به واسطه [[ضرورت]] [[عقل]] ثابت میشود، چرا که [[جامعه]] بدون وجود قوّه [[قضاء]] انتظام و پایداری نخواهد یافت.
| |
| *در این زمینه، بدون تردید [[مجتهد]] جامع شرائط میباید به امر [[قضاوت]] [[اقدام]] نماید، و بعد از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه هدی]]{{عم}}، اوست که [[قدر]] متیقّن در امر [[قضاء]] را دارا میباشد اینان دانشمندانی هستند که در ضمن [[شناخت]] [[احکام الهی]]، از تقوای لازم برای اجرای [[حق]] نیز برخوردار میباشند. [[قرآن کریم]] هر سه مرتبه [[حکومت]]، قانونگذاری، و [[قضاوت]] را برای [[پیامبران]]{{عم}} ثابت میداند: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۰۸.</ref>.
| |
| *این امر نیز به وسیله [[عقل]] ثابت میشود، چه هر [[پیامبری]] پس از آنکه به [[نبوّت]] [[مبعوث]] شد و به [[اصلاح]] [[مردمان]] پرداخت، [[نیازمند]] به جامعهای [[صالح]] است که [[مؤمنان]] در آن به رشد و کمال لازم دست یابند؛ [[جامعه]] نیز بدون تردید به [[حاکم]] [[قانونگذار]] و [[قاضی]] [[نیازمند]] میباشد.
| |
| *[[حضرت]] [[امام حسین|سیِّدالشُّهداء]]{{ع}} در این زمینه میفرمایند: "جریان امور و [[احکام]] به دست [[عالمان]] [[خداشناس]] است، که اَمینان بر [[حلال و حرام]] او میباشند" <ref>{{متن حدیث|مَجَارِيَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْكَامِ عَلَى أَيْدِي الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ الْأُمَنَاءِ عَلَى حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ}}؛ بحارالأنوار، ج۹۷، ص۸۰.</ref>.
| |
| *گاه نیز [[امامت]] در این [[کتاب آسمانی]]، به معنای [[امامت]] [[تکوینی]] و واسطه بودن در رسانیدن [[فیض]] او - جلَّ وعلا! - به بندگانش به کار امر رفته است: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>.
| |
| *اگر "امر" را در این [[آیه]] به معنای وجود دانستیم – همانگونه که در این [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ}}<ref>«و فرمان ما یک کلمه بیش نیست مانند یک چشم بر هم زدن» سوره قمر، آیه ۵۰.</ref> اینگونه است-، [[تفسیر]] فوق واضحتر میشود
| |
| *این [[آیه]] نیز بر همین معنا دلالت دارد: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۰۹.</ref>.
| |
| *چه [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} خود [[پیامبر]] بود و از [[امامت]] [[تشریعی]] به معنای حکمرانی و [[قضاوت]] نیز برخوردار؛ از اینرو به ناگزیر میباید [[منصب امامت]] او را همان [[امامت]] [[تکوینی]] دانست. حال چون این مرتبه تنها به آن [[حضرت]] اعطا شده بود، باید ایشان را واجد مرتبه [[هدایت تکوینی]] دانست، که [[مؤمنان]] در عصر ایشان به واسطه وجود آن [[پیامبر]] عظیمالشّأن به مراتب خود واصل میشدند.
| |
| *بلکه میتوان از [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> دریافت، که [[ابراهیم]]{{ع}} علاوه بر آنکه [[امامت]] [[تکوینی]] را نسبت به [[مردمان]] به دست آورد، آن را نسبت به تمامی اجزاء و ذرّات وجود نیز به دست آورده بود؛ البتّه این [[مقام]] را تا زمانی داشت که در حیات ظاهری بوده در میان آنان به سر میبرد.
| |
| *بدین ترتیب در مییابیم که آن [[حضرت]] از [[مقامات ولایت]] [[تکوینی]] و [[تشریعی]] هردو برخوردار بود، اما گویا حیطه این [[ولایت]] از وسعت چندانی برخوردار نبوده است. این در حالی است که [[آیه]] نامبردار به "[[آیه شهادت]]"، نشان میدهد که همه این [[مقامات]] در بالاترین حدّ خویش برای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[خاندان]] مطهّر ایشان{{ع}} ثابت بوده تمامی ذرّات وجود از ابتدای [[آفرینش جهان]] تا آخرین لحظه آن را در بر میگیرد: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا}}<ref>«و بدین گونه شما را امّتی میانه کردهایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد» سوره بقره، آیه ۱۴۳.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۱۰.</ref>.
| |
| *[[عقل انسان]] و [[نصوص]] [[حدیثی]] نیز دلالت مینمایند، که اینان [[واسطههای فیض]] [[الهی]] بوده تمامی پهنه هستی به واسطه اینان [[هدایت]] میپذیرد. در [[زیارت جامعه]] میخوانیم: "به واسطه شما [[خداوند]] آغاز کرد و به واسطه شما به پایان برد، و به واسطه شما [[باران]] را نازل مینماید، و به واسطه شما [[آسمان]] را از آنکه بدون اجازه او بر [[زمین]] افتد باز میدارد، و به واسطه شما [[غم]] را برطرف و ضرر را مرتفع میسازد" <ref>{{متن حدیث|بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّرَّ}}؛ بحارالأنوار، ج۱۰۲، ص۱۳۲.</ref>.
| |
| *در دعای عدیله نیز آمده است: "به [[برکت]] اوست که دیگران [[رزق]] میگیرند، و به واسطه وجود او [[زمین]] و [[آسمان]] ثابت و پایدار شده است" <ref>{{متن حدیث|بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ}}؛ مفاتیح الجنان، دعای عدیله.</ref>.
| |
| *از اینرو، همانگونه که آنها در [[تشریع]] وسائط [[حکم]] [[الهی]] هستند، در [[تکوین]] نیز وسائط [[فیض]] او میباشند. این مطلب از [[اسرار]] [[شیعه]] بوده دیگران را از آن نصیبی نیست.
| |
| *این مطلب و مطالبی اینگونه، باعث شده که در پهنه [[تاریخ]]، [[شیعیان]] را "غالی/ [[غُلُو]] کننده" بخوانند، و بالاتر از آن به [[شرک]] متّهمشان سازند؛ با اینکه اینگونه امور از مسلّمات [[قرآن]] و [[عقل]] بوده هیچ شرکی و غُلوّی در پی نخواهد داشت. آری! [[جهل]] دیگران نسبت به این [[اسرار]]، باعث شده تا اینان متّهم شوند و در نتیجه، [[شیعیان]] بزرگوار آنچنان در [[رنج]] افتند که صفحات [[تاریخ]] به وضوح بر آن [[شهادت]] میدهد!<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۱۱.</ref>.
| |
| ===۲. [[محبّت]] به [[عترت]]===
| |
| *این مرتبه، با [[قلوب]] [[شیعیان]] در آمیخته است، تا آنجا که حتّی عوام آنان - که [[امام]] را تنها از راه شنیدهها میشناسند، یعنی تنها از نوعی [[علم]] مختصر حاصل از [[تقلید]] از [[پدران]] و آشنایان برخوردارند - نیز، [[محبّت]] [[امام]] را در [[دل]] داشته و دارند. حفظ [[تشیع]] تا روزگار ما ناشی از همین [[احساسات]] و عواطفی بوده که [[دشمنان]] به [[سختی]] از آن در هراسند، همانگونه که جانبازی و مالبازی [[شیعیان]] در راه [[امامان]] خود، بزرگترین عامل [[وحشت]] آنان بوده است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۱۱.</ref>.
| |
| *این [[احساسات]]، شدیداً [[قوی]] و محکم بوده هر چند ناشی از [[تقلید]] باشد، امّا هرگز [[فتور]] و سستیای در آن راه نیافته است. [[دلیل]] این مطلب نیز آن است که تشیّع همواره بعد از جریان [[سقیفه]] تا امروز باقی مانده، و هر روز راه شکوهمند توسعه خود را بیش از پیش ادامه داده است.
| |
| *این [[محبّت]] برای [[محبّان]] بسیار پرثمر بوده آنان را از [[آتش دوزخ]] رهائی میبخشد؛ چه اینان هرچند وارد جهنّم شوند، اما اگر [[لیاقت]] [[شفاعت]] را بیابند به واسطه آن از آن [[مظهر]] [[غضب الهی]] خارج میشوند. این در شمار فوائد اُخروی [[محبّت]] به ائمّه هدی{{عم}} است.
| |
| *در [[دنیا]] امّا، بازداشتن [[انسان]] از بسیاری از امور [[هلاکت]] آفرین، و [[هدایت]] او به راههای [[نجات]]، در شمار مهمترین این فوائد قرار دارد؛ و در نتیجه میتوان گفت که [[محبّت]] به [[عترت]] [[طاهر]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، فخری است که هیچ افتخار دیگری همسان و هماورد آن نیست.
| |
| *[[قرآن کریم]] تا از این مطلب پرده بردارد و تأکید خود بر این [[محبّت]] را بیشتر نشان دهد، نخست آن را اجر و [[مزد رسالت]] دانسته است. این نگرش [[قرآنی]] به خوبی [[ارزش]] [[محبّت]] را نشان میدهد، چه [[رسالت]] [[برترین]] هدیّه [[الهی]] است که از همه [[دنیا]] و آنچه در آن است، ارزشمندتر و پربهاتر است؛ از اینرو آنچه مزد آن خواهد بود نیز از تمامی [[دنیا]] و آنچه در آن است، پربهاتر خواهد بود. [[حضرت حق]] خود به صراحت میفرماید: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۱۲.</ref>.
| |
| *در [[آیه]] دیگری نیز به ما یادآوری میکند، که [[منفعت]] این محبّتی که اَجر [[رسالت]] است، در [[حقیقت]] به خود [[محبّان]]، و نه به [[پیامبر]]، باز میگردد. شاید یکی از [[منافع]] آن برای [[امّت]] [[اسلامی]]، همین مطلبی است که در این سطور بدان اشاره کردیم، و بقاء تشیّع تا این روزگار را وابسته به آن علاقه و [[محبّت]] دانستیم. به این [[آیه]] بنگرید: {{متن قرآن|قُلْ مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ}}<ref>«بگو هر پاداشی از شما خواسته باشم از آن خودتان باد!» سوره سبأ، آیه ۴۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۱۳.</ref>.
| |
| ===٣. متابعت از [[اهل بیت]]{{عم}}===
| |
| *[[محبّت]]، گاه از [[عقل]] و مبانی [[عقلانی]] نشأت میگیرد. محبّتی که عالم و علمآموز نسبت به [[دانش]] در خود مییابند، از همین نمونه است، و از همین رو است که این هر دو عمری را در کار آن میکنند تا هم بیاموزندش و هم آن را به دیگران بیاموزند: {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست میدارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref>.
| |
| *گاه نیز از [[قلب]] بر میخیزد. محبّتی که [[مادر]] نسبت به [[فرزند]] خود در [[دل]] مییابد، محبّتی قلبی است. در این زمینه نیز آثار بسیاری از پی آن [[محبّت]] بر میخیزد، که به وضوح در رفتارهای [[مادر]] با [[فرزند]] به چشم میآید: {{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ}}<ref>«تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آوردهاند سپس تردید نورزیدهاند و با داراییها و جانهایشان در راه خداوند جهاد کردهاند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۴-۱۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۱۳.</ref>.
| |
| *گاه نیز از احساس و [[عواطف]] پدید میآید. در این مورد معمولاً آثار [[عقلی]] و قلبی چندانی بر آن پدید نمیآید، هرچند [[محبوب]] بر [[قلب]] [[محب]] حکمفرما میگردد.
| |
| *سِرّ آنکه برخی از متابعان [[اهل بیت]]{{عم}} در عین [[محبّت]] ایشان، دست به [[گناه]] آلوده میکنند نیز در همین نکته است، که آنان بر اساس [[عواطف]] و [[احساسات]] خود به [[محبّت]] [[اهل بیت]]{{عم}} گرویدهاند. از اینرو هرچند حبّ [[مولی]] بر [[قلب]] آنان نشسته است، اما نمیتواند [[مانع]] از گناهکاری برخی از آنان شود.
| |
| *اینگونه از [[حب]] نیز بسیار [[نافع]] بوده از ثمرات بسیاری برخوردار است.
| |
| *امّا آنچه که در زمینه [[محبت]] [[اهل بیت]]{{عم}} [[شایسته]] است، آن است که [[آدمی]] هر سه نوع این محبتها را جمع کرده خود را به آن زینت بخشد.
| |
| *در این مورد، در همین صفحات توضیح بیشتری خواهیم داشت<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۱۴.</ref>.
| |
| ===۴. [[تسلیم]] بودن در مقابل [[اهل بیت]]{{عم}}===
| |
| *این مرتبه، سخت بزرگ و بلند مرتبه است، و در شمار [[برترین]] نعمتهائی است که [[خداوند]] تنها به اَخصّ [[خواص]] از [[بندگان]] ویژه خود هدیه میفرماید. این رتبه همچون مروارید سیاه، کمیاب و بلکه نایاب است؛ با این حال [[اقدام]] برای اتّصاف به آن، در شمار واجبترین اموری است که بر گردن [[انسان]] [[مؤمن]] نهاده شده است. [[حضرت حق]] خود در اشاره به این مرتبه میفرماید: {{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۱۴.</ref>.
| |
| *در این [[آیه]]، به وضوح میبینیم که [[خداوند]] قسم یاد فرموده که آنان که به [[مقام تسلیم]] نرسیدهاند، از [[ایمان]] بهرهای نخواهند داشت. آری! تحصیل این مرتبه سخت دشوار است، و با این حال [[مؤمنان]] به تأکید بر تحصیل آن [[ترغیب]] شدهاند.
| |
| *[[علامه مجلسی]] تنها در یک باب از کتاب [[شریف]] "بحارالأنوار"، بیش از یکصد [[روایت]] [[نقل]] نموده، که مضمون کلّی آنها آن است که [[ولایت]] [[اهل بیت]] امری سخت بزرگ و دشوار است، که تنها [[پیامبران]] مرسل، [[فرشتگان مقرّب]] و [[مؤمنان]] [[امتحان]] دیده میتوانند آن را تحمّل نمایند؛ بلکه برخی از [[روایات]] اینان را نیز از تحمّل آن بار [[ناتوان]] دیده است!<ref>بحارالأنوار، ج۲، ص۱۸۴.</ref>
| |
| *استاد ما [[علامه طباطبائی]] در حاشیه این [[اخبار]]، فرمودهاند که مراد از آنکه حتّی [[انبیاء]] مرسل [[الهی]] نیز نمیتوانند [[ولایت]] اینان را [[درک]] نمایند، آن است که [[حقیقت]] [[دین]] - یعنی [[توحید]] کاملی که سرچشمه [[ولایت]] میباشد- در مراتب کامل آن، تنها و تنها درخور ائمّه هدی بوده، آن [[پیامبران]] بزرگوار نیز به این مراتب نائل نشدهاند. برخی از [[اخبار]]، به نکاتی سترگتر از این نیز اشاره داشته است"<ref>بحارالأنوار، ج۲، ص۱۹۲.</ref>.
| |
| *مراد از این "مرتبه کامل که تنها ویژه آنان است" را، به تفصیل بیشتر در [[روایت]] سی و ششم از همین باب میتوان یافت.
| |
| *در برخی دیگر از این [[روایات]]، وارد شده که علامت [[ایمان]]، [[تسلیم]] بودن در مقابل امر آنان است؛ و آن کس که به [[مقام تسلیم]] نرسیده باشد، [[مؤمن]] نیست<ref>بحارالأنوار، ج۲، ص۲۰۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۱۵.</ref>.
| |
| *در برخی دیگر از همین [[روایات]] نیز، آمده که آنان که به [[مقام تسلیم]] رسیدهاند، در [[مقام]] [[نجباء]] فرود آمدهاند<ref>بحارالأنوار، ج۲، ص۲۰۰.</ref>. به این دو [[روایت]] [[شریف]] بنگرید:
| |
| #"[[سفیان بن سمط]] گوید: به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم: فدایت شوم! کسی از سوی شما نزد ما میآید و سخنان بزرگی درباره [[امامت]] شما به ما میگوید، بهگونهای که سینه ما آن را [[تحمل]] نکرده ما او را [[تکذیب]] میکنیم. آن [[حضرت]] فرمودند: آیا از جانب من با شما سخن نمیگوید؟ گفتم: بله!، فرمودند: آیا میگوید شب روز، و روز شب است؟، گفتم: نه! آن [[حضرت]] فرمودند: در این صورت آن صحبت را به خود ما بازگردانید، چه اگر آن را [[تکذیب]] کنید در [[حقیقت]] ما را [[تکذیب]] کردهاید"<ref>{{متن حدیث|عَنْ سُفْيَانَ بْنِ السِّمْطِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَأْتِينَا مِنْ قِبَلِكَ فَيُخْبِرُنَا عَنْكَ بِالْعَظِيمِ مِنَ الْأَمْرِ فَيَضِيقُ بِذَلِكَ صُدُورُنَا حَتَّى نُكَذِّبَهُ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} أَ لَيْسَ عَنِّي يُحَدِّثُكُمْ قَالَ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَيَقُولُ لِلَّيْلِ إِنَّهُ نَهَارٌ وَ لِلنَّهَارِ إِنَّهُ لَيْلٌ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ لَا قَالَ فَقَالَ رُدَّهُ إِلَيْنَا فَإِنَّكَ إِنْ كَذَّبْتَ فَإِنَّمَا تُكَذِّبُنَا}}؛ بحارالأنوار، ج۲، ص۱۸۷.</ref>.
| |
| #[[امام باقر]]{{ع}} به یکی از [[یاران]] خود میفرمایند: ای کامل! آیا معنی [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«بیگمان مؤمنان رستگارند» سوره مؤمنون، آیه ۱.</ref> را میدانی؟ گفتم: فدایت شوم! یعنی: [[رستگار]] شدند و به [[هدف]] رسیدند و به [[بهشت]] داخل شدند. آن [[حضرت]] فرمودند: آنان که تسلیمند [[رستگار]] شدند، کسانی که در [[مقام]] تسلیمند همان [[نجباء]] میباشند"<ref>{{متن حدیث|وَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} قَالَ يَا كَامِلُ تَدْرِي مَا قَوْلُ اللَّهِ "قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ" قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَفْلَحُوا وَ فَازُوا وَ أُدْخِلُوا الْجَنَّةَ قَالَ قَدْ أَفْلَحَ الْمُسَلِّمُونَ إِنَّ الْمُسَلِّمِينَ هُمُ النُّجَبَاءُ}}؛ بحارالأنوار، ج۲، ص۱۹۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۱۶.</ref>.
| |
| ===۵. [[توسّل]] به [[اهل بیت]]{{عم}}===
| |
| *[[خداوند]] در [[قرآن کریم]] به وضوح به توسُّل به [[اهل بیت]]{{عم}} امر فرموده، تا متوسّلان به [[سعادت]] دو جهانی دست یابند:
| |
| :*{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۳۵.</ref>؛
| |
| :*{{متن قرآن|اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى}}<ref>«خداوند است که هیچ خدایی جز او نیست؛ نامهای نیکوتر از آن اوست» سوره طه، آیه ۸.</ref>.
| |
| *در روایتی، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} میفرمایند: "ما وسیله به سوی [[خداوند]] هستیم" <ref>{{متن حدیث|نَحْنُ الْوَسِيلَةُ إِلَى اللَّهِ}}بحارالأنوار، ج۲۵، ص۲۸.</ref>.
| |
| *و در روایتی دیگر، [[امام صادق]]{{ع}} اینگونه فرمودهاند: "به [[خدا]] قسم ما اسماء نیکوی [[الهی]] هستیم"<ref>{{متن حدیث|نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى}}؛ اصول کافی، ج۱، ص۱۴۳.</ref>.
| |
| *[[روایات]] بسیاری نیز به این مطلب اشاره میکند، که [[دعا]] بدون [[توسّل]] به [[اهل بیت]]{{عم}} به درگاه [[الهی]] پذیرفته نخواهد شد. در اینجا به چند نمونه از این [[روایات]] توجه میدهیم:
| |
| #[[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: "[[دعا]] همچنان از بارگاه [[الهی]] پوشیده میماند، تا آنگاه که بر [[محمد]] و [[آل محمد]] [[صلوات]] فرستاده شود"<ref>{{متن حدیث|عَنْ الْإِمَامِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: لَا يَزَالُ الدُّعَاءُ مَحْجُوباً حَتَّى يُصَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۴۹۱.</ref>.
| |
| #[[پیامبر اکرم]]{{صل}} میفرمایند: "مرا همچون ظرف [[آب]] سواران قرار ندهید، چه سواران ظرف [[آب]] خود را پر میکنند و هرگاه که خواستند از آن میآشامند؛ بلکه مرا در اوّل و آخر و وسط دعای خود یاد کنید"<ref>{{متن حدیث|وَ عَنْهُ{{ع}} أیْضَاً قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: لَا تَجْعَلُونِي كَقَدَحِ الرَّاكِبِ فَإِنَّ الرَّاكِبَ يَمْلَأُ قَدَحَهُ فَيَشْرَبُهُ إِذَا شَاءَ اجْعَلُونِي فِي أَوَّلِ الدُّعَاءِ وَ فِي آخِرِهِ وَ فِي وَسَطِهِ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۴۹۲.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۱۷.</ref>.
| |
| *[[عقل]] نیز بر این مطلب [[گواهی]] میدهد، که [[ائمه]] [[اهل بیت]]{{عم}} [[واسطههای فیض]] [[خداوند]] هستند، و هیچ فیضی از جانب او نیست مگر آنکه به واسطه آنها، به سوی آنها، و از جانب آنها جریان مییابد.
| |
| *[[توسّل]] [[واجب]] به ائمّه هدی، از مراتبی چند برخوردار است، که شدّت و [[ضعف]] آن را نشان میدهد. پر واضح است که آثاری که بر این [[توسّل]] پدید میآید، به نسبت به همین شدّت و [[ضعف]] تغییر مییابد.
| |
| *این مراتب، خود به واسطه [[قوّت]] و یا [[ضعف]] [[ایمان]] [[انسان]] نسبت به آنان تعریف میشود؛ از اینرو هرکس همچون عموم [[مردم]] از [[ایمان]] ضعیفی نسبت به آنان برخوردار باشد، گاه دعایش تأثیر لازم را خواهد بخشید، و گاه نخواهد بخشید، چه [[ایمان]] او به حدّی نیست که بتواند علیّت کامل داشته آثار خود را به صورت قهری ظاهر نماید.
| |
| *امّا کسانی که در شمار [[خواص]] بوده از مراتب بالای [[ایمان]] برخوردار باشند، توسّلشان نیز همچون دعایشان بوده همیشه مورد قبول واقع خواهد شد، چه [[خداوند]] او را [[هدایت]] میفرماید تا در اوقات لازم، به گونه صحیح و با حالتی مطلوب، به [[دعا]] و [[توسّل]] بپردازد. اینان به مرتبهای میرسند که خواستشان تابع خواست [[حضرت حق]] خواهد بود، از اینرو ارادهشان با [[اراده]] او مطابقت خواهد نمود: {{متن قرآن|وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ}}<ref>«و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید» سوره انسان، آیه ۳۰.</ref>.
| |
| *در این میان، کسانی که در شمار اخصّ [[خواص]] قرار گیرند، به منبع و [[خزانه]] [[ولایت]] اتّصال مییابند، و همچون نوری که از [[خورشید]] جدا میشود امّا در عین حال به آن متّصل است، هر لحظه به [[ولایت]] [[اهل بیت]]{{عم}} اتّصال میجویند؛ از اینرو قطرهای از دریای بیپایان [[قدرت]] [[اهل بیت]] و [[علم]] و [[اراده]] آنان را به دست میآورد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۱۸.</ref>.
| |
| *[[قدرت]] نمائی [[آصف بن برخیا]] - که [[تخت بلقیس]] را در لحظهای از [[یمن]] به [[شام]] آورد-، در همین شمار بود، چه او به ذرّهای از [[علم]] اینان دست پیدا کرده بود. در این زمینه روایاتی چند به دست است، که جناب [[شیخ کلینی]] با برخی از آنها در کتاب [[شریف]] "کافی" [[نقل]] نموده. در اینجا به یکی از این [[روایات]] اشاره میکنیم. در این [[روایت]] [[امام صادق]]{{ع}} به یکی از [[یاران]] خود- سُدَیر نام- میفرمایند: "ای سُدیر! آیا [[قرآن]] خواندهای؟ گفتم: بله! فرمودند: آیا این [[آیه]] را دیدهای که میفرماید: {{متن قرآن|قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ}}<ref>«آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم» سوره نمل، آیه ۴۰.</ref>؟ گفتم: فدایت شوم! دیدهام و خواندهام. فرموند: آیا آن مرد را شناختهای و آیا میدانی چه اندازه از [[علم کتاب]] نزد او بود؟ گفتم: شما مرا خبر دهید، فرمودند: به اندازه قطرهای از دریای بزرگ، این اندازه چه [[قدر]] از [[علم کتاب]] است؟ گفتم: فدایت شوم! اندازه بسیار کمی است، فرمودند: ای [[سدیر]]! همین اندازه چقدر بسیار است اگر [[خداوند]] آن را به [[علمی]] که من از آن به تو خبر میدهم نسبت داده باشد. ای سُدیر! آیا در [[قرآن]] این [[آیه]] را هم خواندهای: {{متن قرآن|قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}<ref>«بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>؟ گفتم: فدایت شوم! آری خواندهام، فرمودند: آیا آن کس که تمامی [[علم کتاب]] را دارد فهیمتر است، یا کسی که تنها بخش کوچکی از آن [[علم]] را دارد؟ گفتم: آن کس که تمامی [[علم کتاب]] را دارد. سُدیر گوید: آن [[حضرت]] با دست به سینه [[مبارک]] خود اشاره کردند و فرمودند: به [[خدا]] قسم تمامی [[علم کتاب]] نزد ماست، به [[خدا]] قسم تمامی [[علم کتاب]] نزد ماست"<ref>{{متن حدیث|يَا سَدِيرُ أَ لَمْ تَقْرَأِ الْقُرْآنَ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَهَلْ وَجَدْتَ فِيمَا قَرَأْتَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ "قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ" قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ قَرَأْتُهُ قَالَ فَهَلْ عَرَفْتَ الرَّجُلَ وَ هَلْ عَلِمْتَ مَا كَانَ عِنْدَهُ مِنْ عِلْمِ الْكِتَابِ قَالَ قُلْتُ أَخْبِرْنِي بِهِ قَالَ قَدْرُ قَطْرَةٍ مِنَ الْمَاءِ فِي الْبَحْرِ الْأَخْضَرِ فَمَا يَكُونُ ذَلِكَ مِنْ عِلْمِ الْكِتَابِ- قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا أَقَلَّ هَذَا فَقَالَ يَا سَدِيرُ مَا أَكْثَرَ هَذَا أَنْ يَنْسُبَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى الْعِلْمِ الَّذِي أُخْبِرُكَ بِهِ يَا سَدِيرُ فَهَلْ وَجَدْتَ فِيمَا قَرَأْتَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَيْضاً "قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ" قَالَ قُلْتُ قَدْ قَرَأْتُهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ أَ فَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ كُلُّهُ أَفْهَمُ أَمْ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ بَعْضُهُ قُلْتُ لَا بَلْ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ كُلُّهُ قَالَ فَأَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ وَ قَالَ عِلْمُ الْكِتَابِ وَ اللَّهِ كُلُّهُ عِنْدَنَا عِلْمُ الْكِتَابِ وَ اللَّهِ كُلُّهُ عِنْدَنَا}}اصول کافی، ج۱، ص۲۵۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۱۹-۴۲۰.</ref>.
| |
| *آری! کسی که به این منبع [[ولایت]] به گونه شهودی اتّصال یابد و بدان [[ایمان]] [[حقّ]] الیقینی پیدا کند، بیش از یک ذرّه از آن به دست خواهد آورد، همانگونه که ذرّهای از آن نصیب [[آصف]] شده بود؛ از اینرو میتواند باز همچون [[آصف]] به تصرّف در عالم مادّی بپردازد، و در سراسر آن به خواست خود تغییر پدید آورد. شاید سرّ آنکه [[یاران]] [[حضرت]] [[ولیّ]] عصر {{ع}} از عددی اندک -۳۱۳ نفر- برخوردارند، امّا با این وجود بر پهنه [[گیتی]] مسلّط میشوند نیز در همین نکته باشد، که آنان نیز چون [[آصف]] از [[قدرت]] تصرّف برخوردار بوده سلطنتی همچون [[سلطنت]] [[سلیمان]] و [[آصف]] فرادست آن [[حضرت]]{{ع}} و [[یاران]] کرامندشان خواهد آمد.
| |
| *آنان دست در دامن [[ولایت]] میزنند، و تنها در طول یک روز بر تمامی کره [[زمین]] [[حکومت]] مییابند.
| |
| *این [[توسّل]] هرچند بسیار کمیاب است، امّا از مباحث بسیاری برخوردار میباشد؛ بهگونهای که اگر مباحث مربوط به آن جمعآوری و تدوین شود، خود کتابی بزرگ خواهد بود<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۴۲۰.</ref>.
| |
|
| |
|
| ==منابع== | | ==منابع== |