←مرجعیت علمی یکی از حکمتهای امامت
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
##چهارم: روایاتی نیز وجود دارد که بر اساس آن، [[خداوند]] گاهی [[علم]] به [[امامان]]{{ع}} میبخشد، و گاه نیز به آنها [[علم]] نمیدهد، ازاینرو نمیدانند.<ref>مُعَمَّرِ بن خَلَّاد در روایتی صحیحه نقل میکند: {{عربي|اندازه=155%|"سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ{{ع}} رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ فَارِسَ فَقَالَ لَهُ أَ تَعْلَمُونَ الْغَيْبَ- فَقَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ{{ع}} يُبْسَطُ لَنَا الْعِلْمُ فَنَعْلَمُ وَ يُقْبَضُ عَنَّا فَلَا نَعْلَمُ"}} (همان، ص۲۵6؛ محمد بن علی بن بابویه قمی، الخصال، ج۲، ص۵۲۸).</ref> [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} نیز هنگام [[شهادت]] فرمودند: {{عربي|اندازه=155%|"كَمْ أَطْرَدْتُ الْأَيَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَكْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ فَأَبَى اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ هَيْهَاتَ عِلْمٌ مَكْنُونٌ"}}.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۴۷. این روایت، صحيحه است. در خطبه ۱۴۹ نهج البلاغه به جای علم مکنون، عبارت علم مخزون آمده است.</ref> بر اساس ظاهر این سخن، [[امام علی]]{{ع}} مطلبی را نمیدانسته و برای دانستن آن [[تلاش فراوان]] کرده، اما آنگاه که نتوانسته نسبت به آن [[علم]] یابد، برای ایشان روشن میشود که این [[علم]]، نزد [[خداوند]] مخزون است و [[خداوند]] قصد ندارد آن را به ایشان بفهماند. البته درباره اینکه آن مطلب چه بوده است، سخنانی میان [[دانشمندان]] مطرح است که مجال پرداختن به آن نیست، هرچند برخی پژوهشگران تلاش کردهاند اینگونه توجیه کنند که [[خداوند]] آن مطلب را از دیگران مخفی کرده است، نه از [[امام]].<ref>حبيب الله هاشمی خویی، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج ۹، ص۱۲۰.</ref> با وجود این، به نظر میرسد صرفنظر از اینکه آن امر چه بوده است، اینکه [[خداوند]] برخی [[علوم]] را به [[امام]] ندهد، مخالف دیگر [[روایات]] نیست<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص ۳۰۶ الی ۳۰۹.</ref>. | ##چهارم: روایاتی نیز وجود دارد که بر اساس آن، [[خداوند]] گاهی [[علم]] به [[امامان]]{{ع}} میبخشد، و گاه نیز به آنها [[علم]] نمیدهد، ازاینرو نمیدانند.<ref>مُعَمَّرِ بن خَلَّاد در روایتی صحیحه نقل میکند: {{عربي|اندازه=155%|"سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ{{ع}} رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ فَارِسَ فَقَالَ لَهُ أَ تَعْلَمُونَ الْغَيْبَ- فَقَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ{{ع}} يُبْسَطُ لَنَا الْعِلْمُ فَنَعْلَمُ وَ يُقْبَضُ عَنَّا فَلَا نَعْلَمُ"}} (همان، ص۲۵6؛ محمد بن علی بن بابویه قمی، الخصال، ج۲، ص۵۲۸).</ref> [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} نیز هنگام [[شهادت]] فرمودند: {{عربي|اندازه=155%|"كَمْ أَطْرَدْتُ الْأَيَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَكْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ فَأَبَى اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ هَيْهَاتَ عِلْمٌ مَكْنُونٌ"}}.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۴۷. این روایت، صحيحه است. در خطبه ۱۴۹ نهج البلاغه به جای علم مکنون، عبارت علم مخزون آمده است.</ref> بر اساس ظاهر این سخن، [[امام علی]]{{ع}} مطلبی را نمیدانسته و برای دانستن آن [[تلاش فراوان]] کرده، اما آنگاه که نتوانسته نسبت به آن [[علم]] یابد، برای ایشان روشن میشود که این [[علم]]، نزد [[خداوند]] مخزون است و [[خداوند]] قصد ندارد آن را به ایشان بفهماند. البته درباره اینکه آن مطلب چه بوده است، سخنانی میان [[دانشمندان]] مطرح است که مجال پرداختن به آن نیست، هرچند برخی پژوهشگران تلاش کردهاند اینگونه توجیه کنند که [[خداوند]] آن مطلب را از دیگران مخفی کرده است، نه از [[امام]].<ref>حبيب الله هاشمی خویی، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج ۹، ص۱۲۰.</ref> با وجود این، به نظر میرسد صرفنظر از اینکه آن امر چه بوده است، اینکه [[خداوند]] برخی [[علوم]] را به [[امام]] ندهد، مخالف دیگر [[روایات]] نیست<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص ۳۰۶ الی ۳۰۹.</ref>. | ||
== | ==مرجعیت علمی یکی از حکمتهای [[امامت]]== | ||
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:right; font-size: 90%; font-weight: normal;">{{اصلی|حکمت امامت}}</div> | <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:right; font-size: 90%; font-weight: normal;">{{اصلی|حکمت امامت}}</div> | ||
* یکی از فلسفههای [[خاتمیت نبوت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} [[تکامل]] و [[بلوغ عقلی مسلمانان]] [[صدر اسلام]] بود که در پرتو همین [[بلوغ]] آنان موفّق شدند [[کتاب آسمانی]] را [[حفظ]] و بهصورت اصیل و [[ناب]] به نسلهای بعدی منتقل نمایند. لکن نکته قابل توجّه اینکه چون [[مردم]] شبه [[جزیره عربستان]] از نظر تعلیمات و [[علوم نظری]] مانند: [[فلسفه]]، [[تفسیر]] و [[کلام]] در حد پایین بودند، بر شناخته و [[فهم]] [[آیات متشابه]] و همچنین [[بواطن]] و [[لایههای ژرفای قرآن]] [[قادر]] نبودند و لذا به [[وجود امام]] و [[مرجع]] و [[مفسر]] [[معصوم]] [[قرآن]] [[نیاز]] افتاد. [[ظهور]] فرقههای مختلف [[دینی]] [[شاهد]] [[تفاسیر]] و قرائتهای مختلف و ناسره از [[قرآن]] است که با [[تمسک]] به [[ظاهر آیات]] موجب [[تشتت مسلمانان]] شدند. اینجا میتوان به [[فرقه مجسمه]] مثال زد که به تجسم [[خداوند]] – العیاذ بالله - معتقدند، همچنین [[اکثریت]] قریب به [[اتفاق]] [[اهل سنت]] به [[رؤیت خداوند]] با چشم ظاهری در [[قیامت]] [[اعتقاد]] میورزند. امّا [[تشیع]] به [[دلیل]] [[پیوستگی با امام]] [[معصوم]] از چنین آموزههایی مبراست. | * یکی از فلسفههای [[خاتمیت نبوت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} [[تکامل]] و [[بلوغ عقلی مسلمانان]] [[صدر اسلام]] بود که در پرتو همین [[بلوغ]] آنان موفّق شدند [[کتاب آسمانی]] را [[حفظ]] و بهصورت اصیل و [[ناب]] به نسلهای بعدی منتقل نمایند. لکن نکته قابل توجّه اینکه چون [[مردم]] شبه [[جزیره عربستان]] از نظر تعلیمات و [[علوم نظری]] مانند: [[فلسفه]]، [[تفسیر]] و [[کلام]] در حد پایین بودند، بر شناخته و [[فهم]] [[آیات متشابه]] و همچنین [[بواطن]] و [[لایههای ژرفای قرآن]] [[قادر]] نبودند و لذا به [[وجود امام]] و [[مرجع]] و [[مفسر]] [[معصوم]] [[قرآن]] [[نیاز]] افتاد. [[ظهور]] فرقههای مختلف [[دینی]] [[شاهد]] [[تفاسیر]] و قرائتهای مختلف و ناسره از [[قرآن]] است که با [[تمسک]] به [[ظاهر آیات]] موجب [[تشتت مسلمانان]] شدند. اینجا میتوان به [[فرقه مجسمه]] مثال زد که به تجسم [[خداوند]] – العیاذ بالله - معتقدند، همچنین [[اکثریت]] قریب به [[اتفاق]] [[اهل سنت]] به [[رؤیت خداوند]] با چشم ظاهری در [[قیامت]] [[اعتقاد]] میورزند. امّا [[تشیع]] به [[دلیل]] [[پیوستگی با امام]] [[معصوم]] از چنین آموزههایی مبراست. | ||
* نکته دیگر اینکه در حوزه [[معرفتی]] و تفسیری [[نیاز به مرجع]] و [[امام]] [[معصوم]] همیشه لازم است و دیگران به [[دلیل]] فقدان [[عصمت]] [[محتمل الخطا]] هستند، [[امامان]] توانستند مبانی و اصول لازم [[دینشناسی]] را به مخاطبان [[القا]] و با [[تربیت]] [[مفسران]] و [[متکلمان]] برجسته؛ همچون: [[هشام بن الحکم|هشام]]، ضریب [[نیاز به امام]] در [[عصر غیبت]] را کاهش دهند. آنان مبانی و [[اصول دین]] را به صورت [[ناب]] تحویل [[جامعه]] داده و از ابتلای [[آموزههای دینی]] به آفت [[تحریف]] و [[بدعت]] جلوگیری کنند و یا حداقل چنین هدفی در میان [[پیروان]] خود تحقق یابد. | * نکته دیگر اینکه در حوزه [[معرفتی]] و تفسیری [[نیاز به مرجع]] و [[امام]] [[معصوم]] همیشه لازم است و دیگران به [[دلیل]] فقدان [[عصمت]] [[محتمل الخطا]] هستند، [[امامان]] توانستند مبانی و اصول لازم [[دینشناسی]] را به مخاطبان [[القا]] و با [[تربیت]] [[مفسران]] و [[متکلمان]] برجسته؛ همچون: [[هشام بن الحکم|هشام]]، ضریب [[نیاز به امام]] در [[عصر غیبت]] را کاهش دهند. آنان مبانی و [[اصول دین]] را به صورت [[ناب]] تحویل [[جامعه]] داده و از ابتلای [[آموزههای دینی]] به آفت [[تحریف]] و [[بدعت]] جلوگیری کنند و یا حداقل چنین هدفی در میان [[پیروان]] خود تحقق یابد. | ||
* پس عدم [[بلوغ]] کامل [[مردم]] در [[صدر اسلام]] و [[تکامل]] تدریجی آن در پرتو [[هدایت امام]] [[معصوم]]، یکی از [[دلایل ضرورت وجود امام]] بعد از [[خاتمیت نبوت]] میباشد<ref>ر.ک. [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص ۴۵-۴۶.</ref>. | * پس عدم [[بلوغ]] کامل [[مردم]] در [[صدر اسلام]] و [[تکامل]] تدریجی آن در پرتو [[هدایت امام]] [[معصوم]]، یکی از [[دلایل ضرورت وجود امام]] بعد از [[خاتمیت نبوت]] میباشد<ref>ر.ک. [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص ۴۵-۴۶.</ref>. | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == | ||
* [[مقام مرجعیت علمی به چه معناست؟ (پرسش)]] | * [[مقام مرجعیت علمی به چه معناست؟ (پرسش)]] |