جز
جایگزینی متن - 'خودداری' به 'خودداری'
جز (جایگزینی متن - 'لشکر اسامه' به 'لشکر اسامه') |
جز (جایگزینی متن - 'خودداری' به 'خودداری') |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
==اعزام [[لشکر اسامه]]== | ==اعزام [[لشکر اسامه]]== | ||
*[[پیامبر]]{{صل}} در [[محرم]] [[سال یازدهم هجری]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۸۴؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۱۷.</ref>، [[فرمان]] آماده شدن سریع [[مردم]] برای [[جنگ]] با [[روم]] را صادر فرمود. آن [[حضرت]]، [[اسامه]] پسر [[زید]] را به [[فرماندهی]] این [[لشکر]] برگزید و [[دستور]] داد که [[لشکر]] را تا مرز بلقاء<ref>بلقاء، جایی بود که جعفر بن ابیطالب و پدرش در آن به شهادت رسیدند. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۴۵.</ref> و ارزوم در [[فلسطین]] ببرد و با [[دشمنان خدا]] بجنگد. | *[[پیامبر]]{{صل}} در [[محرم]] [[سال یازدهم هجری]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۸۴؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۱۷.</ref>، [[فرمان]] آماده شدن سریع [[مردم]] برای [[جنگ]] با [[روم]] را صادر فرمود. آن [[حضرت]]، [[اسامه]] پسر [[زید]] را به [[فرماندهی]] این [[لشکر]] برگزید و [[دستور]] داد که [[لشکر]] را تا مرز بلقاء<ref>بلقاء، جایی بود که جعفر بن ابیطالب و پدرش در آن به شهادت رسیدند. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۴۵.</ref> و ارزوم در [[فلسطین]] ببرد و با [[دشمنان خدا]] بجنگد. | ||
*[[حضرت]] به [[اسامه]] فرمود با [[لشکر]] خود از [[مدینه]] بیرون رفته، در "[[جرف]]" (در یک فرسخی [[مدینه]]) اردو بزند. همچنین به [[مردم]] نیز [[دستور]] فرمود که همراه [[اسامه]] بروند و از ماندن در [[مدینه]] | *[[حضرت]] به [[اسامه]] فرمود با [[لشکر]] خود از [[مدینه]] بیرون رفته، در "[[جرف]]" (در یک فرسخی [[مدینه]]) اردو بزند. همچنین به [[مردم]] نیز [[دستور]] فرمود که همراه [[اسامه]] بروند و از ماندن در [[مدینه]] خودداری کنند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ۱۱۱۸؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۱.</ref>. [[حضرت]] قصد داشت که سران [[مهاجر]] و [[انصار]] را همراه او بفرستد تا هنگام وفاتش در [[زمامداری]] و [[پیشوایی]] [[مسلمانان]] [[طمع]] نکنند<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۰-۱۸۱؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۳؛ قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۵۷.</ref>. | ||
*در نتیجه هیچ یک از [[مهاجران]] باقی نماندند و همه، آماده رفتن شدند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۱۱۸.</ref> [[ابوبکر]] و [[عمر]]<ref>ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۱۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۴۶؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۳؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۳.</ref>، [[ابوعبیده جراح]]، [[سعد بن ابیوقاص]] و [[ابوالأعور]] همراه گروهی دیگر از [[مهاجران]] و [[انصار]]، مانند [[قتادة بن نعمان]] و [[سلمة بن اسلم]] به این [[لشکر]] پیوستند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۱۱۸.</ref>. اوضاع بر این منوال پیش میرفت تا اینکه کسالت [[حضرت]] پیش آمد؛ از این رو [[لشکریان]] هر یک، در حرکت به سوی [[شام]] به دلایلی [[سستی]] میکردند. به حدی که [[حضرت]] در طول مدت بیماریشان که چهارده روز طول کشید<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۳؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۵۶.</ref> همواره امر میفرمود که [[لشکر]]، حرکت کند و میفرمود: {{متن حدیث|لَعَنَ اللَّهُ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْ جَيْشِ أُسَامَةَ}}<ref>نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج۱، ص۴۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۵۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۸۶.</ref>؛ اما [[مخالفان]] به بهانههای مختلف مانند [[بیماری]] [[حضرت]] از انجام این [[مأموریت]] شانه خالی میکردند. | *در نتیجه هیچ یک از [[مهاجران]] باقی نماندند و همه، آماده رفتن شدند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۱۱۸.</ref> [[ابوبکر]] و [[عمر]]<ref>ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۱۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۴۶؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۳؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۳.</ref>، [[ابوعبیده جراح]]، [[سعد بن ابیوقاص]] و [[ابوالأعور]] همراه گروهی دیگر از [[مهاجران]] و [[انصار]]، مانند [[قتادة بن نعمان]] و [[سلمة بن اسلم]] به این [[لشکر]] پیوستند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۱۱۸.</ref>. اوضاع بر این منوال پیش میرفت تا اینکه کسالت [[حضرت]] پیش آمد؛ از این رو [[لشکریان]] هر یک، در حرکت به سوی [[شام]] به دلایلی [[سستی]] میکردند. به حدی که [[حضرت]] در طول مدت بیماریشان که چهارده روز طول کشید<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۳؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۵۶.</ref> همواره امر میفرمود که [[لشکر]]، حرکت کند و میفرمود: {{متن حدیث|لَعَنَ اللَّهُ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْ جَيْشِ أُسَامَةَ}}<ref>نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج۱، ص۴۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۵۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۸۶.</ref>؛ اما [[مخالفان]] به بهانههای مختلف مانند [[بیماری]] [[حضرت]] از انجام این [[مأموریت]] شانه خالی میکردند. | ||
*کم سن و سالی [[اسامه]] (که هفده یا هیجده سال داشته است) نیز بهانهای دیگر برای این تعللها بود. آنها بر [[حضرت]] خرده میگرفتند که چرا [[جوانی]] را [[رهبر]] و [[فرمانده]] بزرگان [[مهاجر]] و [[انصار]] کرده است؟<ref>ابن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۶۵۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۴۶و محمد بن عمر واقدی، ج۳، ص۱۱۱۸.</ref> آنها به [[فرامین]] [[حضرت]] که مکرر میفرمودند: "[[لشکر اسامه]] را روانه کنید" توجهی نمیکردند و [[منتظر]] [[تقدیر الهی]] درباره [[رسول خدا]]{{صل}} بودند<ref>ابن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۶۵۰؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۵۶۹.</ref>. | *کم سن و سالی [[اسامه]] (که هفده یا هیجده سال داشته است) نیز بهانهای دیگر برای این تعللها بود. آنها بر [[حضرت]] خرده میگرفتند که چرا [[جوانی]] را [[رهبر]] و [[فرمانده]] بزرگان [[مهاجر]] و [[انصار]] کرده است؟<ref>ابن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۶۵۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۴۶و محمد بن عمر واقدی، ج۳، ص۱۱۱۸.</ref> آنها به [[فرامین]] [[حضرت]] که مکرر میفرمودند: "[[لشکر اسامه]] را روانه کنید" توجهی نمیکردند و [[منتظر]] [[تقدیر الهی]] درباره [[رسول خدا]]{{صل}} بودند<ref>ابن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۶۵۰؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۵۶۹.</ref>. |