صلح امام حسن مجتبی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'خلافت امام حسن' به 'خلافت امام حسن')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{امام مجتبی/بالا}}
{{امام مجتبی/بالا}}
{{امامت}}
{{امامت}}
[[صلح]] [[امام مجتبی]]{{ع}} از حوادث مهم [[تاریخی]] است که بر اساس شرایط [[اجتماعی]] نابسامان، [[دشمنی]] [[معاویه]] و کمبود [[یاران]]؛ برای [[حفظ اسلام]] و [[شیعیان]] و [[آشکار]] ساختن چهره [[پلید]] [[معاویه]] و جلوگیری از موروثی کردن [[خلافت]] و تعرض [[دشمنان خارجی]] انجام گرفت. هرچند [[حکمت]] آن برای برخی از [[یاران]] هم روشن نبود ولی آن [[حضرت]] بارها از [[ضرورت]] آن برای [[حفظ]] [[مصالح]] [[شیعیان]] تأکید می‌فرمودند.


==مقدمه==
==مقدمه==
*از مهم‌ترین حوادث [[زندگی]] [[مبارک]] [[امام مجتبی]]{{ع}} [[صلح]] او با [[معاویه]] است. ایشان بنا به [[مصالح اسلام]] و شرایط پیش‌آمده با [[معاویه]] [[صلح]] کرد. صلح‌نامه‌ای بین ایشان و [[معاویه]] [[امضا]] شد که مفاد آن در منابع مختلف آمده است. پس از این ماجرا [[امام حسن]]{{ع}} به همراه [[امام حسین]]{{ع}} [[کوفه]] را ترک کردند و ساکن [[مدینه]] شدند و تا پایان [[عمر]] در [[مدینه]] ساکن بودند<ref>ر.ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸.</ref>. [[صلح امام حسن]]{{ع}} برخی از اعتراضات را علیه ایشان دامن زد. در حالی که، [[امام حسن]] همواره از [[ضرورت]] [[صلح]] به منظور حفظ [[مصلحت]] [[شیعیان]] تأکید می‌ورزید<ref>ر.ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸.</ref>.
*یکی از حوادث مهم [[تاریخ اسلام]] [[صلح امام حسن مجتبی]]{{ع}} است. از همان زمان برخی این واقعه را دستاویزی برای متهم کردن [[امام]] به سازشکاری نموده‌اند. منتها باید دانست بدون در نظر گرفتن مقدمات، شرایط و زمینه‌های تحقق یک واقعۀ [[تاریخی]] نمی‌توان [[قضاوت]] و [[داوری]] صحیح و عادلانه در مورد آن داشت<ref>ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۲۴.</ref>.
==[[دلایل]] [[صلح]] با [[معاویه]]==
==[[دلایل]] [[صلح امام حسن]]{{ع}}==
*برای راه یافتن به [[دلایل]] [[صلح امام حسن]]{{ع}}، بررسی دو موضوع ضروری می‌نماید: نخست شرایط نابسامان [[اجتماعی]] آن روزگار که [[امام]]{{ع}} را به [[صلح]] واداشت<ref>پیشوایان ما، ۱۱۷- ۱۰۵.</ref> و دیگر، [[مقام]] والای [[امامت]] و اینکه شخص [[امام]] با [[دانش]] آسمانی خویش همواره [[بهترین]] راه را بر می‌گزیند و از این رو، [[اطاعت]] از او بی‌چون و چرا [[واجب]] است<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۰۰.</ref>.
*برای روشن شدن [[دلایل]] [[صلح]] [[امام مجتبی]]{{ع}}، این واقعه از دو جهت باید مورد بررسی قرار گیرد: نخست شرایط نابسامان [[اجتماعی]] آن روزگار که [[امام]] را به [[صلح]] واداشت<ref>پیشوایان ما، ۱۱۷- ۱۰۵.</ref> و دیگر اینکه بر اساس [[مقام]] والای [[امامت]] و برخورداری از [[دانش]] آسمانی، همواره [[بهترین]] راه را برمی‌گزینند و [[اطاعت]] از او بی چون چرا [[واجب]] است<ref>ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۱۰۰.</ref>.
#جامعۀ روزگار [[امام حسن]]{{ع}} به [[دلیل]] جنگ‌های فراوان و کشمکش‌های [[سیاسی]] بسیار، در کمند اضطراب‌ها و نابسامانی‌ها گرفتار آمده بود و این امر، [[خلافت امام حسن]]{{ع}} را با وضعیتی پیچیده و دشوار رو به رو ساخته بود. از [[مشکلات]] بزرگ، وجود دسته‌ها و احزاب پرشمار در [[کوفه]] بود؛ همانند [[امویان]]، [[خوارج]]، مذبذبین فرصت‌طلب و سربازان نافرمان. دسیسه‌های [[معاویه]] ـ که از هیچ گونه [[قانون]] [[اخلاقی]] و [[انسانی]] [[پیروی]] نمی‌کرد ـ مشکلی دیگر بود<ref>مصنفات شیخ مفید، ۱۱/ ۲/ ۱۹- ۱۶.</ref> مشکل سوم، کمی [[یاران امام]] و همراه نبودن [[مردم]] و [[خیانت]] و [[دنیاپرستی]] برخی سران [[لشکر]] بود. از این رو، [[امام]] برای [[حفظ اسلام]] چاره‌ای جز [[صلح]] ندید. رهاورد [[صلح امام حسن]]{{ع}} عبارت بودند از: [[حفظ جان]] و [[مال]] و آبروی [[شیعیان]]؛ [[آشکار]] ساختن چهرۀ پلید [[معاویه]] و حفظ [[خلافت]] از لغزیدن به [[نظام]] موروثی؛ در [[امان]] داشتن [[کشور اسلامی]] از [[طمع]] و تعرض [[دشمنان خارجی]]<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۰۰.</ref>.
#شرایط [[اجتماعی]] آن روزگار: به [[دلیل]] جنگ‌های فراوان و کشمکش‌های [[سیاسی]]، [[وضعیت نابسامان]] و پیچیده‌ای فراهم شده بود. از جمله [[مشکلات]] آن دوره وجود گروه‌ها و [[احزاب]] متعدد در [[کوفه]] بود مانند: [[امویان]]، [[خوارج]]، مذبذبین [[فرصت]] طلب، سربازان خسته و نافرمان<ref>مصنفات شیخ مفید، ۱۱/ ۲/ ۱۹- ۱۶.</ref>. از طرف دیگر [[معاویه]] که از زمان [[خلفا]] در [[شام]] [[صاحب منصب]] و [[قدرت]] شده بود و حاضر به [[بیعت]] با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نشد و جریان [[جنگ صفین]] هم منجر به [[تسلیم]] او نگردید، بعد از [[شهادت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[عداوت]] و [[دشمنی]] شدیدتری از خود نشان داد تا جایی که کار به [[جنگ]] کشید، اما در [[جنگ]] نیز چون گذشته درصدد [[توطئه]] و دسیسه بود<ref>ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۲۴.</ref> و از هیچ گونه [[قانون]] [[اخلاقی]] و [[انسانی]] [[پیروی]] نمی‌کرد<ref>مصنفات شیخ مفید، ۱۱/ ۲/ ۱۹- ۱۶.</ref>. مشکل سوم کمی [[یاران امام]] و همراه نبودن [[مردم]] و [[دنیاپرستی]] و [[خیانت]] برخی از [[یاران خاص]] و سران [[لشکر]] [[امام]] بود. از این رو [[امام]] برای [[حفظ اسلام]] چاره‌ای جز [[صلح]] ندید. این [[مصالحه]] نه برای [[فرار از جنگ]] بود ـ که حتی [[دشمنان اهل بیت]]{{ع}} مانند [[ابن تیمیه]] قبول دارند [[امام]] از [[ترس]] [[جنگ]] به [[صلح]] [[پناه]] نیاورد ـ بلکه به خاطر [[مصالح مسلمانان]] و [[پرهیز]] از [[خون ریزی]] بی‌ثمر [[راضی]] به [[مصالحه]] گشت. هر چند برای برخی از [[یاران]] آن [[حضرت]] [[حکمت]] و [[دلیل]] [[مصالحه]] روشن نبود<ref>ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۲۴.</ref>.
#[[امام]] [[معصوم]]{{ع}} از [[دانش الهی]] بهره‌مند است و آنچه انجام می‌‌دهد به [[فرمان خداوند]] است و از این رو، [[سرپیچی]] از [[فرمان]] او روا نیست و [[مؤمنین]] می‌باید بی‌چون و چرا از [[امام]]{{ع}} [[پیروی]] کنند. [[شیعیان]] با چنین ایمانی به [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} قائلند [[صلح امام حسن]]{{ع}} دارای [[مصلحت]] و منفعت‌هایی بسیار مهم بوده است و راه نیافتن خِرَد ما به این [[مصلحت]] و منفعت‌ها به معنای ناصواب بودن [[تدبیر امام]]{{ع}} نیست. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} می‌فرماید: «[[حسن]] و [[حسین]] امام‌اند چه بنشینند و چه [[قیام]] کنند»<ref>{{متن حدیث|الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ إِمَامَا حَقٍّ قَامَا أَوْ قَعَدَا}}؛ بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۲۶۶.</ref>. [[شیعیان]] با [[الهام]] از چنین روایاتی، [[مطیع]] بی‌چون و چرای [[امام]] معصوم‌اند چه همانند [[حضرت]] [[حسن بن علی]]{{ع}} راه [[صلح]] را [[مصلحت]] زمان خویش بداند و چه همانند [[حضرت]] [[حسین بن علی]]{{ع}} برخیزد و راهی دیگر را [[مصلحت]] بشمارد<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۰۱.</ref>.
# [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} از [[دانش الهی]] بهره‌مند است و آنچه انجام می‌دهد به [[فرمان خداوند]] است از این رو [[سرپیچی]] از [[فرمان]] او روا نیست و [[مؤمنین]] باید بدون چون و چرا از [[امام]] [[پیروی]] کنند. با چنین [[ایمانی]] به [[امام]] [[معصوم]]{{ع}}، [[شیعیان]] معتقدند [[صلح امام حسن]]{{ع}} دارای [[مصلحت]] و منفعت‌هایی بسیار مهم بوده است و ندانستن [[مصلحت‌ها]] و منفعت‌ها به معنای ناصواب بودن [[تدبیر امام]]{{ع}} نیست. چنانچه [[پیامبر اسلام]]{{صل}} می‌فرماید: «[[حسن]] و [[حسین]] امام‌اند چه بنشینند و چه [[قیام]] کنند»<ref>{{متن حدیث|الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ إِمَامَا حَقٍّ قَامَا أَوْ قَعَدَا}}؛ بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۲۶۶.</ref>. [[شیعیان]] با [[الهام]] از چنین روایاتی، [[مطیع]] بی‌چون و چرای [[امام]] معصوم‌اند چه همانند [[حسن بن علی]]{{ع}} راه [[صلح]] را [[مصلحت]] زمان خویش بداند و چه همانند [[حسین بن علی]]{{ع}} برخیزد و راهی دیگر را [[مصلحت]] بشمارد<ref>ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۱۰۱.</ref>.
*وانگهی، از [[روایات]] بر می‌آید تنها راه درست در روزگار [[امام حسن]]{{ع}} [[صلح]] بوده است؛ از آن جمله است روایتی از همان [[امام]] که می‌فرماید: «به [[خدا]] [[سوگند]] اگر من با [[معاویه]] می‌جنگیدم، [[مردم]] مرا [[تسلیم]] او می‌کردند... به [[خدا]] [[سوگند]]، آنچه من کردم، برای [[شیعیان]] بهتر است از هر آنچه [[خورشید]] بر آن می‌تابد و غروب می‌کند. آیا نمی‌دانید من [[امام]] شمایم و فرمانبرداری‌ام بر شما [[فریضه]] است؟ آیا نشنیده‌اید که [[پیامبر خدا]] مرا یکی از دو سالار [[جوانان]] بهشتی دانسته است؟ پس [[شک]] مکنید که من برای [[مصلحت]] [[امت]] و پاسداشت [[خون]] آنان به [[صلح]] تن دادم»<ref>{{متن حدیث|وَیْحَکُمْ مَا تَدْرُونَ مَا عَمِلْتُ وَ اللَّهِ الَّذِی عَمِلْتُ خَیْرٌ لِشِیعَتِی مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ أَوْ غَرَبَتْ أَ لَا تَعْلَمُونَ أَنِّی إِمَامُکُمْ وَ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَیْکُمْ وَ أَحَدُ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ بِنَصٍّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص...}}؛‏ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۹، ۲۱ و ۵۶.</ref>.<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۰۱.</ref>
*بر اساس [[روایات]] هم تنها راه درست در آن روزگار [[صلح]] بوده است؛ چنانچه [[امام مجتبی]]{{ع}} در روایتی به آن تصریح فرموده است: «به [[خدا]] [[سوگند]] اگر من با [[معاویه]] می‌جنگیدم، [[مردم]] مرا [[تسلیم]] او می‌کردند... به [[خدا]] [[سوگند]]، آنچه من کردم، برای [[شیعیان]] بهتر است از هر آنچه [[خورشید]] بر آن می‌تابد و غروب می‌کند. آیا نمی‌دانید من [[امام]] شمایم و فرمانبرداری‌ام بر شما [[فریضه]] است؟ آیا نشنیده‌اید که [[پیامبر خدا]] مرا یکی از دو سالار [[جوانان]] بهشتی دانسته است؟ پس [[شک]] مکنید که من برای [[مصلحت]] [[امت]] و پاسداشت [[خون]] آنان به [[صلح]] تن دادم»<ref>{{متن حدیث|وَیْحَکُمْ مَا تَدْرُونَ مَا عَمِلْتُ وَ اللَّهِ الَّذِی عَمِلْتُ خَیْرٌ لِشِیعَتِی مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ أَوْ غَرَبَتْ أَ لَا تَعْلَمُونَ أَنِّی إِمَامُکُمْ وَ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَیْکُمْ وَ أَحَدُ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ بِنَصٍّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص...}}؛‏ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۹، ۲۱ و ۵۶.</ref>.<ref>ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۱۰۱.</ref>
==مقدمه==
*همچنین آن [[حضرت]] در پاسخ به [[أبوسعید عَقِیصَا]] که او را به [[مداهنه]] با [[معاویه]] متهم کرد، فرمود: «آیا بعد از پدرم من [[حجت خدا]] بر [[مردم]] و [[امام]] ایشان نیستم؟ عرضه داشتیم: چرا؟ فرمود: آیا مگر من نه آن کسی هستم که [[رسول خدا]]{{صل}} درباره من و برادرم فرمودند: [[حسن]] و [[حسین]] دو [[امام]] بوده چه [[قیام]] کرده و چه بنشینند؟ عرض کردم: آری همین طور است. فرمود: پس من [[امام]] بوده چه [[قیام]] کنم و چه بنشینم. آنگاه فرمود:‌ ای اباسعید به همان علتی که [[پیامبر خدا]]{{صل}} با [[بنی ضمره]] و [[بنی اشجع]] و با [[اهل مکه]] هنگام برگشت از [[حدیبیه]] [[صلح]] فرمودند، من نیز با [[معاویه]] [[صلح]] نموده‌ام، آنها که [[رسول خدا]]{{صل}} با ایشان [[صلح]] فرمود به [[نص]] کتاب [[کافر]] بودند و [[معاویه]] و اصحابش به مقتضای [[تأویل قرآن]] [[کافر]] هستند. ‌ای [[ابا سعید]] وقتی من [[امام]] از جانب [[خدا]] بودم نباید [[رأی]] مرا تخطئه کنی و عملی را که انجام داده‌ام چه [[مهادنه]] و [[صلح]] بوده و چه محاربه و [[جنگ]] باشد می‌باید بپذیری اگر چه [[حکمت]] [[کردار]] من بر تو مخفی و مشتبه باشد. مگر نمی‌بینی جناب [[خضر]]{{ع}} وقتی کشتی را شکافت و [[جوان]] را کشت و دیوار را تعمیر کرد و به پا داشت [[موسی]] به [[غضب]] آمد و از کردارش سخت برآشفت، جهت غضبناک شدن [[موسی]] این بود که [[حکمت]] عمل [[خضر]] بر او مخفی بود تا آنکه [[خضر]]{{ع}} آن را بازگو کرد و [[موسی]] [[راضی]] گشت. عمل و [[کردار]] من نیز همین طور است یعنی از عمل و فعل من [[خرسند]] نبوده بلکه غضبناک هستید زیرا [[حکمت]] آن بر شما [[پنهان]] است و آن این است که اگر من غیر از این می‌کردم یک نفر از [[شیعیان]] ما روی [[زمین]] باقی نمی‌ماند مگر آنکه او را می‌کشتند»<ref>{{متن حدیث|یَا أَبَا سَعِیدٍ أَ لَسْتُ حُجَّةَ اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ عَلَی خَلْقِهِ وَ إِمَاماً عَلَیْهِمْ بَعْدَ أَبِی{{ع}} قُلْتُ بَلَی قَالَ أَ لَسْتُ الَّذِی قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} لِی وَ لِأَخِی الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا قُلْتُ بَلَی- قَالَ فَأَنَا إِذَنْ إِمَامٌ لَوْ قُمْتُ وَ أَنَا إِمَامٌ إِذْ لَوْ قَعَدْتُ...}}؛ علل الشرائع، ج ۱، ص ۲۱۱؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۱۶؛ إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج ۴، ص ۹.</ref>.<ref>ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۲۴.</ref>
*در [[تاریخ اسلام]] یکی از حوادث بسیار مهم ماجرای [[صلح امام حسن]]{{ع}} با [[معاویه]] است از همان زمان برخی این را دستاویزی قرار داده و آن [[حضرت]] را متهم به سازشکاری نموده‌اند.
==نتایج [[صلح]] [[امام]]{{ع}}==
* [[داوری]] و [[قضاوت]] نسبت به یک واقعه تاریخی بدون در نظر گرفتن مقدمات و سایر امور مربوط به آن نمی‌تواند یک [[داوری]] صحیح و عادلانه باشد. در ماجرای [[صلح امام حسن]]{{ع}} با [[معاویه]] باید زمینه و مقدمات آن را با دقت در نظر گرفت. [[معاویه]] که از زمان [[خلفا]] در [[شام]] [[صاحب منصب]] و [[قدرت]] شده بود با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} حاضر به [[بیعت]] نشد و جریان [[جنگ صفین]] هم منجر به [[تسلیم]] او نگردید بلکه با حیله [[عمرو عاص]] [[قرآن]] را بر سر نیزه نمود و در نهایت هم [[ابوموسی اشعری]] را فریفت. بعد از [[شهادت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} عداوت و [[دشمنی]] شدیدتری از خود نشان داد تا جایی که کار به [[جنگ]] کشیده شد اما در این [[نبرد]] [[فریب کاری]] [[معاویه]] از یک سو و [[دنیا]]‌طلبی بیشتر [[یاران امام]] [[حسن]]{{ع}} کار را به [[مصالحه]] کشانید. این [[مصالحه]] نه برای فرار از [[جنگ]] بود –که حتی [[دشمنان اهل بیت]]{{عم}} مانند [[ابن تیمیه]] قبول دارند [[امام]] از [[ترس]] [[جنگ]] به [[صلح]] [[پناه]] نیاورد- بلکه به خاطر [[مصالح مسلمانان]] و پرهیز از [[خون ریزی]] بی‌ثمر [[راضی]] به [[مصالحه]] گشت. هر چند برای برخی از [[یاران]] آن [[حضرت]] [[حکمت]] و [[دلیل]] [[مصالحه]] روشن نبود.
*رهاورد [[صلح امام حسن]]{{ع}} عبارت بود از: [[حفظ جان]] و [[مال]] و آبروی [[شیعیان]]؛ [[آشکار]] ساختن چهرۀ [[پلید]] [[معاویه]] و [[حفظ]] [[خلافت]] از لغزیدن به [[نظام]] موروثی و در [[امان]] داشتن [[کشور اسلامی]] از [[طمع]] و تعرض [[دشمنان خارجی]]<ref>ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۱۰۰.</ref>. 
* آن [[حضرت]] در پاسخ به أبوسعید عَقِیصَا که او را به [[مداهنه]] با [[معاویه]] متهم کرد، فرمود: {{متن حدیث|"يَا أَبَا سَعِيدٍ أَ لَسْتُ حُجَّةَ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ إِمَاماً عَلَيْهِمْ بَعْدَ أَبِي{{ع}} قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ لَسْتُ الَّذِي قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} لِي وَ لِأَخِي الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا قُلْتُ بَلَى- قَالَ فَأَنَا إِذَنْ إِمَامٌ لَوْ قُمْتُ وَ أَنَا إِمَامٌ إِذْ لَوْ قَعَدْتُ"}}<ref>آیا بعد از پدرم{{ع}} من حجت خدا بر مردم و امام ایشان نیستم؟ عرضه داشتیم: چرا؟ فرمود: آیا مگر من نه آن کسی هستم که رسول خدا{{صل}} درباره من و برادرم فرمودند: حسن و حسین دو امام بوده چه قیام کرده و چه بنشینند؟ عرض کردم: آری همین طور است. فرمود: پس من امام بوده چه قیام کنم و چه بنشینم.</ref>. آنگاه فرمود:‌ای ابا سعید به همان علتی که [[پیامبر خدا]]{{صل}} با بنی ضمره و [[بنی اشجع]] و با [[اهل مکه]] هنگام برگشت از [[حدیبیه]] [[صلح]] فرمودند من نیز با [[معاویه]] [[صلح]] نموده‌ام، آنها که [[رسول خدا]]{{صل}} با ایشان [[صلح]] فرمود به [[نص]] کتاب [[کافر]] بودند و [[معاویه]] و اصحابش به مقتضای [[تأویل قرآن]] [[کافر]] می‌باشند،‌ای ابا سعید وقتی من [[امام]] از جانب [[خدا]] بودم نباید [[رأی]] مرا تخطئه کنی و عملی را که انجام داده‌ام چه مهادنه و [[صلح]] بوده و چه محاربه و [[جنگ]] باشد می‌باید بپذیری اگر چه [[حکمت]] کردار من بر تو مخفی و مشتبه باشد. مگر نمی‌بینی جناب [[خضر]]{{ع}} وقتی کشتی را شکافت و [[جوان]] را کشت و دیوار را تعمیر کرد و به پا داشت [[موسی]] به [[غضب]] آمد و از کردارش سخت برآشفت، جهت غضبناک شدن [[موسی]] این بود که [[حکمت]] عمل [[خضر]] بر او مخفی بود تا آن که [[خضر]]{{ع}} آن را بازگو کرد و [[موسی]] [[راضی]] گشت. عمل و کردار من نیز همین طور می‌باشد یعنی از عمل و فعل من [[خرسند]] نبوده بلکه غضبناک هستید زیرا [[حکمت]] آن بر شما [[پنهان]] می‌باشد و آن این است که اگر من غیر از این می‌کردم یک نفر از [[شیعیان]] ما روی [[زمین]] باقی نمی‌ماند مگر آن که او را می‌کشتند<ref>علل الشرائع، ج ۱، ص ۲۱۱؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۱۶؛ إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج ۴، ص ۹.</ref>»<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، جلد ۲ ص ۲۴.</ref>.
پس از این ماجرا [[امام حسن]]{{ع}} به همراه [[امام حسین]]{{ع}} [[کوفه]] را ترک کرده و ساکن [[مدینه]] شدند و تا پایان [[عمر]] در [[مدینه]] ساکن بودند<ref>ر.ک. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸.</ref>.


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۱۱۳٬۲۵۵

ویرایش